28-12-2014، 13:08
چر از مرگ می ترسیم؟
یكی از سوالاتی كه همواره مطرح است چرا بشر از مرگ می ترسد؟ چرا وقتی اسم مرگ جلومان می آورند موهای سرمان سیخ می شود؟ چرا وقتی اسم مرگ می آورند مادر به بچه اش میگه خدا نكند ؟نیاید آن روز . دور از جون و ....
علماء علم اخلاق می فرمایند علت ترس انسان ازمرگ چند عامل است:
1 – بدلیل این كه شناختی از حقیقت مرگ نداریم و حقیقت مرگ را نمی دانیم.
ماكروكی مرگ را نمی دانیم . هیچ اطلاعی ازمرگ ومسائل بعد ازمرگ نداریم .مرگ را نیستی ونابود شدن می دانیم . غالبا تصور میکنند مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا است ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن کریم آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون میشود موافق نیست.
[b]مرگ از نظر قرآن یک امری وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است و لذا بسیاری از آیات قرآن از مرگ تعبیر به توفّی شده است که به معنی باز گرفتن و دریافت روح از تن بوسیله فرشتگان است.
در حالی كه انسان با مرگ ازعالم دنیا به جهان آخرت منتقل می شود که آخرت ابتدایش عالم برزخ و انتهایش بعد از برپایی قیامت کبری بهشت یا دوزخ است.[/b]
مـردى خـدمـت پـیـامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: "چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمو(الك مال) آیا مال و ثروت دارى؟ عرض كرد: بله .فرمود: آیا آن را پیش فرستادهاى [و در كار خیر و براى آخرت صرف كردهاى]؟ عرض كرد: نه .فرمود: به همین علت مرگ را دوست نمى دارى
ما متأسفانه مطالعه كم داریم یا اگر داریم می ترسیم درباره مرگ مطالعه كنیم عیب جوان ماهمین است كه اگر ازش بپرسی توآلمان بهترین بازیكن كیه ؟ فوراً جواب می دهد : كیه ، سنش چقدره ، قدش چه قدره، شماره پیرهنش ، این ازدواج كرده و.... اما اگر ازش بپرسی وقتی رفتی داخل قبر چی میشه میگه نمی دانم ؟یا گاهی شنیده میشه :بابا از این حرفا نزن ، بذار خوش باشیم وزندگیمونو بکنیم !
راننده وقتی ببیند ماشین او درآستانه سقوط ونابودی است می ترسد ، افرادی كه ایمان به معاد ندارند ومردن را نیست شدن می دانند باید ازمرگ بترسند چون مرگ درچشم آنان یك نوع سقوط ونابودی است .
چون كروكی مرگ را نمی دانیم می ترسیم
امام حسن عسكری(علیه السلام) می فرماید من و پدرم امام هادی(علیه السلام) هردو به عیادت یك شخص كه داشت ازدنیا می رفت رفتیم.طرف داشت بی تابی می كرد گریه می كرد چشماش چپ و راست می شد .امام عسكری(علیه السلام) فرمود : چی شده ؟چرا بی تابی می کنی ؟
فرد گفت : آقا دارم می میرم . آقا فرمود : همه می میرند ، مگه توفقط می میری ؟! مرگ مال همه است. گفت : آقا الان كه عزرائیل میاد سراغم . حضذرت فرمود : عزرائیل كه ترس ندارد .
امام عسكری(علیه السلام) می فرماید : پدرم چند مثال برای این شخص مختصر بیان فرمودند :
1- فرمود اگر به شما بگویند این لباس كهنه ومندرس وكثیف رادربیار یك دست لباس شیك نو برات دوختم بپوش تو می ترسی ؟ مرد محتضر به امام هادی(علیه السلام) گفت : نه لباس نو پوشیدن كه ترس ندارد امام هادی(علیه السلام) فرمود : مرگ هم همینه ، میگن لباس كهنه وكثیف جسمانی ات رادربیار .می خواهیم لباس دنیوی ات را دربیاوریم ولباس اخروی تنت كنیم این كه ترس ندارد لباس نو به تن كردن ترس ندارد.
2 – اگر به شما بگویند این خانه دویست متری كه توش زندگی می كنی كوچكه به دردت نمی خورد ، بیا كلید بهت بدم مدینه كنار قبر پیغمبر یك منزل دنج هزارمتری ساخته آماده ، تو بدت می آید ؟ گفت نه آقا .اگر بروی توی آن خانه وسیع میترسی ؟ گفت نه كی بدش می آید ازیك خانه دویست متری ببرندش توی یك خانه پنج هزارمتری ؟!
آقا فرمودند : حكم دنیا درمقابل آخرت مثل یك خانه دویست متری درمقابل یك خانه پنج هزاری متری است اگر رفتی آنجا بدت می آید گفت نه آقا.
امام هادی(علیه السلام) با این چند كلمه آرامش كرد و راحت جان داد .
پس یكی ازدلائل ترس ما مردم این است كه كروكی آن طرف را نداریم.(1)
2 – دلیل دوم دلبستگی به دنیا
مـردى خـدمـت پـیـامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: "چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمو(الك مال) آیا مال و ثروت دارى؟ عرض كرد: بله .
فرمود: آیا آن را پیش فرستادهاى [و در كار خیر و براى آخرت صرف كردهاى]؟
عرض كرد: نه .
فرمود: به همین علت مرگ را دوست نمى دارى.(2)
همه راجمع كردی تودنیا حالا می خواهی بروی آخرت هیچی آنجانیست .
مثل اینكه شما بخواهی ازاینجا بروی كشور خارج حساب توآن كشور خارجی نداری حساب بازنكردی پول نفرستادی خب معلومه می ترسی . میگی بروم آنجا چه كنم ، دریك كشور غریب یك كشور اجنبی پول هم توحساب نیست ترس داره دیگه كسی از قیامت و مرگ نمی ترسد که پول و اموالی را در حساب آخرت ریخته باشد واندوخته ای داشته باشد .
به ابوذر گفتند : برای چی ماازمرگ می ترسیم ؟گفت : « لانكم امرتم دنیاكم وخربتكم آخرتكم ؛ وقتی دنیا آباد كردی وآخرت خراب كردی كدام آدم عاقل ازیك جای آباد می رود جایی که هیچی نفرستاده .» (3)
گـام نـخـسـت بـراى رهایى از وحشت مرگ، شناخت و درك درست از مرگ است كه معناى آن گذشت. بـهـرهمـنـدى از این شناخت تا حدّى بسیار انسان هاى مؤمن را از ترس مرگ مىرهاند و براى در آغـوش گـرفـتن مرگ آماده مىكند. از این رو، امام محمد جواد علیه السلام پس از آن كه از حقیقت مرگ پرده برمى دارد، مىفرماید:پس، خود را براى آن آماده كنید
مثل همان رانده ای كه باخون دل ماشینی تهیه كرده وعلاقه زیادی به آن دارد ومی ترسد كه مبادا كسی وسیله اورا بگیرد وازتصورجدایی آن رنج می برد وخیال می كند بهتر ازاین ماشین چیز دیگری نیست.
اسلام میگه خونه خوب داشته باش ، ماشین خوب داشته باش ، فرش خوب داشته باش اما بت نشه . مثل آن آقایی نباش كه ماشین بنزش دزدیند سكته زد مرد ، بعد هم که پیدا شد دیگه او در قبرستان خوابیده بود .
دنیا داشته باش اما دل به دنیا نبند.
3 – دلیل سوم كمی زاد و توشه
انسانی كه می داند سفری ابدی درپیش دارد و برای آن توشه ای ذخیره نكرده است از فرارسیدن مرگ هراسان است و آرزو می كند مرگش دیرتر فرارسد تا بتواند توشه ای برای سرای آخرت فراهم كند .
گاهی ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشینه و گاهی به دلیل ناآگاه بودن از جاده است و گاه چون جاده بسیار طولانی است و او سوخت كمی دارد می ترسد .
ایـن هـمـان اسـت كـه حـضرت على علیه السلام در یكى از سخنان حكمت آمیزش از آن، آه و ناله سر مىدهد و هشدار داده ، مىفرماید(4): (آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمُورِدِ)
آه از كـمـى تـوشـه [ى راه آخرت] و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود.
گاه راننده ازكمبود سوخت اطمینان موتور و لاستیك ترس ندارد بله ترسش بخاطر این است كه درگذشته تخلفاتی كرده و پا به فرار گذاشته و اكنون می ترسد در جلوی راهش پلیس باشد . ترس از گناهانی كه انجام دادیم و فراموش كردیم .
امام باقر(علیه السلام) می فرماید : دل انسان وقتی متولد می شود مثل آینه صاف است ، وقتی گناه یك نطقه سیاهی ظاهر می شود اگر توبه كرد پاك می شود اگر ادامه یافت ، به جایی می رسد كه كاملاً تاریك می شود وموفق به توبه نمی شود .
راه هاى زدودن ترس از مرگ
گـام نـخـسـت بـراى رهایى از وحشت مرگ، شناخت و درك درست از مرگ است كه معناى آن گذشت. بـهـرهمـنـدى از این شناخت تا حدّى بسیار انسان هاى مؤمن را از ترس مرگ مىرهاند و براى در آغـوش گـرفـتن مرگ آماده مىكند. از این رو، امام محمد جواد علیه السلام پس از آن كه از حقیقت مرگ پرده برمى دارد، مىفرماید:
پس، خود را براى آن آماده كنید.(5)
آنان كه از مرگ مىترسند و براى رو به رو شدن با آن آماده نیستند، مرگ را نشناختهاند. كسى از امام محمدجواد علیه السلام پرسید: چرا برخى مرگ را ناخوش مى دارند؟
فرمود: زیـرا مـرگ را نـشـنـاخـتـهانـد. اگـر آن را مىشناختند و از اولیاى خداى عزّوجلّ مىبودند، بى گمان مرگ را دوست مىداشتند و مىدانستند كه آخرت از دنیا برایشان بهتر است .
مرگ مانند غروب خورشید است. وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند در جایی دیگر نیز طلوع می کند و در واقع خورشی هیچ گاه غروب نمی کند. به همین ترتیب مرگ فقط یک توهم و مانند خواب است. آنچه در این دنیا مرگ تلقّی می شود در دنیای دیگر نیز تولد است، پس زندگی نهایتی ندارد
سپس، آن حضرت براى این كه حقیقت را بیشتر آشكار كند، پرسید: "چـرا كـودك و دیـوانـه ، از خـوردن دارویـى كـه بدن را سالم مىكند و درد را از میان مىبرد، خوددارى مىكند؟"
مرد گفت: "زیـرا آنـان از فـایـده دارو نـا آگاهند." حضرت جواد علیه السلام فرمود: "سوگند به آن كسى كه به حقّ، محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت ، كسى به درستى خود را براى مرگ آماده نـمىكند، مگر این كه براى او از این دارو براى بیمار سودمندتر است . آگاه باش! اگر مردم مـىدانـسـتـند كه مرگشان به چه نعمت هایى مىانجامد، آن را دوست مىداشتند؛ بسیار بیشتر از خردمندى كه خوردن دارو را براى دفع بیماری ها و جلب سلامتى دوست مىدارد."(6)
عـامـل اسـاسـى بـراى نـهـراسـیـدن از مـرگ ، ایـمـان بـه مـبـداء و مـعـاد، عـمـل صـالح و تـقـرّب بـه خـداسـت و هـر قـدر ایـمـان و عـمـل شـایـسـتـه بـیـشـتـر شـود، تـرس از مـرگ كـمـتـر مـىگـردد، بـلكـه در اثـر ایـمـان و عمل صالح انسان به جایى مىرسد كه نه تنها از مرگ نمىهراسد كه مشتاق آن نیز مىشود؛ زیرا مرگ را وسیله رسیدن به محبوب و دار كرامت آخرت مىبیند.
از حضرت على علیه السلام سوأل شد: چرا شما مرگ را دوست دارید و گاهى مىفرمایید: اُنس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بیشتر است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:«لمّا رأیتُهُ قد اِختارَلى دینَ ملائِكَتِه و رُسُلِه و اَنبیائِه عَلِمتُ أنّ الّذى أكرمَنى بهذا لیس یَنسانى فَأحبَبتُ لِقائَه» چون نمونه الطاف خدا را در دنیا دیدم، یقین پیدا كردم آن خدایى كه در دنیا آنقدر به من لطف كرد و مرا در راه فرشتگان و پیامبرانش سوق داد، در روز قیامت هم مرا فراموش نخواهد كرد.
آرى، من از مقصد و نوع برخورد و پذیرایىهاى آن خداى بزرگ در آن روز حسّاس دلهرهاى ندارم.
مرگ مانند غروب خورشید است. وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند در جایی دیگر نیز طلوع می کند و در واقع خورشی هیچ گاه غروب نمی کند. به همین ترتیب مرگ فقط یک توهم و مانند خواب است. آنچه در این دنیا مرگ تلقّی می شود در دنیای دیگر نیز تولد است، پس زندگی نهایتی ندارد .[/b]
یكی از سوالاتی كه همواره مطرح است چرا بشر از مرگ می ترسد؟ چرا وقتی اسم مرگ جلومان می آورند موهای سرمان سیخ می شود؟ چرا وقتی اسم مرگ می آورند مادر به بچه اش میگه خدا نكند ؟نیاید آن روز . دور از جون و ....
می گویند هارون الرشید که در خواب دیده بود همه دندانهای او ریخته است و تعبیر خواب کردن آن دو نفر که یکی گفت: «همه کسان تو پیش از تو می میرند. و دیگری گفت: «عمر خلیفه از همه بستگانش طولانیتر خواهد بود» و واکنش هارون در برابر دو تعبیر کننده که به دومی صد دینار داد و اولی را صد تازیانه زد نیز دلیل دیگری بر این حقیقت است. زیرا هر دو یک مطلب را گفته بودند اما آنکه نام مرگ کسان خلیفه را بر زبان جاری کرده بود صد تازیانه نوش جان کرد، و کسی که مرگ آنها را در قالب «طول عمر خلیفه» ! ادا نمود صد دینار پاداش گرفت!علماء علم اخلاق می فرمایند علت ترس انسان ازمرگ چند عامل است:
1 – بدلیل این كه شناختی از حقیقت مرگ نداریم و حقیقت مرگ را نمی دانیم.
ماكروكی مرگ را نمی دانیم . هیچ اطلاعی ازمرگ ومسائل بعد ازمرگ نداریم .مرگ را نیستی ونابود شدن می دانیم . غالبا تصور میکنند مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا است ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن کریم آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون میشود موافق نیست.
[b]مرگ از نظر قرآن یک امری وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است و لذا بسیاری از آیات قرآن از مرگ تعبیر به توفّی شده است که به معنی باز گرفتن و دریافت روح از تن بوسیله فرشتگان است.
در حالی كه انسان با مرگ ازعالم دنیا به جهان آخرت منتقل می شود که آخرت ابتدایش عالم برزخ و انتهایش بعد از برپایی قیامت کبری بهشت یا دوزخ است.[/b]
مـردى خـدمـت پـیـامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: "چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمو(الك مال) آیا مال و ثروت دارى؟ عرض كرد: بله .فرمود: آیا آن را پیش فرستادهاى [و در كار خیر و براى آخرت صرف كردهاى]؟ عرض كرد: نه .فرمود: به همین علت مرگ را دوست نمى دارى
ما متأسفانه مطالعه كم داریم یا اگر داریم می ترسیم درباره مرگ مطالعه كنیم عیب جوان ماهمین است كه اگر ازش بپرسی توآلمان بهترین بازیكن كیه ؟ فوراً جواب می دهد : كیه ، سنش چقدره ، قدش چه قدره، شماره پیرهنش ، این ازدواج كرده و.... اما اگر ازش بپرسی وقتی رفتی داخل قبر چی میشه میگه نمی دانم ؟یا گاهی شنیده میشه :بابا از این حرفا نزن ، بذار خوش باشیم وزندگیمونو بکنیم !
راننده وقتی ببیند ماشین او درآستانه سقوط ونابودی است می ترسد ، افرادی كه ایمان به معاد ندارند ومردن را نیست شدن می دانند باید ازمرگ بترسند چون مرگ درچشم آنان یك نوع سقوط ونابودی است .
چون كروكی مرگ را نمی دانیم می ترسیم
امام حسن عسكری(علیه السلام) می فرماید من و پدرم امام هادی(علیه السلام) هردو به عیادت یك شخص كه داشت ازدنیا می رفت رفتیم.طرف داشت بی تابی می كرد گریه می كرد چشماش چپ و راست می شد .امام عسكری(علیه السلام) فرمود : چی شده ؟چرا بی تابی می کنی ؟
فرد گفت : آقا دارم می میرم . آقا فرمود : همه می میرند ، مگه توفقط می میری ؟! مرگ مال همه است. گفت : آقا الان كه عزرائیل میاد سراغم . حضذرت فرمود : عزرائیل كه ترس ندارد .
امام عسكری(علیه السلام) می فرماید : پدرم چند مثال برای این شخص مختصر بیان فرمودند :
1- فرمود اگر به شما بگویند این لباس كهنه ومندرس وكثیف رادربیار یك دست لباس شیك نو برات دوختم بپوش تو می ترسی ؟ مرد محتضر به امام هادی(علیه السلام) گفت : نه لباس نو پوشیدن كه ترس ندارد امام هادی(علیه السلام) فرمود : مرگ هم همینه ، میگن لباس كهنه وكثیف جسمانی ات رادربیار .می خواهیم لباس دنیوی ات را دربیاوریم ولباس اخروی تنت كنیم این كه ترس ندارد لباس نو به تن كردن ترس ندارد.
2 – اگر به شما بگویند این خانه دویست متری كه توش زندگی می كنی كوچكه به دردت نمی خورد ، بیا كلید بهت بدم مدینه كنار قبر پیغمبر یك منزل دنج هزارمتری ساخته آماده ، تو بدت می آید ؟ گفت نه آقا .اگر بروی توی آن خانه وسیع میترسی ؟ گفت نه كی بدش می آید ازیك خانه دویست متری ببرندش توی یك خانه پنج هزارمتری ؟!
آقا فرمودند : حكم دنیا درمقابل آخرت مثل یك خانه دویست متری درمقابل یك خانه پنج هزاری متری است اگر رفتی آنجا بدت می آید گفت نه آقا.
امام هادی(علیه السلام) با این چند كلمه آرامش كرد و راحت جان داد .
پس یكی ازدلائل ترس ما مردم این است كه كروكی آن طرف را نداریم.(1)
2 – دلیل دوم دلبستگی به دنیا
مـردى خـدمـت پـیـامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد: "چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمو(الك مال) آیا مال و ثروت دارى؟ عرض كرد: بله .
فرمود: آیا آن را پیش فرستادهاى [و در كار خیر و براى آخرت صرف كردهاى]؟
عرض كرد: نه .
فرمود: به همین علت مرگ را دوست نمى دارى.(2)
همه راجمع كردی تودنیا حالا می خواهی بروی آخرت هیچی آنجانیست .
مثل اینكه شما بخواهی ازاینجا بروی كشور خارج حساب توآن كشور خارجی نداری حساب بازنكردی پول نفرستادی خب معلومه می ترسی . میگی بروم آنجا چه كنم ، دریك كشور غریب یك كشور اجنبی پول هم توحساب نیست ترس داره دیگه كسی از قیامت و مرگ نمی ترسد که پول و اموالی را در حساب آخرت ریخته باشد واندوخته ای داشته باشد .
به ابوذر گفتند : برای چی ماازمرگ می ترسیم ؟گفت : « لانكم امرتم دنیاكم وخربتكم آخرتكم ؛ وقتی دنیا آباد كردی وآخرت خراب كردی كدام آدم عاقل ازیك جای آباد می رود جایی که هیچی نفرستاده .» (3)
گـام نـخـسـت بـراى رهایى از وحشت مرگ، شناخت و درك درست از مرگ است كه معناى آن گذشت. بـهـرهمـنـدى از این شناخت تا حدّى بسیار انسان هاى مؤمن را از ترس مرگ مىرهاند و براى در آغـوش گـرفـتن مرگ آماده مىكند. از این رو، امام محمد جواد علیه السلام پس از آن كه از حقیقت مرگ پرده برمى دارد، مىفرماید:پس، خود را براى آن آماده كنید
مثل همان رانده ای كه باخون دل ماشینی تهیه كرده وعلاقه زیادی به آن دارد ومی ترسد كه مبادا كسی وسیله اورا بگیرد وازتصورجدایی آن رنج می برد وخیال می كند بهتر ازاین ماشین چیز دیگری نیست.
اسلام میگه خونه خوب داشته باش ، ماشین خوب داشته باش ، فرش خوب داشته باش اما بت نشه . مثل آن آقایی نباش كه ماشین بنزش دزدیند سكته زد مرد ، بعد هم که پیدا شد دیگه او در قبرستان خوابیده بود .
دنیا داشته باش اما دل به دنیا نبند.
3 – دلیل سوم كمی زاد و توشه
انسانی كه می داند سفری ابدی درپیش دارد و برای آن توشه ای ذخیره نكرده است از فرارسیدن مرگ هراسان است و آرزو می كند مرگش دیرتر فرارسد تا بتواند توشه ای برای سرای آخرت فراهم كند .
گاهی ترس راننده بخاطر از دست دادن ماشینه و گاهی به دلیل ناآگاه بودن از جاده است و گاه چون جاده بسیار طولانی است و او سوخت كمی دارد می ترسد .
ایـن هـمـان اسـت كـه حـضرت على علیه السلام در یكى از سخنان حكمت آمیزش از آن، آه و ناله سر مىدهد و هشدار داده ، مىفرماید(4): (آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمُورِدِ)
آه از كـمـى تـوشـه [ى راه آخرت] و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود.
[b][b]4 – دلیل چهارم گناه [/b]گاه راننده ازكمبود سوخت اطمینان موتور و لاستیك ترس ندارد بله ترسش بخاطر این است كه درگذشته تخلفاتی كرده و پا به فرار گذاشته و اكنون می ترسد در جلوی راهش پلیس باشد . ترس از گناهانی كه انجام دادیم و فراموش كردیم .
امام باقر(علیه السلام) می فرماید : دل انسان وقتی متولد می شود مثل آینه صاف است ، وقتی گناه یك نطقه سیاهی ظاهر می شود اگر توبه كرد پاك می شود اگر ادامه یافت ، به جایی می رسد كه كاملاً تاریك می شود وموفق به توبه نمی شود .
راه هاى زدودن ترس از مرگ
گـام نـخـسـت بـراى رهایى از وحشت مرگ، شناخت و درك درست از مرگ است كه معناى آن گذشت. بـهـرهمـنـدى از این شناخت تا حدّى بسیار انسان هاى مؤمن را از ترس مرگ مىرهاند و براى در آغـوش گـرفـتن مرگ آماده مىكند. از این رو، امام محمد جواد علیه السلام پس از آن كه از حقیقت مرگ پرده برمى دارد، مىفرماید:
پس، خود را براى آن آماده كنید.(5)
آنان كه از مرگ مىترسند و براى رو به رو شدن با آن آماده نیستند، مرگ را نشناختهاند. كسى از امام محمدجواد علیه السلام پرسید: چرا برخى مرگ را ناخوش مى دارند؟
فرمود: زیـرا مـرگ را نـشـنـاخـتـهانـد. اگـر آن را مىشناختند و از اولیاى خداى عزّوجلّ مىبودند، بى گمان مرگ را دوست مىداشتند و مىدانستند كه آخرت از دنیا برایشان بهتر است .
مرگ مانند غروب خورشید است. وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند در جایی دیگر نیز طلوع می کند و در واقع خورشی هیچ گاه غروب نمی کند. به همین ترتیب مرگ فقط یک توهم و مانند خواب است. آنچه در این دنیا مرگ تلقّی می شود در دنیای دیگر نیز تولد است، پس زندگی نهایتی ندارد
سپس، آن حضرت براى این كه حقیقت را بیشتر آشكار كند، پرسید: "چـرا كـودك و دیـوانـه ، از خـوردن دارویـى كـه بدن را سالم مىكند و درد را از میان مىبرد، خوددارى مىكند؟"
مرد گفت: "زیـرا آنـان از فـایـده دارو نـا آگاهند." حضرت جواد علیه السلام فرمود: "سوگند به آن كسى كه به حقّ، محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت ، كسى به درستى خود را براى مرگ آماده نـمىكند، مگر این كه براى او از این دارو براى بیمار سودمندتر است . آگاه باش! اگر مردم مـىدانـسـتـند كه مرگشان به چه نعمت هایى مىانجامد، آن را دوست مىداشتند؛ بسیار بیشتر از خردمندى كه خوردن دارو را براى دفع بیماری ها و جلب سلامتى دوست مىدارد."(6)
عـامـل اسـاسـى بـراى نـهـراسـیـدن از مـرگ ، ایـمـان بـه مـبـداء و مـعـاد، عـمـل صـالح و تـقـرّب بـه خـداسـت و هـر قـدر ایـمـان و عـمـل شـایـسـتـه بـیـشـتـر شـود، تـرس از مـرگ كـمـتـر مـىگـردد، بـلكـه در اثـر ایـمـان و عمل صالح انسان به جایى مىرسد كه نه تنها از مرگ نمىهراسد كه مشتاق آن نیز مىشود؛ زیرا مرگ را وسیله رسیدن به محبوب و دار كرامت آخرت مىبیند.
از حضرت على علیه السلام سوأل شد: چرا شما مرگ را دوست دارید و گاهى مىفرمایید: اُنس من به مردن از علاقه طفل به پستان مادرش بیشتر است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:«لمّا رأیتُهُ قد اِختارَلى دینَ ملائِكَتِه و رُسُلِه و اَنبیائِه عَلِمتُ أنّ الّذى أكرمَنى بهذا لیس یَنسانى فَأحبَبتُ لِقائَه» چون نمونه الطاف خدا را در دنیا دیدم، یقین پیدا كردم آن خدایى كه در دنیا آنقدر به من لطف كرد و مرا در راه فرشتگان و پیامبرانش سوق داد، در روز قیامت هم مرا فراموش نخواهد كرد.
آرى، من از مقصد و نوع برخورد و پذیرایىهاى آن خداى بزرگ در آن روز حسّاس دلهرهاى ندارم.
مرگ مانند غروب خورشید است. وقتی که خورشید در اینجا غروب می کند در جایی دیگر نیز طلوع می کند و در واقع خورشی هیچ گاه غروب نمی کند. به همین ترتیب مرگ فقط یک توهم و مانند خواب است. آنچه در این دنیا مرگ تلقّی می شود در دنیای دیگر نیز تولد است، پس زندگی نهایتی ندارد .[/b]