18-12-2014، 12:20
نوشیدن شهد شیرین زندگی، با معرفت امام در لحظه مرگ
شهادت
مرگ عصارهی زندگی است؛ زندگی با معرفت امام، زندگی عقلانی و پاکیزه است و مرگی پاک و شیرین را به همراه دارد؛ سردمداران مادی گرایی، تنها از زندگی دنیایی گفته اند برخلاف انبیا و اولیا که فرد را برای زندگی در آخرت مهیّا ساخته اند.
در این مقاله، به این مسأله می پردازیم که چرا در بحث معرفت امام و عدم معرفت امام زمان علیه السّلام، صحبت از مرگ است. تعابیر مرگ مهدوی[1] و مرگ جاهلی[2] به چه معناست؟
قرآن و امام عامل زندگی و حیات
از منظر قرآن کریم، انسان میتواند زنده بدنی باشد، ولی در عین حال مرده باشد. مثلاً قرآن روی فردی که زنده است اثر دارد: «لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیّاً ...»[3]و[4] و قرآن را عامل حیات و پیغمبر صلی الله علیه و آله را "محیى" یعنى حیات بخش معرفى كرده است: «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ»[5]
اسلام همواره دم از حیات و زندگى می زند، می گوید این پیغمبر براى شما حیات و زندگى آورده است. اسلام دین حیات است. [6]
پیوستگی همیشگی قرآن و امام
دقت در فعل «دعا» این حقیقت لطیف را می رساند که دعوت قرآن عینی و علمی(امام) یكی است؛ زیرا این فعل به صورت مفرد آمده در حالی که فعل متناسب با الله و رسول، مثنّی است؛ سرّ این مطلب، این است که رسول و امام كه از بارزترین مصادیق قرآن عینی هستند، مردم را به همان چیزی دعوت میکنند كه خداوند به آن فرا میخوانند.
از آنجا كه قرآن علمی و عینی نمایاننده حیات طیبه عقلانی است، پس هر كس یكی از این دو را از دست دهد، در حقیقت آن حیات را از دست داده است.[7] و مانند مردگان جاهلیت می گردد؛ به گونهای كه به سبب اعمال زمان جاهلیت و اسلام كیفر می بیند و چیزی از گناهان گذشته و آینده اش بخشوده نمی شود.
این مطلب از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فهمیده می شود: كسیکه بمیرد و امامی از فرزندان من نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است و به رفتارهای عصر جاهلیت و اسلام كیفر داده میشود؛[8] زیرا چنین كسی نیندیشیده، توبه نكرده و اسلام نیاورده؛ تا اعمال پیشین او را بپوشاند و خداوند نیز از گناهان گذشته او درگذرد؛ بلكه هنگامیکه از قبرها بیرون آیند، از گناهان آینده و گذشته خود آگاه می شوند و یكی از بزرگترین گناهانشان انكار امام علیه السّلام است. زندگی منكر قرآن علمی و عینی و روی گردان از آن دو، جاهلیت محض است.
تناسب مرگ و حیات
مرگ هر كسی با زندگی او تناسب دارد «كما تعیشون تموتون و كما تموتون تبعثون»[9]؛ زندگی عقلانی، مرگ عقلانی را در پی دارد و هر كه از دنیا به باغی از باغهای بهشت برود، قطعاً عاقل است. زیرا پروردگارش را عبادت و بهشت را كسب كرده است؛ چون عقل آن نیروی درونی است كه به واسطه اش خداوند رحمان عبادت شود و بهشت به چنگ آید.
اگر مرگ منكرِ امام معصوم علیه السّلام مرگ جاهلی باشد، باید زندگی او نیز حیات جاهلی باشد. سرّش آن است كه وجود قرآن علمی و عینی سبب پیدایش حیات پاكیزه عقلانی است.[10]
معرفت امام عصر علیه السلام، فرد را به مرتبهای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همه شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد.
آن كه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد. همانگونه كه در خطبه فدكیه [11] و احتجاج حضرت صدیقه كبرا علیهاالسّلام در زمان استقرار ناحق در جایگاه خلافت و ولایت، به این آیه استشهاد فرمود: «اَ فَحُكمَ الجهِلِیَّةِ یَبغونَ و مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ حُكمًا لِقَومٍ یوقِنون»[12]
زیرا هر كه امامش را بشناسد و بداند كه او از اعمالش به اذن خدا آگاه است و بپذیرد كه امام مظهر «قائِم عَلی كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت» [13] است، [14] حتماً منتظر حضرت خواهد بود و در عمل نیز به خواسته های او توجه کرده كه و از این راه ولایت امام خود را یافته و در آن هنگام، زندگی و مرگ او عاقلانه خواهد بود.
امام زمان
مرگ چشیدنی و شیرین
کسی که تحت ولایت قرآن عینی (وجود مقدس امام زمان علیه السّلام) رشد می کند، به همان حیات و مرگ پاکیزه و عقلانی می رسد. معرفت امام عصر علیه السّلام، فرد را به مرتبه ای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است. تلقی او از مرگ با انسانی که رو به ولایت نمیآورد متفاوت است.
مرگ برای او قطع همه اهداف و آرزوهایش نیست. راهی برای رسیدن به مقاصد عالی و رفیع است؛ به گونه ای زندگی می کند که با مرگش به درجات بالا برسد. لذا مشتاق مرگ هم می باشد.
چون نهال باروری است كه بعد از بالندگی به ثمر می نشیند؛ آنگاه میوههای این درخت بالنده را می چینند و عصاره اش را در جامی می ریزند و هنگام مرگ به انسان می خورانند. «كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت»[15] درخت ثمربخش معرفت امام، میوه هایی گوارا می دهد و عصاره اش شهد و شیرین است و مرگ برای چنین كسی گواراست.
ما مرگ را می چشیم نه مرگ ما را؛ ما مرگ را می میرانیم نه او ما را، زیرا خدای سبحان نفرمود كه مرگ چشنده انسان است، بلكه فرمود: انسان چشنده مرگ است. حقیقت آن است كه مرگ انسان را از بین نمی برد؛ بلكه این انسان است كه مرگ را یكبار و برای همیشه از بین می برد. همانگونه كه چشندهی آب، آن را هضم می کند؛ نه آب چشنده را.
آن که امام زمانِ خود را نشناسد و با او پیوند ولایی برقرار نكند، به وصیّت هیچ یک از انبیاء عمل نكرده است؛ چه رسد به سفارش ذات اقدس الهی؛ و مرگ او که عصاره زندگی اوست، جاهلی خواهد بود.[16]
شکوفایی مهدی شناس با مرگ او
فراعنه و سردمداران حیات مادی به حیات دنیایی انسان پرداختهاند؛ اما نسبت به مرگ انسانها هیچ ادعایی نداشتهاند. یعنی واقعاً مرگ کسانی که در دوره مدرن زندگی می کنند با کسانیکه در دوره جاهلیت زندگی می کردند یکی است. حتی حیاتشان چندان تفاوتی ندارد، جاهلیت مدرن و کهنه با هم تفاوتی ندارد؛ وقتی هیچ کدام انسان را به حیات و علم و معرفت نمی رساند. شاید زندگی آنها با هم متفاوت باشد؛ یکی با هواپیما سفر کند و دیگری با قاطر؛ اما نحوه مرگشان یکسان می باشد.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همهی شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد. آن آكه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد.
قرآن كریم اقوامی را معرفی می کند كه با وجود برخورداری از پیشرفتهای شگرف صنعتی و بهره مندی از رفاه زندگی اجتماعی تا بدان پایه از جاهلیت پیش رفتند كه مستوجب عقاب الهی و حرمان از رحمت خداوند شدند و سرانجام به هلاكت رسیدند. قوم عاد و ثمود و اصحاب حِجْر نمونه ای از این مردمان اند.
اما مهمترین دعوت انبیاء، تحوّل در مرگ و بعد از مرگ مردم است. کسیکه به امامش راه پیدا می کند مرگش متحوّل می شود؛ مرگ او مبدأ حیات، رشد و شکوفایی او می شود و این در شعاع معرفت امام به حیات می رسد و شاید به همین دلیل تأکید روایت بر مرگ است.[17]
زندگی پاکیزه دنیوی، و شکوفایی شیرین اخروی
قرآن و امام هر دو با هم پیوسته و حیات بخش هستند. مرگ هر کس عصاره زندگی اوست و زندگی همراه با شناخت امام، عقلانی و پاکیزه است به همین دلیل مرگ پاک و شیرینی به دنبال خواهد داشت و عامل شکوفایی او در آخرت خواهد شد.
پی نوشت:
[1] - مَن ماتَ وَ هُوَ عارٍفٌ لِإمامِهِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ: کسیکه با معرفت امامش بمیرد، مانند کسی است که با حضرت قائم در خیمهاش بوده باشد.: نعمانی، الغیبه، باب 25، ص 330.
[2] - من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیةً: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص 368، باب 27، ح 41.
[3]- یس، 70.
[4] - همچنین: «... انَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبورِ» (فاطر، 22): (اى رسول! بدان كه) خدا هر كه را بخواهد شنوا (ى كلام حق) سازد و اما تو آن كس را كه در گورستان (كفر و جهالت و شهوت پرستى) فرو رفته هرگز شنوا نتوانى كرد.
[5] - انفال، 24.
[6] - مجموعهآثار مرتضی مطهرى، ج25، ص 448، 449.
[7] - عبدالله جوادی آملی، قرآن حكیم از منظر امام رضا علیه السلام، ص 45.
[8]- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من مات و لیس له إمام من ولدی، مات میتة الجاهلیّة، یوخذ بما عمل فی الجاهلیّة و الإسلام: مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج1، كتاب الإمامة، ص90، ح15.
[9] - عوالی اللآلی، ج4، ص72
[10] - برگرفته از امام مهدی موجود موعود، ص 31.
[11] - ر.ك: بحار الانوار، ج29، ص220 ـ 235؛ دلائل الامامه، ص31 ـ 38؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج16، ص250 ـ 251
[12] - المائده، 50.
[13] - الرعد، 33.
[14] - التوحید، صدوق، ص189.
[15] - آلعمران، 185.
[16] - عبدالله جوادی آملی، همان، ص 30.
[17] - برگرفته از سید مهدی میرباقری، ماهنامه موعود، شماره 60.
شهادت
مرگ عصارهی زندگی است؛ زندگی با معرفت امام، زندگی عقلانی و پاکیزه است و مرگی پاک و شیرین را به همراه دارد؛ سردمداران مادی گرایی، تنها از زندگی دنیایی گفته اند برخلاف انبیا و اولیا که فرد را برای زندگی در آخرت مهیّا ساخته اند.
در این مقاله، به این مسأله می پردازیم که چرا در بحث معرفت امام و عدم معرفت امام زمان علیه السّلام، صحبت از مرگ است. تعابیر مرگ مهدوی[1] و مرگ جاهلی[2] به چه معناست؟
قرآن و امام عامل زندگی و حیات
از منظر قرآن کریم، انسان میتواند زنده بدنی باشد، ولی در عین حال مرده باشد. مثلاً قرآن روی فردی که زنده است اثر دارد: «لِیُنْذِرَ مَنْ كانَ حَیّاً ...»[3]و[4] و قرآن را عامل حیات و پیغمبر صلی الله علیه و آله را "محیى" یعنى حیات بخش معرفى كرده است: «یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا اسْتَجیبوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ»[5]
اسلام همواره دم از حیات و زندگى می زند، می گوید این پیغمبر براى شما حیات و زندگى آورده است. اسلام دین حیات است. [6]
پیوستگی همیشگی قرآن و امام
دقت در فعل «دعا» این حقیقت لطیف را می رساند که دعوت قرآن عینی و علمی(امام) یكی است؛ زیرا این فعل به صورت مفرد آمده در حالی که فعل متناسب با الله و رسول، مثنّی است؛ سرّ این مطلب، این است که رسول و امام كه از بارزترین مصادیق قرآن عینی هستند، مردم را به همان چیزی دعوت میکنند كه خداوند به آن فرا میخوانند.
از آنجا كه قرآن علمی و عینی نمایاننده حیات طیبه عقلانی است، پس هر كس یكی از این دو را از دست دهد، در حقیقت آن حیات را از دست داده است.[7] و مانند مردگان جاهلیت می گردد؛ به گونهای كه به سبب اعمال زمان جاهلیت و اسلام كیفر می بیند و چیزی از گناهان گذشته و آینده اش بخشوده نمی شود.
این مطلب از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فهمیده می شود: كسیکه بمیرد و امامی از فرزندان من نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است و به رفتارهای عصر جاهلیت و اسلام كیفر داده میشود؛[8] زیرا چنین كسی نیندیشیده، توبه نكرده و اسلام نیاورده؛ تا اعمال پیشین او را بپوشاند و خداوند نیز از گناهان گذشته او درگذرد؛ بلكه هنگامیکه از قبرها بیرون آیند، از گناهان آینده و گذشته خود آگاه می شوند و یكی از بزرگترین گناهانشان انكار امام علیه السّلام است. زندگی منكر قرآن علمی و عینی و روی گردان از آن دو، جاهلیت محض است.
تناسب مرگ و حیات
مرگ هر كسی با زندگی او تناسب دارد «كما تعیشون تموتون و كما تموتون تبعثون»[9]؛ زندگی عقلانی، مرگ عقلانی را در پی دارد و هر كه از دنیا به باغی از باغهای بهشت برود، قطعاً عاقل است. زیرا پروردگارش را عبادت و بهشت را كسب كرده است؛ چون عقل آن نیروی درونی است كه به واسطه اش خداوند رحمان عبادت شود و بهشت به چنگ آید.
اگر مرگ منكرِ امام معصوم علیه السّلام مرگ جاهلی باشد، باید زندگی او نیز حیات جاهلی باشد. سرّش آن است كه وجود قرآن علمی و عینی سبب پیدایش حیات پاكیزه عقلانی است.[10]
معرفت امام عصر علیه السلام، فرد را به مرتبهای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همه شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد.
آن كه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد. همانگونه كه در خطبه فدكیه [11] و احتجاج حضرت صدیقه كبرا علیهاالسّلام در زمان استقرار ناحق در جایگاه خلافت و ولایت، به این آیه استشهاد فرمود: «اَ فَحُكمَ الجهِلِیَّةِ یَبغونَ و مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ حُكمًا لِقَومٍ یوقِنون»[12]
زیرا هر كه امامش را بشناسد و بداند كه او از اعمالش به اذن خدا آگاه است و بپذیرد كه امام مظهر «قائِم عَلی كُلِّ نَفسٍ بِما كَسَبَت» [13] است، [14] حتماً منتظر حضرت خواهد بود و در عمل نیز به خواسته های او توجه کرده كه و از این راه ولایت امام خود را یافته و در آن هنگام، زندگی و مرگ او عاقلانه خواهد بود.
امام زمان
مرگ چشیدنی و شیرین
کسی که تحت ولایت قرآن عینی (وجود مقدس امام زمان علیه السّلام) رشد می کند، به همان حیات و مرگ پاکیزه و عقلانی می رسد. معرفت امام عصر علیه السّلام، فرد را به مرتبه ای می رساند که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود؛ مرگ برای او انتقال به مراحل کاملتر و جامع است. تلقی او از مرگ با انسانی که رو به ولایت نمیآورد متفاوت است.
مرگ برای او قطع همه اهداف و آرزوهایش نیست. راهی برای رسیدن به مقاصد عالی و رفیع است؛ به گونه ای زندگی می کند که با مرگش به درجات بالا برسد. لذا مشتاق مرگ هم می باشد.
چون نهال باروری است كه بعد از بالندگی به ثمر می نشیند؛ آنگاه میوههای این درخت بالنده را می چینند و عصاره اش را در جامی می ریزند و هنگام مرگ به انسان می خورانند. «كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت»[15] درخت ثمربخش معرفت امام، میوه هایی گوارا می دهد و عصاره اش شهد و شیرین است و مرگ برای چنین كسی گواراست.
ما مرگ را می چشیم نه مرگ ما را؛ ما مرگ را می میرانیم نه او ما را، زیرا خدای سبحان نفرمود كه مرگ چشنده انسان است، بلكه فرمود: انسان چشنده مرگ است. حقیقت آن است كه مرگ انسان را از بین نمی برد؛ بلكه این انسان است كه مرگ را یكبار و برای همیشه از بین می برد. همانگونه كه چشندهی آب، آن را هضم می کند؛ نه آب چشنده را.
آن که امام زمانِ خود را نشناسد و با او پیوند ولایی برقرار نكند، به وصیّت هیچ یک از انبیاء عمل نكرده است؛ چه رسد به سفارش ذات اقدس الهی؛ و مرگ او که عصاره زندگی اوست، جاهلی خواهد بود.[16]
شکوفایی مهدی شناس با مرگ او
فراعنه و سردمداران حیات مادی به حیات دنیایی انسان پرداختهاند؛ اما نسبت به مرگ انسانها هیچ ادعایی نداشتهاند. یعنی واقعاً مرگ کسانی که در دوره مدرن زندگی می کنند با کسانیکه در دوره جاهلیت زندگی می کردند یکی است. حتی حیاتشان چندان تفاوتی ندارد، جاهلیت مدرن و کهنه با هم تفاوتی ندارد؛ وقتی هیچ کدام انسان را به حیات و علم و معرفت نمی رساند. شاید زندگی آنها با هم متفاوت باشد؛ یکی با هواپیما سفر کند و دیگری با قاطر؛ اما نحوه مرگشان یکسان می باشد.
اگر زندگی فردی جاهلی باشد، همهی شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری خواهد شد. آن آكه امامش را نشناسد، منتظر او نخواهد بود و منتظر مصلح واقعی نبودن، نشان از حیات جاهلانه دارد.
قرآن كریم اقوامی را معرفی می کند كه با وجود برخورداری از پیشرفتهای شگرف صنعتی و بهره مندی از رفاه زندگی اجتماعی تا بدان پایه از جاهلیت پیش رفتند كه مستوجب عقاب الهی و حرمان از رحمت خداوند شدند و سرانجام به هلاكت رسیدند. قوم عاد و ثمود و اصحاب حِجْر نمونه ای از این مردمان اند.
اما مهمترین دعوت انبیاء، تحوّل در مرگ و بعد از مرگ مردم است. کسیکه به امامش راه پیدا می کند مرگش متحوّل می شود؛ مرگ او مبدأ حیات، رشد و شکوفایی او می شود و این در شعاع معرفت امام به حیات می رسد و شاید به همین دلیل تأکید روایت بر مرگ است.[17]
زندگی پاکیزه دنیوی، و شکوفایی شیرین اخروی
قرآن و امام هر دو با هم پیوسته و حیات بخش هستند. مرگ هر کس عصاره زندگی اوست و زندگی همراه با شناخت امام، عقلانی و پاکیزه است به همین دلیل مرگ پاک و شیرینی به دنبال خواهد داشت و عامل شکوفایی او در آخرت خواهد شد.
پی نوشت:
[1] - مَن ماتَ وَ هُوَ عارٍفٌ لِإمامِهِ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِهِ: کسیکه با معرفت امامش بمیرد، مانند کسی است که با حضرت قائم در خیمهاش بوده باشد.: نعمانی، الغیبه، باب 25، ص 330.
[2] - من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیةً: محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص 368، باب 27، ح 41.
[3]- یس، 70.
[4] - همچنین: «... انَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى وَ ما انْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبورِ» (فاطر، 22): (اى رسول! بدان كه) خدا هر كه را بخواهد شنوا (ى كلام حق) سازد و اما تو آن كس را كه در گورستان (كفر و جهالت و شهوت پرستى) فرو رفته هرگز شنوا نتوانى كرد.
[5] - انفال، 24.
[6] - مجموعهآثار مرتضی مطهرى، ج25، ص 448، 449.
[7] - عبدالله جوادی آملی، قرآن حكیم از منظر امام رضا علیه السلام، ص 45.
[8]- قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من مات و لیس له إمام من ولدی، مات میتة الجاهلیّة، یوخذ بما عمل فی الجاهلیّة و الإسلام: مسند الإمام الرضا علیه السلام، ج1، كتاب الإمامة، ص90، ح15.
[9] - عوالی اللآلی، ج4، ص72
[10] - برگرفته از امام مهدی موجود موعود، ص 31.
[11] - ر.ك: بحار الانوار، ج29، ص220 ـ 235؛ دلائل الامامه، ص31 ـ 38؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج16، ص250 ـ 251
[12] - المائده، 50.
[13] - الرعد، 33.
[14] - التوحید، صدوق، ص189.
[15] - آلعمران، 185.
[16] - عبدالله جوادی آملی، همان، ص 30.
[17] - برگرفته از سید مهدی میرباقری، ماهنامه موعود، شماره 60.