21-12-2014، 13:04
عمليات ارتش ايران در ظفار، کاملا محرمانه و سري انجام گرفت و تا اعلام رسمي آن از سوي رژيم پهلوي، کمترين انعکاسي در مطبوعات و رسانهاي ارتباطجمعي کشور نيافت. مردم ايران نيز هيچگونه شناختي از سرزمين عمان و استان دور افتاده ظفار نداشتند. اين امر، بهويژه در ابتداي دخالت نظامي ايران، نمود بيشتري به خود گرفت و تا حد امکان سعي شد تا از اين ماجرا، خبري در ميان مردم منتشر نشود.
حسين فردوست در خاطرات خود مينويسد:
در مسئله ظفار، بولتني به دفتر ويژه اطلاعات ارسال نشد و رئيس ستاد مشترک ارتش، شخصآ به محمدرضا پهلوي گزارش ميداد. عمليات نيز سري نبوده، پرونده کامل آن در ستاد ارتش موجود است. 1
اما در مقابل، اميرعباس هويدا ــ نخستوزير و وزير دربار رژيم پهلوي در جريان محاکمه در فروردينماه 1358 در دفاع از خود در برابر اتهام رئيس دادگاه که عنوان کرد «به خاطر منافع امپرياليسم، جوانان ما را در ظفار که مردمش به خاطر آزادي قيام کرده بودند، به کشتن داديد»، 2 گفت :«بايد بنده به اطلاع شما برسانم که وقتي قشون ايران به ظفار رفت، من يک ماه و نيم بعد مطلع شدم و آن هم بهوسيله يک سفير خارجي صورت گرفت.» 3
اختفاي فعاليتهاي نظامي نيروهاي ايران در ظفار از سوي عناصر عماني نيز تشديد ميشد. در سال 1352، سرويس خبري سفارت يمن جنوبي در بيروت و دفتر جبهه خلق در عدن از دخالت ارتش ايران در عمان خبر دادند که با تکذيب شديد مسقط همراه بود. 4 به اين ترتيب، چون دو کشور ايران و عمان در يک راهبرد هماهنگ، کاملاَ سکوت کرده بودند، مطبوعات جهاني نيز واکنش چنداني نشان نميدادند.
به روايت کهنه سربازان جنگ ظفار، اعزام نيروها به صحنه نبرد در نهايت سکوت و کاملا مخفيانه صورت پذيرفته است. افراد بدون هيچگونه اطلاعي از هدف و منطقه مأموريت، انتخاب و مورد آزمايش قرار گرفته و بيشتر آنها از محل مأموريت خود هنگامي مطلع ميشدهاند که بر فراز سرزمين عمان قرار داشتهاند. خانواده سربازان نيز هيچگونه اطلاعي از محل خدمت آنان نداشتند. هر واحد نظامي ايراني مستقر در ظفار، يک کد پستي مشخص براي مبادلات پستي داشت و مراسلات سربازان نيز در هماهنگي کامل با توصيههاي امنيتي فرماندهان نظامي در منطقه، صورت ميگرفت. عکسبرداري نيز ممنوع بود. نيروهاي ايران در شروع جنگ با لباسهاي ارتش عمان به نبرد ميپرداختند که حتي در بازگشت به کشور نيز آن را بر تن داشتند؛ اين کار ميبايست براي عدم تشخيص از عناصر عماني و کتمان دخالت نظامي صورت گرفته باشد. فرماندهان ارتش ايران پس از خاتمه مأموريت يگان مربوطه، بر عدم افشاي مسائل نظامي و اخبار درگيري ظفار تأکيد ميورزيدند و در صورت عدم اجابت چنين امري، ميتوانستند سربازان خاطي را در دادگاههاي نظامي به مجازات برسانند. 5 مجروحان جنگي تحتنظر سازمان امنيت در چند بيمارستان ويژه، بستري ميشدند. اجساد سربازان ايراني به وطن بازگردانده ميشد. اما طبق دستورات اکيد، کسي نميبايست مطلبي در اين مورد بيان کند و يا بنويسد. راديو و تلويزيون دولتي ايران نيز بهويژه در مورد تلفات جنگ ظفار کاملا سکوت کرده بودند. 6 بخش فارسي راديو پيک ايران در 13 ديماه 1352 با اشاره به اين موضوع گفت :«بيش از دو سال از دخالت در ظفار ميگذرد؛ اما دولتمردان ايران سکوت ميکنند. آيا زماني که کشتهها بيش از اندازه و مجروحان فوقالعاده شوند، باز هم سکوت ميکنند؟» 7 همچنين، روزنامه باختر امروز ـ ارگان جبهه ملي در خارج از کشور نيز با درج مطلبي در بخش اخبار خود نوشت:
رژيم ايران ميکوشد از پخش خبر تلفات نيروهاي خود در ظفار جلوگيري کرده و حتي از تحويل اجساد برخي از کشتهشدگان، خودداري ميکند. در روز 18/10/1352 عدهاي از زنان و بستگان افسران و سربازن نيروهاي اعزامي در مقابل ستاد ارتش اجتماع کرده و خواستار تحويل اجساد عزيزان خود شدند. 8
راديو صداي ملي ايران نيز در تاريخ 29/10/1352 بر وقوع چنين رويدادي صحه گذاشت. 9
پس از پيروزيهاي ارتش ايران در پاکسازي جاده سرخ و اعلام رسمي آن از سوي شاه، بهتدريج مطبوعات با آزادي بيشتر به بررسي نبرد ظفار پرداختند. در نتيجه، تحولات مربوط به جنبش ظفار و عملکرد نيروهاي رژيم پهلوي، از اخبار داغ و پرخواننده روزنامهها محسوب ميشد و مطالب پراکنده و جسته و گريخته پيشين، به ثبت و درج اخبار وقايع روزمره و لحظه به لحظه تغيير يافت و بخش عمدهاي از صفحات جرايد ايران را دربرگرفت. به مرور، نويسندگان و ارباب قلم نيز به تبعيت و پيروي کامل از سياستهاي حاکم بر کشور که از سوي رژيم، تعيين و القاء ميشد، به توجيه اقدامات رژيم پرداخته در تضاد و درگيري مستقيم نوشتاري با جبهه ظفار و دستاوردهاي سياسي، فرهنگي و نظامي آن قرار گرفتند. مطبوعات، با ذکر مطالبي در خصوص چريکهاي ظفار از قبيل الحاد و کمونيسم، وابستگي به بلوک شرق و هدف قرار دادن تنگه هرمز (شاهرگ حياتي کشور) داشتند تا مداخله و اقدامات دولتمردان وقت ايران را در گسيل نيرو به آن ديار توجيه کنند. ارباب مطبوعات هيچگاه اشارهاي به وابستگيهاي رژيم پهلوي به اردوگاه غرب که سرمنشأ دخالت آن رژيم در امور عمان بود نکردند. در ميان روزنامههاي عمده کشور ــ کيهان و آيندگان ــ جريده کيهان حوادث ظفار را با شدت و علاقه بيشتري دنبال ميکرد و در مبارزه قلمي با چريکها نيز جديت بيشتري را از خود نشان ميداد.
با وجود اين دگرگونيها، هيچ خبرنگاري از مطبوعات ايران به ظفار اعزام نشد و بيشتر مطالب مذکور در اين مقطع، جداي از تفسيرهاي سياسي، برگرفته از اخبار خبرگزاريهاي مختلف، بهويژه خبرگزاري فرانسه و اطلاعيههاي صادره از ستاد مشترک عمان، جبهه خلق در عدن و به ندرت از ايران بود.
پس از انتشار اخباري از شکست ارتش ايران در ظفار در روزنامه واشنگتن پست، شاه در دي ماه 1353 دستور اعزام تعدادي از خبرنگاران داخلي و خارجي به منطقه نبرد را به منظور مشاهده موفقيتهاي ارتش شاهنشاهي صادر کرد. 10 در نتيجه براي نخستين بار، سرزمين ظفار و دستاوردهاي نظامي سربازان ايراني در اين وادي ناشناخته، مورد شناسايي و بازديد اهل قلم قرار گرفت. کيهان با اشاره به همين موضوع در ابتداي بهمن ماه 1353 نوشت: «اين نخستين باري است که منابع ايراني درباره حضور قواي ايران در عمان، عکسها و گزارشهاي مفصلي را انتشار ميدهند.» 11
در ابتداي بهمن ماه 1353 به منظور مشاهده پيروزيهاي جديد ارتش ايران و مقابله تبليغاتي با چريکها هيأتي از خبرنگاران و عکاسان داخلي و خارجي با همکاري ستاد مشترک ارتش و وزارت امور خارجه به ظفار رفتند. 12 در 6/11/1353 گروهي ديگر از اهل مطبوعات به نامهاي احمد منظمي ـ کارشناس وزارت اطلاعات و جهانگردي، محمدهادي مفتيزاده ــ خبرنگار خبرگزاري پارس، احمد افضلي ــ عکاس خبرگزاري پارس، هوشنگ کريمي و سيروس سهامي ـ از خبرنگاران روزنامهها به ظفار اعزام شدند. 13
بدين ترتيب، رژيم پهلوي ضمن انعکاس داخلي جنگ ظفار و تلاش در جهت همراه کردن اذهان ملت و کاهش اعتراضات با سياستهاي حاکم، کمربند تبليغاتي خود را در برابر آماج حملات بنگاههاي خبري مخالف تقويت کرد؛ به طوري که در ابتداي اسفندماه 1353، به پيشنهاد رضا قطبي ــ مديرعامل سازمان راديو و تلويزيون ــ و به منظور مقابله با تبليغات راديوهاي عراق و... که حضور و نقش ارتش ايران را در ظفار به زير سؤال ميبردند، تمهيدات نويني از قبيل تأکيد بر نقش مخرب استقرار شوروي در منطقه و صلاحيت و توانايي تهران در رهبري و استقرار نظم در حوزه خليجفارس به کار گرفته شد. 14
در سال 1354 با پيروزي گسترده رژيم پهلوي در ظفار غربي و انتشار روزنامه رستاخيز، رويدادهاي جنگ، بازتاب و انعکاس بيشتري در ايران يافت. روزنامه رستاخيز که در حقيقت، سخنگوي رسمي سياستهاي رژيم بود، بهطور مستمر به پيگيري عمليات سربازان ايراني در ظفار ميپرداخت و با چاپ عکسهاي متعدد به تفسير و تحليلهاي يکسويه در مقياس وسيع و گسترده، علاقهمند بود.
از خبرنگاراني که در سال 1354 به ارسال گزارش و عکس از منطقه ظفار براساس مشاهدات خود پرداختند، ميتوان به شاهپور نمازي از کيهان، 15 داريوش نظري از اطلاعات، 16 احمد شکرنيا از رستاخيز، 17 عميد ناييني 18 و رضا حبشي 19 از روزنامه آيندگان اشاره کرد.
يکي از افرادي که در انعکاس اخبار رسمي جنگ براساس ديدگاههاي دستگاه تبليغاتي رژيم پهلوي، نقش بسيار مهمي را ايفاء کرد، محمود جعفريان ــ رئيس خبرگزاري پارس ــ بود که ماحصل مشاهدات و بررسيهاي او در سال 1355 در کتابي به نام در ظفار خبري نيست، انتشار يافت. اين کتاب، اولين و آخرين اثري بود که از سوي يکي از مقامات ارشد حکومت در ارتباط با جنگ ظفار در ايران، منتشر شد و در اختيار مردم قرار گرفت. جعفريان در 24 آذرماه 1354 به فرمان شاه و به پاس خدمات و همکاري با ارتش رژيم پهلوي در ظفار، نشان درجه 2 همکاري را از ازهاري ــ رئيس ستاد مشترک ــ دريافت کرد. 20
بدين ترتيب، مسئلهاي که ابتدا در حفاظ کامل امنيتي قرار داشت، يکباره به زندگي مردم ايران، وارد وبه خوراک مناسب و سودمند مطبوعاتي رسانههاي گروهي بدل شد. در اين ارتباط، رحيم دولتآبادي ــ استاد دانشگاه تهران در گردهمايي کميته بررسي مسائل حزبي در 17/1/1355 با اشارهاي به اين موضوع گفت: «حقايق را از مردم پنهان ميکنيم. سه سال است که در ظفار ميجنگيم و مردم بيخبر بودند و پس از سه سال به يکباره اين مطلب اعلام گرديد. اين امر موجب شد که مردم نسبت به آن بياعتنا شوند.» 21
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. ج 1، ص 560 .
2. محمود طلوعي. بازيگران عصر پهلوي، از فروغي تا فردوست. تهران، نشر علم، 1374، ج1، ص 532 .
3. احمد سميعي. طلوع و غروب دولت موقت. تهران، شباويز، 1372. ص 92. همچنين رک به: عباس ميلاني. معماي هويدا. تهران، اختران، 1380. ص 308.
4. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 286. 10/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
5. مصاحبه نگارنده با شاهدان عيني.
6. ارتش تاريکي. ص 112 .
7. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 290، 14/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
8. سند شماره ب 309-19. بولتن جاري ساواک. شماره 602. آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
9. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 307. 30/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
10. مسقط و عمان. 50-1350 جعبه 14 پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ايران در مسقط 28/10/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
11. «انعکاس گزارشهاي ظفار». کيهان. 8/11/1353. ص 19 .
12. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 14. پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ايران در مسقط 1/11/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
13. از سرلشکر کي ــ رئيس اداره روابط عمومي ستاد بزرگ ارتشتاران ــ به وزارت امور خارجه. 6/11/1353. همان.
14. از طرف نخستوزيري به سپهبد دکتر ايادي ـ سند شماره 2-308-7 و 4و3-308-7، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
15. «ارتش ايران مرکز نظامي شورشيان ظفار را تصرف کرد». کيهان. 6/7/1354، صص 3 و 1 .
16. «در قلب کمينگاه شورشيان، مرموزترين غارهاي دنيا». اطلاعات. 9/10/1354. صص 7 و 5 .
17. «ظفار در يک نگاه». رستاخيز. 14/10/1354. ص16، «استراتژي و تاکتيک در ظفار». رستاخيز. 16/10/1354، ص 16 .
18. «جزئيات آخرين پيروزيهاي ارتش ايران در ظفار». آيندگان. 26/9/1354. صص 5 و 1 .
19. «ارتش ايران 1800 غار شورشيان ظفار را تصاحب کرد». آيندگان. 10/10/1354. ص 54 .
20. «نشان براي جعفريان». کيهان. 25/9/1354. ص 2 .
21. بولتن جاري ساواک. شماره 657. سند شماره ب 20. مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
حسين فردوست در خاطرات خود مينويسد:
در مسئله ظفار، بولتني به دفتر ويژه اطلاعات ارسال نشد و رئيس ستاد مشترک ارتش، شخصآ به محمدرضا پهلوي گزارش ميداد. عمليات نيز سري نبوده، پرونده کامل آن در ستاد ارتش موجود است. 1
اما در مقابل، اميرعباس هويدا ــ نخستوزير و وزير دربار رژيم پهلوي در جريان محاکمه در فروردينماه 1358 در دفاع از خود در برابر اتهام رئيس دادگاه که عنوان کرد «به خاطر منافع امپرياليسم، جوانان ما را در ظفار که مردمش به خاطر آزادي قيام کرده بودند، به کشتن داديد»، 2 گفت :«بايد بنده به اطلاع شما برسانم که وقتي قشون ايران به ظفار رفت، من يک ماه و نيم بعد مطلع شدم و آن هم بهوسيله يک سفير خارجي صورت گرفت.» 3
اختفاي فعاليتهاي نظامي نيروهاي ايران در ظفار از سوي عناصر عماني نيز تشديد ميشد. در سال 1352، سرويس خبري سفارت يمن جنوبي در بيروت و دفتر جبهه خلق در عدن از دخالت ارتش ايران در عمان خبر دادند که با تکذيب شديد مسقط همراه بود. 4 به اين ترتيب، چون دو کشور ايران و عمان در يک راهبرد هماهنگ، کاملاَ سکوت کرده بودند، مطبوعات جهاني نيز واکنش چنداني نشان نميدادند.
به روايت کهنه سربازان جنگ ظفار، اعزام نيروها به صحنه نبرد در نهايت سکوت و کاملا مخفيانه صورت پذيرفته است. افراد بدون هيچگونه اطلاعي از هدف و منطقه مأموريت، انتخاب و مورد آزمايش قرار گرفته و بيشتر آنها از محل مأموريت خود هنگامي مطلع ميشدهاند که بر فراز سرزمين عمان قرار داشتهاند. خانواده سربازان نيز هيچگونه اطلاعي از محل خدمت آنان نداشتند. هر واحد نظامي ايراني مستقر در ظفار، يک کد پستي مشخص براي مبادلات پستي داشت و مراسلات سربازان نيز در هماهنگي کامل با توصيههاي امنيتي فرماندهان نظامي در منطقه، صورت ميگرفت. عکسبرداري نيز ممنوع بود. نيروهاي ايران در شروع جنگ با لباسهاي ارتش عمان به نبرد ميپرداختند که حتي در بازگشت به کشور نيز آن را بر تن داشتند؛ اين کار ميبايست براي عدم تشخيص از عناصر عماني و کتمان دخالت نظامي صورت گرفته باشد. فرماندهان ارتش ايران پس از خاتمه مأموريت يگان مربوطه، بر عدم افشاي مسائل نظامي و اخبار درگيري ظفار تأکيد ميورزيدند و در صورت عدم اجابت چنين امري، ميتوانستند سربازان خاطي را در دادگاههاي نظامي به مجازات برسانند. 5 مجروحان جنگي تحتنظر سازمان امنيت در چند بيمارستان ويژه، بستري ميشدند. اجساد سربازان ايراني به وطن بازگردانده ميشد. اما طبق دستورات اکيد، کسي نميبايست مطلبي در اين مورد بيان کند و يا بنويسد. راديو و تلويزيون دولتي ايران نيز بهويژه در مورد تلفات جنگ ظفار کاملا سکوت کرده بودند. 6 بخش فارسي راديو پيک ايران در 13 ديماه 1352 با اشاره به اين موضوع گفت :«بيش از دو سال از دخالت در ظفار ميگذرد؛ اما دولتمردان ايران سکوت ميکنند. آيا زماني که کشتهها بيش از اندازه و مجروحان فوقالعاده شوند، باز هم سکوت ميکنند؟» 7 همچنين، روزنامه باختر امروز ـ ارگان جبهه ملي در خارج از کشور نيز با درج مطلبي در بخش اخبار خود نوشت:
رژيم ايران ميکوشد از پخش خبر تلفات نيروهاي خود در ظفار جلوگيري کرده و حتي از تحويل اجساد برخي از کشتهشدگان، خودداري ميکند. در روز 18/10/1352 عدهاي از زنان و بستگان افسران و سربازن نيروهاي اعزامي در مقابل ستاد ارتش اجتماع کرده و خواستار تحويل اجساد عزيزان خود شدند. 8
راديو صداي ملي ايران نيز در تاريخ 29/10/1352 بر وقوع چنين رويدادي صحه گذاشت. 9
پس از پيروزيهاي ارتش ايران در پاکسازي جاده سرخ و اعلام رسمي آن از سوي شاه، بهتدريج مطبوعات با آزادي بيشتر به بررسي نبرد ظفار پرداختند. در نتيجه، تحولات مربوط به جنبش ظفار و عملکرد نيروهاي رژيم پهلوي، از اخبار داغ و پرخواننده روزنامهها محسوب ميشد و مطالب پراکنده و جسته و گريخته پيشين، به ثبت و درج اخبار وقايع روزمره و لحظه به لحظه تغيير يافت و بخش عمدهاي از صفحات جرايد ايران را دربرگرفت. به مرور، نويسندگان و ارباب قلم نيز به تبعيت و پيروي کامل از سياستهاي حاکم بر کشور که از سوي رژيم، تعيين و القاء ميشد، به توجيه اقدامات رژيم پرداخته در تضاد و درگيري مستقيم نوشتاري با جبهه ظفار و دستاوردهاي سياسي، فرهنگي و نظامي آن قرار گرفتند. مطبوعات، با ذکر مطالبي در خصوص چريکهاي ظفار از قبيل الحاد و کمونيسم، وابستگي به بلوک شرق و هدف قرار دادن تنگه هرمز (شاهرگ حياتي کشور) داشتند تا مداخله و اقدامات دولتمردان وقت ايران را در گسيل نيرو به آن ديار توجيه کنند. ارباب مطبوعات هيچگاه اشارهاي به وابستگيهاي رژيم پهلوي به اردوگاه غرب که سرمنشأ دخالت آن رژيم در امور عمان بود نکردند. در ميان روزنامههاي عمده کشور ــ کيهان و آيندگان ــ جريده کيهان حوادث ظفار را با شدت و علاقه بيشتري دنبال ميکرد و در مبارزه قلمي با چريکها نيز جديت بيشتري را از خود نشان ميداد.
با وجود اين دگرگونيها، هيچ خبرنگاري از مطبوعات ايران به ظفار اعزام نشد و بيشتر مطالب مذکور در اين مقطع، جداي از تفسيرهاي سياسي، برگرفته از اخبار خبرگزاريهاي مختلف، بهويژه خبرگزاري فرانسه و اطلاعيههاي صادره از ستاد مشترک عمان، جبهه خلق در عدن و به ندرت از ايران بود.
پس از انتشار اخباري از شکست ارتش ايران در ظفار در روزنامه واشنگتن پست، شاه در دي ماه 1353 دستور اعزام تعدادي از خبرنگاران داخلي و خارجي به منطقه نبرد را به منظور مشاهده موفقيتهاي ارتش شاهنشاهي صادر کرد. 10 در نتيجه براي نخستين بار، سرزمين ظفار و دستاوردهاي نظامي سربازان ايراني در اين وادي ناشناخته، مورد شناسايي و بازديد اهل قلم قرار گرفت. کيهان با اشاره به همين موضوع در ابتداي بهمن ماه 1353 نوشت: «اين نخستين باري است که منابع ايراني درباره حضور قواي ايران در عمان، عکسها و گزارشهاي مفصلي را انتشار ميدهند.» 11
در ابتداي بهمن ماه 1353 به منظور مشاهده پيروزيهاي جديد ارتش ايران و مقابله تبليغاتي با چريکها هيأتي از خبرنگاران و عکاسان داخلي و خارجي با همکاري ستاد مشترک ارتش و وزارت امور خارجه به ظفار رفتند. 12 در 6/11/1353 گروهي ديگر از اهل مطبوعات به نامهاي احمد منظمي ـ کارشناس وزارت اطلاعات و جهانگردي، محمدهادي مفتيزاده ــ خبرنگار خبرگزاري پارس، احمد افضلي ــ عکاس خبرگزاري پارس، هوشنگ کريمي و سيروس سهامي ـ از خبرنگاران روزنامهها به ظفار اعزام شدند. 13
بدين ترتيب، رژيم پهلوي ضمن انعکاس داخلي جنگ ظفار و تلاش در جهت همراه کردن اذهان ملت و کاهش اعتراضات با سياستهاي حاکم، کمربند تبليغاتي خود را در برابر آماج حملات بنگاههاي خبري مخالف تقويت کرد؛ به طوري که در ابتداي اسفندماه 1353، به پيشنهاد رضا قطبي ــ مديرعامل سازمان راديو و تلويزيون ــ و به منظور مقابله با تبليغات راديوهاي عراق و... که حضور و نقش ارتش ايران را در ظفار به زير سؤال ميبردند، تمهيدات نويني از قبيل تأکيد بر نقش مخرب استقرار شوروي در منطقه و صلاحيت و توانايي تهران در رهبري و استقرار نظم در حوزه خليجفارس به کار گرفته شد. 14
در سال 1354 با پيروزي گسترده رژيم پهلوي در ظفار غربي و انتشار روزنامه رستاخيز، رويدادهاي جنگ، بازتاب و انعکاس بيشتري در ايران يافت. روزنامه رستاخيز که در حقيقت، سخنگوي رسمي سياستهاي رژيم بود، بهطور مستمر به پيگيري عمليات سربازان ايراني در ظفار ميپرداخت و با چاپ عکسهاي متعدد به تفسير و تحليلهاي يکسويه در مقياس وسيع و گسترده، علاقهمند بود.
از خبرنگاراني که در سال 1354 به ارسال گزارش و عکس از منطقه ظفار براساس مشاهدات خود پرداختند، ميتوان به شاهپور نمازي از کيهان، 15 داريوش نظري از اطلاعات، 16 احمد شکرنيا از رستاخيز، 17 عميد ناييني 18 و رضا حبشي 19 از روزنامه آيندگان اشاره کرد.
يکي از افرادي که در انعکاس اخبار رسمي جنگ براساس ديدگاههاي دستگاه تبليغاتي رژيم پهلوي، نقش بسيار مهمي را ايفاء کرد، محمود جعفريان ــ رئيس خبرگزاري پارس ــ بود که ماحصل مشاهدات و بررسيهاي او در سال 1355 در کتابي به نام در ظفار خبري نيست، انتشار يافت. اين کتاب، اولين و آخرين اثري بود که از سوي يکي از مقامات ارشد حکومت در ارتباط با جنگ ظفار در ايران، منتشر شد و در اختيار مردم قرار گرفت. جعفريان در 24 آذرماه 1354 به فرمان شاه و به پاس خدمات و همکاري با ارتش رژيم پهلوي در ظفار، نشان درجه 2 همکاري را از ازهاري ــ رئيس ستاد مشترک ــ دريافت کرد. 20
بدين ترتيب، مسئلهاي که ابتدا در حفاظ کامل امنيتي قرار داشت، يکباره به زندگي مردم ايران، وارد وبه خوراک مناسب و سودمند مطبوعاتي رسانههاي گروهي بدل شد. در اين ارتباط، رحيم دولتآبادي ــ استاد دانشگاه تهران در گردهمايي کميته بررسي مسائل حزبي در 17/1/1355 با اشارهاي به اين موضوع گفت: «حقايق را از مردم پنهان ميکنيم. سه سال است که در ظفار ميجنگيم و مردم بيخبر بودند و پس از سه سال به يکباره اين مطلب اعلام گرديد. اين امر موجب شد که مردم نسبت به آن بياعتنا شوند.» 21
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي. ج 1، ص 560 .
2. محمود طلوعي. بازيگران عصر پهلوي، از فروغي تا فردوست. تهران، نشر علم، 1374، ج1، ص 532 .
3. احمد سميعي. طلوع و غروب دولت موقت. تهران، شباويز، 1372. ص 92. همچنين رک به: عباس ميلاني. معماي هويدا. تهران، اختران، 1380. ص 308.
4. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 286. 10/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
5. مصاحبه نگارنده با شاهدان عيني.
6. ارتش تاريکي. ص 112 .
7. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 290، 14/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
8. سند شماره ب 309-19. بولتن جاري ساواک. شماره 602. آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
9. خبرگزاري جمهوري اسلامي. بولتن 307. 30/10/1352. ميکروفيش محرمانه.
10. مسقط و عمان. 50-1350 جعبه 14 پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ايران در مسقط 28/10/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
11. «انعکاس گزارشهاي ظفار». کيهان. 8/11/1353. ص 19 .
12. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 14. پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ايران در مسقط 1/11/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
13. از سرلشکر کي ــ رئيس اداره روابط عمومي ستاد بزرگ ارتشتاران ــ به وزارت امور خارجه. 6/11/1353. همان.
14. از طرف نخستوزيري به سپهبد دکتر ايادي ـ سند شماره 2-308-7 و 4و3-308-7، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
15. «ارتش ايران مرکز نظامي شورشيان ظفار را تصرف کرد». کيهان. 6/7/1354، صص 3 و 1 .
16. «در قلب کمينگاه شورشيان، مرموزترين غارهاي دنيا». اطلاعات. 9/10/1354. صص 7 و 5 .
17. «ظفار در يک نگاه». رستاخيز. 14/10/1354. ص16، «استراتژي و تاکتيک در ظفار». رستاخيز. 16/10/1354، ص 16 .
18. «جزئيات آخرين پيروزيهاي ارتش ايران در ظفار». آيندگان. 26/9/1354. صص 5 و 1 .
19. «ارتش ايران 1800 غار شورشيان ظفار را تصاحب کرد». آيندگان. 10/10/1354. ص 54 .
20. «نشان براي جعفريان». کيهان. 25/9/1354. ص 2 .
21. بولتن جاري ساواک. شماره 657. سند شماره ب 20. مرکز اسناد انقلاب اسلامي.