08-10-2014، 19:52
._.
قران و درمان افسردگی
به تازگی گرایش جدیدی در میان روان شناسان و روان درمانگران پدید آمده است تا به تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی در شخصیت و نیازهای انسان بیشتر توجه شود. این گرایش طرفدار توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماریهای روانی است. آنان بر این باورند كه در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد كه نوعی قدرت معنوی به انسان دیندار می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را كمك می كند و از نگرانی، اضطراب و در نتیجه پیامدهای زیانباری چون افسردگی و خودكشی باز می دارد. قرآن به عنوان یك درمانگر و درمان خود را معرفی می كند: و خدا را نیز به عنوان درمان و دارو بیان می دارد(1) كه بسیاری از بیماری های روحی و روانی را درمان كرده و شفا می بخشد. با یاد خدا دلها آرامش می یابد.(2) افزون بر این قرآن می كوشد تا با پیشگیری و بیان روشهای مطلوب تعادل شخصیت را در انسان پدید آورد تا دچار پیامدهای زیانبار عدم تعادل شخصیتی نشود. شخصیت و تضادهای درونیبرای شناخت درست محرك های رفتاری و تهدیدهای اضطراب انگیز باید ماهیت انسان و شخصیت او را به دست آورد تا اسباب و عوامل ایجاد بیماریهای روانی و عقلانی دانسته و پیشگیری و یا درمان شود.معمولا مردم به شخصیت از جهت تاثیری كه فرد در دیگران ایجاد می كند و یا مهم ترین تاثیراتی كه در دیگران به جا می گذارد، می نگرند؛ از این رو، شخص را پرخاشگر یا مهربان، تندخو یا گرم می دانند. اما روان شناسان به هنگام بررسی «شخصیت»، به آن، به عنوان مركز ساختمانها و عملیات روانی ثابت می نگرند كه سازمان دهنده مهارت های فرد و موجب كنشها و واكنش های او در محیط زندگی است كه مایه تمایزش از دیگران است. به سخنی دیگر، شخصیت نوعی سازماندهی میكانیكی دستگاه ها و سیستم های بدنی و روانی فرد است كه سرشت و فطرت ویژه او را در سازگاری با محیط، مشخص می سازد.در قرآن توصیف شخصیت انسان و خصوصیات عمومی آن كه باعث تمایز انسان از دیگر آفریده ها می شود، آمده است، چنان كه برخی از نمونه های عمومی شخصیت انسان همراه با ویژگی های اساسی آن نیز وصف شده است. این نمونه های عینی چنان عمومی و رایج هستند كه امروزه در جامعه ما و به طور كلی همه جوامع بشری دیده می شوند.در قرآن هم چنین شخصیت بهنجار و نابهنجار و نیز عوامل سازنده بهنجاری و نابهنجاری شخصیت توصیف شده است. برای درك دقیق و درست شخصیت انسان، لازم است عوامل مختلف مشخص كننده شخصیت به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. در شناخت عوامل شخصیت ساز باید به عوامل محیطی، وراثتی، اجتماعی و فرهنگی توجه كرد. عوامل مشخص كننده شخصیت را می توان به دو گروه اصلی، عوامل وراثتی (درونی) و عوامل محیطی و بیرونی (فرهنگی، اجتماعی) تقسیم كرد. در بررسی عوامل درونی نباید تنها به عوامل جسمی و بیولوژیك توجه نمود و از جنبه روانی انسان غافل ماند. شاید علت فراموشی این عامل، روش پژوهشی است كه روان شناسان در پیش می گیرند و تنها به روش مشاهده و كاوشهای آزمایشگاهی بسنده می كنند. شاید عذر ایشان تا اندازه ای پذیرفته باشد زیرا روشهای پژوهش های علمی- تجربی نمی تواند به روان انسان دست یابد؛ اما ناتوانی آنان در رسیدن به این جنبه نباید باعث شود كه برای درك درست از شخصیت انسان و علل رفتارهای او، این بعد از شخصیت انسان به فراموشی سپرده شود؛ زیرا فراموشی این بعد از شخصیت انسان موجب عدم دستیابی به روش درست روان درمانی می شود.بدون شناخت ماهیت و حقیقت عوامل تعیین كننده شخصیت اعم از مادی و معنوی، درونی و بیرونی، درك روشن و كامل شخصیت انسان امكان پذیر نیست. اصولا اكتفاكردن به بررسی عوامل جسمی و بیولوژیك و نادیده گرفتن جنبه روانی انسان تصویری مبهم و غیردقیق از شخصیت به دست می دهد.
قرآن انسان را تركیبی از ماده و روح می داند. خداوند از روح خویش پس از طی مراحلی از تبدیل شدن گل (ماده) در انسان می دمد(3) به همین دلیل ساختار وجودی انسان با سایر آفریدگان تفاوت دارد؛ زیرا انسان در بیشتر خصوصیات جسمانی و انگیزه ها و انفعالات حفظ ذات و بقای نوع و نیز قدرت درك و یادگیری، با حیوان شریك است و تنها خصوصیات روحی او را از جانوران جدا می سازد. خصوصیاتی كه موجب گرایش و توجه انسان به شناخت و عبادت خداوند متعال و تشویق او به كسب فضایل و اخلاقیات والایی است كه او را به سطوح بالای كمال انسانی می رساند.باید دانست كه روح و ماده در انسان، دو چیز جدا و مستقل از هم نیستند بلكه در یك كل متكامل و هماهنگ به هم آمیخته اند و هویت و شخصیت انسان از این آمیزش متكامل و هماهنگ تشكیل می یابد.انسان از نظر شخصیت دارای دو نوع خصوصیات مادی و معنوی است كه گاهی میان آنها تعارض پیش می آید و نیازهای جسمانی و یا اشتیاقات او را به سوی خود جلب می كند به گونه ای كه انسان خود نیز این نزاع درونی را میان دو جنبه شخصیتی خود احساس می كند. قرآن به حالت نزاع میان جنبه های جسمانی و روانی انسان در سوره های شمس و نازعات آیات 7 و 37 اشاره دارد.بنابراین ساختمان وجود انسان به طور فطری هم استعداد انجام كارهای زشت، پیروی از هوای نفس و شهوات جسمانی و لذتها و تمایلات دنیوی را دارد و هم آمادگی ارتقا به اوج فضیلت، تقوا و اخلاقیات عالی انسانی را. به همین دیل طبیعی است كه فطرت انسان بالقوه متضمن تضاد میان خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. همین تضادها و افراط و تفریط ها موجب می شود كه شخصیت از تعادل خارج و دچار بیماری های جسمی و روحی شود. قرآن برای آن كه شخصیت از تعادل برخوردار باشد دستورها و آموزه هایی را بیان داشته است. مناسب ترین راه حل مشكل تضاد میان جنبه های جسمانی و روانی انسان درواقع ایجاد هماهنگی میان آن دو است. به این معنا كه انسان در حدود شریعت نیازهای جسمانی خود را ارضا كند و همزمان با آن به ارضای نیازهای روانی نیز بپردازد. اگر انسان در زندگی به میانه روی و اعتدال و دوری از زیاده روی و افراط و ارضای انگیزه های جسمانی و روانی ملتزم باشد، ایجاد و هماهنگی میان نیازهای جسم و روح كاملا امكان پذیر است؛ زیرا در اسلام نه رهبانیتی وجود دارد كه با ارضای انگیزه های جسمانی مخالف باشد و در جهت سركوب آن عمل كند و نه نوعی اباحه مطلق كه انگیزه های جسمانی را به طور كامل ارضا كند. اسلام خواهان هماهنگی انگیزه های جسم و روح است. برای تحقق این تعادل در شخصیت انسان به روشها و شیوه هایی اشاره می كند كه با بكارگیری آن می توان به هدف فوق رسید. یكی از شیوه های مورد اشاره آن است كه در این آیه بدان توجه می دهد: و در آن چه خدا به تو داده سرای آخرت را جستجو كن و بهره ات را از دنیا فراموش مكن. (4)تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن موجود در كل هستی است؛ زیرا خداوند هر چیزی را در اندازه و میزان قرار داده است.شخصیت بهنجار، شخصیتی است كه جسم و روح در آن متعادل و نیازهای هركدام ارضا شود. انسانی كه دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت می دهد و نیازهای آن را در حدودی كه شرع مقدس روا می داند برآورده می سازد و همزمان با آن به خدا ایمان می آورد. بنابراین از نظر اسلام فردی كه پیرو هوای نفس خویش باشد، فردی نابهنجار است و كسی كه خواسته های جسمانی خود را سركوب و مقهور می كند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود می شود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی می پردازد، شخص نابهنجار است؛ زیرا این گونه گرایش های افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان مخالف و متضاد است. به همین دلیل هیچ كدام از این دو گرایش به شكل گیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمی انجامد. چنان كه او را به كمال حقیقی شخصیتی نیز نمی رساند. نگرش توحیدی قرآن به شخصیتقرآن مردم را از لحاظ شخصیتی به انواع سه گانه مومن، كافر و منافق تقسیم كرده است. (5) هر یك از این انواع سه گانه، خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خودرا دارد كه از دو نوع دیگر جدایش می سازد. از آنجا كه قرآن كتاب عقیده و هدایت است این گونه تقسیم بندی با اهداف آن نیز هماهنگ است. از سوی دیگر، این تقسیم بندی نشان دهنده اهمیت عقیده در ساختار شخصیت انسان و تشخیص خصوصیات متمایزكننده او است و نیز رفتار انسان را به شكل خاص و مشخص كه موجب تمایز او از دیگران شود، جهت می دهد. این تقسیم بندی هم چنین نشان می دهد كه عامل اصلی ارزشیابی شخصیت از نظر قرآن عقیده است.قرآن بیان می دارد كه عدم تعادل شخصیتی انسان موجب می شود كه به گروه منافقان و كافران بپیوندد. كفر و نفاق از منظر قرآن یك بیماری است. به این معنا كه شخصیت كافر و منافق، یك شخصیت نامتعادل و بیمار است. این بیماری روحی و روانی است كه تاثیر خود را در جسم انسان نیز نشان می دهد. كافران و منافقان دچار بیماری های روحی و روانی هستند و تنها در صورتی درمان می شوند كه به نسخه اعتدال بخش قرآن عمل نمایند. اگر گروهی از مومنان نیز دچار بیماری های روحی و روانی هستند، علت و عامل آن را باید در عدم عمل به نسخه قرآنی جستجو كرد. هركس به نسخه شفابخش قرآن پای بندتر باشد از بیماری های روانی رسته تر است. بنابراین مومنان باید كوشش نمایند تا با بهره گیری از قرآن به اعتدال و تعادل شخصیتی دست یابند.قرآن از این رو بهترین نسخه برای درمان بیماری های روحی بشر است و نمی توان با دوری از این نسخه درمان قطعی دیگری یافت. علیرغم كوشش های فراوانی كه جوامع در زمینه های تعلیم و تربیت جوانان به عمل می آورند تا از آنها انسان های متعادل شخصیتی و مفید بسازند، اما این كوشش ها نتیجه مطلوب را به بار نمی آورد و انحرافات و بیماری های روحی و روانی و در نتیجه اضطراب، افسردگی و خودكشی در جوامع افزایش می یابد. حتی كوشش های روان درمانی با معیارها و روش های غربی نیز نتوانسته است دردی از این مشكل را درمان كند. نقش ایمان در كاهش اضطرابدر سال های اخیر كوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی كه دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است كه هیچ كدام موفقیت مورد انتظار را درباره از میان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی كسب نكرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد كه میانگین درمان از هفتاد درصد تجاوز نمی كند.وانگهی حال عده ای از بیماران پس از درمان های روان درمانگران گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی عود كرده است. این گونه پژوهش ها نشان می دهد كه میانگین درمان ناشی از روان درمانی بر پایه روش های علمی هنوز به میزان رضایت بخشی نرسیده است.از این رو، گرایش و توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی درمیان روان شناسان و درمانگران روانی افزایش چشم گیری یافته است. آنان بر این باورند كه «ایمان بدون شك مؤثرترین درمان بیماری های روانی به ویژه اضطراب و افسردگی است.» ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریكایی می گوید: ایمان نیرویی است كه باید برای كمك به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است كه ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد. و در جای دیگر می گوید: همان طور كه امواج خروشان اقیانوس نمی تواند آرامش ژرفای آن را برهم زند و امنیت آن را پریشان سازد، شایسته است كه دگرگونی های سطحی و موقت زندگی، آرامش درونی انسان را كه عمیقاً به خداوند ایمان دارد، برهم نزند، چرا كه انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمی شود و توازن شخصیت خویش را حفظ می كند و همواره آماده مقابله با مسایل ناخوشایندی است كه احتمالاً روزگار برایش پیش می آورد.كارل یونك روانكاو می گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت كردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان كرده ام، اما از میان بیمارانی كه در نیمه دوم عمر خود به سر می برند- یعنی از سی و پنج سالگی به بعد- حتی یك بیمار را نیز ندیدم كه اساساً مشكلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم كه تك تك آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند كه آن چیزی را كه ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود می دهند فاقد بودند و تك تك آنان تنها وقتی كه به دین و دیدگاه های دینی بازگشته بودند به طور كامل درمان شدند. (6)بسیاری از روان شناسان متأخر بر نقش مؤثر ایمان به خدا تأكید می ورزند زیرا اعتماد به قدرت او موجب افزایش صبر و شكیبایی و تحمل سختی ها می شود و احساس امنیت و آرامش را در نفس انسانی مستقر می سازد و آسودگی درونی را پدید می آورد. همه مكاتب روان درمانی در این كه دلیل اصلی بروز عوارض بیماری های روانی اضطراب است اتفاق نظر دارند.ولی در تعیین عوامل اضطراب برانگیز، اختلاف نظر هایی باهم دارند. این مكاتب هدف اصلی روان درمانی را رهایی از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس انسان می دانند، اما برای تحقق این هدف از روش های مختلفی پیروی می كنند.قرآن نشان می دهد كه ایمان به خدا، در درمان این گونه بیماری ها و تحقق احساس امنیت و آرامش و پیشگیری از اضطراب و بیماری های روانی ناشی از آن كاملاً موفق بوده است. باید توجه داشت كه درمان معمولاً پس از ابتلای شخص به بیماری روانی شروع می شود، اما ایمان به خدا اگر از كودكی در نفس انسان استقرار یابد نوعی مصونیت و پیشگیری از آسیب بیماری های روانی به شخص می بخشد. قرآن، امنیت و آرامشی را كه ایمان در نفس مؤمن ایجاد می كند چنین توصیف می كند: «تنها آنهایی كه ایمان به خدا آورده و آن را به عبادت هیچ معبودی نیامیخته اند سزاوار آرامش، امنیت و طمأنیه هستند.» (7)اصولاً آرامش، استقرار و امنیت نفس برای مؤمن متحقق می شود، زیرا ایمان راستینش به خداوند او را نسبت به كمك و حمایت و نظر و لطف خداوند امیدوار می سازد. مؤمنی كه به خدا ایمان دارد از هیچ چیز در این دنیا نمی هراسد چون می داند تا خدا نخواهد هیچ شر و آزاری به او نمی رسد. (8) و تا خدا نخواهد هیچ انسان و یا قدرتی در دنیا قادر نیست به او ضرری رساند یا چیزی را از او منع كند، به همین دلیل مؤمن انسانی است كه امكان ندارد ترس یا اضطراب بر او چیره شود. (9) از مرگ نمی هراسد و به آن با دیدی واقع بینانه می نگرد و آن را دروازه ای برای زندگی جاودانه می بیند. (10)روزی اش را در دست خدا می داند و درباره رزق و روزی اصولاً ترس و ناآرامی را نمی شناسد زیرا خدا را روزی دهنده می داند. (11) از مصیبت های روزگار و حوادث دهر نمی هراسد زیرا می داند كه حوادث خوب یا بدی كه برای مردم روی می دهد آزمایش خداوندی است. (12)مؤمن هرگز دچار اضطراب ناشی از گناه نمی شود، احساسی كه بسیاری از بیماران روانی از آن رنج می برند این عدم اضطراب مؤمن معلول تربیت صحیح اسلامی اوست به گونه ای كه دچار گناه نمی شود و پس از اشتباه و خطا خداوند را آمرزنده و غفار می یابد و توبه می كند. (13) اعتراف مؤمن به گناه و توبه به درگاه خداوندی او را از كوشش برای دور نگه داشتن فكر گناه از ذهن به منظور رهایی از ناراحتی روانی ناشی از احساس گناه- بازمی دارد. كسانی كه ایمان ندارند برای دور نگه داشتن فكر گناه از ذهن به سركوب ضمیر ناخودآگاه خود می پردازند. این سركوب فكر گناه باعث نمی شود كه آن نیروی انفعالی احساس پستی و حقارتی كه همراه فكر گناه وجود داشته است نیز از میان برود. بنابراین نیروی انفعالی مزبور به شكل اضطرابی مبهم و پیچیده در انسان بروز می كند كه باعث رنج و ایجاد تشنج روانی در شخص می شود و در نتیجه انسان سعی می كند با پناه بردن به عوارض برخی از بیماری های روانی از شدت آن بكاهد. اصولا روانكاوان می كوشند تا ضمیر ناخودآگاه را آشكار سازند و بیمار را به یادآوری مجدد آن كارها و مقابله با آ نها وادار می سازند تا به جای این كه آنها را انكار كرده و با سركوبشان از رودررویی با آنها فرار كنند، نوعی داوری و قضاوت عقلانی درباره آنها پیدا كنند، یعنی به صدور حكم درباره آنها بپردازند. به همین دلیل است كه یادآوری گناه توسط مومن و اعتراف به آنها و استغفار و توبه باعث جلوگیری از سركوب ناخودآگاه احساس گناه می شود، زیرا این گونه سركوب كردن ایجاد اضطراب و بروز عوارض بیماری های روانی می گردد. مومن احساس گناه را سركوب نمی كند بلكه به آن اعتراف می كند و از خدا آمرزش می طلبد، از این رو مومن همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و احساس رضایت و آرامش خاطر است. (14)فقدان ایمان به خدا موجب می شود كه انسان دچار سرگردانی و پوچی شود. قرآن حالت تعارض و اضطراب و سرگردانی انسان فاقد ایمان را به حالت انسانی تشبیه می كند كه حس نماید از آسمان فرو افتاده است و پرندگان او را در میان آسمان و زمین می ربایند یا تندبادی به مكانی دور پرتابش می كند.(15) ایمان به خدا تنها راه رهایی از اندوه و اضطراب (61) چنانكه فقدان آن سرانجامی جز اندوه، افسردگی، پوچی و خودكشی ندارد. حتی مومن گاه در حالت خروج از تعادل شخصیتی- به دنبال اعراض از یاد خدا- دچار بحران های این چنینی می شود. از این رو خداوند بیان درمان و نسخه شفابخش خویش ذكر خدا را درمان نهایی هرگونه اضطرابی می داند: كسانی كه از یاد خدا اعراض كنند در زندگی دچار سختی و تنگی می گردند. این تنگنا در ابعاد جسمی، مالی، جانی و روانی خود رانشان می دهد.(17) روش های ایجاد تعادل شخصیتیكی از روش های درمانی بیماری های روحی و روانی را قرآن ارتباط با مومنان برمی شمارد (18) زیرا احساس وابستگی فرد به گروه و از میان رفتن احساس انزوا و تنهایی و توجه به نقش فعال خود در جامعه، دارای اهمیت زیادی در سلامت روانی انسان است. بسیاری از روان درمانگران به اهمیت روابط انسانی به منظور تامین سلامت روانی توجه كرده اند. وابستگی فرد به گروه و دوستی گروه نسبت به فرد و ارتباط انسان میان آن ها از عوامل مهمی است كه به تشكیل شخصیتی سالم و تحقق امنیت خاطر و آرامش انسان كمكی شایان می كند.قرآن روش های چندی در روان درمانی پیش گرفته است كه مهم ترین آنها ایجاد تعدیل یا تغییر در شخصیت و رفتار است. از این رو نخست به تعدیل یا تغییر افكار و گرایش های فكری آنها اقدام می كند، چرا كه رفتار انسان به مقدار زیادی تحت تاثیر افكار و گرایش او قرار دارد. به همین دلیل است كه هدف اساسی روان درمانی را تغییر نوع تفكرات بیماران روانی درباره خود، هستی، مردم و زندگی، مشكلات و اهداف زندگی دانسته اند. اما بیمار روانی با تغییر افكاری كه در اثر درمان حاصل می شود در برابر مشكلات و حل آنها توانا می شود و اضطرابش كاهش می یابد. قرآن برای پرورش شخصیت مردم و ایجاد تغییر در رفتار آنان، روش كار و ممارست عملی در زمینه افكار و عادات جدید رفتاری را كه در نظر دارد در نفوس آنان تحكیم بخشد، به كارگرفته است. به همین منظور عبادات مختلفی چون نماز، روزه، زكات و حج و مانند آنها را واجب كرده است.انجام منظم ومرتب این عبادت در اوقاتی معین مؤمن را به یاد خدا می اندازد و باعث می شود كه او همواره در همه جا و در همه كار خدا را در نظر داشته باشد.حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از نماز انسان را از اضطرابی كه بیماران روانی همواره از آن رنج می برند، می رهاند؛ چون این حالت ها معمولاً تا مدتی پس از نماز نیز در انسان باقی می ماند و ادامه می یابد. انسان گاهی در حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی پس از نماز با امور یا مواردی اضطراب انگیز رو به رو می شود یا آن ها را به یاد آورد. تكرار حدوث این موارد و یادآوری آنها در حالت تمدد اعصاب و آرامش نفسانی پس از نماز به «خاموش شدن» تدریجی اضطراب در انسان منجر می شود.این تأثیر مهم كه نماز در درمان اضطراب دارد، همانند تأثیر روش روان درمانی برخی از درمانگران رفتارگرایی معاصر در درمان اضطراب بیماران روانی است كه از طریق درمان از راه آرام سازی یا درمان از راه كاهش حساسیت انفعالی انجام می گیرد.دعا نیز موجب كاهش شدت اضطراب می شود (19) روشن است كه اضطراب از عجز انسان در برابر حل تضادهای روانی وی ناشی می شود و اصولاً بخش بزرگی از نیروی روانی انسان برای حل تضادهای روانی مصروف می شود به همین دلیل است كه بیماران روانی نمی توانند به طور صحیح توانایی و امكاناتشان را بروز دهند؛ چون تضادهای روانی آنان نیروی شان را مصرف می كند. اما وقتی همین بیماران درمان می شوند و نیروهای روانی آنان آزاد می گردد اظهار شادابی و نشاط می كنند و نیروی كار و تولیدشان افزایش می یابد
قران و درمان افسردگی
به تازگی گرایش جدیدی در میان روان شناسان و روان درمانگران پدید آمده است تا به تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی در شخصیت و نیازهای انسان بیشتر توجه شود. این گرایش طرفدار توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماریهای روانی است. آنان بر این باورند كه در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد كه نوعی قدرت معنوی به انسان دیندار می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را كمك می كند و از نگرانی، اضطراب و در نتیجه پیامدهای زیانباری چون افسردگی و خودكشی باز می دارد. قرآن به عنوان یك درمانگر و درمان خود را معرفی می كند: و خدا را نیز به عنوان درمان و دارو بیان می دارد(1) كه بسیاری از بیماری های روحی و روانی را درمان كرده و شفا می بخشد. با یاد خدا دلها آرامش می یابد.(2) افزون بر این قرآن می كوشد تا با پیشگیری و بیان روشهای مطلوب تعادل شخصیت را در انسان پدید آورد تا دچار پیامدهای زیانبار عدم تعادل شخصیتی نشود. شخصیت و تضادهای درونیبرای شناخت درست محرك های رفتاری و تهدیدهای اضطراب انگیز باید ماهیت انسان و شخصیت او را به دست آورد تا اسباب و عوامل ایجاد بیماریهای روانی و عقلانی دانسته و پیشگیری و یا درمان شود.معمولا مردم به شخصیت از جهت تاثیری كه فرد در دیگران ایجاد می كند و یا مهم ترین تاثیراتی كه در دیگران به جا می گذارد، می نگرند؛ از این رو، شخص را پرخاشگر یا مهربان، تندخو یا گرم می دانند. اما روان شناسان به هنگام بررسی «شخصیت»، به آن، به عنوان مركز ساختمانها و عملیات روانی ثابت می نگرند كه سازمان دهنده مهارت های فرد و موجب كنشها و واكنش های او در محیط زندگی است كه مایه تمایزش از دیگران است. به سخنی دیگر، شخصیت نوعی سازماندهی میكانیكی دستگاه ها و سیستم های بدنی و روانی فرد است كه سرشت و فطرت ویژه او را در سازگاری با محیط، مشخص می سازد.در قرآن توصیف شخصیت انسان و خصوصیات عمومی آن كه باعث تمایز انسان از دیگر آفریده ها می شود، آمده است، چنان كه برخی از نمونه های عمومی شخصیت انسان همراه با ویژگی های اساسی آن نیز وصف شده است. این نمونه های عینی چنان عمومی و رایج هستند كه امروزه در جامعه ما و به طور كلی همه جوامع بشری دیده می شوند.در قرآن هم چنین شخصیت بهنجار و نابهنجار و نیز عوامل سازنده بهنجاری و نابهنجاری شخصیت توصیف شده است. برای درك دقیق و درست شخصیت انسان، لازم است عوامل مختلف مشخص كننده شخصیت به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. در شناخت عوامل شخصیت ساز باید به عوامل محیطی، وراثتی، اجتماعی و فرهنگی توجه كرد. عوامل مشخص كننده شخصیت را می توان به دو گروه اصلی، عوامل وراثتی (درونی) و عوامل محیطی و بیرونی (فرهنگی، اجتماعی) تقسیم كرد. در بررسی عوامل درونی نباید تنها به عوامل جسمی و بیولوژیك توجه نمود و از جنبه روانی انسان غافل ماند. شاید علت فراموشی این عامل، روش پژوهشی است كه روان شناسان در پیش می گیرند و تنها به روش مشاهده و كاوشهای آزمایشگاهی بسنده می كنند. شاید عذر ایشان تا اندازه ای پذیرفته باشد زیرا روشهای پژوهش های علمی- تجربی نمی تواند به روان انسان دست یابد؛ اما ناتوانی آنان در رسیدن به این جنبه نباید باعث شود كه برای درك درست از شخصیت انسان و علل رفتارهای او، این بعد از شخصیت انسان به فراموشی سپرده شود؛ زیرا فراموشی این بعد از شخصیت انسان موجب عدم دستیابی به روش درست روان درمانی می شود.بدون شناخت ماهیت و حقیقت عوامل تعیین كننده شخصیت اعم از مادی و معنوی، درونی و بیرونی، درك روشن و كامل شخصیت انسان امكان پذیر نیست. اصولا اكتفاكردن به بررسی عوامل جسمی و بیولوژیك و نادیده گرفتن جنبه روانی انسان تصویری مبهم و غیردقیق از شخصیت به دست می دهد.
قرآن انسان را تركیبی از ماده و روح می داند. خداوند از روح خویش پس از طی مراحلی از تبدیل شدن گل (ماده) در انسان می دمد(3) به همین دلیل ساختار وجودی انسان با سایر آفریدگان تفاوت دارد؛ زیرا انسان در بیشتر خصوصیات جسمانی و انگیزه ها و انفعالات حفظ ذات و بقای نوع و نیز قدرت درك و یادگیری، با حیوان شریك است و تنها خصوصیات روحی او را از جانوران جدا می سازد. خصوصیاتی كه موجب گرایش و توجه انسان به شناخت و عبادت خداوند متعال و تشویق او به كسب فضایل و اخلاقیات والایی است كه او را به سطوح بالای كمال انسانی می رساند.باید دانست كه روح و ماده در انسان، دو چیز جدا و مستقل از هم نیستند بلكه در یك كل متكامل و هماهنگ به هم آمیخته اند و هویت و شخصیت انسان از این آمیزش متكامل و هماهنگ تشكیل می یابد.انسان از نظر شخصیت دارای دو نوع خصوصیات مادی و معنوی است كه گاهی میان آنها تعارض پیش می آید و نیازهای جسمانی و یا اشتیاقات او را به سوی خود جلب می كند به گونه ای كه انسان خود نیز این نزاع درونی را میان دو جنبه شخصیتی خود احساس می كند. قرآن به حالت نزاع میان جنبه های جسمانی و روانی انسان در سوره های شمس و نازعات آیات 7 و 37 اشاره دارد.بنابراین ساختمان وجود انسان به طور فطری هم استعداد انجام كارهای زشت، پیروی از هوای نفس و شهوات جسمانی و لذتها و تمایلات دنیوی را دارد و هم آمادگی ارتقا به اوج فضیلت، تقوا و اخلاقیات عالی انسانی را. به همین دیل طبیعی است كه فطرت انسان بالقوه متضمن تضاد میان خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. همین تضادها و افراط و تفریط ها موجب می شود كه شخصیت از تعادل خارج و دچار بیماری های جسمی و روحی شود. قرآن برای آن كه شخصیت از تعادل برخوردار باشد دستورها و آموزه هایی را بیان داشته است. مناسب ترین راه حل مشكل تضاد میان جنبه های جسمانی و روانی انسان درواقع ایجاد هماهنگی میان آن دو است. به این معنا كه انسان در حدود شریعت نیازهای جسمانی خود را ارضا كند و همزمان با آن به ارضای نیازهای روانی نیز بپردازد. اگر انسان در زندگی به میانه روی و اعتدال و دوری از زیاده روی و افراط و ارضای انگیزه های جسمانی و روانی ملتزم باشد، ایجاد و هماهنگی میان نیازهای جسم و روح كاملا امكان پذیر است؛ زیرا در اسلام نه رهبانیتی وجود دارد كه با ارضای انگیزه های جسمانی مخالف باشد و در جهت سركوب آن عمل كند و نه نوعی اباحه مطلق كه انگیزه های جسمانی را به طور كامل ارضا كند. اسلام خواهان هماهنگی انگیزه های جسم و روح است. برای تحقق این تعادل در شخصیت انسان به روشها و شیوه هایی اشاره می كند كه با بكارگیری آن می توان به هدف فوق رسید. یكی از شیوه های مورد اشاره آن است كه در این آیه بدان توجه می دهد: و در آن چه خدا به تو داده سرای آخرت را جستجو كن و بهره ات را از دنیا فراموش مكن. (4)تعادل جسم و روح در شخصیت انسان، نمایانگر توازن موجود در كل هستی است؛ زیرا خداوند هر چیزی را در اندازه و میزان قرار داده است.شخصیت بهنجار، شخصیتی است كه جسم و روح در آن متعادل و نیازهای هركدام ارضا شود. انسانی كه دارای شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت می دهد و نیازهای آن را در حدودی كه شرع مقدس روا می داند برآورده می سازد و همزمان با آن به خدا ایمان می آورد. بنابراین از نظر اسلام فردی كه پیرو هوای نفس خویش باشد، فردی نابهنجار است و كسی كه خواسته های جسمانی خود را سركوب و مقهور می كند و با رهبانیتی افراطی و ریاضتی شدید باعث ضعف جسمی خود می شود و تنها به ارضای نیازها و تمایلات معنوی می پردازد، شخص نابهنجار است؛ زیرا این گونه گرایش های افراطی و تفریطی با طبیعت و فطرت انسان مخالف و متضاد است. به همین دلیل هیچ كدام از این دو گرایش به شكل گیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمی انجامد. چنان كه او را به كمال حقیقی شخصیتی نیز نمی رساند. نگرش توحیدی قرآن به شخصیتقرآن مردم را از لحاظ شخصیتی به انواع سه گانه مومن، كافر و منافق تقسیم كرده است. (5) هر یك از این انواع سه گانه، خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خودرا دارد كه از دو نوع دیگر جدایش می سازد. از آنجا كه قرآن كتاب عقیده و هدایت است این گونه تقسیم بندی با اهداف آن نیز هماهنگ است. از سوی دیگر، این تقسیم بندی نشان دهنده اهمیت عقیده در ساختار شخصیت انسان و تشخیص خصوصیات متمایزكننده او است و نیز رفتار انسان را به شكل خاص و مشخص كه موجب تمایز او از دیگران شود، جهت می دهد. این تقسیم بندی هم چنین نشان می دهد كه عامل اصلی ارزشیابی شخصیت از نظر قرآن عقیده است.قرآن بیان می دارد كه عدم تعادل شخصیتی انسان موجب می شود كه به گروه منافقان و كافران بپیوندد. كفر و نفاق از منظر قرآن یك بیماری است. به این معنا كه شخصیت كافر و منافق، یك شخصیت نامتعادل و بیمار است. این بیماری روحی و روانی است كه تاثیر خود را در جسم انسان نیز نشان می دهد. كافران و منافقان دچار بیماری های روحی و روانی هستند و تنها در صورتی درمان می شوند كه به نسخه اعتدال بخش قرآن عمل نمایند. اگر گروهی از مومنان نیز دچار بیماری های روحی و روانی هستند، علت و عامل آن را باید در عدم عمل به نسخه قرآنی جستجو كرد. هركس به نسخه شفابخش قرآن پای بندتر باشد از بیماری های روانی رسته تر است. بنابراین مومنان باید كوشش نمایند تا با بهره گیری از قرآن به اعتدال و تعادل شخصیتی دست یابند.قرآن از این رو بهترین نسخه برای درمان بیماری های روحی بشر است و نمی توان با دوری از این نسخه درمان قطعی دیگری یافت. علیرغم كوشش های فراوانی كه جوامع در زمینه های تعلیم و تربیت جوانان به عمل می آورند تا از آنها انسان های متعادل شخصیتی و مفید بسازند، اما این كوشش ها نتیجه مطلوب را به بار نمی آورد و انحرافات و بیماری های روحی و روانی و در نتیجه اضطراب، افسردگی و خودكشی در جوامع افزایش می یابد. حتی كوشش های روان درمانی با معیارها و روش های غربی نیز نتوانسته است دردی از این مشكل را درمان كند. نقش ایمان در كاهش اضطرابدر سال های اخیر كوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی كه دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است كه هیچ كدام موفقیت مورد انتظار را درباره از میان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی كسب نكرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد كه میانگین درمان از هفتاد درصد تجاوز نمی كند.وانگهی حال عده ای از بیماران پس از درمان های روان درمانگران گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی عود كرده است. این گونه پژوهش ها نشان می دهد كه میانگین درمان ناشی از روان درمانی بر پایه روش های علمی هنوز به میزان رضایت بخشی نرسیده است.از این رو، گرایش و توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی درمیان روان شناسان و درمانگران روانی افزایش چشم گیری یافته است. آنان بر این باورند كه «ایمان بدون شك مؤثرترین درمان بیماری های روانی به ویژه اضطراب و افسردگی است.» ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریكایی می گوید: ایمان نیرویی است كه باید برای كمك به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است كه ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد. و در جای دیگر می گوید: همان طور كه امواج خروشان اقیانوس نمی تواند آرامش ژرفای آن را برهم زند و امنیت آن را پریشان سازد، شایسته است كه دگرگونی های سطحی و موقت زندگی، آرامش درونی انسان را كه عمیقاً به خداوند ایمان دارد، برهم نزند، چرا كه انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمی شود و توازن شخصیت خویش را حفظ می كند و همواره آماده مقابله با مسایل ناخوشایندی است كه احتمالاً روزگار برایش پیش می آورد.كارل یونك روانكاو می گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت كردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان كرده ام، اما از میان بیمارانی كه در نیمه دوم عمر خود به سر می برند- یعنی از سی و پنج سالگی به بعد- حتی یك بیمار را نیز ندیدم كه اساساً مشكلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم كه تك تك آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند كه آن چیزی را كه ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود می دهند فاقد بودند و تك تك آنان تنها وقتی كه به دین و دیدگاه های دینی بازگشته بودند به طور كامل درمان شدند. (6)بسیاری از روان شناسان متأخر بر نقش مؤثر ایمان به خدا تأكید می ورزند زیرا اعتماد به قدرت او موجب افزایش صبر و شكیبایی و تحمل سختی ها می شود و احساس امنیت و آرامش را در نفس انسانی مستقر می سازد و آسودگی درونی را پدید می آورد. همه مكاتب روان درمانی در این كه دلیل اصلی بروز عوارض بیماری های روانی اضطراب است اتفاق نظر دارند.ولی در تعیین عوامل اضطراب برانگیز، اختلاف نظر هایی باهم دارند. این مكاتب هدف اصلی روان درمانی را رهایی از اضطراب و به وجود آوردن احساس امنیت در نفس انسان می دانند، اما برای تحقق این هدف از روش های مختلفی پیروی می كنند.قرآن نشان می دهد كه ایمان به خدا، در درمان این گونه بیماری ها و تحقق احساس امنیت و آرامش و پیشگیری از اضطراب و بیماری های روانی ناشی از آن كاملاً موفق بوده است. باید توجه داشت كه درمان معمولاً پس از ابتلای شخص به بیماری روانی شروع می شود، اما ایمان به خدا اگر از كودكی در نفس انسان استقرار یابد نوعی مصونیت و پیشگیری از آسیب بیماری های روانی به شخص می بخشد. قرآن، امنیت و آرامشی را كه ایمان در نفس مؤمن ایجاد می كند چنین توصیف می كند: «تنها آنهایی كه ایمان به خدا آورده و آن را به عبادت هیچ معبودی نیامیخته اند سزاوار آرامش، امنیت و طمأنیه هستند.» (7)اصولاً آرامش، استقرار و امنیت نفس برای مؤمن متحقق می شود، زیرا ایمان راستینش به خداوند او را نسبت به كمك و حمایت و نظر و لطف خداوند امیدوار می سازد. مؤمنی كه به خدا ایمان دارد از هیچ چیز در این دنیا نمی هراسد چون می داند تا خدا نخواهد هیچ شر و آزاری به او نمی رسد. (8) و تا خدا نخواهد هیچ انسان و یا قدرتی در دنیا قادر نیست به او ضرری رساند یا چیزی را از او منع كند، به همین دلیل مؤمن انسانی است كه امكان ندارد ترس یا اضطراب بر او چیره شود. (9) از مرگ نمی هراسد و به آن با دیدی واقع بینانه می نگرد و آن را دروازه ای برای زندگی جاودانه می بیند. (10)روزی اش را در دست خدا می داند و درباره رزق و روزی اصولاً ترس و ناآرامی را نمی شناسد زیرا خدا را روزی دهنده می داند. (11) از مصیبت های روزگار و حوادث دهر نمی هراسد زیرا می داند كه حوادث خوب یا بدی كه برای مردم روی می دهد آزمایش خداوندی است. (12)مؤمن هرگز دچار اضطراب ناشی از گناه نمی شود، احساسی كه بسیاری از بیماران روانی از آن رنج می برند این عدم اضطراب مؤمن معلول تربیت صحیح اسلامی اوست به گونه ای كه دچار گناه نمی شود و پس از اشتباه و خطا خداوند را آمرزنده و غفار می یابد و توبه می كند. (13) اعتراف مؤمن به گناه و توبه به درگاه خداوندی او را از كوشش برای دور نگه داشتن فكر گناه از ذهن به منظور رهایی از ناراحتی روانی ناشی از احساس گناه- بازمی دارد. كسانی كه ایمان ندارند برای دور نگه داشتن فكر گناه از ذهن به سركوب ضمیر ناخودآگاه خود می پردازند. این سركوب فكر گناه باعث نمی شود كه آن نیروی انفعالی احساس پستی و حقارتی كه همراه فكر گناه وجود داشته است نیز از میان برود. بنابراین نیروی انفعالی مزبور به شكل اضطرابی مبهم و پیچیده در انسان بروز می كند كه باعث رنج و ایجاد تشنج روانی در شخص می شود و در نتیجه انسان سعی می كند با پناه بردن به عوارض برخی از بیماری های روانی از شدت آن بكاهد. اصولا روانكاوان می كوشند تا ضمیر ناخودآگاه را آشكار سازند و بیمار را به یادآوری مجدد آن كارها و مقابله با آ نها وادار می سازند تا به جای این كه آنها را انكار كرده و با سركوبشان از رودررویی با آنها فرار كنند، نوعی داوری و قضاوت عقلانی درباره آنها پیدا كنند، یعنی به صدور حكم درباره آنها بپردازند. به همین دلیل است كه یادآوری گناه توسط مومن و اعتراف به آنها و استغفار و توبه باعث جلوگیری از سركوب ناخودآگاه احساس گناه می شود، زیرا این گونه سركوب كردن ایجاد اضطراب و بروز عوارض بیماری های روانی می گردد. مومن احساس گناه را سركوب نمی كند بلكه به آن اعتراف می كند و از خدا آمرزش می طلبد، از این رو مومن همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و احساس رضایت و آرامش خاطر است. (14)فقدان ایمان به خدا موجب می شود كه انسان دچار سرگردانی و پوچی شود. قرآن حالت تعارض و اضطراب و سرگردانی انسان فاقد ایمان را به حالت انسانی تشبیه می كند كه حس نماید از آسمان فرو افتاده است و پرندگان او را در میان آسمان و زمین می ربایند یا تندبادی به مكانی دور پرتابش می كند.(15) ایمان به خدا تنها راه رهایی از اندوه و اضطراب (61) چنانكه فقدان آن سرانجامی جز اندوه، افسردگی، پوچی و خودكشی ندارد. حتی مومن گاه در حالت خروج از تعادل شخصیتی- به دنبال اعراض از یاد خدا- دچار بحران های این چنینی می شود. از این رو خداوند بیان درمان و نسخه شفابخش خویش ذكر خدا را درمان نهایی هرگونه اضطرابی می داند: كسانی كه از یاد خدا اعراض كنند در زندگی دچار سختی و تنگی می گردند. این تنگنا در ابعاد جسمی، مالی، جانی و روانی خود رانشان می دهد.(17) روش های ایجاد تعادل شخصیتیكی از روش های درمانی بیماری های روحی و روانی را قرآن ارتباط با مومنان برمی شمارد (18) زیرا احساس وابستگی فرد به گروه و از میان رفتن احساس انزوا و تنهایی و توجه به نقش فعال خود در جامعه، دارای اهمیت زیادی در سلامت روانی انسان است. بسیاری از روان درمانگران به اهمیت روابط انسانی به منظور تامین سلامت روانی توجه كرده اند. وابستگی فرد به گروه و دوستی گروه نسبت به فرد و ارتباط انسان میان آن ها از عوامل مهمی است كه به تشكیل شخصیتی سالم و تحقق امنیت خاطر و آرامش انسان كمكی شایان می كند.قرآن روش های چندی در روان درمانی پیش گرفته است كه مهم ترین آنها ایجاد تعدیل یا تغییر در شخصیت و رفتار است. از این رو نخست به تعدیل یا تغییر افكار و گرایش های فكری آنها اقدام می كند، چرا كه رفتار انسان به مقدار زیادی تحت تاثیر افكار و گرایش او قرار دارد. به همین دلیل است كه هدف اساسی روان درمانی را تغییر نوع تفكرات بیماران روانی درباره خود، هستی، مردم و زندگی، مشكلات و اهداف زندگی دانسته اند. اما بیمار روانی با تغییر افكاری كه در اثر درمان حاصل می شود در برابر مشكلات و حل آنها توانا می شود و اضطرابش كاهش می یابد. قرآن برای پرورش شخصیت مردم و ایجاد تغییر در رفتار آنان، روش كار و ممارست عملی در زمینه افكار و عادات جدید رفتاری را كه در نظر دارد در نفوس آنان تحكیم بخشد، به كارگرفته است. به همین منظور عبادات مختلفی چون نماز، روزه، زكات و حج و مانند آنها را واجب كرده است.انجام منظم ومرتب این عبادت در اوقاتی معین مؤمن را به یاد خدا می اندازد و باعث می شود كه او همواره در همه جا و در همه كار خدا را در نظر داشته باشد.حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از نماز انسان را از اضطرابی كه بیماران روانی همواره از آن رنج می برند، می رهاند؛ چون این حالت ها معمولاً تا مدتی پس از نماز نیز در انسان باقی می ماند و ادامه می یابد. انسان گاهی در حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی پس از نماز با امور یا مواردی اضطراب انگیز رو به رو می شود یا آن ها را به یاد آورد. تكرار حدوث این موارد و یادآوری آنها در حالت تمدد اعصاب و آرامش نفسانی پس از نماز به «خاموش شدن» تدریجی اضطراب در انسان منجر می شود.این تأثیر مهم كه نماز در درمان اضطراب دارد، همانند تأثیر روش روان درمانی برخی از درمانگران رفتارگرایی معاصر در درمان اضطراب بیماران روانی است كه از طریق درمان از راه آرام سازی یا درمان از راه كاهش حساسیت انفعالی انجام می گیرد.دعا نیز موجب كاهش شدت اضطراب می شود (19) روشن است كه اضطراب از عجز انسان در برابر حل تضادهای روانی وی ناشی می شود و اصولاً بخش بزرگی از نیروی روانی انسان برای حل تضادهای روانی مصروف می شود به همین دلیل است كه بیماران روانی نمی توانند به طور صحیح توانایی و امكاناتشان را بروز دهند؛ چون تضادهای روانی آنان نیروی شان را مصرف می كند. اما وقتی همین بیماران درمان می شوند و نیروهای روانی آنان آزاد می گردد اظهار شادابی و نشاط می كنند و نیروی كار و تولیدشان افزایش می یابد