16-12-2014، 17:10
بهونم، چند تا سلام کنم جوابمو میدی؟
ببینم یواشکی احوال ما رو پرسیدی؟
نامه رو وقتی نوشتم خودمم می لرزیدم
فدای چشات، تو که از خط من نلرزیدی
بی قراری مث موهات تو دلم موج میزنه
میدونم تو اینو از لرزش حرفا فهمیدی
وسط نامه ببخش بدجوری بغضم ترکید
نازنینم تو که از صدای اون نترسیدی
من فدای رگه های ناز چشم روشنت
چیه باز به لحن این دیوونگی ها خندیدی
حق داری بخندی و راستی دستت درد نکنه
سر زدی به یه دیوونه ی غریب تبعیدی
راستی اون شب یادته کاشکه واست مرده بودم
من می خواستم بمیرم پیش چشات، خودت دیدی؟
چیه باز که با غضب داری نگاهم می کنی
این دفه درباره ی من چه چیزایی شنیدی
جوابی که داده بودم به خودم، دیشب رسید
دوست ندارم بدونن جواب به نامه م نمیدی
تو رو جون آسمون به غیرتت بر نخوره
نکنه اینجا به بعد و نخونی، چون رنجیدی
رنگ خونه چشام از بس که تو رو ندیدمت
مث تصویر غروب تو اوج برف و سفیدی
یه روزایی دیدنت چاره ای داشت، دعا می خواس
حالا نه دعا واسم فایده داره، نه امیدی
خورشید اونجاها حتما دیگه روزم میخوابه
آخه تو به جای اون هم روز و هم شب تابیدی
ببینم تعارف و یه دیقه بذاریم کنار
اونجا چند تا دل بیچاره رو بردی، دزدیدی؟
آره بد سوالی بود تو اینو نشنیده بگیر
مث نمره ی تک کارنامه ی یه تجدیدی
تو که می دونی دلم گذشته کارش از اینا
حتی بشنو اگه تو به یکی شون رسیدی
می میره، اما واسه خوشیت دعاها میخونه
راس بگو اینجور دیوونه ای تو عمرت تو دیدی؟
بگذریم خیلی نوشتم، زحمتت نبود بخون
معذرت میخوام که فرضا تو بهم جواب میدی
ماهی که با اینکه اسفنده، ولی دود نمیشه
همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدی
از خودت مواظبت کن هر جوری که دوس داری
مجنونت، یا دیوونت، هر لقبی پسندیدی
ببینم یواشکی احوال ما رو پرسیدی؟
نامه رو وقتی نوشتم خودمم می لرزیدم
فدای چشات، تو که از خط من نلرزیدی
بی قراری مث موهات تو دلم موج میزنه
میدونم تو اینو از لرزش حرفا فهمیدی
وسط نامه ببخش بدجوری بغضم ترکید
نازنینم تو که از صدای اون نترسیدی
من فدای رگه های ناز چشم روشنت
چیه باز به لحن این دیوونگی ها خندیدی
حق داری بخندی و راستی دستت درد نکنه
سر زدی به یه دیوونه ی غریب تبعیدی
راستی اون شب یادته کاشکه واست مرده بودم
من می خواستم بمیرم پیش چشات، خودت دیدی؟
چیه باز که با غضب داری نگاهم می کنی
این دفه درباره ی من چه چیزایی شنیدی
جوابی که داده بودم به خودم، دیشب رسید
دوست ندارم بدونن جواب به نامه م نمیدی
تو رو جون آسمون به غیرتت بر نخوره
نکنه اینجا به بعد و نخونی، چون رنجیدی
رنگ خونه چشام از بس که تو رو ندیدمت
مث تصویر غروب تو اوج برف و سفیدی
یه روزایی دیدنت چاره ای داشت، دعا می خواس
حالا نه دعا واسم فایده داره، نه امیدی
خورشید اونجاها حتما دیگه روزم میخوابه
آخه تو به جای اون هم روز و هم شب تابیدی
ببینم تعارف و یه دیقه بذاریم کنار
اونجا چند تا دل بیچاره رو بردی، دزدیدی؟
آره بد سوالی بود تو اینو نشنیده بگیر
مث نمره ی تک کارنامه ی یه تجدیدی
تو که می دونی دلم گذشته کارش از اینا
حتی بشنو اگه تو به یکی شون رسیدی
می میره، اما واسه خوشیت دعاها میخونه
راس بگو اینجور دیوونه ای تو عمرت تو دیدی؟
بگذریم خیلی نوشتم، زحمتت نبود بخون
معذرت میخوام که فرضا تو بهم جواب میدی
ماهی که با اینکه اسفنده، ولی دود نمیشه
همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدی
از خودت مواظبت کن هر جوری که دوس داری
مجنونت، یا دیوونت، هر لقبی پسندیدی