03-11-2014، 8:13
در فرهنگ وحی از زن به عظمت یاد شده واختصاصی به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات وصحف خلیل اللّه نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تکلم نمودن وبشارت آنها را دریافت کردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، وسخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردی است که زن نیز همانند مرد در همه این صحنه ها سهیم بوده واگر پدر پیامبری، با ملائکه سخن می گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.
لذا وقتی در قرآن کریم از زنان یاد می کند، مادر مریم ویا خود مریم را جزو آل عمران شمرده ودر زمره اصفیا قرار می دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا واولیای خاص جزو اصفیای الهی اند. خدا در قرآن می فرماید:« انّ اللّه اصطفی آدم ونوحاً وآل ابراهیم وآل عمران علی العالمین، ذریّة بعضها من بعض واللّه سمیع علیم : به یقین خداوند، آدم ونوح وخاندان ابراهیم وخاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است، فرزندانی که بعضی از آنان از بعض دیگرند، وخداوند شنوای دانا است.(۱)
که منظور از این عمران آن عمرانی است که پدر مریم است، نه عمرانی که پدر موسی است چون عمرانی که پدر موسی است اصلاً نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند می فرماید:«اذ قالت امرات عمران ربّ انّی نذرت لک ما فی بطنی محرّراً (۲) ؛ چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.»
و خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفی نموده است.
در نهج البلاغه نیز می خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه درباره فاطمه زهراسلام اللّه علیها می فرماید: «قلّ یارسول اللّه عن صفیّتک صبری » (۳)
امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب می کند: یارسول اللّه، این صفیه تو یعنی این بانویی که صفوه تو، مصطفا وبرگزیده توست رحلت کرده وصبر در فقدانش برای من دشوار است. حضرت از او به عنوان صفیه یاد می کند یعنی صفوة اللّه است، مریم هم صفوة اللّه است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنی عمران که پدر مریم است سر سلسله این خانواده به شمار می رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران می گویند، پس هر دو بانو مصطفا وصفوه حقّند.
مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد زنان، سالکان پله آخر عاشورا
نام زینب (سلام الله علیها) با عاشورا قرین است و زنان سالکان پله آخر عاشورایند .
همراهان حسین بن علی (علیه السلام) ۷۲ مرد بودند و ۱۸۴ زن و بچه . تعداد زن و بچه از مجموع مردان بیشتر است . بیش از ۲ برابر و نیم آنهاست و ماموریتی که به عهده زنان گذاشته شده به عنوان جزء اخیر علت تامه است . مثل کسی که از چاهی بیرون می آید . ۹۰ پله به عنوان قسمت ابتدایی و ۱۰ پله آخر جزء اخیر علت تامه است و موفقیت آن از گامهای اول بسیار مهم تر است حتی اگر ۹۹ پله را پشت سر گذاشته تا از چاه بالا آمده، اگر در پله آخر اشتباه کند از ارتفاع تمام چاه سقوط می کند اما اگر ایشان در پله های اول، زمین خورده بود جراحت سطحی برمی داشت و دیگر هیچ .
پس به همین دلیل، جزء اخیر علت تامه حساس تر و خطرناک تر است . در جریان عاشورا این جمعیت ۱۸۴ نفره عهده دار تکمیل کار بودند و می دانیم هر چه عده زیادتر باشد باز هم خطر بیشتر است . زیرا یک مجموعه گسترده راههای زیادی برای اخلال در کار آنها پیدا می شود درحالیکه یک جمعیت فشرده بهتر می توانند همپوشی کنند .
پس به دو دلیل کار زنان در عاشورا از کار مردان حساس تر بوده است :
یکی به دلیل جزء اخیر علت تامه بودن، دوم به دلیل اینکه عده آنها افزونتر بود و ما می دانیم در کربلا کار نظامی طریق و وسیله ای برای کار فرهنگی بوده است . پس مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد .
پس زنان همانگونه که در کربلا نقش دارند در وجب به وجب زندگی و لحظه به لحظه فعالیت انسانی ( نیز) نقش دارند .
مقام والای مادر در قرآن
نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد می دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی دارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو می کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح می کند.
قرآن کریم می فرماید:
« امّا یبلغنّ عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولاتنهرهما وقل لهما قولاً کریماً : اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف » مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.(۴)
ودر بخشی دیگر می فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند: « و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً ؛ وانسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.»(۵)
« وقضی ربّک الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً ؛ پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید.» (۶)
ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حقّ یاد می کند:« ان اشکر لی ولوالدیک ؛ شکر گزار من وپدر ومادرت باش.» (۷)
اما با همه این تجلیل های مشترک، وقتی می خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن می گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که می فرماید:« ووصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرهاً ووضعته کرهاً وحمله وفصاله ثلاثون شهراً» (۸)
زحمات سی ماهه مادر را می شمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر می کند.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حقّ شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است:
یک قسم حقّ شناسی مشترک پدر ومادر را بیان می کند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حقّ شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان می کند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:« وعلی المولود له رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف : خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.» (۹)
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر می کند.
لذا وقتی در قرآن کریم از زنان یاد می کند، مادر مریم ویا خود مریم را جزو آل عمران شمرده ودر زمره اصفیا قرار می دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا واولیای خاص جزو اصفیای الهی اند. خدا در قرآن می فرماید:« انّ اللّه اصطفی آدم ونوحاً وآل ابراهیم وآل عمران علی العالمین، ذریّة بعضها من بعض واللّه سمیع علیم : به یقین خداوند، آدم ونوح وخاندان ابراهیم وخاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است، فرزندانی که بعضی از آنان از بعض دیگرند، وخداوند شنوای دانا است.(۱)
که منظور از این عمران آن عمرانی است که پدر مریم است، نه عمرانی که پدر موسی است چون عمرانی که پدر موسی است اصلاً نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند می فرماید:«اذ قالت امرات عمران ربّ انّی نذرت لک ما فی بطنی محرّراً (۲) ؛ چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.»
و خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفی نموده است.
در نهج البلاغه نیز می خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه درباره فاطمه زهراسلام اللّه علیها می فرماید: «قلّ یارسول اللّه عن صفیّتک صبری » (۳)
امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب می کند: یارسول اللّه، این صفیه تو یعنی این بانویی که صفوه تو، مصطفا وبرگزیده توست رحلت کرده وصبر در فقدانش برای من دشوار است. حضرت از او به عنوان صفیه یاد می کند یعنی صفوة اللّه است، مریم هم صفوة اللّه است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنی عمران که پدر مریم است سر سلسله این خانواده به شمار می رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران می گویند، پس هر دو بانو مصطفا وصفوه حقّند.
مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد زنان، سالکان پله آخر عاشورا
نام زینب (سلام الله علیها) با عاشورا قرین است و زنان سالکان پله آخر عاشورایند .
همراهان حسین بن علی (علیه السلام) ۷۲ مرد بودند و ۱۸۴ زن و بچه . تعداد زن و بچه از مجموع مردان بیشتر است . بیش از ۲ برابر و نیم آنهاست و ماموریتی که به عهده زنان گذاشته شده به عنوان جزء اخیر علت تامه است . مثل کسی که از چاهی بیرون می آید . ۹۰ پله به عنوان قسمت ابتدایی و ۱۰ پله آخر جزء اخیر علت تامه است و موفقیت آن از گامهای اول بسیار مهم تر است حتی اگر ۹۹ پله را پشت سر گذاشته تا از چاه بالا آمده، اگر در پله آخر اشتباه کند از ارتفاع تمام چاه سقوط می کند اما اگر ایشان در پله های اول، زمین خورده بود جراحت سطحی برمی داشت و دیگر هیچ .
پس به همین دلیل، جزء اخیر علت تامه حساس تر و خطرناک تر است . در جریان عاشورا این جمعیت ۱۸۴ نفره عهده دار تکمیل کار بودند و می دانیم هر چه عده زیادتر باشد باز هم خطر بیشتر است . زیرا یک مجموعه گسترده راههای زیادی برای اخلال در کار آنها پیدا می شود درحالیکه یک جمعیت فشرده بهتر می توانند همپوشی کنند .
پس به دو دلیل کار زنان در عاشورا از کار مردان حساس تر بوده است :
یکی به دلیل جزء اخیر علت تامه بودن، دوم به دلیل اینکه عده آنها افزونتر بود و ما می دانیم در کربلا کار نظامی طریق و وسیله ای برای کار فرهنگی بوده است . پس مجموعا جریان عاشورا برای نتایج فرهنگی است و آنچه زنان در عاشورا انجام می دهند مکمل کارهای شهداست و از طرف دیگر می گوییم : « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » یعنی آنچه در کربلا گذشت در لحظه به لحظه و وجب به وجب زندگی مصداق دارد .
پس زنان همانگونه که در کربلا نقش دارند در وجب به وجب زندگی و لحظه به لحظه فعالیت انسانی ( نیز) نقش دارند .
مقام والای مادر در قرآن
نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد می دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی دارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو می کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح می کند.
قرآن کریم می فرماید:
« امّا یبلغنّ عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولاتنهرهما وقل لهما قولاً کریماً : اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف » مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.(۴)
ودر بخشی دیگر می فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت به پدر و مادر فراموش نکند: « و وصّینا الانسان بوالدیه احساناً ؛ وانسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.»(۵)
« وقضی ربّک الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً ؛ پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید.» (۶)
ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حقّ یاد می کند:« ان اشکر لی ولوالدیک ؛ شکر گزار من وپدر ومادرت باش.» (۷)
اما با همه این تجلیل های مشترک، وقتی می خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن می گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که می فرماید:« ووصّینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امّه کرهاً ووضعته کرهاً وحمله وفصاله ثلاثون شهراً» (۸)
زحمات سی ماهه مادر را می شمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر می کند.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حقّ شناسی از والدین آمده است بر دو قسم است:
یک قسم حقّ شناسی مشترک پدر ومادر را بیان می کند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حقّ شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان می کند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:« وعلی المولود له رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف : خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.» (۹)
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر می کند.