04-12-2014، 14:07
کارگردان : Jennifer Kent
نویسنده : Jennifer Kent
بازیگران : Essie Davis, Noah Wiseman, Daniel Henshall
هزینه تولید: ۲.۵ میلیون دلار استرالیا
محصول کشور: استرالیا
کمپانی توزیع کننده: IFC
خلاصه داستان : داستان فیلم در مورد مادر مجردی است که برای فرزندش شب ها کتاب "آقای بابادوک" را میخواند و باعث میشود به طور ناخواسته هیولایی وارد خانه شود و...
نخستين فيلم بلند سينمایی کارگردان استراليایی، جنيفر کِنت، «بابادوک / The Babadook»، با پيام آشنایی شروع میشود. آمليا (با بازی اسی ديويس)، مادر جوان مجردی است که با بيدار شدن از خواب تصادفی را به ياد میآورد، که منجر به مرگ شوهرش شده است، و بعد دوباره به کابوس هميشگی زندگی واقعیاش بر میگردد: يعني بزرگ کردن پسر شش ساله جامعه ستيز و بی نهايت پرخاشگرش، سَم (با بازی نوآ وايسمن)، با يک حقوق مددکاری. مؤلفه های معمول داستان به سرعت گردهم جمع میشوند: مزاحم ماوراء الطبيعی از طريق ابزاری (در اينجا، کتاب کودکانه مرموزی به نام آقای بابادوک) احضار میشود؛ اين بار اين مزاحم، کودکی عجيب با چشمانی ورقلنبيده است. [او] همه جا هست، در عمق وجود حيوان خانگی وحشت زده و در جيرجيرهای شبانه. اما وقتی فيلم به جريان میافتد، مشخص میشود که اين مقدمه چينی ظاهراً عادی در خدمت آزمايش مطمئن جالبی است- منشوری دوطرفه از لايه بندی روایی که روح خردشده شخصيتهای اصلی فيلم را تشريح میکند و آنها را در بقايای ناهموار متعلقات اين ژانر، که بيننده ها انتظار ديدنشان را دارند، منعکس میکند. اين فيلم در واقع مطالعه روانشناختی ناراحت کننده ای است که جنبه ماوراء الطبيعی اش صرفاً يک کاتاليزور يا شايد حتی عامل انحرافی است.
هيچيک از اينها دال بر اين نيستند که «بابادوک» نمیتواند فيلم ترسناکی باشد. فيلم با نجواهای مرموز شروع میشود و به آرامی آنها را به فريادهایی از نوع تئاتر گراند گوگينول پاريس و در مرحله سوم به جنون تبديل میکند. کنت برای به هم زدن تمام الگوهای ژانر وحشت، ابتدا برخی مفاهيم را به رسميت میشناسد و فيلمش را در قرنی از فانتزی فيلمی فرو میبرد و از نو پيکره اين ژانر را به صورت تجلیهایی از وحشت رو به افزايش میتراشد.
در ابتدای فيلم اجزای شکننده و فيلمبرداری رنگ و رو رفته جو سرد و مه آلود داستانهای خانه های جن زده کلاسيک مانند «بيگناهان/The Innocents» را به تصوير میکشد، اما با جلوتر رفتن داستان، زوايای اکسپرسيونيستی مورب تصوير خانه خاکستری را به آنچه لاوکرافت «هندسه غيراقليدسی» مینامد تبديل میکنند. و تصاوير آثار ماريو باوا و جرجس ميليس روی نمايشگر تلويزيون قديمی آمليا سوسو میزنند و پرتو کاتدی بی رمقی بر شبهای بی خوابی او میتابد.
وقتی خود بابادوک ظاهر میشود، که در واقع محصول کج و معوج تکنيک استاپ موشن و خيمه شب بازی است، متوجه میشويم که آن موجود عجيب و غريب چيزی شبيه به سبک انيميشن کات اوت مايکل اوسلوت و لوت رينيگر است. وحشتناکتر از همه ديويس است، که بازی متعهدانه اش از نقش خسته و شکننده ميا فارو در «بچه رزماری/Rosemary's Baby» شروع میشود و به نسخه عجيب نقش مادر خل وضع پيپر لوری در «کری/Carrie» ختم میشود. اين يادآوریها دقيقاً مصداق دارند؛ آمليا تکرار جديدی از قهرمانان مؤنث شکنجه ديده ای است که مترادف سينمای وحشت دهه های ۶۰ و ۷۰ ميلادی، دهه ای که کنت دائماً به آن نقب میزنند، هستند. در پايان بايد گفت که «بابادوک» اغلب چيزی شبيه به اثر فشرده ای از «سه گانه آپارتمان» رومن پولانسکی منهای منظر مردانه طعنه آميز آن است.
با اين حال، به دليل تمام اين ارتباطات سينمایی، اين فيلم را بايد زن محور قلمداد کرد آن هم به طريقی که کمتر فيلمهای وحشتناک آن دوران (يا دورانهای ديگر) را میتوان سراغ گرفت. صحنه های وحشتناک «بابادوک» فراتر از شبح ژنده تنها هستند، و به هراس ازلی مرگ و فقدان مثلاً يک کودک، فردی که دوستش داريم، خود فرد ميل میکند. تمام اين پريشانیها در قالب مادری تنها ساخته و پرداخته میشوند، ضمن اين که در فيلم میبينيم که شوهر آمليا هنگام رساندن او به بيمارستان برای به دنيا آوردن سَم در اثر تصادف میميرد. هر روز تنها ماندن با سم- به عنوان بزرگترين يادآور (و ظاهراً دليل) آن داغ نابهنگام- او را بين عشق و تنفری که هر دو به يک اندازه خرد کنندهاند گير میاندازد. بيننده ای، که عمداً توسط کنت بازی داده میشود، هرگز نمیتواند مطمئن شود که آيا بابادوک واقعی است يا تنها نمايشی تخيلی از ذهنی عصيان زده از تنشها است. همچنين هرگز مشخص نمیشود که کدام گزينه ترسناکتر است.