امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دشمنان شیرین

#1
انسان ها در دنیا همواره از سوی خداوند به اشکال مختلف مورد آزمایش قرار می گیرند؛ زیرا آزمون های الهی کارکردهای چندگانه ای دارد که از جمله آن ها تصدیق صداقت و راست آزمایی آنها و آشکارسازی ظرفیت ها و توانمندی های سرشته در ذاتشان است.

خداوند، حضرت ابراهیم(ع) را که از پیامبران بزرگ و اولوالعزم بود، به اشکال و زمان های متعدد آزمود تا آن که وی را به مقام بزرگ امامت رسانید و در آن منصب و مرتبه قرار داد.

یکی از روش های آزمون الهی، آزمودن با دشمنان شیرین است که برخلاف دشمنان دیگر، انسان با همه وجود و عطوفت و مهربانی، از این دشمن شیرین، ضربه های بزرگ و جانکاهی می خورد، اما به جای فرار از او، بیش تر به سویش کشیده می شود. اگر دیگر دشمنان از روی خشم و خشونت به شخص ضربه وارد می سازند، این دشمن شیرین از روی محبت و مهر به آدمی ضربه می زند و گاه تا پای نیستی و سقوط پیش می رود.

در طول تاریخ بشریت، مردان بزرگی را می توان یافت که در همه میادین خطرناک و جنگ های خونین، سربلند و پیروز بیرون آمدند، ولی در جنگ با دشمن شیرین همه هستی و زندگی شان را برباد دادند و از همه چیز ساقط شدند. شاید بارها در همین دهه کوتاه زندگی خود، کسانی را بشناسید که به دست دشمنان شیرین نیست و نابود شدند و همه مقامات و امتیازات مادی و معنوی و شخصیت خود را از دست دادند.

نویسنده با توجه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا نگاهی گذرا به موضوع مهم دشمنان شیرین بیفکند و ضمن معرفی آنها، تحلیل قرآنی را از این مسئله ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

دشمن شناسی در قرآن و سیره معصومان

یکی از مسئولیت ها و تکالیف فردی و اجتماعی هر انسانی، شناخت دشمنان و روش ها و راه های نفوذ و هجوم آنان و چگونگی مقابله و دفع آنان است. اصولا هر موجود زنده ای می کوشد تا دشمنان خویش را بشناسد و راه مقابله با آنان را بیاموزد و از قدرت ها و ضعف های دشمن آگاه شود. حتی گیاهان همانند جانوران می کوشند تا ضمن شناسایی دشمن، روش های مقابله را بیاموزند. بهره گیری از روش هایی چون همسان سازی با محیط، کمین کردن، حیله گری و فریب، تغییر رنگ دادن و مانند آن از اصول ابتدایی دفاع و مقابله با دشمنان است.

خداوند از انسان ها می خواهد تا به مسئله شناسایی دشمنان و راه های مقابله با آنان توجه و اهتمام ویژه ای داشته باشند؛ زیرا هرگونه غفلت از دشمن می تواند پیامدهای بسیار هولناکی را برای شخص و یا جامعه به همراه داشته باشد؛ چه این که دشمن با غلبه بر شخص یا جامعه و یا تضعیف قدرت و توانایی او و جامعه، می تواند راه پیشرفت و تکامل را سد کند و آدمی و جامعه را به سوی پرتگاه نابودی سوق دهد.

بخشی از آیات و آموزه های قرآنی و به تبع آن سنت معصومان(ع) و سیره ایشان به مسئله دشمن شناسی و راه ها و سازوکارهای مقابله با آنان اختصاص داده شده است.

از آن جایی که دشمن ترین دشمن انسان، نفس انسانی و خواسته ها و هواهای نفسانی اوست، بخشی از آموزه های قرآنی به مسئله شناخت نفس و راه های مبارزه با آن به شکل تقویت تقوا و تزکیه و خودسازی نفس اختصاص یافته است. دشمن مهم و اصلی دیگر انسان که در بیرون آدمی است ولی اطلاعات و توانمندی کاملی نسبت به درون آدمی دارد و می تواند از ستون پنجم داخلی به خوبی بهره برد، ابلیس و شیاطین وابسته به او هستند که خداوند از آن به دشمن آشکار یاد می کند؛ زیرا وی افزون بر این که شناخت کاملی از انسان و ضعف ها و قوت های او دارد، دشمنی بیرون از دایره دیداری و شنیداری انسان است و به سبب پنهان بودن دایمی، می تواند از چهار سو به آدمی نزدیک شده و ضربات کشنده ای وارد سازد.

بنابراین بخش عمده دیگری از آموزه های وحیانی به مسئله شناخت ابلیس و شیاطین وابسته به او اختصاص یافته و برخی از اطلاعات و توانمندی های وی به آدمی اطلاع داده شده و روش های مبارزه و مقابله با او نیز یادآوری شده است.



دشمنان انسان، ابزارهای آزمون
مسئله مهم دیگری که لازم است انسان به آن توجه داشته باشد، این مطلب است که اصولا دشمنان انسان، به عنوان ابزارهای الهی عمل می کنند و خداوند از همه آنان به عنوان جنود و لشکریان خود در عرصه هستی استفاده می کند. به این معنا که هیچ یک از دشمنان انسان، بیرون از دایره مشیت و اراده الهی نمی توانند کاری انجام دهند، به ویژه آن که هیچ چیز بیرون از دایره حکومت و عزت و اقتدار وی نیست و همه به حول و قوه الهی مشغول خدمت به اهداف کلی و کلان الهی هستند که در فلسفه آفرینش و اهداف آن مورد نظر و اهتمام الهی است.

بر این اساس باید توجه داشت که این دشمنان، هر کس و هر چیزی که باشند به عنوان عوامل و کارگزاران الهی عمل می کنند. یکی از نقش هایی که این کارگزاران الهی به عهده دارند، ابزار بودن برای آزمون های الهی می باشد.

در حقیقت همه هستی، کارگزاران الهی و جنود و سربازان وی می باشند و در خدمت اهداف او عمل و حرکت می کنند. از جمله این کارگزاران الهی که در نقش ابزارهای آزمونی مورد استفاده قرار می گیرند، کسانی هستند که در ظاهر از بهترین دوستان آدمی به شمار می روند. به این معنا که حتی کسانی که به نظر می رسد دوست انسان باشند و انسان به سبب احتمال دوستی ایشان، نسبت به آنان علاقه و عشق بسیاری دارد، می توانند از دشمنان آدمی باشند که به عنوان ابزار آزمونی از سوی خداوند استفاده شده است.

از جمله این ابزارهای دوست داشتنی و شیرین می توان به ثروت و فرزند اشاره کرد. هر انسانی به طور طبیعی به ثروت که عامل آسایش و قدرت و امنیت و مانند آن است علاقه دارد، چنان که به فرزند نیز علاقه مند می باشد و حاضر است همه چیزش را فدای او کند، زیرا فرزند به بخش مهمی از نیازهای انسانی که عواطف و احساسات وی می باشد، پاسخ های مناسب می دهد که از جایی دیگر نمی تواند آن را تأمین کند.

درحقیقت ثروت، مهم ترین پاسخ به بخشی از نیازهای آدمی است که از آن به آسایش تعبیر می شود و فرزند به بخش دیگر آن یعنی آرامش و عشق و عواطف پاسخ می دهد. این گونه است که برای آدمی ثروت و فرزند به عنوان مهم ترین علایق انسانی مورد توجه است، زیرا دو مولفه اصلی سعادت یعنی آسایش و آرامش را برای وی فراهم می آورد.



فرزندان، دشمنان شیرین انسان
بی گمان ثروت و فرزند به سبب نقش خاصی که در ایجاد سعادت و خوشبختی یعنی آسایش و آرامش انسان دارند، یکی از مهم ترین ابزارهای آزمونی الهی به شمار می روند.

زیرا انسان با واکنش های خود در برابر این دو، صداقتش را در برابر خدا می تواند ابراز کند و حقیقت عبودیت و یکتاپرستی و توحید خویش را نشان دهد. اگر انسان بتواند از کنار این دو عامل اصلی ایجاد خوشبختی و سعادت بگذرد و به خواسته های الهی و اطاعت از فرمان های او عمل کند، می تواند نشان دهد تا چه اندازه در اطاعت و بندگی خویش صادق است و عمل وی، گفتار و باورهای باطنی اش را تصدیق می کند.

از این رو حضرت ابراهیم(ع) به ثروت و فرزند خویش آزموده شده و در زمان ها و موقعیت های مختلف نشان داد تا چه اندازه مطیع خداوند است، زیرا آن حضرت پس از سختی های بسیار به ثروت می رسد و پس از سال ها بی فرزندی در سنین پیروی دارای فرزند می شود. این گونه است که در اوج آسایش و آرامشی که از طریق ثروت و فرزند به دست آورده است، مأمور می شود تا به بیابان برهوتی کوچ کند و فرزندش را در آن جا رها سازد و سپس مأمور می شود تا آن را برای خداوند قربانی کند تا صداقت خویش را به نمایش بگذارد.

وی در این آزمون بزرگ موفق و پیروز می شود و فرزند را به قربانگاه می برد و کارد بر گلوی فرزند عزیز خویش می گذارد و این گونه اطاعت از خداوند را به نمایش می گذارد و خداوند عملش را تصدیق باورهایش برمی شمارد.

اما همه انسان ها چون حضرت ابراهیم(ع) در این آزمون های سخت و دشوار، سربلند و پیروز بیرون نمی آیند. در طول تاریخ بشریت بسیاری از مردان بزرگ را می توان یافت که در برابر وسوسه های شیطان، محبت و عشق و آرامش فرزند را بر فرمان الهی مقدم داشتند و به جای تصدیق باورهای ایمانی خویش، وسوسه های ابلیسی را تصدیق کرده و راه شیطان را درپیش گرفتند.

بی گمان با توجه به انبوه گزارش ها و شکست های بسر در این عرصه می توان گفت که فرزند آدمی، دشمن شیرین اوست؛ زیرا انسان با آن که می داند فرزند، محل و ابزار آزمون های بزرگ الهی است و او را می تواند به هر ناکجاآبادی ببرد و به عناوین مختلف وی را به رنج افکند و به اشکال گوناگون بر او فرمان دهد تا به مقام هبوط و سقوط گرفتار کند، با این همه از محبت و دوستی به این دشمن دست نمی شوید و برده وار به اجرای فرمان ها و خواسته های فرزند می رود و همه هستی اش را بر سر این عشق و محبت می گذارد.

باتوجه به این علاقه زائدالوصف آدمی به فرزند، قرآن به او هشدار می دهد که مبادا تمام هم و غم و وقت و انرژی خود را صرف او کند، زیرا همین فرزند که این همه محبوب پدر و مادر است چه بسا در آینده تبدیل به دشمن او شود. قرآن در سوره تغابن آیه ۱۴ می فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدواً لکم فاحذروهم= ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندانتان، دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشید.». این آیه یکی از صریح ترین آیاتی است که به انسان بیدارباش می دهد که درعین محبت و علاقه به فرزند، از او برحذر باشد که ممکن است همین محبوب بالفعل، دشمن بالقوه او باشد و تبدیل به آزمونی برای وی شود.

آیت الله حسن زاده آملی در درس هایش می فرمود: کودکان ما، سرور و مولای ما هستند و بر ما حکومت می کنند و هرچه فرمان بدهند ما به دیده منت می پذیریم و اطاعت می کنیم. علت این امر، آن است که آنان قریب العهد به مبدأ و خالق هستی هستند و روح و جانشان تازه از مبدأ الهی جدا و در جسم و تنشان دمیده شده است. از این رو اقتدار کاملی بر انسان دارند و حتی پادشاهان رابه افسار می کشند و بر پشت ایشان سوار می شوند و شاهان نیز از این که اسب کودکانشان شده اند، خوشحال می شوند و همه گونه ذلت و خواری را برای خشنودی فرزندان خردسالشان به جان می خرند.

این دشمنان شیرین، هرچند که در کودکی خرده فرمایش هایی دارند که به دین و دنیای آدمی زیانی نمی رساند، ولی هرچه بزرگ تر می شوند، به جای آن که مایه آرامش آدمی و خنکای دل های ما باشند، مایه رسوایی و درد و رنج ما می شوند.

در روایت از رسول اکرم(ص) آمده است: اولادنا اکبادنا، صغرا وهم امراونا و کبر او هم اعداونا؛ ان عاشوا فتنونا و ان ماتوا حزنونا؛ فرزندان ما پاره های جگر ما هستند. کوچک های آنان امیران ما و بزرگانشان دشمنان ما هستند. اگر زنده مانند ما را به فتنه و آزمون می اندازند اگر بمیرند ما را اندوهگین می سازند. (تفسیر اثنی عشر، ج۲، ص۳۰)

خداوند در آیه ۷ سوره کهف می فرماید انسان ها با همه مظاهر و زیبایی های دنیوی، آزموده می شوند تا حقیقت ذاتشان برخودشان آشکار شود و حجت بر آنان تمام گردد. اصولا آزمون با ابزارهای مختلف و گوناگون است و هیچ شخص و یا امتی از آن استثنا نمی شود. (مومنون آیه ۳۰ و عنکبوت آیه ۳ و محمد آیه ۳۱)

این آزمون، همگانی و فراگیر است (مائده آیه ۷۱ و توبه آیه ۱۶ و انبیاء آیه ۳۵) به این معنا که خداوند با امور خیر وشر، آدمی را می آزماید (انبیاء آیه ۳۵) و این گونه نیست که کسانی از آزمون در امان باشند و یا تنها با شر و بدی آزموده شوند که عبارت از جنگ و مانند آن است، بلکه حتی پیامبران اولوالعزم چون آدم (ع) و ابراهیم (ع) و نوح (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع) و محمد مصطفی (ص) به اشکال مختلف و در زمان های گوناگون آزموده می شوند؛ زیرا به یک معنا آزمون انسان، یکی از اهداف آفرینش انسان (هود آیه ۷ و انسان آیه ۲) و یکی از اهداف استقرار وی در زمین می باشد (یونس آیه ۱۴).

براین اساس آزمون همگانی حتی با فرزند و دیگر امور خیر نیز امری طبیعی در سنت الهی و قوانین اوست. آن چه پیامبر (ص) درباره فرزندان گفته است، برگرفته از همین سنت ابتلا و آزمون است. از این رو خداوند در قرآن، فرزندان آدمی را فتنه (مایه آزمایش) بر شمرده است (انفال آیه ۲۸) به این معنا که آدمی به وسیله فرزندان خویش آزموده می شود؛ زیرا دوستی و علاقه و عشق آدمی به فرزند، بیش از همسر است و همین عشق شدید است که وی را گمراه می کند و کنترل عواطف و احساسات او را در دست می گیرد، به گونه ای که حاضر به اطاعت از فرمان الهی نمی شود.

در طول تاریخ دیده شده است که بسیاری از انسان های مهم به سبب فرزندان به دام شرک و کفر افتادند و یا طعم خواری را چشیده اند. در داستان خضر و موسی (ع) این معنا مورد تاکید قرار می گیرد و فرزند غیر صالح می تواند موجب گمراهی و کفر والدین شود از این رو خضر (ع) به سبب ایمان والدین کودکی، کودک را به قتل می رساند تا این معنا اثبات گردد که کودک می تواند موجبات گمراهی و کفر را فراهم آورد.

داستان حضرت نوح (ع) و فرزندش کنعان که خداوند از وی به عنوان عمل غیرصالح یاد کرده نمونه دیگری از این دشمن شیرین است که می تواند آدمی را به نافرمانی خداوند سوق دهد. خداوند به حضرت نوح (ع) یادآور می شود که این فرزند گمراه است و به سبب همین گمراهی از نسبت با تو ساقط می شود. به این معنا که آن چه نسبت واقعی را پدید می آورد، ایمان و عشق به خداوند است و فرزندی که کافر و گمراه است،از دایره عشق الهی و فرزندی بیرون است و انسان نباید عواطف و احساسات خویش را به پای او بریزد.

بر همین اساس در اسلام برادری که علقه ای به ظاهر خونی است، به علاقه ایمانی تبدیل می شود و برادری ایمانی بر برادری نسبی مقدم می شود؛ زیرا آن چه عامل پیوند واقعی است، عشق الهی است که در میان برادر گمراه با برادر مومن یا فرزند گمراه و والدین وجود ندارد.



عبدالله بن زبیر، عبرت آیندگان
شاید معروف ترین داستان در مساله آزمون ها و شکست ها داستان عبدالله بن زبیر باشد. زبیر، انسانی بزرگ و والامقام بود و از وی به عنوان سیف الاسلام یاد می کردند. عبدالله هنگامی که بزرگ می شود، پدر خویش را از راه حق بیرون می برد و به فتنه جمل می کشاند و میان وی و امیرمومنان خلیفه خدا و امام و ولی الله جدایی می افکند.

زبیر بن عوام بن خویلد بن اسد بن عبدالغری یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است، که بعدها دچار انحرافاتی شد. وی محرم اسرار اهل بیت علیهم السلام بود و تحت تعلیمات و برکات این خاندان بود، تا آنکه فرزندش عبدالله به دنیا آمد. امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «ما زال الزبیر یعد منا اهل البیت حتی نشأ ابنه عبدالله؛ زبیر پیوسته در زمره ما اهل بیت بود تا آن که فرزندش عبدالله به دنیا آمد «عبدالله از دشمنان کینه توز اهل بیت بود که عایشه را برای خروج و حضور در جنگ جمل تحریک کرد و صلوات بر اهل بیت و پیامبر را از خطابه اش حذف کرد و... وی در سال ۶۴ هجری قمری به خلافت رسید و در زمان عبدالملک بن مروان توسط حجاج بن یوسف به قتل رسید.»

به هر حال عبدالله فرزند زبیر وی را به سوی هلاکت ابدی سوق می دهد و امیر مومنان (ع) به زبیر می گوید که این فرزندت عبدالله است که تو را به فتنه می کشاند و از دین بیرون می برد. این گونه شد که عبدالله وی را به سوی قیام علیه حکومت امیرمؤمنان (ع) کشاند و به وضع دردناک به کشتن داد، بی آن که خیری از فرزندش ببرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛
آگهی
#2
کاشکی برای موضوعاتت عکس هم بزاری
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مگر شما اعتقاد ندارید که امام حسین علیه السلام اکنون در بهشت است و دشمنان او در جه..
  صیغه شیرین ترین لذتی است که نصیب زن مسلمان می شود! / شایعه
  آیا امام زمان دشمنان را به قتل می رساند؟
  شیرین ترین نماز یک دخترخانم!!
  قسم به وعده شیرین من یمت یرنی که ایستاده بمیرم به احترام علی
  صحبت شیرین خدا و کودک
  ماجرای شیرین‌ ترین نماز یک دختر بچه
  آنگاه که امام غائب در حلقه دشمنان روی می نمایاند
  شیرین ترین شهادت در «شور شیرین»
  به کوری چشم دشمنان............

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان