07-09-2014، 19:23
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
● چرا پیاز ، اشک ما را در می آورد؟
آیا هیچ می دانید که شما شبانه روز دایماً اشک می ریزید؟!
مگر نمی دانید که هر حرکت کوچک پلک و هربار چشم بر هم زدن، قطرات اشکی به همراه دارد؟ اشکها از همان غده اشکی می تراوند که در گوشه و بالای هر یک از دو چشم ما جای گرفته است.
دانستنی های زیست شناسی
دانستنی های زیست شناسی
مقالات اطلاعات عمومی و گوناگون - دانستنی های زیست شناسی
هر بار که پلک می زنید، این به منزله یک مکیدن است؛ چرا که با این عمل اندکی مایع از غده اشکی باز می ستانید. اشک نام همین مایع فرو غلتان است .جلوگیری کند. اکنون فرض کنید یک بار چیز تحریک کننده ای وارد چشم بشود؛ در این هنگام پلکها شما خودبخود شروع به برهم خوردن می کنند تا از این راه، قطرات اشک را به منظور شتشوی چشم جاری سازند.
پس می بینید که فاید اشک در چنین مواردی، حفاظت چشم است در برابر مواد مضر و تحریک کننده خارجی.
ما همه دود را با چشمان خود تجربه کرده ایم، و دیده ایم که چگونه دیدگان ما را آزار می دهد و اشک به راه می اندازد . پیاز نیز همین طور است، یعنی ماده تحریک کننده ای از خود ترشح می کند که باعث آزار چشم است.
● این ماده چیست؟
از پیاز، روغنی ترشح می شود که دارای گوگرد است. این ماده نه تنها بوی تند و زننده پیاز را پدید آورده که عامل تحریک کننده چشم نیز گشته است.
غده ای اشکی ، آب جاری سازد و خود را با شستشو دادن، از آسیب آن رها سازد.
پیاز یکی از تره بارهای بسیار مفید است. از تیره سوسنیها و اصلش از آسیا است. از اوایل تاریخ بشر تا کنون هزاران سال می گذرد که پیوسته مورد مصرف انسانها بوده است.
پیاز به گروه سیرها تعلق دارد؛ بنابراین، خویشاوند بسیار نزدیک تره و سیر تند معمولی است.
�سوسیر� به لحاظ طعم ، از سیر ملایمتر است. پیازپه نیز عضو کوچکتری از همین نوع گیاه به شمار می رود.
در آمریکا بزرگترین و مشهورترین پیاز، پیاز اسپانیولی است که معمولاً حدود نیم کیلو وزن دارد .
● صرع چیست؟
در روزگار قدیم ، مردم بیماریها را نمی شناختند و سبب آنها را نمی دانستند که چیست؛ از این رو با مبتلایان به برخی از بیماریها بسیار با خشونت رفتار می کردند.
در خاورمیانه ، بیماران مصروع را افرادی دیوانه و یا جادو شده می پنداشتند! ولی با این وصف آیا می دانید که بسیاری از افراد بزرگ و نوابغ جهان، بیماری صرع داشتند؟ مانند: دوک ویلینگتن ، ریچارد واگنر آهنگساز آلمانی ، وینسنت فان خوخ نقاش هلندی، لویی اکتور برلیوز آهنگساز فرانسوی.
صرع یک بیماری عصبی است. بیماران مصروع کسانی هستند که دچار حمله های ناگهانی می شوند که در این حال تشنجهایی به آنان دست می دهد و از پی آن ممکن است به مدهوشی یا حالت اغما فرو روند .
هنوز پزشکان به علت این تشنجها دست نیافته اند. بظاهر چنین می نماید که بهنگام صرع، وقفه های کوتاهی در فعالیتهای عادی مغز، روی می دهد .
بافت مغز مصروعان در برابر تغییرات شیمیایی ، حساس است؛ از این رو هرگاه پاره ای از این تغییرات شیمیایی روی دهد، مغز با تخلیه های نامعمولی انرژی ، واکنش نشان می دهد. می گویند بر اثر چنین تخلیه های غیرعادی است که تشنجهای صرع پدید می آید.
البته انسان باید خود، زمینه صرع داشته باشد تا چنین واکنشهایی در وجودش روی دهد؛ چرا که افراد دیگر نیز در معرض همین گونه تغییرات شیمیایی قرار می گیرند بی آنکه دستخوش چنان تشنجهایی شوند.
علاوه بر اینها گفته شده که صرع ممکن است معلول امری موروثی بوده باشد.
وارد آمدن آسیب به سر، تب بسیارشدید، دشپل و ورم و یا زخمی در مغز، ناهنجاریهایی در قسمت فرا آوری خون در بدن و دیگر عوارضی از این دست، ممکن است ابتلا به ضرع را فراهم آورند.
با این همه ، صرع یک بیماری روانی نیست. مصروع را باید یک انسان طبیعی پنداشت نه یک فرد عقب افتاده یا موجودی قابل گریز. مصروعان بخوبی قادرند یک زندگی کاملاً طبیعی داشته باشند: به مدرسه بروند، کار کنند، زندگی زناشویی تشکیل دهند و اداره خانواده ای را بر عهده گیرند .
دانش پزشکی داروهایی برای جلوگیری از حمله صرعی و یا مهار کردن آنها بهنگام وقوع، فراهم کرده است.
معمولاً از این داروها مصرف کند. در این صورت خواهد توانست بطور عادی و توام با شاد کامی زندگی کند.
● پیدایش انسان
همه آنچه را که درباره منشاء انسان می دانیم از مطالعه تکه های استخوانهایی است که به صورت فسیل در سنگ باقی مانده اند. نیاکان ما مثل مردم امروزی تعدادشان زیاد و همه جا پراکنده نبود. به همین دلیل فسیلهای آنها بسیار کمیاب است. با گسترش نخستین آدمیان، آنها استفاده از ابزارهای سنگی را شروع کردند. بعضی از این ابزارها پیدا شده است . این ابزارها به عنوان مدرک وجود آنها به شمار می آید. این ابزارها و بقایای غذای آدمیان نخستین از قبیل استخوانهای جانوران و یا دانه ها، تا حدودی مشخص می سازد که اجداد ما چگونه زندگی می کرده اند.
آدمی به گروهی از جانوران به نام پریماتها (نخستیها) تعلق دارد . این گروه شامل میمونهای معمولی و میمونهای بدون دم و دو گروه کوچک دیگر است که جانورانی شبیه به میمونها به نامهای لمورها و تارسیه ها هستند . همه نخستیها دارای دست و پاهای دارزند که به کمک آنها قادرند در میان شاخه های درختان حرکت کنند . دستها و پاهای آنها دارای ۴ انگشت و یک انگشت بزرگتر (شست) می باشد که در مجموع پنجه را تشکیل داده اند. پنجه ها کاملاً برای چسبیدن به شاخه ها و چنگ انداختن به آنها و یا گرفتن غذا سازگاری یافته اند. دارا بودن دید خوب برای سکونت روی درخت بسیار مهم است. پریماتهای بزرگ دارای چشمانی در جلوی سر هستند این وضع به آنها کمک می کند که هنگام پریدن از شاخه ای به شاخه دیگر فواصل شاخه ها را تشخیص دهند.
نخستیها همچنین دارای مغز بزرگی هستند و راز و موفقیت آنها در تکامل نیز همین است.
قدیمترین فسیلهای شناخته شده نخستیها در سنگها ۷۰ میلیون سال پیش پیدا شده است. این فسیلها نشان می دهند که این جانوران بیشتر شبیه به زبابها هستند تا میمونها. به هر حال ۵۵ میلیون سال پیش تمام گروه نخستیهای جدید از آنها به وجود آمدند. در این گروه اولین میمونهای بی دم وجود داشتند که فسیلهای آنها در آفریقا پیدا شده است . به نظر می رسد آنها روی درختان زندگی می کردند و غذای آنها میوه های نرم و برگ درختان بوده است. فسیلهای آنها نشان می دهد که دندانها و اسکلت این فسیلها شبیه به دندانها و اسکلت میمونهای امروزی است که غذای آنها نیز میوه است.
حدود ۱۵ میلیون سال پیش ، آب و هوا تغییر یافت ، این تغییر در آب و هوا در خاکبرداریهای انجام شده در آفریقا مشخص است جنگلها، یعنی جایی که اولین میمونهای بی دم زندگی می کردند به تدریج از بین رفت و زمین خشک شد. درختان کمتر شدند. این وضع باعث شد که میمونهای بی دم در روی زمین به زندگی ادامه دهند و از ریشه درختان و دانه های سخت تغذیه کنند. این تغییر رژیم غذایی ، سبب شد که دندانهای آسیای بزرگ آنها به تدریج برای خرد کردن به کار آید. این موضوع از روی فسیلهای به دست آمده از آنها مشخص شده است . همچنین بعضی از میمونهای بی دم پیشرفته تر راه رفتن روی پاهای عقبی را آغاز کردند.
● چه چیز باعث طاسی می شود؟
انواع مختلفی از طاسی وجود دارد، و در بسیاری موارد انسان مطلقاً هیچ کاری درباره آن نمی تواند بکند و هیچ درمانی هم برایش نیافته است. مردم در مورد طاسی همه نوع حرفی می زنند: مثلاً می گویند طاسی میرساند که شخص پیر شده است، یا میرساند که هوش غیرعادی دارد یا برعکس نشان آنست که شخص بطور غیرعادی کند ذهن است ولی تمام طاسی ها بطور خلاصه معنی می دهند که شخص موهای خود را از دست داده است!
نوع طاسی که معمولاً دیده می شود طاسی نمونه یا عمومی است، بدین معنی که موهای طرف شقیقه ها میریزد یا نقطه بی موئی از مغز سر بوجود می آید، یا اینکه طاسی با اشکال دیگری ظاهر می شود. این مشکل ترین نوع طاسی است که چون مورویی است بشر درباره اش هیچ کاری نمی تواند بکند .
طاسی مورویی تابع جنیست است. مثلاً این طاسی در مردان بیش از زنان ظاهر می شود. غالب اوقات زن ژن طاسی را با خود دارد و به کودکانش منتقل می کند. وقتی این نوع طاسی ظاهر گشت، بهترین کاریکه انسان می تواند درباره آن انجام دهد این است که خود را با آن عادت دهد! طاسی زودروس در مردان ممکن است در سن ۲۵ سالگی یا حتی زودتر نمایان گردد. یک دلیل طاسی های زود رس ممکن است بواسطه متوجه نکردن به پوست سر و تمیز نگه نداشتن آن باشد . گاهی اوقات عدم تعادل بین هرمونهای جنسی ممکن است باعث ایجاد طاسی زودرس شود. اما اگر فوراً توجه کلی به پوست سر بشود. ممکن است پیشرفت طاسی را کندتر نماید.
وقتی ریختن تدریجی موها در بین باشد، گاهی ممکن است بعلت تغذیه یا اختلال غده ها، بخصوص غدد مخاطی و تیروئید باشد. والبته طاسی ممکن است بر اثر بی ترتیبی هایی در پوست سرباشد، مثل صدمه خوردن به پوست سر و یا بیماریهای دیگر.علت طاسی گاهی اوقات عفونت یا بیماریهای دیگریست و وقتی سلامتی دو مرتبه بدست آمد، موها ممکن است دو مربه برویند. ریختن ناگهانی موها ممکنست بواسطه تب تقویند، تب رخ ، ذات الریه، آنفلوانزا، و سایر عفونت های سخت باشد.
● چرا بعضی از مردم صدای دلنشینی دارند؟
آیا می دانید که هنگام بکار بردن صدا در واقع مثل آنست که یک آلت موسیقی را بکار می اندازید؟ شما روی یکی از مشکلترین و پیچیده ترین آلات موسیقی که انسان آنرا می شناسد عمل می نمایید. دلیل اینکه چنین کاری را می توانید انجام دهید آن است که در کودکی آن را آموخته اید و پیوسته مشغول تمرین بوده اید!
حال تارهای صوتی را در نظر بگیرید که فقط قسمتی از دستگاهی هستند که صدای ما را تولید می کنند و کنترل کردن آنها احتیاج به دقت بسیار دارد، ۱۶ عدد از حساسترین ماهیچه ها در بدن ما، تارهای صوتی را بحرکت در میآورند.
آنها می توانند ۱۷۰ حالت مختلف بخود می گیرند! فقط مقدار مناسبی هوا باید به سوی بالا برود تا بتواند آنرا بنحو مخصوصی بلرزاند.
اگر تارهای صوتی بطریقی کشیده شوند که در حدود ۸۰ مرتبه در ثانیه نوسان داشته باشند، لرزش هوایی را که ما به عنوان صدا می شنویم آهنگ عمیقی خواهند داشت. اگر تارها کشیده شده و باندازه هزار بار در ثانیه لرزش نمایند، آهنگ صدا بالا خواهد بود. پس زیر و بم بودن معمولی صدای ما بستگی به طول تارهای صوتی ما دارد. ولی دستگاه صوتی انسان دارای مکانیزم پیچیده ایست. یعنی دستگاهی با دیوارهای استخوانی ماهیچه، غشاء مخاطی، و محوطه تقویت صدا مثل جعبه صدای ویلن. در بین این فضای منعکس کننده صدا، لوله های بادی، شش ها، انتهای سوراخ بینی، فضای سینوس ها، و قفسه سینه قرار گرفته اند.
قدرت و کیفیت صدا بستگی به شکل و اندازه فضاهای تقویت کننده دارد. اشخاصی که دارای صداهای زیبا هستند فضای تقویت کننده صدایشان به گونه ای است که می شود آنها را دستگاه موسیقی کامل دانست. ولی داشتن این فضاها کافی نیست ـ آنها باید بدانند که چگونه آنها را هنرمندانه تنظیم نمایند. یک خواننده هنگام خواندن تمام دستگاه صوتی خود را از حجاب حاجز گرفته تا سینوس های قدامی بکار می برد.
● چرا پیاز ، اشک ما را در می آورد؟
آیا هیچ می دانید که شما شبانه روز دایماً اشک می ریزید؟!
مگر نمی دانید که هر حرکت کوچک پلک و هربار چشم بر هم زدن، قطرات اشکی به همراه دارد؟ اشکها از همان غده اشکی می تراوند که در گوشه و بالای هر یک از دو چشم ما جای گرفته است.
دانستنی های زیست شناسی
دانستنی های زیست شناسی
مقالات اطلاعات عمومی و گوناگون - دانستنی های زیست شناسی
هر بار که پلک می زنید، این به منزله یک مکیدن است؛ چرا که با این عمل اندکی مایع از غده اشکی باز می ستانید. اشک نام همین مایع فرو غلتان است .جلوگیری کند. اکنون فرض کنید یک بار چیز تحریک کننده ای وارد چشم بشود؛ در این هنگام پلکها شما خودبخود شروع به برهم خوردن می کنند تا از این راه، قطرات اشک را به منظور شتشوی چشم جاری سازند.
پس می بینید که فاید اشک در چنین مواردی، حفاظت چشم است در برابر مواد مضر و تحریک کننده خارجی.
ما همه دود را با چشمان خود تجربه کرده ایم، و دیده ایم که چگونه دیدگان ما را آزار می دهد و اشک به راه می اندازد . پیاز نیز همین طور است، یعنی ماده تحریک کننده ای از خود ترشح می کند که باعث آزار چشم است.
● این ماده چیست؟
از پیاز، روغنی ترشح می شود که دارای گوگرد است. این ماده نه تنها بوی تند و زننده پیاز را پدید آورده که عامل تحریک کننده چشم نیز گشته است.
غده ای اشکی ، آب جاری سازد و خود را با شستشو دادن، از آسیب آن رها سازد.
پیاز یکی از تره بارهای بسیار مفید است. از تیره سوسنیها و اصلش از آسیا است. از اوایل تاریخ بشر تا کنون هزاران سال می گذرد که پیوسته مورد مصرف انسانها بوده است.
پیاز به گروه سیرها تعلق دارد؛ بنابراین، خویشاوند بسیار نزدیک تره و سیر تند معمولی است.
�سوسیر� به لحاظ طعم ، از سیر ملایمتر است. پیازپه نیز عضو کوچکتری از همین نوع گیاه به شمار می رود.
در آمریکا بزرگترین و مشهورترین پیاز، پیاز اسپانیولی است که معمولاً حدود نیم کیلو وزن دارد .
● صرع چیست؟
در روزگار قدیم ، مردم بیماریها را نمی شناختند و سبب آنها را نمی دانستند که چیست؛ از این رو با مبتلایان به برخی از بیماریها بسیار با خشونت رفتار می کردند.
در خاورمیانه ، بیماران مصروع را افرادی دیوانه و یا جادو شده می پنداشتند! ولی با این وصف آیا می دانید که بسیاری از افراد بزرگ و نوابغ جهان، بیماری صرع داشتند؟ مانند: دوک ویلینگتن ، ریچارد واگنر آهنگساز آلمانی ، وینسنت فان خوخ نقاش هلندی، لویی اکتور برلیوز آهنگساز فرانسوی.
صرع یک بیماری عصبی است. بیماران مصروع کسانی هستند که دچار حمله های ناگهانی می شوند که در این حال تشنجهایی به آنان دست می دهد و از پی آن ممکن است به مدهوشی یا حالت اغما فرو روند .
هنوز پزشکان به علت این تشنجها دست نیافته اند. بظاهر چنین می نماید که بهنگام صرع، وقفه های کوتاهی در فعالیتهای عادی مغز، روی می دهد .
بافت مغز مصروعان در برابر تغییرات شیمیایی ، حساس است؛ از این رو هرگاه پاره ای از این تغییرات شیمیایی روی دهد، مغز با تخلیه های نامعمولی انرژی ، واکنش نشان می دهد. می گویند بر اثر چنین تخلیه های غیرعادی است که تشنجهای صرع پدید می آید.
البته انسان باید خود، زمینه صرع داشته باشد تا چنین واکنشهایی در وجودش روی دهد؛ چرا که افراد دیگر نیز در معرض همین گونه تغییرات شیمیایی قرار می گیرند بی آنکه دستخوش چنان تشنجهایی شوند.
علاوه بر اینها گفته شده که صرع ممکن است معلول امری موروثی بوده باشد.
وارد آمدن آسیب به سر، تب بسیارشدید، دشپل و ورم و یا زخمی در مغز، ناهنجاریهایی در قسمت فرا آوری خون در بدن و دیگر عوارضی از این دست، ممکن است ابتلا به ضرع را فراهم آورند.
با این همه ، صرع یک بیماری روانی نیست. مصروع را باید یک انسان طبیعی پنداشت نه یک فرد عقب افتاده یا موجودی قابل گریز. مصروعان بخوبی قادرند یک زندگی کاملاً طبیعی داشته باشند: به مدرسه بروند، کار کنند، زندگی زناشویی تشکیل دهند و اداره خانواده ای را بر عهده گیرند .
دانش پزشکی داروهایی برای جلوگیری از حمله صرعی و یا مهار کردن آنها بهنگام وقوع، فراهم کرده است.
معمولاً از این داروها مصرف کند. در این صورت خواهد توانست بطور عادی و توام با شاد کامی زندگی کند.
● پیدایش انسان
همه آنچه را که درباره منشاء انسان می دانیم از مطالعه تکه های استخوانهایی است که به صورت فسیل در سنگ باقی مانده اند. نیاکان ما مثل مردم امروزی تعدادشان زیاد و همه جا پراکنده نبود. به همین دلیل فسیلهای آنها بسیار کمیاب است. با گسترش نخستین آدمیان، آنها استفاده از ابزارهای سنگی را شروع کردند. بعضی از این ابزارها پیدا شده است . این ابزارها به عنوان مدرک وجود آنها به شمار می آید. این ابزارها و بقایای غذای آدمیان نخستین از قبیل استخوانهای جانوران و یا دانه ها، تا حدودی مشخص می سازد که اجداد ما چگونه زندگی می کرده اند.
آدمی به گروهی از جانوران به نام پریماتها (نخستیها) تعلق دارد . این گروه شامل میمونهای معمولی و میمونهای بدون دم و دو گروه کوچک دیگر است که جانورانی شبیه به میمونها به نامهای لمورها و تارسیه ها هستند . همه نخستیها دارای دست و پاهای دارزند که به کمک آنها قادرند در میان شاخه های درختان حرکت کنند . دستها و پاهای آنها دارای ۴ انگشت و یک انگشت بزرگتر (شست) می باشد که در مجموع پنجه را تشکیل داده اند. پنجه ها کاملاً برای چسبیدن به شاخه ها و چنگ انداختن به آنها و یا گرفتن غذا سازگاری یافته اند. دارا بودن دید خوب برای سکونت روی درخت بسیار مهم است. پریماتهای بزرگ دارای چشمانی در جلوی سر هستند این وضع به آنها کمک می کند که هنگام پریدن از شاخه ای به شاخه دیگر فواصل شاخه ها را تشخیص دهند.
نخستیها همچنین دارای مغز بزرگی هستند و راز و موفقیت آنها در تکامل نیز همین است.
قدیمترین فسیلهای شناخته شده نخستیها در سنگها ۷۰ میلیون سال پیش پیدا شده است. این فسیلها نشان می دهند که این جانوران بیشتر شبیه به زبابها هستند تا میمونها. به هر حال ۵۵ میلیون سال پیش تمام گروه نخستیهای جدید از آنها به وجود آمدند. در این گروه اولین میمونهای بی دم وجود داشتند که فسیلهای آنها در آفریقا پیدا شده است . به نظر می رسد آنها روی درختان زندگی می کردند و غذای آنها میوه های نرم و برگ درختان بوده است. فسیلهای آنها نشان می دهد که دندانها و اسکلت این فسیلها شبیه به دندانها و اسکلت میمونهای امروزی است که غذای آنها نیز میوه است.
حدود ۱۵ میلیون سال پیش ، آب و هوا تغییر یافت ، این تغییر در آب و هوا در خاکبرداریهای انجام شده در آفریقا مشخص است جنگلها، یعنی جایی که اولین میمونهای بی دم زندگی می کردند به تدریج از بین رفت و زمین خشک شد. درختان کمتر شدند. این وضع باعث شد که میمونهای بی دم در روی زمین به زندگی ادامه دهند و از ریشه درختان و دانه های سخت تغذیه کنند. این تغییر رژیم غذایی ، سبب شد که دندانهای آسیای بزرگ آنها به تدریج برای خرد کردن به کار آید. این موضوع از روی فسیلهای به دست آمده از آنها مشخص شده است . همچنین بعضی از میمونهای بی دم پیشرفته تر راه رفتن روی پاهای عقبی را آغاز کردند.
● چه چیز باعث طاسی می شود؟
انواع مختلفی از طاسی وجود دارد، و در بسیاری موارد انسان مطلقاً هیچ کاری درباره آن نمی تواند بکند و هیچ درمانی هم برایش نیافته است. مردم در مورد طاسی همه نوع حرفی می زنند: مثلاً می گویند طاسی میرساند که شخص پیر شده است، یا میرساند که هوش غیرعادی دارد یا برعکس نشان آنست که شخص بطور غیرعادی کند ذهن است ولی تمام طاسی ها بطور خلاصه معنی می دهند که شخص موهای خود را از دست داده است!
نوع طاسی که معمولاً دیده می شود طاسی نمونه یا عمومی است، بدین معنی که موهای طرف شقیقه ها میریزد یا نقطه بی موئی از مغز سر بوجود می آید، یا اینکه طاسی با اشکال دیگری ظاهر می شود. این مشکل ترین نوع طاسی است که چون مورویی است بشر درباره اش هیچ کاری نمی تواند بکند .
طاسی مورویی تابع جنیست است. مثلاً این طاسی در مردان بیش از زنان ظاهر می شود. غالب اوقات زن ژن طاسی را با خود دارد و به کودکانش منتقل می کند. وقتی این نوع طاسی ظاهر گشت، بهترین کاریکه انسان می تواند درباره آن انجام دهد این است که خود را با آن عادت دهد! طاسی زودروس در مردان ممکن است در سن ۲۵ سالگی یا حتی زودتر نمایان گردد. یک دلیل طاسی های زود رس ممکن است بواسطه متوجه نکردن به پوست سر و تمیز نگه نداشتن آن باشد . گاهی اوقات عدم تعادل بین هرمونهای جنسی ممکن است باعث ایجاد طاسی زودرس شود. اما اگر فوراً توجه کلی به پوست سر بشود. ممکن است پیشرفت طاسی را کندتر نماید.
وقتی ریختن تدریجی موها در بین باشد، گاهی ممکن است بعلت تغذیه یا اختلال غده ها، بخصوص غدد مخاطی و تیروئید باشد. والبته طاسی ممکن است بر اثر بی ترتیبی هایی در پوست سرباشد، مثل صدمه خوردن به پوست سر و یا بیماریهای دیگر.علت طاسی گاهی اوقات عفونت یا بیماریهای دیگریست و وقتی سلامتی دو مرتبه بدست آمد، موها ممکن است دو مربه برویند. ریختن ناگهانی موها ممکنست بواسطه تب تقویند، تب رخ ، ذات الریه، آنفلوانزا، و سایر عفونت های سخت باشد.
● چرا بعضی از مردم صدای دلنشینی دارند؟
آیا می دانید که هنگام بکار بردن صدا در واقع مثل آنست که یک آلت موسیقی را بکار می اندازید؟ شما روی یکی از مشکلترین و پیچیده ترین آلات موسیقی که انسان آنرا می شناسد عمل می نمایید. دلیل اینکه چنین کاری را می توانید انجام دهید آن است که در کودکی آن را آموخته اید و پیوسته مشغول تمرین بوده اید!
حال تارهای صوتی را در نظر بگیرید که فقط قسمتی از دستگاهی هستند که صدای ما را تولید می کنند و کنترل کردن آنها احتیاج به دقت بسیار دارد، ۱۶ عدد از حساسترین ماهیچه ها در بدن ما، تارهای صوتی را بحرکت در میآورند.
آنها می توانند ۱۷۰ حالت مختلف بخود می گیرند! فقط مقدار مناسبی هوا باید به سوی بالا برود تا بتواند آنرا بنحو مخصوصی بلرزاند.
اگر تارهای صوتی بطریقی کشیده شوند که در حدود ۸۰ مرتبه در ثانیه نوسان داشته باشند، لرزش هوایی را که ما به عنوان صدا می شنویم آهنگ عمیقی خواهند داشت. اگر تارها کشیده شده و باندازه هزار بار در ثانیه لرزش نمایند، آهنگ صدا بالا خواهد بود. پس زیر و بم بودن معمولی صدای ما بستگی به طول تارهای صوتی ما دارد. ولی دستگاه صوتی انسان دارای مکانیزم پیچیده ایست. یعنی دستگاهی با دیوارهای استخوانی ماهیچه، غشاء مخاطی، و محوطه تقویت صدا مثل جعبه صدای ویلن. در بین این فضای منعکس کننده صدا، لوله های بادی، شش ها، انتهای سوراخ بینی، فضای سینوس ها، و قفسه سینه قرار گرفته اند.
قدرت و کیفیت صدا بستگی به شکل و اندازه فضاهای تقویت کننده دارد. اشخاصی که دارای صداهای زیبا هستند فضای تقویت کننده صدایشان به گونه ای است که می شود آنها را دستگاه موسیقی کامل دانست. ولی داشتن این فضاها کافی نیست ـ آنها باید بدانند که چگونه آنها را هنرمندانه تنظیم نمایند. یک خواننده هنگام خواندن تمام دستگاه صوتی خود را از حجاب حاجز گرفته تا سینوس های قدامی بکار می برد.