15-10-2014، 10:32
توجه به این موضوع که همه چیز متعلق به خداست اثر تربیتی مهمی در انسان ها دارد، زیرا هنگامی که بدانند آنچه دارند از خودشان نیست و چند روزی به عنوان عاریت یا امانت به دست آنها سپرده شده این عقیده به طور مسلم، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران و استثمار و استعمار و احتکار و حرص و بخل و طمع باز می دارد. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: اوّلین درجه تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۵). (بقره ـ ۲۵۵) هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی گیرد و لحظه ای از تدبیر جهان غافل نمی شود (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ). سنة از ماده وسن به گفته بسیاری از مفسران به معنی سستی مخصوصی است که در آغاز خواب روی می دهد، یا به تعبیر دیگر به معنی خواب سبک است، و نوم به معنی خواب، یعنی حالتی است که قسمت عمده حواس انسان، از کار می افتد، در واقع، سنه خوابی است که به چشم عارض می شود، اما وقتی عمیق تر شد و به قلب عارض شد، نوم گفته می شود.جمله لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ تاکیدی است بر حی و قیوم بودن خداوند زیرا قیام کامل مطلق به تدبیر امور عالم هستی در صورتی است که حتی یک لحظه غفلت در آن نباشد، و لذا هر چیز که با اصل قیومیت خداوند سازگار نباشد، خود به خود از ساحت مقدس او، منتفی است حتی ضعیف ترین عاملی که موجب سستی در کار او باشد مانند خواب سبک که در ذات پاک او نیست.اما اینکه چرا سنة بر نوم ، مقدم داشته شده، به خاطر این است که از نظر ترتیب طبیعی نخست سنه (خواب سبک) دست می دهد و سپس عمیق تر شده تبدیل به نوم می گردد.
به هر حال این جمله، اشاره به این حقیقت است که فیض و لطف تدبیر خداوند دائمی است، و لحظه ای قطع نمی گردد، و همچون بندگان نیست که بر اثر خواب های سبک و سنگین، یا عوامل دیگر غافل شود. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «ما من حی الا و هو ینام خلا الله وحده» هیچ زنده ای نیست مگر اینکه می خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. (بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۱۸۵)خداوند حیّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. (چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا می شود، سپس خواب می آید، قرآن هم کلمه «سِنَة» را مقدّم بر «نَوم» به کار برده است) خواب، زنده ها را از خود منقطع می کند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
مالکیت مطلقه خداوند
در ادامه آیه به مالکیت مطلقه خداوند اشاره کرده، می فرماید: برای او است آنچه در آسمان ها و زمین است (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).و این در واقع پنجمین وصف از اوصاف الهی است که در این آیه آمده، زیرا قبل از آن اشاره به توحید و حی و قیوم بودن، و عدم غلبه خواب بر ذات پاک او شده است.در واقع این مالکیت، نتیجه همان قیومیت است زیرا هنگامی که قیام به امور عالم و تدبیر آنها و همچنین خالقیت مخصوص ذات او باشد، مالکیت همه چیز نیز از آن او است.بنا بر این آنچه انسان در اختیار دارد و از آن استفاده می کند، ملک حقیقی او نیست تنها چند روزی این امانت با شرایطی که از ناحیه مالک حقیقی تعیین شده به دست او سپرده شده و حق تصرف در آنها را دارد و به این ترتیب مالکان معمولی موظف اند شرایطی را که مالک حقیقی تعیین کرده کاملا رعایت کنند و گرنه مالکیت آنها باطل و تصرفاتشان غیر مجاز است، این شرائط همان احکامی است که خداوند برای امور مالی و اقتصادی تعیین کرده است.به عبارت دیگر مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین می شود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند «عِبادٌ أَمْثالُکُمْ» (اعراف، ۱۹۴) طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند.
ای کاش انسان ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده می کردند. اگر همه چیز از خدا و برای خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟«أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً» (قیامت، ۳۶) امام کاظم علیه السلام از در خانه شخصی به نام «بُشر» می گذشت، متوجّه سر و صدا و آواز لهو و لعبی شدند که از خانه بلند بود. از کنیزی که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است.
امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانی نمی کرد. کنیز سخن امام را وقتی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانی خورد و توبه کرد. (تتمة المنتهی، ص ۳۲۹) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۵)ناگفته پیداست توجه به این صفت که همه چیز مال خداست اثر تربیتی مهمی در انسان ها دارد، زیرا هنگامی که بدانند آنچه دارند از خودشان نیست و چند روزی به عنوان عاریت یا امانت به دست آنها سپرده شده این عقیده به طور مسلم، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران و استثمار و استعمار و احتکار و حرص و بخل و طمع باز می دارد.پیام قسمت بحث شده از آیة الکرسی در این مقاله: ۱ـ هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی گیرد و لحظه ای از تدبیر جهان غافل نمی شود بنابر این فیض و لطف تدبیر خداوند دائمی است، و لحظه ای قطع نمی گردد (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ).۲ـ همه چیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ».
به هر حال این جمله، اشاره به این حقیقت است که فیض و لطف تدبیر خداوند دائمی است، و لحظه ای قطع نمی گردد، و همچون بندگان نیست که بر اثر خواب های سبک و سنگین، یا عوامل دیگر غافل شود. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «ما من حی الا و هو ینام خلا الله وحده» هیچ زنده ای نیست مگر اینکه می خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است. (بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۱۸۵)خداوند حیّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست. (چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا می شود، سپس خواب می آید، قرآن هم کلمه «سِنَة» را مقدّم بر «نَوم» به کار برده است) خواب، زنده ها را از خود منقطع می کند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
مالکیت مطلقه خداوند
در ادامه آیه به مالکیت مطلقه خداوند اشاره کرده، می فرماید: برای او است آنچه در آسمان ها و زمین است (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ).و این در واقع پنجمین وصف از اوصاف الهی است که در این آیه آمده، زیرا قبل از آن اشاره به توحید و حی و قیوم بودن، و عدم غلبه خواب بر ذات پاک او شده است.در واقع این مالکیت، نتیجه همان قیومیت است زیرا هنگامی که قیام به امور عالم و تدبیر آنها و همچنین خالقیت مخصوص ذات او باشد، مالکیت همه چیز نیز از آن او است.بنا بر این آنچه انسان در اختیار دارد و از آن استفاده می کند، ملک حقیقی او نیست تنها چند روزی این امانت با شرایطی که از ناحیه مالک حقیقی تعیین شده به دست او سپرده شده و حق تصرف در آنها را دارد و به این ترتیب مالکان معمولی موظف اند شرایطی را که مالک حقیقی تعیین کرده کاملا رعایت کنند و گرنه مالکیت آنها باطل و تصرفاتشان غیر مجاز است، این شرائط همان احکامی است که خداوند برای امور مالی و اقتصادی تعیین کرده است.به عبارت دیگر مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین می شود. حال که همه مملوک او هستند، پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند «عِبادٌ أَمْثالُکُمْ» (اعراف، ۱۹۴) طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند.
ای کاش انسان ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده می کردند. اگر همه چیز از خدا و برای خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟«أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً» (قیامت، ۳۶) امام کاظم علیه السلام از در خانه شخصی به نام «بُشر» می گذشت، متوجّه سر و صدا و آواز لهو و لعبی شدند که از خانه بلند بود. از کنیزی که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است.
امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانی نمی کرد. کنیز سخن امام را وقتی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانی خورد و توبه کرد. (تتمة المنتهی، ص ۳۲۹) از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجه تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۵)ناگفته پیداست توجه به این صفت که همه چیز مال خداست اثر تربیتی مهمی در انسان ها دارد، زیرا هنگامی که بدانند آنچه دارند از خودشان نیست و چند روزی به عنوان عاریت یا امانت به دست آنها سپرده شده این عقیده به طور مسلم، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران و استثمار و استعمار و احتکار و حرص و بخل و طمع باز می دارد.پیام قسمت بحث شده از آیة الکرسی در این مقاله: ۱ـ هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی گیرد و لحظه ای از تدبیر جهان غافل نمی شود بنابر این فیض و لطف تدبیر خداوند دائمی است، و لحظه ای قطع نمی گردد (لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ).۲ـ همه چیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ».