28-08-2012، 11:04
![سه درسی که اسکندر گرفت 1](http://www.vatanfa.com/wp-content/uploads/31133-82835-300x300.jpg)
اسکندر مقدونی پس از اینکه سرزمین های بیشماری را فتح کرد در راه به سختی بیمار شد. او خواست به یونان بازگردد ولی خیلی زود از دنیا رفت و نتوانست دوباره یونان را ببیند. او در آخرین روزهای زندگی اش وفتی فهمید چیزی از عمرش باقی نمانده است فرماندهان سپاهش را جمع کرد و از آنها خواست پس از مرگش به سه وصیت او عمل کنند. اولین خواسته او این بود که هیچ مقبره ای برایش نسازند و وقتی بدنش را دفن کردند دست هایش را از خاک بیرون بگذارند. دیگر اینکه برای حمل جسد او فقط طبیبانش زیر تابوت بروند. و سوم اینکه هنگام بردن تابوت او به قبرستان در تمام مسیر همه طلا و نقره و دیگر سنگ های قیمتی که در خزانه بود بریزند. همه از این سه خواسته تعجب کردند. یکی از فرماندهان محبوب اسکندر پیش رفت و پس از اینکه به او اطمینان داد که به هر سه خواسته اش عمل خواهند کرد، دلیل چنین درخواست هایی را پرسید. اسکندر گفت: میخواهم دنیا را از سه درسی که گرفتم آگاه کنم. اگر گفتم دست هایم را از خاک بیرون بگذارید برای این بود که همه بدانند با تمام ثروتی که اندوخته ام، دست خالی از دنیا رفتم. اگر گفتم طبیبانم تابوتم را بکشند برای این بود که معلوم شود هیچ طبیبی نمیتواند انسان را از برای همیشه مرگ نجات دهد. و اگر گفتم مسیر قبرستان را با طلا و جواهر پر کنید برای این بود که مردم بدانند اندوختن ثروت جز اتلاف وقت نیست و حتی ذره ای از آن را هم نوشود با خود برد.