امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مردم مرا خشن نمی‌دانند

#1
مردم مرا خشن نمی‌دانند 1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مردم مرا خشن نمی‌دانند 1

مردم مرا خشن نمی‌دانند

مناظره صادق خلخالی و علی حجتی کرمانی
تاریخ ایرانی: متن زیر، روایت مکتوب حجت‌الاسلام والمسلمین علی حجتی کرمانی از مناظره و گفت‌وگویی تاریخی است که در جریان سفری به اهواز با آیت‌الله صادق خلخالی داشت؛ متنی که روز ۲۶ خرداد ۱۳۵۸ با عنوان «رودررویی لیبرالیسم مذهبی با رادیکالیسم اسلام» در روزنامۀ «بامداد» به چاپ رسید و «تاریخ ایرانی» پس از ۳۵ سال آن را بازنشر می‌کند. لازم به ذکر است تمام اجزای مطلب، عناوین و میان‌تیترها عیناً از متن اصلی نقل شده‌اند.
 
***

 
روحانی رادیکال
 
آیت‌الله خلخالی چهرۀ جنجالی، قاطع و رادیکال در سال ۱۳۰۵ شمسی در یک خانواده متوسط در «گیوی» خلخال چشم به جهان گشود... خودش می‌گوید تا آنجا که به یاد دارم مادرم «ام‌البنین» درو می‌کرد و پدرم «یدالله» کشاورز بود و من پس از کوبیدن خرمن، گاوها را به چرا می‌بردم و در پاییز هم گله گوسفند را به بیابان می‌بردم. بعضی از روزها نیز چوپانی می‌کردم... و با اینکه در مدرسه بسیار بازیگوش و شلوغ بودم، ولی با این همه، نمرات من هیچ وقت غیر از ۱۹ و ۲۰ نبود. معلمان با من رفتاری احترام‌آمیز داشتند و همواره یا مشاور آن‌ها بودم و یا مبصر کلاس‌ها... در سال ۱۳۲۳ پا به حوزه‌های علمیه گذاردم و به فرا گرفتن علوم اسلامی مشغول شدم و حدود دو سه ماه با حضرت آیت‌الله حاج میرزاعلی مشکینی هم‌حجره بودم...
 
در جریان جنگ جهانی دوم و حمله متفقین ارتباط ما به کلی با آذربایجان قطع شد و ما به سختی امرار معاش می‌کردیم… فقه و اصول را نزد اساتید بزرگی چون مرحوم آیت‌الله محقق داماد و آیت‌الله‌العظمی بروجردی و آیت‌الله‌العظمی حجت و مرحوم آیت‌الله مجاهدی فرا گرفتم و فلسفه را در محضر فیلسوف عالیقدر اسلام حضرت استاد علامه طباطبایی… اما بیشترین بهره‌وری و استفاده را در طول ۱۴ سال از محضر استاد بزرگ حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی بردم و قسمتی از تقریرات درس معظم‌له را که به تصحیح خود ایشان نیز رسیده بود به رشته تحریر درآوردم و خداوند یار و مددکارم شد که توانستم در تبعیدگاه «انارک یزد» و «رودبار» و تبعیدگاه‌های دیگر کتاب «عروة‌الوثقی» را تا به آخر حاشیه زنم. دیگر آثار چاپ نشده‌ام عبارت است از: حاشیه‌ای بر مارکس و مارکسیسم، لغات سیاسی قرآن، تاریخ استعمار در جهان، تاریخچه خلیج فارس، حاشیه ناقص بر وسیله رساله‌های کوچک دیگر آیت‌الله اصفهانی، دوره تقریرات فقهی و اصولی امام خمینی، ۴ جلد تاریخ استعمار در جهان… آیت‌الله خلخالی می‌گوید: مطالعات فراوانی در زمینه‌های مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارم و در زمان سید مجتبی نواب صفوی شهید بزرگ اسلام بود که برای نخستین ‌بار به مبارزات سیاسی کشیده شدم و در جریان ورود جنازه پهلوی به قم فعالیت‌های چشمگیری انجام دادم. بنزینی تهیه کردم و قصد این بود که جنازه منحوس پهلوی را در صحن آتش بزنیم، گمان نمی‌کنیم که مانع از انجام کار، قدرت پلیس بود بلکه مانع روحانیون قشری بودند که متاسفانه حالا هم وجود دارند.
 
با آیت‌الله شهید سید مصطفی خمینی هم‌درس و هم‌مباحثه بودم. از آن پس مبارزاتم به شکلی منظم درآمد و فریاد امام خمینی و مراجع عالیقدر قم در اعتراض به انجمن‌های ایالتی و ولایتی دروغین شاه بلند شد، در آن موقع بود که با تمام وجود خود را در اختیار اهداف مقدس امام و مرجعیت اسلام قرار دادم، هیچ‌گاه از راه و روش و مشی امام منحرف نگشته و در این مسیر به زندان‌ها افتادم و به تبعیدها رفتم ـ صریح‌اللهجه بوده‌ام، به همین جهت شاید عده زیادی از من رنجیده باشند ولی من حق را به آن‌ها می‌دهم و امیدوارم مرا مورد عفو قرار دهند. ولی خلافگویی نکرده‌ام و به کسی نسبت ناروا نداده‌ام و مسلم است که دنیا دوست و دشمن می‌پروراند و به قول آیت‌الله صدوقی آنگاه که شرح لمعه را نزد ایشان تلمذ می‌کردم: «اگر کسی دشمن نداشته باشد، منافق است.»
 
سال‌ها قبل احساس می‌کردم که از زندان و تبعید هراسی ندارم ولی اینک این‌طور احساس می‌کنم که از شهادت و کشته شدن در راه خدا هیچ‌گونه ترس و واهمه ندارم و بی‌اندازه از مرگ در رختخواب متنفرم چون این مرگ بدترین مرگ‌هاست، چون می‌دانم جمهوری اسلامی نوپای ما به خون نیاز دارد. من نه طالب مقام هستم و نه پست و نه ریاستی می‌خواهم، ولی با تمام نگرانی در جولانگاه سیاست روز با کمال دقت و هوشیاری ناظر کارهای مردمی هستم که می‌خواهند از این انقلاب سوءاستفاده کنند و به اصطلاح عوام از این نمد برای خود کلاهی بسازند.
 
 
روحانی لیبرال
 
حجت‌الاسلام علی حجتی کرمانی خطیب، نویسنده و روحانی که بیشتر شیفته نهادهای لیبرالیسم اسلامی و بافت‌های دموکراتیک مذهبی است. این دو روحانی که سال‌ها زندان و تبعید و زجر و شکنجه را پشت سر گذارده‌اند، در زمان انقلاب و رهبری قاطع و بی‌چون و چرای امام خمینی با هم اتفاق نظر دارند، اما به دلیل تفاوت‌های نه چندان زیربنایی «لیبرالیسم» و «رادیکالیسم» دارای اختلاف نظرها و افتراق‌هایی در برداشت‌ها و استنباط‌ها هستند… خلخالی از فضلا و دانشمندان و اساتید بنام است و حجتی کرمانی در صف مشهورترین خطبا و اساتید و نویسندگان حوزه قم است…
 
تصادفی رخ داد و فرصتی پیش آمد که این دو روحانی مبارز در شهر اهواز به هم رسیدند و مناظره و پرسش‌ها و پاسخ‌هایی میان آن‌ها رد و بدل شد.
 
علی حجتی کرمانی: سال‌هاست که آقای خلخالی را به عنوان یکی از فضلا و اساتید حوزه علمیه با افکاری تند و اندیشه‌هایی افراطی می‌شناختم و احیانا در خلال ۱۶ سال اخیر مبارزات پیگیر و خونین ملت ایران به رهبری امام خمینی و روحانیت آگاه، با موضع‌گیری‌های سیاسی ایشان به ویژه «وقف‌های» مشارالیه در قبال سیاست‌های تفرقه‌افکن که معمولا به اختلافات داخلی و تفرقه میان همرزمان و هم‌صف‌ها منجر می‌شد، مخالف بوده و گهگاه مخالفت‌های خود را نیز ابراز می‌داشتم. من همان‌طور که در یکی از مصاحبه‌های مطبوعاتی گفتم: بیش از مخالفت و مبارزه مستقیم و رودررویی با رژیم خائن پهلوی، با تفرقه‌افکنی‌ها و جنگ و نزاع هم‌زنجیرها مبارزه می‌کردم و خدا می‌داند که در این مسیر چقدر لطمه خوردم و تا چه اندازه مورد حملات ناجوانمردانه قرار گرفتم و حال آنکه باز خود می‌داند که هیچ گاه در کادر و محدوده باند و گروه محدودی خویش را زندانی نکرده و همواره با الهام از روح اسلام و در مسیر مصالح امت اسلامی فریاد اتحاد را سر داده و زیان‌های تفرقه و دشمنی‌ها و باندبازی‌ها و گروه‌بندی‌های زیان‌بار [را] به دوستان و برادران و همرزمان گوشزد می‌نمودم…
 
به هر حال آقای خلخالی را پس از مراجعت از «دوبی»، «ابوظبی» و «راس‌الخیمه» در شهر اهواز ملاقات کرده و توانستم با ایشان چند ساعتی به گفت‌وگو، مباحثه و یا در حقیقت مناظره بنشینم… بسیار مایل بودم منهای هرگونه ملاحظه و تقیه درباره پاره‌ای از روش‌های دیپلماسی با آقای خلخالی مناظره و بحثی آزاد داشته باشم و تمام نقاط مبهمی که برای خودم و بسیاری از مردم و به خصوص روشنفکران و اندیشمندان و حقوقدانان و بالاخره متشرعانی که می‌خواهند به تمام ابعاد و ریزه‌کاری‌ها و زیر و بم‌های اسلام راستین توجه گردد [وجود دارد را روشن کنم] .
 
پیرامون دادگاه‌های انقلاب و عقیده عده‌ای (که در میان آن‌ها افراد اصیل، انقلابی و مسلمان کم نیستند) که درباره جهت‌گیری‌های خاص و به ظاهر افراطی آن مطرح می‌شود، اقتراح گذارده و مورد بررسی کامل قرار بگیرد که متاسفانه به دلایلی و مصالحی و ملاحظاتی… این امر میسر نشد و حتی ایشان از پاسخ به پاره‌ای از سؤالات سرباز زده و بنابراین فرصتی و موقعیتی برای یک مناظره آزاد و تمام‌عیار و به دور از هرگونه ملاحظات و موضع‌گیری‌های خاص (که به عقیده من از رسوبات ذهنی دوران چندین دهۀ استبداد نشأت می‌گیرد) دست نداد و همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید جریان به صورت یک مناظره نه‌چندان جامع‌الاطراف و روشنگر و ابهام‌زدا درآمد… که البته امیدوارم مقدمه و پیش درآمدی باشد برای آنچه که می‌خواستم و زمینه‌ای برای پرده‌برداری از بسیاری مبهمات، تاریکی‌ها، تناقضات و تضادها که آگاهی بر آن‌ها امروز و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی‌مان برای عموم ملت بیدار شده و جستجوگر که در مرحلۀ شکوهمند و بسیار حساس از رشد سیاسی و اجتماعی قرار گرفته و در این آرزو و امید که پس از سال‌ها خفقان و استبداد، امروز خود حاکم بر مقدراتش باشد و دیگر او را بازی ندهند و مساله‌ای را از او پنهان نگه ندارند، لازم و فوق‌العاده ضرور به نظر می‌رسد… آیت‌الله خلخالی عقیده داشت که خیلی از مسائل هست که وقت آن نیست که درباره آن‌ها افشاگری بشود، چون مصالح اسلام و مسلمین در وضع فعلی ایجاب چنین کاری را نمی‌کند و صلاح هم نیست.
 
نخستین پرسش من از آقای خلخالی پیرامون ماهیت و چگونگی دادگاه‌های انقلاب بود که ایشان پاسخ داد: «ما در محاکمات همان‌طور که در حضور امام تصریح کردم، طبق دستور صریح قرآن و سنت نبی اکرم(ص) عمل کرده و متهمان را به محاکمه می‌کشیم و در هیچ یک از محاکمات خود از روش غربی‌ها و شرقی‌ها الهام نمی‌گیریم. کسانی که در دادگاه‌های انقلاب اسلامی به مرگ محکوم شده‌اند اکثرا یا قاتل بوده‌اند و یا عده زیادی را کشته‌اند و یا دستور قتل‌عام مردم بی‌پناه و بی‌سلاح را داده‌اند و در حقیقت مجرم و مفسد فی‌الارض و محارب با خدا و رسول خدا و امام و نایب امام بوده‌اند.»
 
می‌پرسم: «شما در یکی از مصاحبه‌های مطبوعاتی عدم وجود وکیل مدافع را (که شاید مترقی‌ترین و انسانی‌ترین موارد حقوق بین‌المللی می‌باشد) بدین‌ترتیب توجیه کرده‌اید که در قرآن نامی از آن به میان نیامده است؟ مگر باید هر حکم اسلامی در قرآن باشد؟ وانگهی همین مقدار که یک مساله و یا یک روش حقوقی که محتوایی انسانی داشته باشد و یکی از عوامل ضمانت پایمال نشدن حقوق متهم و در قرآن و سنت هم مورد نهی قرار نگرفته باشد و عقلا و حقوقدانان دنیا هم روی این صحه گذارده‌اند، آیا تصور نمی‌فرمایید کافی باشد؟ و این همه سرسختی نه تنها مفید که احیانا مضر و سوژه داغی برای آن‌ها که می‌خواهند اسلام را به خشونت متهم سازند؟»
 
آقای خلخالی جواب می‌دهد: «متهم می‌تواند برای خویش وکیل مدافع بگیرد. چطور برای خرید کاسه و کوزه می‌توان وکیل گرفت، اما برای حفظ جان و مال و حیثیت متهمان نمی‌شود وکیل گرفت؟ آنچه که من در مصاحبه‌های مطبوعاتی با مخبران خارجی و داخلی در میان گذاردم این بود که هیچ کس حاضر نبود وکالت جنایتکاران و آدمکشان قسی‌القلبی چون هویدا، نصیری، ناجی، رحیمی و سپهبد مجیدی (قاتل شهید بزرگ نواب صفوی) را بپذیرد. و از طرفی آنچه که مهم است حاکم شرع در دادگاه‌های انقلاب اسلامی خود چونان یک وکیل مدافع موظف است دفاع از حقوق متهم را به عهده بگیرد و در سیستم قضایی اسلام، قاضی باید عادل باشد و باید دیدی همه‌جانبه داشته باشد و یکطرفه داوری نکند… این نکته را هم در اینجا اضافه کنم که تعداد انگشت‌شماری از به اصطلاح روشنفکران و طرفداران حقوق بشر، می‌خواستند با قبول وکالت نصیری و هویدا برای خود اسم و رسمی دست‌وپا کنند و به همین مناسبت پرونده‌های زیادی را از سلطنت‌آباد برای خود دزدیدند و حتی درصدد تشکیل دادگاهی از نمونۀ دادگاه‌های نوع غربی بودند. آن‌ها می‌خواستند هویدا را مانند ذوالفقار علی بوتو در حلقوم ملت مسلمان نگه دارند و یا حتما او را تبرئه کنند. آن‌ها در جمهوری اسلامی ما قدم مثبتی برنداشته و حتی در روزهای بحرانی و حساس و سرنوشت‌ساز مانند ۱۵ خرداد و غیرو، به دشنۀ پر خون امپریالیسم تبدیل شده و از پشت بر پیکر ملت مستضعف خنجر زدند. ما در آینده آن‌ها را به ملت ایران و جهان معرفی خواهیم کرد و ماهیت ضد اسلامی آن‌ها را برملا خواهیم نمود…»
 
سخن حق و اساسی من با ایشان این بود که عده زیادی معتقدند در دادگاه‌های انقلاب اسلامی اجازه مناسب به متهم نمی‌دهند و او آنطور که باید و شاید نمی‌تواند از حقوق و جان خویش دفاع کند. و این نکته هم قابل توجه است، متهمی که فی‌المثل یقین دارد چند روز و یا چند ساعت دیگر به جوخه اعدام سپرده می‌شود، چگونه می‌تواند بدون مساعدت وکیل مدافع لایحۀ دفاعی تنظیم کند و یا به طور آزادانه و با کمال تمرکز حواس از جان و حقوق خویش دفاع نماید؟ بنابراین چه مانعی دارد حقوقدانانی که در عین حال به حقوق و نظام قضایی اسلام هم وقوف کامل دارند و تعداد آن‌ها هم امروز در مملکت ما کم نیستند، به عنوان وکیل مدافع (با توجه به اینکه نه‌ تنها منافاتی با سیستم قضایی اسلام ندارد که با روح عدالت‌خواه این آئین مقدس آسمانی تطبیق می‌کند) برای دفاع از متهمان در نظر گرفته شود. مخصوصا متهمان رده پایین که هم از نظر محتوی دربرگیرنده حقوق و قوانین کیفری اسلام باشد و هم از نظر شکل با مترقی‌ترین بنیادهای دمکراتیک حقوق بین‌المللی تطبیق کرده و در عین حال سوژه‌های جنجالی و مغرضانه را هم از دست طرفداران به اصطلاح حقوق بشر که در جهان بر ضد دادگاه‌های انقلاب اسلامی سر و صدا راه انداخته‌اند، بگیریم؟
 
که آقای خلخالی در پاسخ من گفت: «پاسخ همانست که گفتم: وکلای دادگستری ایران حاضر نبودند وکالت این مجرمان را به عهده بگیرند و از حیثیت و آبروی خود بیم داشتند و از خشم ملت می‌ترسیدند. و نیز ما بارها تصریح کرده‌ایم که با قوانین حقوقی غرب و نهادهای دمکراسی مغرب‌زمین متهمان را محاکمه نمی‌کنیم و تنها الهام‌بخش ما قرآن و سنت پیامبر(ص) و بالاخره منابع اصیل حقوقی اسلام است. یک نفر قاتل و یا کسی که دستور قتل‌عام داده و شهود عینی عادل و بی‌غرض هم در دادگاه شهادت داده‌اند، چه نیازی به وکیل مدافع است(؟). اما به سیستم قضایی غرب توجه کنید که هنوز پس از گذشت متجاوز از ۱۵ سال معلوم نیست که «اُسوالد» قاتل کندی است یا «جانسون»؟ و بالاخره آیا «جک روبی» اُسوالد را کشته یا کس دیگر؟ این‌ها نتیجه دموکراسی مزورانه و دروغین غرب است. وانگهی غرب همیشه به کارهای ما ایراد گرفته و خواهد گرفت و اگر ما با الگوی آن‌ها حرکت می‌کردیم و همه این دژخیمان را آزاد هم می‌کردیم، باز دو قورت و نیم‌شان باقی بود. تمام ایراد آن‌ها برای خاطر این است که ما منابع نفتی خودمان را فعلا در دست داریم. همین فرانسوی‌ها بعد از تسلیم افسران آلمانی در قلب پاریس، با اینکه تسلیم شده بودند و دست‌هایشان بالا بود، از ساختمان‌های دو طبقه آن‌ها را مورد هدف بی‌رحمانه‌ترین رگبارهای مسلسل خود قرار دادند و در کف خیابان شانزه‌لیزه و میدان‌های اطراف و برج ایفل آن‌ها را به خاک و خون کشیدند ولی همین آقایان پس از محاکمه جنایتکاران جنگی در «نورنبرگ» سینه‌چاک، مدافع حقوق بشر بودند؟ من معتقدم اگر کسی بخواهد حقوق بشر را بشناسد باید به کتاب‌های «فرانتس فانون» رجوع کند تا چهره سیاه و کریه این صورتک‌های زشت برای او روشن شود. ما کاری به آن‌ها نداریم و بر طبق وظیفه خود عمل می‌کنیم. اگر به گفته آن‌ها گوش می‌کردیم الان نه نفت داشتیم و نه ملت و نه مملکت و نه از اسلام در این منطقه خبری بود؟
 
غربی‌ها از «ژنرال مک آرتور» آنگاه که از «کره» برگشت فوق‌العاده تجلیل کردند. ولی او در نزد ما و در پیشگاه مکتب ما یک جنایتکار بزرگ و درجه یک بود که می‌بایست کشته شود. آری، غرب از این پهلوان‌ها زیاد دارد و هویداها و نصیری‌ها هم از این قماش پهلوان‌های غربی بودند… و ممکن است یک نفر در زندان ایران سی سال بماند و مردم او را قهرمان بدانند ولی او یک نفر تبهکار حرفه‌ای بوده که پس از کشتن یک افسر ارتش، به زن او تجاوز کرده است.»
 
حجتی کرمانی: من از نظر «محتوی» هیچ‌گونه اختلافی با آقای خلخالی ندارم، آنچه که مرا در این مناظره رودرروی ایشان قرار می‌دهد شکل و نحوه کار است و انتخاب قالب متناسبی که بتواند «محتوی» را در شکلی روشن و بدون ابهام بنمایاند، نه اینکه قالبی را برگزینیم آن‌چنان بی‌قواره و بی‌تناسب که «محتوای انسانی و انقلابی سیستم قضایی اسلام» را وارونه و احیانا زشت و خشن جلوه دهد و تاییدی باشد بر اتهامات چندین قرن مسیحیان صلیبی مبنی بر خشونت اسلام و اینکه با زور و شمشیر پیش رفته است.
 
نکتۀ دیگری که در این مناظره مرا به مخالفت با طرز کار آقای خلخالی وادار ساخت، مسالۀ تصمیم‌گیری فوری و در نظر نگرفتن موقعیت‌های زمانی و مکانی و یا مراعات اولویت‌هاست. در همین زمینه بود که از آقای خلخالی سؤال کردم: «شما در نظر تودۀ مردم یک چهره خشن، غیرقابل انعطاف، انتقام‌جو و بالاخره عقده‌ای، جلوه کرده‌اید. آیا برداشت و استنباط توده را در این باره چگونه توجیه می‌کنید؟»
 
خلخالی پاسخ گفت: «من گمان نمی‌کنم که توده مردم و طبقه زحمتکش و مظلوم و شکنجه‌دیده و زندان‌کشیده و در زیر چکمه پرخون جلادان شاه وطن‌فروش و جانی (که خود جنابعالی از همان محرومان زجرکشیده و شکنجه‌دیده ۱۶ سال اخیر هستید) مرا یک فرد خشن و سفاک بداند، آن‌هایی که از نزدیک با من آشنایی دارند و از جمله خود حضرتعالی که سال‌هاست مرا می‌شناسید، می‌دانید که قلبم همیشه به نفع توده‌ها می‌تپد و می‌لرزد. نسبت به خلق محروم و جامعه‌های زحمتکش و استعمارشده همیشه پر از رحم و محبت بوده‌ام ـ چندین بار در دادگاه‌ها با صحنه‌های دلخراش روبرو شده و حتی گریه کرده‌ام، ولی آیا می‌توان در مقابل تجاوزات ناموسی به دختران و پسران مجاهد و مسلمان زندانی، انعطاف نشان داد؟ و این دستور قرآن در مورد اجراء حدود خداوند است که: لَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ‎ ـ نباید در برابر ستمگران و اهریمنان و تبهکاران رأفت و رحمت نشان داد.
 
جواهر لعل نهرو وقتی از «گاندی» تعریف می‌کند، می‌گوید: این مرد غیرقابل انعطاف بود. شما می‌دانید امروز قلم به دست جنایتکاران و عمال صهیونیسم و امپریالیسم است، آن‌ها در نوشته‌های خود رهبر انقلاب عظیم‌الشأن ما را به هیتلر تشبیه کرده‌اند و حال آنکه دنیا می‌داند که قلب رئوف این ابرمرد تاریخ پر از شفقت و مودت و مهر نسبت به تمام جوامع محروم و مستضعف است و شما بهتر از من می‌دانید که اعمال رأفت و محبت به جز: ترحم بر پلنگ تیزدندان است، که در این صورت: ستمکاری بود بر گوسفندان.»
 
سؤال دیگرم از آقای خلخالی این بود که: «بسیاری از اعدام‌شدگان را به استناد «مفسد فی‌الارض» و «محارب با خدا و رسول و نایب امام» معدوم ساخته‌اید، اما هنوز اکثریت مردم، مفهوم این دو واژه و یا این دو اصطلاح قرآنی را نفهمیده‌اند» و ایشان پاسخ دادند که «اکثریت مردم مسلمان امروز از محتوای آیات قرآن باخبرند، کسانی که دستور قتل‌عام مردم بی‌گناه را داده‌اند و این حکم را چندین بار صادر کرده و دستور شکار جوان‌های مبارز را داده و به دستور آن‌ها در شکنجه‌گاه‌های اوین و قزل‌قلعه و سلطنت‌آباد و کمیته سیاه، جوان‌های ما نابود شده‌اند، این‌ها مفسد فی‌الارض هستند، یعنی در روی زمین فساد و تباهی راه انداخته‌اند و محارب با خدا و رسول خدا هستند برای اینکه به جنگ خلق خدا رفته و جنگ با خلق خدا، یعنی جنگ با خدا و رسول…
 
حال من از شما که طرفدار گذشت و عفو هستید سؤال می‌کنم: آیا ما قساوت داریم که درصدد تشفی صدور مؤمنین می‌باشیم و یا کسانی که خیابان‌های تهران و شهرستان‌ها و میدان شهدا و آزادی و انقلاب را پُر از کشته کرده‌اند و سیل خون راه انداخته‌اند و بالاخره آیا کشتن چند نفر انگشت‌شمار نوکر اجنبی و وطن‌فروش قساوت است؟
 
ما هنوز بعد از گذشت ۱۶ سال، از ۱۵ خرداد به این طرف هنوز نمی‌دانیم قبر شهدای ما کجاست؟ آیا آن‌ها را در حوض‌های اسید از بین بردند؟ یا به دریاچه حوض سلطان ریختند؟ و این غربی‌ها هستند که از موسی چومبه جنایتکار و آدمکش قهرمان ساختند و از موبوتو تجلیل کردند و حال آنکه این دو، میلیون‌ها نفر از مردم کنگو را به نفع استعمارگران غرب کشته بودند و فرمان قتل لومومبای بزرگ و مردم را دادند. این‌ها همان کسانی هستند که از «پینوشه» جلاد حمایت می‌کنند ولی «سالوادور آلنده» و طرفداران او را دسته دسته می‌کشند.»
 
حجتی کرمانی: «آقای خلخالی از مفهوم آینه شریفه: إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ (مائده ۳۳) این‌طور استفاده می‌شود که بنا بر رأی مشهور از مفسران، قاضی و حاکم شرع مختار است با توجه به کیفیت و شدت و ضعف جرم و احیانا ندامت و امید بر اصلاح مجرم و روش در صف صلحای جامعه و به جهات و خصوصیات دیگر از ۴ کیفر مذکور در آیه شریفه، یکی انتخاب کند که یکی از آن‌ها نفی‌ بلد یعنی تبعید است. حال به چه دلیل حتی یک «مفسد فی‌الارض» و «محارب با خدا و رسول» مجازات نفی ‌بلد و تبعید در دادگاه‌های انقلابی درباره او اجرا نشده است و تا آنجا که من می‌دانم کیفرخواست دادستان در مورد «مفسد فی‌الارض» یعنی اعدام و اگر اشتباه نکنم تمام کسانی که مضمون کیفرخواست آن‌ها «مفسد فی‌الارض و محارب با خدا و رسول…» بوده، بدون استثنا اعدام شده‌اند؟»
 
خلخالی: «در دادگاه‌های ما تعداد زیادی از مجرمین با توجه به ندامت و وضع آن‌ها تبرئه شده‌اند. من همین دیروز ۱۸ نفر از افسران و درجه‌داران ارتش را با اینکه جزای سنگینی داشتند به ملاحظاتی مورد عفو و اغماض اسلامی قرار دادم و در دادگاه‌های متعدد افراد زیادی را تبرئه کرده‌ایم… ما نمی‌خواهیم چهره جمهوری اسلامی نوپای ما خونین جلوه کند، بلکه در واقع گرگان آدمخوار و تبهکاران حرفه‌ای را به جزای اعمال خویش رسانده‌ایم…»
 
به هر حال آقای خلخالی در پاسخ سؤال دیگر من که: «عده‌ای از مردم حتی خواص شما را «تیپ ویژه‌ای» می‌دانند که مثلا عقده‌ای هستید، احساساتتان بر عقل و اندیشه و تفکرتان می‌چربد. آیا در این صورت و در زمینه صحت چنین قضاوتی درباره جنابعالی، آیا صحیح است که شخصی مثل شما مقام قضا آن هم حاکم شرع را احراز کنید؟ و در چنین موقعیتی آیا عواقب وخیمی در مساله دادرسی عدالت اسلامی به وجود نخواهد آمد؟»
 
ایشان پاسخ داد: «مقدمات بازجویی و بازپرسی و حتی سؤال و جواب در محکمه توسط قضات درجه یک و با ایمان انجام می‌شود ما پس از تمام شدن همۀ جریانات، حکم شرعی را صادر می‌کنیم، اگر من صلاحیت نداشته باشم، مرا به این منصب قبول نمی‌کردند، شما خود به ما حق می‌دهید که در جریان قضاوت باید بی‌طرفانه و با توجه به خدا و احقاق حق متهم و ملت مظلوم رفتار کرد. آقا در این بحران توصیه زیادی می‌شود و تلفن‌ها همواره اشغال است و حتما از دورترین دوستان و قوم و خویشان استفاده می‌کنند تا به هر نحوی شده جنایتکاران را از چنگال عدالت بیرون ببرند و ما را در رودربایستی قرار دهند، ولی اینجا است که بدون توجه به همه این خواست‌ها و احیانا تطمیع به رشوه و پول، باید قاطعیت نشان داد. چون سرنوشت یک ملت و یک انقلاب بزرگ در این دادگاه‌ها مطرح هست. استعداد شکوفان گل‌های جامعه با بودن مارهای زهرآگین و خارهای مغیلان به ثمر نخواهد رسید. اگر ما قاطعیت نشان ندهیم در پیشگاه‌ عدل الهی مقصریم و به آتش جهنم خواهیم سوخت و من از قهر الهی نسبت به خود و نسبت به سرنوشت یک ملت بی‌اندازه بیمناکم و روی همین اصل است که تحت هیچ‌گونه احساساتی قرار نگرفته‌ام. با عقل و منطق قضاوت کرده و هرگونه نسبت ناروا را مردود می‌دانم. من چه عقده‌ای را در خود احساس می‌کنم و حال آنکه خداوند این همه نعمت را به من ارزانی داشته و عمر خودم را از جوانی در راه تحصیل علوم دینی صرف کرده‌ام و از وجود بزرگان اسلام همچون امام خمینی استفاده نموده‌ام: با خدا دادگان ستیزه مکن / که خدا داده را خدا داده…»
 
سؤال دیگری را که با ایشان در این مناظره مطرح کردیم این بود که «در بعضی از جراید به شما نسبت دادند که به مجرم اعدامی نباید آب و غذا داد و هر چه زودتر باید حکم اعدام را درباره او اجرا کرد. می‌دانیم که اگر با مجرم رضایت‌کار و به طور کلی گناهکاری در مسیر گناه و جرمش مساعدت کنیم و او را برای تشویق گناه و جرم، آب و غذا بدهیم از نظر اسلام حرام است اما متاسفانه شما در مقام حاکم شرع آن هم در برابر خبرنگاران داخلی و خارجی و در پاسخ این سؤال که چرا محکومان به اعدام را فوری اعدام می‌کنند (پاسخ داده‌اید) که «در اسلام به مجرم نباید آب و غذا داد» و من در مصاحبه‌ای مطبوعاتی که در یکی از شماره‌های روزنامه کیهان چاپ شد چنین مطلبی را در اسلام تکذیب کردم. آیا شما چنین مساله‌ای را تکذیب کرده و یا آن را با استناد به قرآن و سنت توجیه می‌کنید؟»
 
آقای خلخالی پاسخ داد: «من چنین مطلبی را ابدا اظهار نداشته‌ام. آنچه که بوده این است که بعد از روشن شدن وضع متهم، نگه داشتن او شاید عواقب وخیمی داشته باشد. ما دستوراتمان را از قرآن و ائمه دین و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌گیریم - مگر علی نفرمود که به ابن‌ملجم غذا بدهند؟
 
من به عنوان یک حاکم شرع در جراید اعلام کردم که ملاقات خصوصی شوهر زندانی با همسرش از نظر مقررات اسلام مانعی ندارد و باید دولت‌ها وسایلی برای این‌گونه موضوعات فراهم آورند و این از عالی‌ترین مفاخر اسلام است که به یک زندانی چنین حقی را بدهند و این است معنای طرفداری از حقوق بشر نه آنچه که غربی‌ها درست کردند که باید یک جنایتکار جنگی تا ابد در پشت دیوار زندان بماند و دستش به زن و فرزندانش نرسد و در نتیجه یک خانواده بی‌تقصیر و یا یک زن جوان به تباهی کشیده شود ـ چون خود ملاحظه می‌کنید که این مساله درخشان‌ترین و عالی‌ترین حقوق انسانی است که جهان غرب هیچ‌گاه به آن توجه نکرده و این بزرگترین حق انسانی را از یک بشر سلب کرده.»
 
از آقای خلخالی سؤال کردم: «آیا مقام شما به عنوان حاکم شرع و یا رئیس دادگاه از طرف شخص آیت‌الله‌العظمی امام خمینی رهبر انقلاب ایران بوده است؟» ایشان با کمال صراحت به این سؤال پاسخ مثبت داد.
 
از آقای خلخالی سؤال کردم: «آقای دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی از قول شورای انقلاب ریاست شما در دادگاه‌های انقلاب را تکذیب نموده و جنابعالی هم بلافاصله بدون اینکه ایشان را تکذیب بکنید خود را به عنوان حاکم شرع معرفی کردید و چند روز بعد از این مقام هم استعفا دادید. در این باره ممکن است مطالب روشنگری بیان کنید؟»
 
آقای خلخالی پاسخ گفت: «من گفته‌های جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی را در جراید خواندم ولی در نسبت این مطالب به ایشان تردید کردم، چون جناب آقای دکتر یزدی می‌دانستند که من از طرف امام منصوب شده‌ام و اینجانب عقیده دارم که بعضی از جراید می‌خواهند ایجاد اختلاف کنند و از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و جناب آقای دکتر یزدی خود عاقلند و می‌دانند که جراید از کاه کوه می‌سازند. من به همۀ اعضای دولت مخصوصا جناب آقای مهندس بازرگان به دیده احترام می‌نگرم و ایشان را کاملا متدین می‌دانم.»
 
آخرین سؤالم از آقای خلخالی این بود: «اخیرا شما را به عنوان رهبر فدائیان اسلام انتخاب کرده‌اند. اولا آیا صحت دارد و ثانیا آیا شما صلاحیت و قدرت احراز مقامی را که شهید بزرگ اسلام سید مجتبی نواب صفوی دارا بود و مصداق واقعی أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ بود، دارید؟»
 
آقای خلخالی پاسخ گفت: «البته برادران عزیز و مبارز ما بر من منت گذاشتند و اینجانب را به عنوان رهبری فدائیان اسلام انتخاب کردند و انشاالله اساسنامه در آینده نزدیک منتشر خواهد شد و روز چهارشنبه آینده در باشگاه افسران سابق جلسه مهمی را خواهیم داشت. من از خداوند متعال می‌خواهم که مرا مدد کند که بتوانم قدم‌های محکم و استواری به نفع ملت مسلمان ایران و بالاخص فدائیان اسلام بردارم.
 
مرحوم نواب صفوی را تا آنجا که من می‌شناختم یک انسان و مسلمان از خود گذشته بود و در راه آرمان‌های اسلامی به شهادت رسید. و هیچ وقت هم در راه پیشرفت اسلام مضایقه نکرد و با خون خود تاریخ ابدیت اسلام را نوشت. سید عبدالحسین واحدی و سید واحدی و حسین طهماسبی و بخارایی و صادق امانی و رضا نیک‌نژاد و رضا هرندی از جمله فدائیان بزرگ اسلام بودند که با اهداء خون مقدس خود راه جمهوری اسلامی را به ما نشان دادند و این راهیست که هر کس که بخواهد جزو فدائیان اسلام بشود باید پیش پای خود ببیند و من آرزو می‌کنم از افرادی باشم که در این راه قدم بر می‌دارم.»
پاسخ
 سپاس شده توسط Nυмв ، mahru
آگهی
#2
ویرایش شد..

از فونت ریز استفاده نکنید (این 100 بار)
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عجیب‌ترین سرگرمی‌های مردم لندن در عصر ویکتوریا
  نژادهای مردم و اقوام ایران
  اشنایی با آداب عجیب مردم مصر باستان
  ترسناک ترین مردم روی زمین را بیشتر بشناسیم
  ترسناک‌ترین مردم روی زمین!!
  حمله ارتش ساسانی به مردم ایران قبل از جنگ قادسیه
  تختی به روایت مردم کوچه و خیابان: خودکشی؟ کی باور میکنه؟(پرونده ویژه 1)
  محمدرضا طالقانی: تختی مرد چون نمی‌خواست شرمنده مردم باشد(پرونده ویژه 1)
  غلامرضا باهر (و قيام 19 دي 1356 مردم قم)
  مردم و نهضت ملي شدن صنعت نفت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان