27-12-2014، 12:57
یادداشتی بر رمان «همنوایی شبانهی ارکستر چوبها»
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها، اثر رضا قاسمی، که برای رعایت اختصار به آن همنوایی خواهم گفت، داستانی از ادبیات مهاجرت و در ژانری است که میشود به آن گفت ژانر راوی مرده، یا مردهی قصهگو. راوی داستان مرد ایرانی مهاجر، بدون نام و مقتولی است که در یک اتاق در طبقهی زیر شیروانی یک مجموعهی اجارهای در پاریس زندگی می کند و پس از مرگ در کالبد سگی به اسم گابیک به زندگی باز میگردد. صاحب گابیک، مالک مجموعهی محل زندگی راوی، اریک فرانسوا اشمیت است که از مبارزین آزادیخواه قدیمی است. ساکنین اتاقهای دیگر طبقهی زیر شیروانی، عمدتاَ ایرانیان مهاجرند و به همین دلیل فضای این طبقه آکنده از بوی پیاز داغ و بحث سیاسی است.
همنوایی متشکل از چندین خط داستانی مختلف و مجزا است. ماجراهای پس مرگ راوی به اقتضای شرایط، در فضایی سوررئال اتفاق میافتند که عمدهترین عناصر آن دو مرد بازجو به اسامی «فاوست مورنائو» و «مرد سرخپوست» هستند که به تناوب مرئی و نامرئی میشوند. در مقابل، فضای ماجراهای پیش از مرگ راوی، به جز استثنائاتی مثل عدم انعکاس تصویر او در آینه، رئالیستی است. راوی علاوه بر ویژگی فقدان تصویر در آینه، دچار بیماریهای وقفهی زمانی و خودویرانگری است.
[color][/color]
زمان در همنوایی غیر خطی و رفت و برگشتی است و داستان در اواخر کتاب (انتهای بخش چهارمِ فصل آخر) به همان نقطه شروع باز میگردد. کتاب پنج فصل با نام دارد که هرکدام به چند بخش با شماره تقسیم میشود. در شروع دلهرهآور داستان، راویِ مضطرب «مثل اسبی که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد» سر آسیمه از طبقهی ششم که در آن ساکن است به طبقهی چهارم میشتابد و زنگ در آپارتمان صاحبخانه را میفشارد.
[color][/color]
از ویژگیهای جالب تکنیکی همنوایی، استفاده متفاوت نویسنده از تکنیک پست مدرنِ نویسندهی در حال نگارش داستان است. در شیوهی مرسوم استفاده از این تکنیک، این نویسنده است که حاکم بر روند داستان است؛ اما در همنوایی به عکس، این داستان است که بر سرنوشت نویسنده مسلط است.
[color][/color]
از میان عناصر شکلی داستان، همنوایی در تصویر سازی، نمادپردازی، و انتخاب زاویه دید مناسب اثری قوی است؛ اما -شاید به دلیل تمرکز زیاد رضا قاسمی بر این عناصر و به ویژه بر دو عنصر اول- در شخصیتپردازی، زمینهسازی و پیرنگ، کمتر موفق است. برای مثال دلایل قتل راوی، انگیزهی قاتل، و سکوت و انفعال راوی و همسایگان او در قبال حادثهی هشدار دهندهای که پیش از ماجرای قتل اتفاق میافتد، چندان قانع کننده به نظر نمیرسند. علاوه بر اینها همنوایی نقطهی ضعف جدی دیگری هم دارد که فراوان و گاه با حساسیت و عصبانیت مورد انتقاد قرار گرفته و آن ایرادات متعدد و بارز زبانی و دستور زبانی است.
[color][/color]
رضا قاسمی اهل موسیقی است و صدا علاوه بر انعکاس در اسم کتاب، در طول داستان عاملی اساسی در تمیز و تعریف چیزها و اتفاقات است.
[color][/color]
همنوایی نخست در سال 1996 در آمریکا و سپس در سال 1380 در ایران به چاپ رسید و در همان سال برندهی بهترین رمان اول جایزهی هوشنگ گلشیری و بهترین رمان سال منتقدین مطبوعات شد.