امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سر اکبر ؛ کتاب مقدس هندوها

#1
دین شناسی تطبیقی یا مطالعات تطبیقی دین از جمله رشته هایی است که به بررسی تشابهات و وجوه همسان آیینی، عرفانی و عقیدتی میان ادیان گوناگون می پردازد. اگر چه امروزه این دسته از مطالعات دین شناختی گسترش زیادی یافته اما هنوز ناگفته های بسیاری پیرامون برخی از جنبه های همانند میان ادیان وجود دارد.تاریخ دینی هندوان به صورت مدون، و همچنین ثبت تاریخ وقایع سرزمین هند در قالب کتاب، برای اولین بار توسط مسلمین انجام پذیرفته است . کتب مقدس هندوان نیز برای نخستین بار به دستور حکام مسلمان و به دست مسلمین به زبان فارسی برگردانده شد، و از این رو می توان پیروان اسلام را پیشگام ترین افراد در باب شناخت هند و ادیان و فلسفه های آن دانست .

دکترغلامرضا اعوانی در مراسم بزرگداشت سیدجلال الدین آشتیانی که در «انجمن حکمت و فلسفه» در تهران برگزار شد، پیرامون اوپانیشادها اظهارداشت : اوپانیشاد کلمه ای سانسکریت (هندی) است به معنایی شبیه به «تلمذ». یعنی زانو زدن پیش یک استاد و آموزش از او.ریاضت کشان و حکمت آموزان هندو از نزد زاهدی به نزد زاهد دیگر می رفتند و در محضرش می نشستند و «می شنیدند» و می آموختند. مجموعه هایی از این تلمذهای به جا مانده تحت همین عنوان «اوپانیشادها» از روزگاران کهن گردآوری شده (و اتفاقاً به فارسی هم برگردانده شده است.)اما قلب روش اوپانیشادی، همان آموزش به مثابه تلمذ است: نشستن نزد استادی و شنیدن از او و نقل سینه به سینه آموزش ها.

دکتر شهرام پازوکی، استاد فلسفه موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در همایش عرفان ، تجربه دینی و گفت و گوی ادیان که در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد، اظهار داشت : مرحوم علامه نسبت به اوپانیشادها نظر مساعدی داشت و جمله مشهوری دارد که می گوید: رایحه توحید از اوپانیشادها شنیده می شود. علامه این عبارت را در گفت و گوهایی که با کربن داشت می گوید و او این جمله را به کسی می گوید که متوجه این عبارت بود. در حالی که اوپانیشادها و هندوها نزد مورخین مسلمان و علمای ظاهر، مشرک و کافر هستند. در حقیقت علامه هم آنچه را که در دل دارد آشکار می کند و محرمی برای سخنش می یابد.وی در ادامه تصریح کرد: این جمله علامه طباطبایی که از اوپانیشادها رایحه توحید شنیده می شود کمتر می توانید نزد فقیهی بیابید. ولی این موضوع را شما نزد میرفندرسکی و داراشکوه می یابید .

اکبر جعفری دربررسی کتاب " نظری به زندگی و برخی آرای علامه طباطبایی " تالیف مسعود امید از انتشارات سروش (انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) ، شمه ای از اخلاق علمی علاّمه طباطبایی متذکر می گردد و می نویسد :

ـ از خصوصیات علامه یکی توجه و استفاده از منابع و اندیشه های متفکران غیر مسلمان: یکی از شاگردان علامه می گوید: «من در آن ایام، نوشته های یونگ را زیاد می خواندم و در آن زمان در کتاب «انسان و جستجوی روان» غرق بودم. استاد علامه، خواست بداند که کتاب درباره چه است. در دو کلام، برایش لبّ مطالب کتاب را شرح دادم... . استاد چنان به وجد آمده بود که خواست کتاب حتماً به فارسی ترجمه شود و افزود: «باید جهان را شناخت، ما نمی توانیم خود را در برج های عاجمان محصور و منزوی کنیم». در خاطره دیگری از ایشان آمده است: «با استاد علامه، پژوهش تطبیقی مذاهب جهان داشته و ترجمه های انجیل، ترجمه فارسی اوپانیشادها، سوتراهای بودایی و تائوته چینگ را بررسی می کردیم، ایشان با چنان حالت کشف و شهودی به تفسیر متون می پرداخت که گویی در نوشتن این متون، شرکت داشته است.»

ـ دوم انحصاری نبودن حقیقت: حقیقت بهره ای است که می تواند در ظرف اندیشه و دل دیگران نیز قرار گیرد. با توجه به این باور است که علامه از تکریم و بزرگداشت اندیشه ها و آرایی که در مسیر حقیقت برداشته شده اند، ابایی نداشت؛ هر چند این گام ها توسط افراد غیر مسلمان برداشته شده باشد. شهید مطهری می گوید: «استاد بزرگوار ما، علامه طباطبایی، وقتی برای اولین بار اوپانیشادها را خوانده بودند، خیلی اعجاب داشتند و می گفتند که مطالب بسیار بسیار بلندی در این کتاب ها هست که کمتر مورد توجه است. »

اوپانیشادها یا ودانتا از کهنترین متون مینوی آئین هندو هستند که به دوره برهمایی بازمی گردند. اوپانیشادها تأثیر شگرفی بر فلسفه و دین هندو داشته اند و مفاهیم باطنی این آئین را بیان نموده اند.

آدی شانکره، مفسر اوپانیشادها
"آدی شانکرا"، قدیم ترین شرح و تفسیر را بر اوپانیشادها نوشت.مهم ترین بخش های اوپانیشادها عبارتند از:ایشیا اوپانیشاد ،،آیتاریا اوپانیشاد ،کنا اوپانیشاد ،پراشنا اوپانیشاد ،کاتها اوپانیشاد و مونداکا اوپانیشاد .

"داراشکوه"، پسر امپراتور مغولی هند، شاه جهان، برای نخستین بار پنجاه اوپانیشاد را به زبان فارسی برگرداند؛ این ترجمه با نام "سر اکبر"شهرت یافت. نقل است که آشنایی غربیان با کتاب اوپانیشادها، نخستین بار، از راه همین ترجمه فارسی بود.

تمدن هند سرجشمه جوشش عرفان و تصوف
هند در طول تاریخ ۲۷۰۰ تا ۳۰۰۰ سال تمدن و فرهنگ ، سرجشمه جوشش عرفان و تصوف است. قدیمی ترین آثار تمدن هند به سالهای ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ قبل از میلاد می رسد. مهاجرت آریای ها از مرکز آسیا به هند، احتمالا در حدود یک هزار سال پیش از دوران تمدن دره سند صورت گرفته و موجب پیدایش نخستین تلفیق نژادی در هند شده است . نام کهن هند "آیاوارتا" بوده است که به معنی سرزمین آریاها است . این نام بیشتر به نواحی شمالی هند تا کوهستان ویندیا اطلاق می شد. جغرافیای انسانی هند نشان می دهد که سکنه بومی هند را مردمی سیه چرده با موهای مجعد که اعقاب ایشان به نام "دراویدیان "ها هم اکنون در نیمه جنوبی شبه جزیره فراوانند، تشکیل می داده اند. تحقیقات اخیر نشان داده است که دراویدیان ها همان کسانی که امروزنجس نام دارند می باشند.اما تمدن و سرگذشت و عزتشان ، همه با هجوم آریائی ها که قومی بسیار خشن و بیرحم بودند، از میان رفت . مردم هند مخلوطی از نژادهای سفید، زرد و سیاه می باشند با ترکیبی از: هفتاد و سه درصد هند و آریائی ، بیست و پنج درصدد راویدی و سه درصد مغولی که به لحاظ عقاید، هفتاد و سه در صد هندو، یازده درصد ملسمان و سه درصد مسیحی و یک درصد بودائی هستند.اولین ادیان آریائی در ایران و هند، همان ادیان توتم پرستی ، فتیش پرستی ، انیمیسم (روح پرستی ) و جادوگری و پرستش طبیعی بوده است. بنابراین دین اولیه هندیان همان ادیان و عقاید بدوی بوده است .در حدود ۴ یا ۵ هزار سال قبل از میلاد، آریایی ها به سرزمین «ایندوس» یا همان هند india کنونی مهاجرت کردند و با قوم دراوید و دیگر اقوام ساکن سند (ایندوس) درهم آمیختند. تأثیر متقابل و درهم آمیختگی آریاییها و دراویدی ها بود که تمدن هند را بوجود آورد.وجود آب و زمین برای کشت و زرع و همینطور امکانات زیست محیطی ای که در اختیار آریایی ها قرار گرفت، سبب شد تا این مهاجران استیلاگر، زندگی آرام و با معنویتی را پی ریزی کنند. آنها همه چیز برای سپری کردن زندگی مادی در اختیار داشتند، اما بیماری و سیل و بلا نیز در کمین بود؛ پس برای ایمن ساختن جان و مال خود به ماورا متوسل شدند. از طرفی عطش شناخت و معرفت موجب شد تا آنها به معنویت روی آورند و سرودها و حماسه هایی در راستای جهانی غیر از جهان مادی منظوم کنند؛ این منظومه های داستانی و دینی به «وداها» موسوم اند که به معنای «دانش» و به مفهوم «معرفت عالی» است.وداها از چهار کتاب اصلی تشکیل شده اند که مورخان بر اساس شواهد تاریخی منظومه ای موسوم به «ریگ ودا» را قدیمی ترین کتاب ودائی دانسته اند و معتقدند که تاریخ کتابت آن به ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد باز می گردد. «ریگ ودا» که کهن ترین و یکی از چهار ودای اصلی به شمار می رود بیشتر شامل سرودهایی در مدح و ستایش خدایان گوناگون است.«یاجور ودا» دومین کتاب ودائی، راجع به دستورات و چگونگی اعمال و مراسم قربانی است که بسیاری از سرودهای ریگ ودا در آن دیده می شود. «ساما ودا» سومین کتاب ودائی، مربوط به آلمان و آهنگ ها بوده و بیشتر سرودهای آن برگرفته از ریگ ودا است.«آتهاروا ودا»، چهارمین کتاب ودائی، شامل اوراد و طلسم است که برای یافتن عمر طولانی، دفع نیروهای منفی و شفای بیماران به کار می رود.گفته اند علم طب هند از همین کتاب سرچشمه گرفته است.به مرور زمان به هر یک از وداهای چهارگانه متونی اضافه و ضمیمه شدند و دین هندو را تکامل بخشیدند؛ به گونه ای که امروز هر یک از وداها دارای چهار قسمت هستند:

۱) «سامهیتا» ، مجموعة سرودها و اوراد؛

۲) «براهیماناها»، تفسیر مراسم قربانی و آداب مذهبی؛

۳) «آرانیاکاها»، متون جنگلی که توضیحات مذهب و فلسفه ودا است؛

۴) «اوپانیشادها»، که در واقع فلسفة عالی وداها به شمار می روند.

در حقیقت در عرفان و فلسفة هند، تکامل تدریجی چند هزار ساله وجود دارد، به این ترتیب که در آغاز ، یعنی زمان ریگ ودا، ما شاهد ستایش و اعتقاد و اعتبار به رب النوع ها و خدایان گوناگونی هستیم؛ خدایانی که هر یک از تجلیات طبیعت سر بر آورده و هر کدام نماینده و صاحب نیرویی از نیروهای طبیعت هستند؛ همچون «اگنی» که خدای آتش بود، همچون «ایندرا» که برای آریایی های هند از خورشید هم منزلتی بالاتر داشت، چون او بود که رعد و توفان را آفرید و زمینهای آنان را سیراب کرد.

در ابتدا، انسان ودایی به این می اندیشید که رابطه ای سهل و آسان با طبیعت داشته باشد؛ به او گزند نرسد، محصول و احشامی فراوان داشته باشد و از درد و بیماری مصون بماند. از این رو به ماورا متوسل می شد و با دادن «قربانی» ، از خدایان حاجت می طلبید. این اعتقاد بدوی انسان بود که باید برای خدایان قربانی کرد تا آنها برکات خود را نازل کنند و یا آنها را از بیماری برهانند و تیمارشان سازند. پس انسان ودایی برای خدایانی بی شمار، قربانی میکرد.آنان برای مناسک و مراسم خود کتاب و ضوابط داشتند و همینطور کسانی که مراسم پیچیدة قربانی را مو به مو به اجرا در می آوردند؛ یکی ورد می خواند، دیگری آتش قربانی را فراهم میساخت، یکی مسئول دریافت قربانی بود و حتی شخص بخصوصی وظیفة نظارت بر درستی اعمال مراسم را به عهده داشت!

گاه خدای آتش منزلتی والاتر می یافت، زیرا او بود که قربانی را می سوزاند، و گاه خدای باد، زیرا او بود که دود قربانی را پراکنده می ساخت. غایت انسان ودایی بدوی، گذران آسان زندگی ورفع نیاز به برکت قربانی برای خدایان گوناگون بود.

نزد آنها موجودات در سه حیطه زندگی می کردند: «زمین» ، «فضا» و «آسمان»؛ یعنی قسمت تحتانی، میانی و فوقانی هستی. همة خداین ودایی هندمرتبط به یکی از این سه حیطه هستند و هر یک از خدایان، حاکم بر نیرو و اقتدار مخصوص این محیط ها می باشند. از این رو نزد ایشان عدد ۳ دارای تقدس است زیرا همین عدد است که بر خدایان حکم می راند. اما فقط این ۳ خدای اصلی نیستند، از تکرار عدد ۳، سی و سه بدست می آید که نمایشگر ۳۳ خدای دیگر است و در ادامه، این رقم تا سی و سه کرور گسترش و ادامه می یابد که نمایش نمادینی از تمامی تجلیات هستی است.

رفته رفته وجود این همه رب النوع و مراسم قربانی که در حالت افراطی آن به قربانی کردن اعضای بدن آدمی انجامیده بود، ذهن آنها را خسته کرد؛ دیگر برای آنها تنها داشتن یک ارتباط صلح آمیز و سازگار با نیروها و خدایان حاکم آنها ارضا کننده نبود. آنها نگرش خود را از جهان طبیعی و نیروهای آن، به یک نیروی «واحد» که به همة نیروهای دیگر حاکم بود سوق دادند و به تدریج به سوی یافتن اسرار خلقت گام نهادند.رهروان بسیاری در جنگل ها می زیستند که کار ایشان تنها یافتن حقیقت بود؛ اینها «دانشجویان جنگلی» بودند که با تفکر و اندیشه وری و با استفاده از نیروی الهام و استراق، سعی به شناایی حقیقت عالی هستی داشتند. در دورانی معروف به دوران «دانشگاه های جنگلی» دانشجویان جنگلی متونی را به وداها ضمیمه نمودند که به «آرانیاکاها» (کلام جنگلی) موسوم است. در این متون رسالاتی مربوط به آفرینش جهان و مسائل فلسفی آورده و «برهمن» بعنوان یگانه آفریدگار جهان شناخته شد.بدینسان سالکان جنگل نشین، سیر تکاملی وداها را از چند خدای پرستی و طبیعت گرایی توأم با خرافه، به توحید کشاندند. اما این سیر تکاملی به همین جا خاتمه نیافت، در نشت هایی که بین صاحبان خرد و فرزانگی و شاگردان ایشان روی می داد، اسراری بوسیلة نیروی الهام و عرفان از نسبة آن ژرف اندیشان بیرون می آمد و به گوش شاگردانی که «نزدیک» و «پایین» ایشان «نشسته» بودند می رسید و مکتوب می شد. حاصل این گفتگوهای شگفت انگیز که در خفا صورت می گرفت، «اوپانیشادها» موسوم است. این واژه سنکریت مرکب از سه جزء :«اوپ» به معنی نزدیک، «نی» به معنی پایین و «شاد» به معنی نشستن است . از اوپانیشاد، تعابیر و مفاهیم گوناگونی استنباط کرده اند مانند سراکبر یا کلام رمزی؛ شاید بتوان آن را به معنی «محادثه» (با یکدیگر گفتگو کردن)، «مجالست» ، «با پیر نشستن» و یا «نشست» نیز دانست.

در این نشست ها، استادان به شاگردانی که نزدیک و پایین ایشان نشسته بودند می آموختند که: هستی یکی است و امر مطلق، برهمن است. همچنانکه از دریا حباب ظاهر می شود و در او محو می گردد، همچنین جمیع موجودات مثل حباب همیشه از او ظاهر می شوند و در او محو می گردند.

در این نشست ها آموخته می شد که: در پس جهان تغییرات، «حقیقتی ثابت» نهفته است که با «واقعیت ذاتی انسان» یکی است؛ و آن واقعیت ذاتی، «آتمن» یا «خود» راستین انسان است که در واقع همان «برهمن» است. در این نشست ها استادان به شاگردان می آموختند، حقیقت هستی که یکی است و ثانی ندارد، «جوهر ثابتی» است که در توهم هست، پس ، «تو همانی».

در این نشست ها شاگردان می آموختند که، حقیقت عالم در کل عالم وجود، به شدت و ضعف حضور دارد و باید آن را در «خویش» جستجو کرد. حقیقت عالم، «برهمن» آن روح کل، در اجزای هستی به نام «آتمن» حضوردارد و چون این دو یکی هستند، پس اگر آتمن درون شناخته شود، برهمن نیز شناخته شده است. و این همان سخنان بزرگان و استادان ما است که برای ما بدینسان آشناست: «من عَرَفَ نَفسی، عَرَفَ ربّی» ؛ هر که «خود» را شناخت، «خدای خود» را شناخته است.

نگرش اوپانیشادها به عالم وجود، نگرشی است مبتنی بر وحدت وجود؛ آتمن در همه حضور دارد و کل وجود در ژرفایی وحدت دارند و آتمن که عین برهمن است، چون رشتة نامرئی میان تسبیح، همه موجودات هستی را به یکدیگر مرتبط ساخته است.

یکی از آموزه های اوپانیشاد در یک تساوی ساده خلاصه می شود: آتمن = برهمن.

پس شناسایی آتمن یا «من اعلی» برابر است با شناسایی برهمن که در آن حالت شناسانده و شناخته شده هر دو یکی هستند. البته این تساوی به نظر ساده می آید ولی فهم و اشراق به آن، حساس و کلیدی است.

انسان «عالم صغیر» است و برهمن «عالم کبیر» ، انسان «هیچ کس» نیست جز آتمن و جهان «هیچ چیز» نیست جز برهمن. و در این میان به لحاظ وحدت وجود (تساوی)، دوگانگی در بین نیست. اینجا اختلاف بین دو چیز متفاوت نیست، بلکه بین «دو وضعیت مرتبط» اختلاف به نظر می رسد. بین عالم صغیر و عالم کبیر. بنابر این انسان کیست؟ یا بهتر است پرسیده شود حقیقت انسان چیست؟

پاسخ اوپانیشاد همان تساوی است به آتمن حقیقت ازلی و غایت متعالی آدمی است که از آن روح متعال است. آتمن، خود، نفس، من اعلی، یا هر چه که می توان آن را نامید «جوهر ثابتی» است که با اساس و هستة عالی و غائی عالم یگانه و از یک جنس است.

بدینسان تکامل تفکر وداها به منتهای اوج خود رسید، این سیر تکاملی از اعتقاد به خدایان گوناگون که در وداهای اولیه دیده می شود به توحید و از توحید به وحدت وجود اوپانیشادها می انجامد. بالاخره اوپانیشاد گل سرسبد وداها شد، گلی که عطر وحدت وجود می دهد. اوپانیشادها را پایان وداها می دانند و آن را «ودانتا» به معنی «پایان وداها» نیز می گویند.

اوپانیشاد، قربانی را «من» های کاذب می داند که باید با آتش درون سوخته شود تا آن «من اعلی» یا آن من و اصل به برهمن (آتمن)، هویدا گردد.

جلال نائینی مترجم کتاب «سر اکبر»(کتاب مقدس هندوها) معتقد است که در میان این قوم قدیم، پیش از جمیع کتب سماوی، چهار کتاب آسمانی که «رگ بید» و «مجر بید» و «سام بید» و «اتهربن بید» باشد بر انبیای آن وقت که بزرگترین آنها برهما که آدمی صفی الله است با جمیع احکام نازل شده و این معنی از همین کتاب ها ظاهر است.

و از قرآن مجید نیز معلوم می شود که هیچ قومی نیست که بی کتاب و پیغمبر باشد چنانچه می فرماید: «و ما کنا مغربین حتی نبعث رسولاً» و آیه دیگر « و امن من امه الا خلافیها نذیر» ـ و در جای دیگر می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان ـ پس این مشخص شد که الله تعالی هیچ قومی را عذاب نکند تا آنکه رسول در آن قوم مبعوث نشده باشد و هیچ امتی نیست که در آن پیغمبری نگذشته باشد ـ و به تحقیق که فرستاده است رسولان را با معجزات ظاهر و نازل شده است به ایشان کتاب و میزان»

و خلاصة این چهار کتاب را که جمیع اسرار سلوک و اشتغال توحید صرف در آن مندرج است و آن را اپنکهت می نامند وابنای آن زمان آن را جدا ساخته، بر آن تفسیرها به شرح و بسط تمام نوشته اند و همیشه آن را بهترین عبادات دانسته می خوانند.این حق جوی خود مبین را (مترجم) چون نظر بر اصل وحدت ذات بود نه به زبان عربی و سریانی و عبرانی و سنکرت، خواست که این اپنکهت ها را که گنج توحید بود و دانندگان آن در آن قوم هم کم مانده اند، به زبان فارسی، بی کم و زیاد و بی غرض نفسانی، به عبارت راست به راست لفظ به لفظ ترجمه نموده بفهمد که این جماعت که آن را از اهل اسلام اینقدر پوشیده و پنهان می دارند، در آن چه سر است؟

و چون در این ایام بلدة بنارس (از مقدس ترین شهرهای مذهبی هند است) که دارالعلم این قوم است، تعلق به این حق جو داشت، خود این خلاصة توحید را که اپنکهت ها یعنی اسرار پوشیدنی باشد و منتهای مطلب جمیع اولیاء الله است، در سنة ۱۰۶۷ هجری بی غرضانه ترجمه نموده و هر مشکلی و هر سخنی بلندی که می خواست و طالب آن بود و می جست و نمی یافت، از این خلاصة کتاب قدیم که بی شک و شبهه اولین کتاب سماوی و سرچشمة تحقیق و بحر توحید است و موافق قرآن مجید بلکه تفسیر آن است یافت ـ و صریح ظاهر می شود که این آیت بعینه در حق این کتاب قدیم است:

انه لقرآن کریم ـ فی کتاب مکنون ـ لایمسه الا المطهرون ـ تنزیل من رب العالمین (سوره ۵۶)

یعنی قرآن کریم در کتابی است که آن کتاب پنهان است و او را درک نمی کند مگر دلی که مطهر باشد و نازل شده است از پروردگار عالمیان و مشخص و معلوم می شود که این آیت درحق زبور و توریت و انجیل نیست و از لفظ «تنزیل» چنین ظاهر می گردد که در حق لوح هم محفوظ هم نیست و چون اپنکهت بعینه در آن یافت می شود، پس به تحقیق که «کتاب مکنون» این کتاب قدیم باشد ـ و از این، این فقیه را نادانسته ها ، دانسته و نافهمیده ها، فهمیده شد.وقت شروع در ترجمه از مصحف مجید فال گشوده و سورة اعراف، برآمد که اول آن اینست: «المص» کتاب انزل الیک فلایکن فی صدرک حرج منه و لتنذر به و ذکری للمؤمنین» یعنی الف، لام، میم، صاد، کتابی است که نازل کرده شد بسوی تو، پس باید که نباشد در سینة تو شکی از آن کتاب تا بیم کنی به آن کتاب مردمان را و پندی است مر، مؤمنان را ـ و به غیر از منتفع شدن خود و اولاد و دوستان خود و طالبان حق مطلبی و مقصودی نبود.سعادتمندی که غرض نفس شوم را گذاشته خالصاً لوجه الله، این ترجمه را که به سرّ اکبر موسوم است ترجمة کلام الهی دانسته، ترک تعصب نموده بخواند و بفهمد، بی زوال و بی خوف و بی اندوه و رستگار مؤبد خواهد شد.عبارات و گفته های اوپانیشاد آمیخته با احساسات عالیه است و کلماتی بکار می رود که اضطراب شدید روح را آسایش می بخشد ـ اشعار آن بر پایه ای قرار دارد که افلاطون آن را «جنون الهی» می نامد. گویندگان این سخنان آنها را وحی الهی می دانند و «بریهادارنیکا» اظهار می دارد که وداها و اوپانیشادها «کلام حضرت الوهیت جل جلاله می باشد» ـ «شویتاش وترا» ی دانشمند می گوید اوپانیشاد از جانب لطف الهی و به وسیلة نیروی تقوی و خضوع و کشتن نفس به او الهام گردیده است. این سخنان را مرشدان اوپانیشاد در حال جذبه می گفته اند.

حدود قرن ۶ ق .م . در اوج اقتدار روحانیان هندو، که برهمن (Brahmana) نامیده می شوند، نظام طبقاتی شدیدی پذیرفته شد که مدت ۲۵۰۰ سال سایه سهمگین خود را بر کشور پهناور هندوستان افکنده بود و هنوز هم بقایای آن وجود دارد. پژوهشگران طبقات اجتماعی را کاشت (Caste) می خوانند که واژه ای پرتغالی و به معنای نژاد است .
پاسخ
 سپاس شده توسط Key Armin
آگهی
#2
خیلی  طولانیهHuh
!!!!!!!!!!!!!!MA Mard Nistim
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ادب در آیینه کتاب راهنما
  عکس های مذهبی از حرم امام رضا در مشهد مقدس
  نوشتن کتاب های مذهبی کودکان، نیازمند غواصی است
  فایل تحت وب کتاب قرآن به ترجمه فارسی
  دانلود کتاب انجیل به ترجمه فارسی
Rainbow کتاب زندگینامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با عنوان سرباز ولایت منتشر شد + تصویر
  اولین کسانی که درباره واقعه کربلا کتاب نوشتند چه کسانی بودند؟
  عشق مقدس است
  [نقدی بر کتاب حماسه‌ی حسینی]
  هفته دفاع مقدس گرامی باد

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان