مردم ترکیه که از سیاستهای افراطی علیه اسلام و نظامیگری در این کشور به تنگ آمده بودند، ده سال پیش اردوغان را راهحل نجات خود یافتند، ولی اکنون که میبینند اردوغان خود راه تمامیتخواهی در پیش گرفته است.
به گزارش جهان به نقل از برهان، هنگامی که از پس سالها سیطره و نفوذ نظامیان در امور سیاسی و نیز حاکمیت مطلق لائیسم در ترکیه، رجب طیب اردوغان به قدرت رسید، امیدها برای بهبود و تغییر شرایط، به نحوی که دیدگاههای مردم مسلمان محترم شمرده شود، آزادیهای سیاسی گسترش یابد و وضعیت اقتصادی بهبود یابد، افزایش یافت.
اگرچه در عمل نیز چنین اتفاقهایی روی داد؛ به گونهای که اردوغان و حزب حاکم «عدالت و توسعه» تلاشهای زیادی برای تغییر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ترکیه انجام دادند، اما اتفاقات اخیر و تظاهرات گسترده در بیست شهر ترکیه، بسان آنچه در انقلابهای کشورهای عربی اتفاق افتاد، سؤالاتی جدی در مورد دلایل این رویدادها پیش آورده است.
فهم علت تحولات اخیر، این ضرورت را میطلبد که اقدامات ترکیه در حدود یک دهه حکومت اردوغان در ترکیه، مورد بررسی قرار گیرد تا دریابیم چگونه تحولات این کشور به این مرحله از فعل و انفعالات رسیده است.
الف) سیاست خارجی: ترکیه با الهامگیری از دکترین عمق استراتژیک صفر داوود اوغلو، در سالهای اخیر و پیش از شروع بحران سوریه، سیاست خارجی موفقی را در پیش گرفته بود. این دکترین برای ترکیه نقشی پررنگ، فعال و متناسب با تاریخ گذشتهی این کشور طلب میکند و برای نیل بدین مقصود، استراتژی «عدم مشکل با همسایگان» را تجویز مینماید. بر پایهی این استراتژی، ترکیه برای اینکه بتواند خود را به عنوان رهبر منطقه طرح کند، میبایست روابط خود با همسایگان را بهبود دهد و مسائل و مشکلات فیمابین با آنها را حل کند. اگرچه اقدامات ترکیه از سعی در حل بحران هستهای ایران تا کمک به صادرات گاز این کشور، علیرغم تحریم و نیز تلاش برای به دست آوردن دل مردم و رهبران عرب با پرخاشگری اردوغان نسبت به شیمون پرز، همه در این راستا ارزیابی میشود؛ اما روابط با سوریه حکایتی دیگر دارد.
ترکیه و سوریه اگرچه با یکدیگر اختلافات مرزی داشتند، ولی با روی کار آمدن اردوغان، روابط دو کشور تحت تأثیر دکترین مذکور، روزگار خوبی را سپری میکرد. با این وجود، بحران سوریه، متعاقب انقلابهای عربی در منطقه، با این تصور که بشار نیز مانند مبارک و قذافی به زودی رفتنی است، این باور را در میان سران ترک پروراند که چنانچه در براندازی حکومت اسد سنگر مقدم را داشته باشند، میتوانند رؤیای قدرت برتر منطقه شدن را با شیب تندتری تحقق بخشند.
این باور خوشبینانه، که بدون در نظر گرفتن استراتژی «عدم مشکل با همسایگان» شکل گرفته بود، سرانجام نه تنها به این رؤیا جامهی عمل نپوشاند، بلکه سبب شد روابط این کشور علاوه بر سوریه، با دیگر همسایهی مهمش، یعنی ایران نیز به سردی گراید. اثرات اتخاذ چنین سیاست خارجیِ ماجراجویانهای، آن هم در قبال همسایگان، تأثیر بلافصلی در مسائل داخلی ترکیه همراه داشت. از اثرات اقتصادی گرفته تا برانگیخته شدن اعتراض و مخالفتها نسبت به دخالت ترکیه در سوریه، جزء تأثیرات این امر در داخل ترکیه است. نارضایتی برخی شهروندان ترک، از جمله علویان، روی دیگر اثری است که بر فضای سیاسی داخلی ترکیه، ناشی از نوع سیاست خارجی این کشور در سوریه، گذاشته شده است.
ب) اقدامات اقتصادی: ترکیه امروز، به لحاظ اقتصادی، جایگاه درخوری دارد. قرار گرفتن در میان شانزده اقتصاد برتر دنیا، موفقیتی قابل توجه برای سیاستمداران این کشور محسوب میشود؛ رونقی که از ده سال پیش و با روی کار آمدن اردوغان در این کشور آغاز شد. چنان که احمد گونآلتای، کارشناس ترک، در این زمینه اذعان میدارد: «رشد اقتصادی ده سال پیش آغاز شد و ترکیه از یک کشور ورشکستهی اقتصادی، که به کمک صندوق جهانی پول توانست روی پای خود بایستاد، اکنون توانسته بدهیهای خود را پرداخت کند.»(۱)
این وضعیت در سایهی ثبات سیاسی و همراهی شهروندان ترک با سیاستهای حزب حاکم و نیز تلاش برای برقراری امنیت در مرزهای این کشور حاصل گردیده است؛ زیرا امنیت منطقه برای کشوری که بخش عمدهای از کسب درآمد آن وابسته به حضور توریستها در این کشور است، حائز اهمیت است.
در این شرایط، بحران سوریه با توجه به نقشی که ترکیه در آن بازی کرده است، از یک سو باعث شده است میزان روابط اقتصادی این کشور با ترکیه به صفر برسد و از سوی دیگر، هجوم بیش از هفتاد هزار پناهندهی سوری به داخل ترکیه سبب شده است شرایط نامطلوبی برای شهروندان ترکیه، به خصوص مردم شهرهای جنوبی این کشور، به وجود آید. اگرچه گفته میشود بحران سوریه به دلیل جایگزین کردن این کشور با کشورهایی نظیر کشورهای شمال آفریقا، تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ترکیه نگذاشته است؛ اما اثرات روانی آن، خصوصاً در ارتباط با احتمال تداوم بحران، اقتصاد ترکیه را متأثر ساخته است.
از وجه دیگر، رشد اقتصادی صورتگرفته در ترکیه، از دیدگاه برخی کارشناسان، بدون توجه به عدالت اجتماعی و عدالت جغرافیایی بوده است. این رشد در حالی اتفاق افتاده که فقر در ترکیه گسترش یافته و فاصلهی طبقاتی نیز افزایش یافته است. بنابراین این معضلات نیز میتواند زمینهی نارضایتی ترکها را فراهم کرده باشد.
ج) نحوهی مواجهه با ارتش: ارتش ترکیه، با توجه به قدرت سنتی خود در سیاست ترکیه، یکی از مهمترین چالشهای اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» برای تداوم حضور در قدرت بود. اگرچه در رویاروییهای پیشین میان احزاب اسلامگرا با ارتش، این ارتش بود که پیروز میدان شد، اما در رویاروییهای اخیر، اردوغان توانست وضعیت را به نفع خود پیش برد. بحران در روابط ارتش و دولت ترکیه، که مدتها بر سر زندانی و محاکمه شدن ۴۳ تن از ژنرالهای ارتش رو به افزایش بود، سرانجام پس از کنارهگیری چهار تن از فرماندهان ارتش و جایگزینی آنان توسط اردوغان، به گونهای پیش رفت که سیطرهی دولت بر ارتش کامل گردید. ناراضیان از این شرایط که از ارتش کنار گذاشته شدهاند و بدنهی قابلی تصور حامی آنان در ارتش، میتواند جلوهای دیگر از ناخرسندی از سیاستهای آنکارا در دورهی اردوغان را نشان دهد.
د) کنترل رسانهها و ایجاد فضای اختناق: اگرچه مقامات ترک سعی دارند ترکیه را به عنوان الگویی برای پیشرفت و توسعهی کشورهای اسلامی مطرح کنند و در صدد هستند در میان متحدان غربی خویش نیز خود را متعهد به اصول دمکراسی جلوه دهند، با این وجود، آمارهای سازمانهای حقوق بشری حکایت دیگری را بیان میکند. به عنوان نمونه، یک گروه بینالمللی ناظر بر کار رسانهها، ترکیه را متهم کرده است که با ارعاب و به زندان انداختن روزنامهنگاران، در صدد سرکوب آنهاست.
«کمیتهی حمایت از روزنامهنگاران» مدعی شده است ترکیه در اوایل ماه اوت سال ۲۰۱۱، تعداد ۷۶ روزنامهنگار را به زندان انداخته است که این آمار بیش از هر کشور دیگری در جهان است. این نهاد بینالمللی، در گزارش خود آورده است: «رجب طیب اردوغان، نخستوزیر، با ابراز نارضایتی علنی از روزنامهنگاران، رسانهها را وادار به تبعیت از نظر دولت یا اخراج کارکنان خاطی کرده است.»(۲)
از نوع بازتاب اعتراضات اخیر در میان مطبوعات ترکزبان داخل این کشور، که به صورت بسیار محدودتری نسبت به رسانههای سایر کشورها انجام شده است نیز میتوان ترس و نگرانی مطبوعات این کشور را از اردوغان و کنترلی که وی بر رسانهها اعمال کرده است به خوبی حس کرد.
و) تأکید بیش از اندازه بر اسلام در جامعهی لائیک: اگرچه دلیل اصلی اقبال به اردوغان و رشد چشمگیر نفوذ حزب «عدالت و توسعه» در این کشور مرتبط با توجهی است که نخستوزیر به اسلام داشته و این بر خلاف افراطی است که پیش از او علیه سیاستهای اسلامی اعمال میشده است، با این وجود، به نظر میرسد این بار اردوغان در مسیر توجه بیش از اندازه به سیاستهای اسلامی دست به افراط زده است؛ به گونهای که حساسیت بسیاری از سکولارها را برانگیخته است.
در جامعهای که هنوز اصول لائیسیته، به واسطهی سیاستهای آتاترک، ریشه و جایگاهی دیرینه دارد، بسیاری از مردم به اقدامات اردوغان، در توجه بیش از اندازه به مذهب، به گونهای نگران مینگرند. خصوصاً لائیکها و سکولارها نگاهی بدبینانه به اقدامات اردوغان در این زمینه دارند و معتقدند در برخی موارد، وی از مذهب برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفادهی ابزاری کرده است.
اعتراضات چگونه آغار شد؟
ناآرامیها در ترکیه از میدانی در استانبول و با اهداف زیستمحیطی آغاز شد. معترضان ترک از چند روز قبل از شروع اعتراضات، در پارک قزی که در حاشیهی میدان تقسیم قرار دارد، تحصن کرده بودند. آنها نسبت به برنامهی ساختوساز در اطراف این میدان معترض بودند؛ اما این تحصن که از میدانی در استانبول و برای حفاظت از محیطزیست برپا شده بود، به سرعت به سایر شهرهای ترکیه، از جمله آنکارا، پایتخت این کشور، کشیده شد و تبدیل به اعتراضات سیاسی گردید.
دولت ترکیه تأیید کرده است که بیش ۱۷۰۰ نفر در اعتراضات روزهای اخیر بازداشت و هزاران نفر مجروح شدهاند. برخی از سازمانهای حقوق بشری بینالمللی نیز از کشته شدن چندین نفر در اعتراضات روزهای گذشته در این کشور خبر دادهاند. در حالی که رسانههای بینالمللی خشونت پلیس در سرکوب معترضان را غیرقابل باور توصیف کردهاند، مقامات کشورهای مختلف نیز از برخورد دولت ترکیه با شهروندان این کشور ابراز نگرانی کردهاند. در پاسخ به این اعتراضات، اردوغان در سخنانی که شبیه توجیهات دیکتاتورهاست، این گونه واکنش نشان داده است: «من از تظاهرکنندگان میخواهم که به صورت فوری از این اعمال دست بکشند تا رهگذران، بازدیدکنندگان و دکانداران بیش از این زخمی نشوند.»(۳)
ناراضیان چه کسانی هستند؟
اعتراضاتی که در ابتدا تنها توسط حامیان محیطزیست ترتیب داده شده بود، به سرعت آنچنان فراگیر شد که حتی ترکتبارهای دیگر کشورها نیز به این اعتراضاتِ فراگیر پیوستند. رسانهها گزارش دادهاند که بسیاری از معترضان جوانانی هستند که نسبت به زیادهروی اردوغان در وضع قوانین محدودکننده در ترکیه، اعتراض داشتند. اما گستردگی اعتراضات و نیز کشیده شدن دامنهی آن به خارج از کشور و اینکه حتی برخی بازیگران معروف ترک به صف اعتراضکنندگان پیوستند، این باور را تقویت میکند که معترضین تنها متعلق به یک طبقه و قشر خاص نیستند و لایههای مختلفی از جامعه در میان صفوف آنها قرار دارند.
نتیجهگیری و چشمانداز آینده
آنچه امروز در خواستهها و شعارهای معترضین به عملکرد دولت ترکیه به چشم میخورد و برجسته میشود دیکتاتور خواندن اردوغان و درخواست برای استعفای وی است. اما سؤال اینجاست که با توجه به دستاوردهای قابل توجه اقتصادی اردوغان و دستاوردهای غیرقابل انکار وی در سایر حوزهها، چگونه است که مردم ترکیه یکباره علیه او برمیخیزند؟ شهروندان ترک که در دورههای مختلف انتخابات در یک دههی اخیر، با اکثریت مطلق، وابستگان به حزب «عدالت و توسعه» را در تشکلهای سیاسی به قدرت میرساندند، چگونه است که یکباره علیه سیاستهای او معترض میشوند؟
با توجه به آنچه گذشت و جوانب و زوایایی که بررسی گردید، میتوان پاسخ را در تلاش اردوغان برای چنبره زدن بر تمامی حوزهها، از رسانهها گرفته تا ارتش در کنار دولت و نیز پیشبرد سیاستهای مد نظرش یافت. سیاستهایی که برای بسیاری از شهروندان ترک، تعبیر به تمامیتخواهی میشود. آنچه در ترکیهی امروز شاهد آن هستیم، گویا همان واقعیتی است که پیش از این، هگل موکد ساخته است؛ مبنی بر اینکه هر تزی، آنتی تز خود را در خویش میپروراند.
مردم ترکیه که از سیاستهای افراطی علیه اسلام و نظامیگری در این کشور به تنگ آمده بودند، ده سال پیش، اردوغان را راهحل نجات خود یافتند؛ ولی اکنون که میبینند اردوغان خود راه افراط را به طریقی دیگر میپیماید و راه تمامیتخواهی را پیش گرفته است، از سیاستهای او نگران و آشفته شدهاند و جرقهی میدان تقسیم، فرصتی مغتنم برای شعلهور شدن این اعتراضات بود. اکنون باید دید که اردوغان که خود دمکراسی را برای دیگر کشورهای همجوار تجویز میکرد و سعی داشت ترکیه را به عنوان الگوی حکومتداری برای دیگر کشورها مطرح کند، تا چه میزان به اصولی که خود آن را ترویج داده است پایبند خواهد ماند؟ او که رؤیای ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۴ را در سر میپروراند، اکنون باید با دیدهی تردید به خواستی بنگرد که تا پیش از این، تحقق آن را مسلم میدانست. با این وصف، آنچه از این اعتراضات پیداست این است که ترکیهی آینده اگرچه ممکن است هنوز اردوغان را تحمل کند، اما تمامیتخواهی او را دیگر تحمل نخواهد کرد.
به گزارش جهان به نقل از برهان، هنگامی که از پس سالها سیطره و نفوذ نظامیان در امور سیاسی و نیز حاکمیت مطلق لائیسم در ترکیه، رجب طیب اردوغان به قدرت رسید، امیدها برای بهبود و تغییر شرایط، به نحوی که دیدگاههای مردم مسلمان محترم شمرده شود، آزادیهای سیاسی گسترش یابد و وضعیت اقتصادی بهبود یابد، افزایش یافت.
اگرچه در عمل نیز چنین اتفاقهایی روی داد؛ به گونهای که اردوغان و حزب حاکم «عدالت و توسعه» تلاشهای زیادی برای تغییر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ترکیه انجام دادند، اما اتفاقات اخیر و تظاهرات گسترده در بیست شهر ترکیه، بسان آنچه در انقلابهای کشورهای عربی اتفاق افتاد، سؤالاتی جدی در مورد دلایل این رویدادها پیش آورده است.
فهم علت تحولات اخیر، این ضرورت را میطلبد که اقدامات ترکیه در حدود یک دهه حکومت اردوغان در ترکیه، مورد بررسی قرار گیرد تا دریابیم چگونه تحولات این کشور به این مرحله از فعل و انفعالات رسیده است.
الف) سیاست خارجی: ترکیه با الهامگیری از دکترین عمق استراتژیک صفر داوود اوغلو، در سالهای اخیر و پیش از شروع بحران سوریه، سیاست خارجی موفقی را در پیش گرفته بود. این دکترین برای ترکیه نقشی پررنگ، فعال و متناسب با تاریخ گذشتهی این کشور طلب میکند و برای نیل بدین مقصود، استراتژی «عدم مشکل با همسایگان» را تجویز مینماید. بر پایهی این استراتژی، ترکیه برای اینکه بتواند خود را به عنوان رهبر منطقه طرح کند، میبایست روابط خود با همسایگان را بهبود دهد و مسائل و مشکلات فیمابین با آنها را حل کند. اگرچه اقدامات ترکیه از سعی در حل بحران هستهای ایران تا کمک به صادرات گاز این کشور، علیرغم تحریم و نیز تلاش برای به دست آوردن دل مردم و رهبران عرب با پرخاشگری اردوغان نسبت به شیمون پرز، همه در این راستا ارزیابی میشود؛ اما روابط با سوریه حکایتی دیگر دارد.
ترکیه و سوریه اگرچه با یکدیگر اختلافات مرزی داشتند، ولی با روی کار آمدن اردوغان، روابط دو کشور تحت تأثیر دکترین مذکور، روزگار خوبی را سپری میکرد. با این وجود، بحران سوریه، متعاقب انقلابهای عربی در منطقه، با این تصور که بشار نیز مانند مبارک و قذافی به زودی رفتنی است، این باور را در میان سران ترک پروراند که چنانچه در براندازی حکومت اسد سنگر مقدم را داشته باشند، میتوانند رؤیای قدرت برتر منطقه شدن را با شیب تندتری تحقق بخشند.
این باور خوشبینانه، که بدون در نظر گرفتن استراتژی «عدم مشکل با همسایگان» شکل گرفته بود، سرانجام نه تنها به این رؤیا جامهی عمل نپوشاند، بلکه سبب شد روابط این کشور علاوه بر سوریه، با دیگر همسایهی مهمش، یعنی ایران نیز به سردی گراید. اثرات اتخاذ چنین سیاست خارجیِ ماجراجویانهای، آن هم در قبال همسایگان، تأثیر بلافصلی در مسائل داخلی ترکیه همراه داشت. از اثرات اقتصادی گرفته تا برانگیخته شدن اعتراض و مخالفتها نسبت به دخالت ترکیه در سوریه، جزء تأثیرات این امر در داخل ترکیه است. نارضایتی برخی شهروندان ترک، از جمله علویان، روی دیگر اثری است که بر فضای سیاسی داخلی ترکیه، ناشی از نوع سیاست خارجی این کشور در سوریه، گذاشته شده است.
ب) اقدامات اقتصادی: ترکیه امروز، به لحاظ اقتصادی، جایگاه درخوری دارد. قرار گرفتن در میان شانزده اقتصاد برتر دنیا، موفقیتی قابل توجه برای سیاستمداران این کشور محسوب میشود؛ رونقی که از ده سال پیش و با روی کار آمدن اردوغان در این کشور آغاز شد. چنان که احمد گونآلتای، کارشناس ترک، در این زمینه اذعان میدارد: «رشد اقتصادی ده سال پیش آغاز شد و ترکیه از یک کشور ورشکستهی اقتصادی، که به کمک صندوق جهانی پول توانست روی پای خود بایستاد، اکنون توانسته بدهیهای خود را پرداخت کند.»(۱)
این وضعیت در سایهی ثبات سیاسی و همراهی شهروندان ترک با سیاستهای حزب حاکم و نیز تلاش برای برقراری امنیت در مرزهای این کشور حاصل گردیده است؛ زیرا امنیت منطقه برای کشوری که بخش عمدهای از کسب درآمد آن وابسته به حضور توریستها در این کشور است، حائز اهمیت است.
در این شرایط، بحران سوریه با توجه به نقشی که ترکیه در آن بازی کرده است، از یک سو باعث شده است میزان روابط اقتصادی این کشور با ترکیه به صفر برسد و از سوی دیگر، هجوم بیش از هفتاد هزار پناهندهی سوری به داخل ترکیه سبب شده است شرایط نامطلوبی برای شهروندان ترکیه، به خصوص مردم شهرهای جنوبی این کشور، به وجود آید. اگرچه گفته میشود بحران سوریه به دلیل جایگزین کردن این کشور با کشورهایی نظیر کشورهای شمال آفریقا، تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ترکیه نگذاشته است؛ اما اثرات روانی آن، خصوصاً در ارتباط با احتمال تداوم بحران، اقتصاد ترکیه را متأثر ساخته است.
از وجه دیگر، رشد اقتصادی صورتگرفته در ترکیه، از دیدگاه برخی کارشناسان، بدون توجه به عدالت اجتماعی و عدالت جغرافیایی بوده است. این رشد در حالی اتفاق افتاده که فقر در ترکیه گسترش یافته و فاصلهی طبقاتی نیز افزایش یافته است. بنابراین این معضلات نیز میتواند زمینهی نارضایتی ترکها را فراهم کرده باشد.
ج) نحوهی مواجهه با ارتش: ارتش ترکیه، با توجه به قدرت سنتی خود در سیاست ترکیه، یکی از مهمترین چالشهای اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» برای تداوم حضور در قدرت بود. اگرچه در رویاروییهای پیشین میان احزاب اسلامگرا با ارتش، این ارتش بود که پیروز میدان شد، اما در رویاروییهای اخیر، اردوغان توانست وضعیت را به نفع خود پیش برد. بحران در روابط ارتش و دولت ترکیه، که مدتها بر سر زندانی و محاکمه شدن ۴۳ تن از ژنرالهای ارتش رو به افزایش بود، سرانجام پس از کنارهگیری چهار تن از فرماندهان ارتش و جایگزینی آنان توسط اردوغان، به گونهای پیش رفت که سیطرهی دولت بر ارتش کامل گردید. ناراضیان از این شرایط که از ارتش کنار گذاشته شدهاند و بدنهی قابلی تصور حامی آنان در ارتش، میتواند جلوهای دیگر از ناخرسندی از سیاستهای آنکارا در دورهی اردوغان را نشان دهد.
د) کنترل رسانهها و ایجاد فضای اختناق: اگرچه مقامات ترک سعی دارند ترکیه را به عنوان الگویی برای پیشرفت و توسعهی کشورهای اسلامی مطرح کنند و در صدد هستند در میان متحدان غربی خویش نیز خود را متعهد به اصول دمکراسی جلوه دهند، با این وجود، آمارهای سازمانهای حقوق بشری حکایت دیگری را بیان میکند. به عنوان نمونه، یک گروه بینالمللی ناظر بر کار رسانهها، ترکیه را متهم کرده است که با ارعاب و به زندان انداختن روزنامهنگاران، در صدد سرکوب آنهاست.
«کمیتهی حمایت از روزنامهنگاران» مدعی شده است ترکیه در اوایل ماه اوت سال ۲۰۱۱، تعداد ۷۶ روزنامهنگار را به زندان انداخته است که این آمار بیش از هر کشور دیگری در جهان است. این نهاد بینالمللی، در گزارش خود آورده است: «رجب طیب اردوغان، نخستوزیر، با ابراز نارضایتی علنی از روزنامهنگاران، رسانهها را وادار به تبعیت از نظر دولت یا اخراج کارکنان خاطی کرده است.»(۲)
از نوع بازتاب اعتراضات اخیر در میان مطبوعات ترکزبان داخل این کشور، که به صورت بسیار محدودتری نسبت به رسانههای سایر کشورها انجام شده است نیز میتوان ترس و نگرانی مطبوعات این کشور را از اردوغان و کنترلی که وی بر رسانهها اعمال کرده است به خوبی حس کرد.
و) تأکید بیش از اندازه بر اسلام در جامعهی لائیک: اگرچه دلیل اصلی اقبال به اردوغان و رشد چشمگیر نفوذ حزب «عدالت و توسعه» در این کشور مرتبط با توجهی است که نخستوزیر به اسلام داشته و این بر خلاف افراطی است که پیش از او علیه سیاستهای اسلامی اعمال میشده است، با این وجود، به نظر میرسد این بار اردوغان در مسیر توجه بیش از اندازه به سیاستهای اسلامی دست به افراط زده است؛ به گونهای که حساسیت بسیاری از سکولارها را برانگیخته است.
در جامعهای که هنوز اصول لائیسیته، به واسطهی سیاستهای آتاترک، ریشه و جایگاهی دیرینه دارد، بسیاری از مردم به اقدامات اردوغان، در توجه بیش از اندازه به مذهب، به گونهای نگران مینگرند. خصوصاً لائیکها و سکولارها نگاهی بدبینانه به اقدامات اردوغان در این زمینه دارند و معتقدند در برخی موارد، وی از مذهب برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفادهی ابزاری کرده است.
اعتراضات چگونه آغار شد؟
ناآرامیها در ترکیه از میدانی در استانبول و با اهداف زیستمحیطی آغاز شد. معترضان ترک از چند روز قبل از شروع اعتراضات، در پارک قزی که در حاشیهی میدان تقسیم قرار دارد، تحصن کرده بودند. آنها نسبت به برنامهی ساختوساز در اطراف این میدان معترض بودند؛ اما این تحصن که از میدانی در استانبول و برای حفاظت از محیطزیست برپا شده بود، به سرعت به سایر شهرهای ترکیه، از جمله آنکارا، پایتخت این کشور، کشیده شد و تبدیل به اعتراضات سیاسی گردید.
دولت ترکیه تأیید کرده است که بیش ۱۷۰۰ نفر در اعتراضات روزهای اخیر بازداشت و هزاران نفر مجروح شدهاند. برخی از سازمانهای حقوق بشری بینالمللی نیز از کشته شدن چندین نفر در اعتراضات روزهای گذشته در این کشور خبر دادهاند. در حالی که رسانههای بینالمللی خشونت پلیس در سرکوب معترضان را غیرقابل باور توصیف کردهاند، مقامات کشورهای مختلف نیز از برخورد دولت ترکیه با شهروندان این کشور ابراز نگرانی کردهاند. در پاسخ به این اعتراضات، اردوغان در سخنانی که شبیه توجیهات دیکتاتورهاست، این گونه واکنش نشان داده است: «من از تظاهرکنندگان میخواهم که به صورت فوری از این اعمال دست بکشند تا رهگذران، بازدیدکنندگان و دکانداران بیش از این زخمی نشوند.»(۳)
ناراضیان چه کسانی هستند؟
اعتراضاتی که در ابتدا تنها توسط حامیان محیطزیست ترتیب داده شده بود، به سرعت آنچنان فراگیر شد که حتی ترکتبارهای دیگر کشورها نیز به این اعتراضاتِ فراگیر پیوستند. رسانهها گزارش دادهاند که بسیاری از معترضان جوانانی هستند که نسبت به زیادهروی اردوغان در وضع قوانین محدودکننده در ترکیه، اعتراض داشتند. اما گستردگی اعتراضات و نیز کشیده شدن دامنهی آن به خارج از کشور و اینکه حتی برخی بازیگران معروف ترک به صف اعتراضکنندگان پیوستند، این باور را تقویت میکند که معترضین تنها متعلق به یک طبقه و قشر خاص نیستند و لایههای مختلفی از جامعه در میان صفوف آنها قرار دارند.
نتیجهگیری و چشمانداز آینده
آنچه امروز در خواستهها و شعارهای معترضین به عملکرد دولت ترکیه به چشم میخورد و برجسته میشود دیکتاتور خواندن اردوغان و درخواست برای استعفای وی است. اما سؤال اینجاست که با توجه به دستاوردهای قابل توجه اقتصادی اردوغان و دستاوردهای غیرقابل انکار وی در سایر حوزهها، چگونه است که مردم ترکیه یکباره علیه او برمیخیزند؟ شهروندان ترک که در دورههای مختلف انتخابات در یک دههی اخیر، با اکثریت مطلق، وابستگان به حزب «عدالت و توسعه» را در تشکلهای سیاسی به قدرت میرساندند، چگونه است که یکباره علیه سیاستهای او معترض میشوند؟
با توجه به آنچه گذشت و جوانب و زوایایی که بررسی گردید، میتوان پاسخ را در تلاش اردوغان برای چنبره زدن بر تمامی حوزهها، از رسانهها گرفته تا ارتش در کنار دولت و نیز پیشبرد سیاستهای مد نظرش یافت. سیاستهایی که برای بسیاری از شهروندان ترک، تعبیر به تمامیتخواهی میشود. آنچه در ترکیهی امروز شاهد آن هستیم، گویا همان واقعیتی است که پیش از این، هگل موکد ساخته است؛ مبنی بر اینکه هر تزی، آنتی تز خود را در خویش میپروراند.
مردم ترکیه که از سیاستهای افراطی علیه اسلام و نظامیگری در این کشور به تنگ آمده بودند، ده سال پیش، اردوغان را راهحل نجات خود یافتند؛ ولی اکنون که میبینند اردوغان خود راه افراط را به طریقی دیگر میپیماید و راه تمامیتخواهی را پیش گرفته است، از سیاستهای او نگران و آشفته شدهاند و جرقهی میدان تقسیم، فرصتی مغتنم برای شعلهور شدن این اعتراضات بود. اکنون باید دید که اردوغان که خود دمکراسی را برای دیگر کشورهای همجوار تجویز میکرد و سعی داشت ترکیه را به عنوان الگوی حکومتداری برای دیگر کشورها مطرح کند، تا چه میزان به اصولی که خود آن را ترویج داده است پایبند خواهد ماند؟ او که رؤیای ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۴ را در سر میپروراند، اکنون باید با دیدهی تردید به خواستی بنگرد که تا پیش از این، تحقق آن را مسلم میدانست. با این وصف، آنچه از این اعتراضات پیداست این است که ترکیهی آینده اگرچه ممکن است هنوز اردوغان را تحمل کند، اما تمامیتخواهی او را دیگر تحمل نخواهد کرد.