02-09-2014، 13:48
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
: ازدواج نقش مهمی در زندگی هر فرد دارد، چرا که با ازدواج، زن یا مرد وارد مرحله جدیدی از زندگی میشوند اما زمانی که صحبت از ازدواج دوم پیش میآید، هر شخصی بنا به موقعیت و نگرش خود، این مقوله را تعبیر و تفسیر میکند. افراد در رابطه با ازدواج دوم نگرش خاص خود را دارند که بیارتباط با تجربهها و موقعیتهایشان نیست.
به گزارش دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلامت نیوز به نقل از مجله چهاردیواری ؛ ازدواج دوم نیز مانند اغلب پدیدهها تیغ دو لبهای است که اگر بدرستی انجام بشود، نتایج سازندهای دارد و اگر بدون حساب و کتاب باشد، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. آنچه مهم است توجه به این نکته اساسی است که ازدواج دوم، ویژگیها و محدودیتهای خاص خود را دارد و لازمه پایداری آن، توجه به بعضی نکات است که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
چرایی ازدواج دوم
یکی از انگیزههایی که میتواند در اقدام به ازدواج دوم موثر باشد، ناتوانی در اتکا به خود برای اداره و گذران یک زندگی است. در واقع زنان و مردانی که بدون وجود و حضور همسر تحمل وضع موجود برایشان مشکل است و توانایی تطابق خود را با تنهایی ندارند، سریعتر به ازدواج دوم اقدام میکنند. وابستگی عاطفی و روانی به جنس مخالف به نحوی که شخص بعد از طلاق یا فوت همسر ناتوان از تحمل تنهایی موجود باشد، از دلایل بسیار مهم ازدواج دوم است.
معمولا افراد به دنبال از دست دادن همسر به صورت طبیعی تا مدتی قادر به سازگاری با وضع موجود نیستند، اما برخی زنان و مردان بلافاصله اقدام به ازدواج دوم میکنند که باعث مشکلاتی در زندگی آنها خواهد شد. از دیگر انگیزههای اقدام به ازدواج دوم نیاز جنسی است. فردی که همسر خود را از دست میدهد و زندگی مجردگونه را آغاز میکند، نظم گذشته رفتار جنسیاش را از دست میدهد. محرومیت و ناکامی جنسی یکی از اموری است که لازم میشود فرد در مواجهه با تنهایی با آن کنار بیاید و خود را با آن سازگار کند چرا که نیاز جنسی فرد گاهی باعث میشود وی بدون محاسبه و فقط به منظور رفع نیاز خود اقدام به ازدواج دوم کند و این تصمیم مشکلات بسیاری را بعد از ازدواج برایش ایجاد خواهد کرد.
ترمیم رابطه، بعد از مرگ همسر
از دست دادن همسر، تنش زیادی در زندگی همسر بازمانده ایجاد میکند. او پس از مدتی بشدت احساس تنهایی میکند و در اینجاست که افراد حامی میتوانند مانع احساس انزوای او شوند. پس لازم است فرد مصیبتدیده به ترمیم رابطههای خود بپردازد. اولین رابطهای که باید ترمیم شود، رابطهای است که به انسان از همه نزدیکتر بوده است. بعد از سالها زندگی مشترک، دو همسر به علت وابستگی و رابطه متقابل، به هویتی مشترک دست مییابند و مرگ یکی از آنها خلأ بزرگی برای دیگری ایجاد میکند.
دومین رابطهای که باید ترمیم شود، دوست داشتن دیگران است. همسر مصیبت دیده میتواند با خانوادهاش ارتباط متعادل و موثر برقرار نماید، با دوستان خود رفت و آمد کند و حتی با ارائه کمکهای داوطلبانه به غریبهها به آنان نیز یاری برساند.
سومین رابطهای که باید ترمیم شود این است که فرد پس از فوت همسر باید سعی کند انرژی لازم را برای حفظ روابط گذشته صرف کند. اغلب افراد پس از فوت همسر به طور طبیعی علاقه خود را به دنیای بیرون از خود از دست میدهند و این بیعلاقگی میتواند اطرافیان را از تلاش برای آغاز رابطه یا حتی ادامه رابطه بازدارد.
فردی که همسر خود را از دست میدهد، باید توجه کند که بعد از فوت همسر مصاحبت با فرزندان نمیتواند به تنهایی همه نیازهای عاطفی او را برآورده سازد. والد تنها باید خود را وادار سازد که از خانه خارج شود و با دیگران معاشرت کند، حتی اگر غم و اندوه مانع این کار شود. او باید کارهای لازم را برای حفظ روابط فعال با دیگران انجام دهد تا به انزوای اجتماعی دچار نشود.
وابستگی زیاد مانعی برای ازدواج دوم
یکی از مواردی که میتواند مانعی بزرگ بر سر راه ازدواج دوم باشد، وابستگی بیش از اندازهای است که در برخی موارد میان فرزندان و یکی از والدین بویژه مادر ایجاد میشود. بعضی وابستگیهای بیش از اندازه والد و فرزند، پس از جدایی یا مرگ همسر روی میدهد. این نوع وابستگیها، به واسطه کمبودهایی است که فرزند به علت نبود یکی از والدین تجربه کرده است. همچنین در بعضی موارد یکی از والدین سعی میکند با تلاش بیشتر جای خالی پدر یا مادر را پر کند، به همین علت، نوعی وابستگی بیش از اندازه میان والد و فرزند ایجاد میشود.
فرزند وابسته به جای تکیه بر توانایی خود به پدر یا مادر وابستگی نامتعارف پیدا میکند و همین مساله مانع رشد توانمندی فرزند میشود و در ادامه وابستگیاش بیشتر میشود. مسلما وابستگی والد و فرزند طبیعی است و در میان تمامی موجودات وجود دارد، اما در بعضی موارد این وابستگیها بیش از حد معمول است و همین امر باعث میشود چنانچه یکی از والدین شرایط مناسبی برایش فراهم گردد تا اقدام به ازدواج دوم کند، قادر به انجام چنین کاری نباشد.
واقعیتهای ازدواج دوم
اول اینکه درک کنید زن و مرد برای تغییر خصوصیات، ارزشها یا عادتهای طرف مقابل ازدواج نمیکنند. اینها جنبههای تقریبا لایتغیر شخصیت هر فرد است که نیازمند احترام، پذیرش و تحمل است. اگر برای تغییر طرف مقابلتان اصرار کنید، این موضعگیری را طرد کردن تلقی میکنند. دوم اینکه بپذیرید در هر ازدواجی بعضی خصوصیات، ارزشها و عادتهای طرفین هماهنگ نیست. واقعیت این است که دو نفر همیشه با هم فرق دارند. این ناهماهنگیها گاهی باعث برخورد بیدلیل میشود و اصطکاک ناشی از این ناسازگاری بر رابطه تاثیر میگذارد. اگر فرزندی هم از هر یک از دو طرف در این میان باشد، برخوردها شدیدتر خواهد شد. سوم قبول کنید که در ازدواج دوم برای حل اختلاف بر سر فرزندان، تفاوتها را درک کنید. آنگاه با مذاکره به توافقی دست پیدا کنید که هر دو آن را قبول دارید.
ازدواج مجدد همراه با فرزندان تغییری چالش برانگیز خواهد بود چرا که غریبه بودن اعضای جدید سبب بروز ناآرامی میشود. ازدواج مجدد بخصوص زمانی که فرزندانی در میان باشند، مانند بسیاری از تغییرات زندگی اگر اصولی در آن رعایت نشود، مشکلساز خواهد شد. برای مادر و پدر ناتنی، زندگی خانوادگی بعد از ازدواج مجدد شاید آنگونه نباشد که آرزویش را داشتهاند. در ازدواج دوم افراد باید درباره یکدیگر بیاموزند و با هم کنار آیند.
متعادل رفتار کنید
در ازدواج مجدد برای حفاظت از رابطه محبتآمیز، افراد باید چنان با هم پیوند داشته باشند که در وجوه مشترک مهم با هم سهیم باشند و نیز جدایی کافی از هم داشته باشند تا فردیت خود را محفوظ نگه دارند. اگر زوجین بیش از حد با هم باشند، ممکن است دیگر زمان و مکانی برای خودشان باقی نماند. اگر هم بیش از حد جدا باشند، تماس و زمان با هم بودن را از دست میدهند و در هر دو صورت احساس تنهایی میکنند. صحبتکردن سبب میشود طرفین در ازدواج مجدد تعادلی ظریف میان جدایی و با هم بودن ایجاد کنند.
در این نوع ازدواج بخصوص وقتی فرزندانی هم حضور دارند به دلیل تفاوتها و اختلافهایی که وجود دارد باید از طریق صحبتکردن مشکلات را حل کنیم و اختلافات را امکان خلق یک رابطه بدانیم و تفاوتهایی را که نمیتوانیم تغییر دهیم، باید تحمل کنیم و بیاموزیم در زمان، جا، منابع، روابط، اهداف و مسئولیتها شریک شویم.
نکته مهم این است که در نظر داشته باشیم زمانیکه دو فرد متفاوت به عنوان زن و مرد یا دو خانوار مجزا با یکدیگر ترکیب میشوند، ابتدا چه اتفاقی میافتد. هم خانه شدن یک آغاز است. این کار به اعضای خانواده ناتنی اجازه میدهد خود را با تفاوتها سازگار کنند، به این ترتیب که یاد بگیریم در زندگی روزانه خود «برای یکدیگر جا باز کنیم.»
رهنمودهای زیر را بهکارگیرید
پدر و مادرها از همان ابتدا باید قوانینی برای خانه تعیین کنند که خودشان درباره آن توافق داشته باشند و سپس، این قوانین را برای بچهها توضیح دهند.
حرفتان را بزنید. شما به عنوان پدر یا مادر جدید باید درباره رفتاری که دوست ندارید اطرافیان با شما داشته باشند صحبت کنید. اگر ناراحتیهای کوچک جمع و به کوهی تبدیل شود، برای هیچکس مفید نیست و به شما حس قربانی بودن و مثل قربانی عمل کردن میدهد.
توانایی ارتباط صادقانه مهارت بسیار با ارزشی است. در روابط هیچ جایگزینی برای بیان افکار وجود ندارد؛ بویژه در روابط خانوادههای ناتنی.
در تربیت فرزندان همسرتان ثابت قدم و قابل اعتماد باشید. این کار به بچهها پیام میدهد که به اندازه کافی به آنها توجه دارید.
وقتی اشتباه میکنید، بپذیرید و معذرت خواهی کنید. این کار باعث میشود الگوی خوبی برای بچهها باشید و بیانگر آن است که واقعا به احساساتشان توجه میکنید.
اگر فرزندی شما را طرد کرد یا رفتار بدی داشت دلگیر نشوید. این نوع رفتار به خاطر شما نیست، بلکه به خاطر موقعیت است.
سعی کنید رفتار منفی یک فرزند ناتنی را به دل نگیرید؛ بویژه این رفتار اگر بلافاصله بعد از دیدار با والد دیگر بروز پیدا کند.
مسائل و احساسات خود را پنهان نکنید و اجازه بدهید فرزند ناتنیتان درباره خودش با شما صحبت کند.
در صورت مشاجره همسرتان با فرزندش بیطرف بمانید و با در نظر گرفتن هر دو طرف، آرامش را برقرار سازید.
به یاد داشته باشید بچهها بچه هستند و بزرگسالان مسئولند که رابطه موثری با بچهها برقرار کنند نه بالعکس.
اگر مادرخوانده هستید، به یاد بسپارید
اگر فرزند ناتنی دارید، تفاوتها را بپذیرید و به آنها احترام بگذارید.
قبل از آنکه سوءتفاهمها به صورت آتشفشان در آید و به مشکلات بزرگتر تبدیل شود، درباره مسائل به صورت شفاف صحبت کنید.
در نظر داشته باشید شما فقط میتوانید رفتار خود را کنترل کنید. وقتی اطرافیان کنترل خود را از دست میدهند نباید مانند آنان عمل کنید.
سعی نکنید مانند قربانی رفتار کنید. همیشه نقش فعال داشته باشید و منفعل عمل نکنید.
به جای آنکه فکر کنید فرزند همسرتان را دوست دارید یا نه، نسبت به وی منصف باشید.
از پدر به عنوان واسطه استفاده نکنید. با فرزند ناتنی به صورت مستقیم صحبت و مشکل را حل کنید.
سعی کنید کمی عقب بکشید. عقب کشیدن به فرزند همسرتان فرصت میدهد که از اضطراب ناشی از ازدواج مجدد والد رها شود.
ساختگی رفتار نکنید. بچهها و حتی همسرتان خیلی زود دروغ و ساختگی بودن رفتار شما را تشخیص میدهند.
درک کنید، به علت نبود رابطه خونی بین مادر و فرزند ناتنی، روابط باید در طول زمان و با دقت ایجاد
شود و شکل بگیرد.
اگر زن و شوهر کارآمدی نباشید، پدر و مادر مفیدی هم نخواهید بود.
مطمئن باشید بهترین مهارت یک مادر با فرزند همسرش، داشتن صبر و پختگی است.
اگر پدرخوانده هستید بخوانید
موفقیت ازدواج مجدد تا حدود زیادی به این بستگی دارد که رابطه با فرزندان همسرتان را چگونه سامان دهید و پیش ببرید.یکی از مهمترین مهارتهایی که لازم است داشته باشید، این است که با وجود بیعلاقگی، کج خلقی و بیاعتنایی فرزند ناتنی، ارتباط را همواره حفظ کنید.
هدف شما به عنوان پدرخوانده درباره همسر و فرزند وی، ایجاد تعادل و به حداقل رساندن آسیبهاست.
بدانید که ناتنیبودن نوعی مانع محسوب میشود. مشکلی که فرزند با پدرناتنی دارد، مانعی است که او بر سر راه دسترسی به مادرشان ایجاد میکند.
پدرخوانده بودن پختگی زیادی میطلبد که یک بخش آن، داشتن مناعت طبع است.
گاه لازم است فرزندان را به حال خود بگذارید تا شایستگی شما را در قبال خود ارزیابی کنند.
به گونهای رفتار کنید که هیچ خطری را متوجه فرزندان ناتنی نسازید.
گوش دادن، به خاطر سپردن، تشویق کردن، تشکر کردن و بغل کردن فقط نمونهای از حرمتگذاریهای کوچکی است که نشان میدهد به آنان توجه دارید.
بسیاری از خانوادههایی که فرزندناتنی دارند، میتوانند زندگی آرامی داشته باشند، ولی این مهم تنها با تلاش، درک، تحمل، ارتباط و خویشتنداری فراوان میسر است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلامت نیوز : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کی گفته بخت، فقط بخت اوله !
: ازدواج نقش مهمی در زندگی هر فرد دارد، چرا که با ازدواج، زن یا مرد وارد مرحله جدیدی از زندگی میشوند اما زمانی که صحبت از ازدواج دوم پیش میآید، هر شخصی بنا به موقعیت و نگرش خود، این مقوله را تعبیر و تفسیر میکند. افراد در رابطه با ازدواج دوم نگرش خاص خود را دارند که بیارتباط با تجربهها و موقعیتهایشان نیست.
به گزارش دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلامت نیوز به نقل از مجله چهاردیواری ؛ ازدواج دوم نیز مانند اغلب پدیدهها تیغ دو لبهای است که اگر بدرستی انجام بشود، نتایج سازندهای دارد و اگر بدون حساب و کتاب باشد، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. آنچه مهم است توجه به این نکته اساسی است که ازدواج دوم، ویژگیها و محدودیتهای خاص خود را دارد و لازمه پایداری آن، توجه به بعضی نکات است که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
چرایی ازدواج دوم
یکی از انگیزههایی که میتواند در اقدام به ازدواج دوم موثر باشد، ناتوانی در اتکا به خود برای اداره و گذران یک زندگی است. در واقع زنان و مردانی که بدون وجود و حضور همسر تحمل وضع موجود برایشان مشکل است و توانایی تطابق خود را با تنهایی ندارند، سریعتر به ازدواج دوم اقدام میکنند. وابستگی عاطفی و روانی به جنس مخالف به نحوی که شخص بعد از طلاق یا فوت همسر ناتوان از تحمل تنهایی موجود باشد، از دلایل بسیار مهم ازدواج دوم است.
معمولا افراد به دنبال از دست دادن همسر به صورت طبیعی تا مدتی قادر به سازگاری با وضع موجود نیستند، اما برخی زنان و مردان بلافاصله اقدام به ازدواج دوم میکنند که باعث مشکلاتی در زندگی آنها خواهد شد. از دیگر انگیزههای اقدام به ازدواج دوم نیاز جنسی است. فردی که همسر خود را از دست میدهد و زندگی مجردگونه را آغاز میکند، نظم گذشته رفتار جنسیاش را از دست میدهد. محرومیت و ناکامی جنسی یکی از اموری است که لازم میشود فرد در مواجهه با تنهایی با آن کنار بیاید و خود را با آن سازگار کند چرا که نیاز جنسی فرد گاهی باعث میشود وی بدون محاسبه و فقط به منظور رفع نیاز خود اقدام به ازدواج دوم کند و این تصمیم مشکلات بسیاری را بعد از ازدواج برایش ایجاد خواهد کرد.
ترمیم رابطه، بعد از مرگ همسر
از دست دادن همسر، تنش زیادی در زندگی همسر بازمانده ایجاد میکند. او پس از مدتی بشدت احساس تنهایی میکند و در اینجاست که افراد حامی میتوانند مانع احساس انزوای او شوند. پس لازم است فرد مصیبتدیده به ترمیم رابطههای خود بپردازد. اولین رابطهای که باید ترمیم شود، رابطهای است که به انسان از همه نزدیکتر بوده است. بعد از سالها زندگی مشترک، دو همسر به علت وابستگی و رابطه متقابل، به هویتی مشترک دست مییابند و مرگ یکی از آنها خلأ بزرگی برای دیگری ایجاد میکند.
دومین رابطهای که باید ترمیم شود، دوست داشتن دیگران است. همسر مصیبت دیده میتواند با خانوادهاش ارتباط متعادل و موثر برقرار نماید، با دوستان خود رفت و آمد کند و حتی با ارائه کمکهای داوطلبانه به غریبهها به آنان نیز یاری برساند.
سومین رابطهای که باید ترمیم شود این است که فرد پس از فوت همسر باید سعی کند انرژی لازم را برای حفظ روابط گذشته صرف کند. اغلب افراد پس از فوت همسر به طور طبیعی علاقه خود را به دنیای بیرون از خود از دست میدهند و این بیعلاقگی میتواند اطرافیان را از تلاش برای آغاز رابطه یا حتی ادامه رابطه بازدارد.
فردی که همسر خود را از دست میدهد، باید توجه کند که بعد از فوت همسر مصاحبت با فرزندان نمیتواند به تنهایی همه نیازهای عاطفی او را برآورده سازد. والد تنها باید خود را وادار سازد که از خانه خارج شود و با دیگران معاشرت کند، حتی اگر غم و اندوه مانع این کار شود. او باید کارهای لازم را برای حفظ روابط فعال با دیگران انجام دهد تا به انزوای اجتماعی دچار نشود.
وابستگی زیاد مانعی برای ازدواج دوم
یکی از مواردی که میتواند مانعی بزرگ بر سر راه ازدواج دوم باشد، وابستگی بیش از اندازهای است که در برخی موارد میان فرزندان و یکی از والدین بویژه مادر ایجاد میشود. بعضی وابستگیهای بیش از اندازه والد و فرزند، پس از جدایی یا مرگ همسر روی میدهد. این نوع وابستگیها، به واسطه کمبودهایی است که فرزند به علت نبود یکی از والدین تجربه کرده است. همچنین در بعضی موارد یکی از والدین سعی میکند با تلاش بیشتر جای خالی پدر یا مادر را پر کند، به همین علت، نوعی وابستگی بیش از اندازه میان والد و فرزند ایجاد میشود.
فرزند وابسته به جای تکیه بر توانایی خود به پدر یا مادر وابستگی نامتعارف پیدا میکند و همین مساله مانع رشد توانمندی فرزند میشود و در ادامه وابستگیاش بیشتر میشود. مسلما وابستگی والد و فرزند طبیعی است و در میان تمامی موجودات وجود دارد، اما در بعضی موارد این وابستگیها بیش از حد معمول است و همین امر باعث میشود چنانچه یکی از والدین شرایط مناسبی برایش فراهم گردد تا اقدام به ازدواج دوم کند، قادر به انجام چنین کاری نباشد.
واقعیتهای ازدواج دوم
اول اینکه درک کنید زن و مرد برای تغییر خصوصیات، ارزشها یا عادتهای طرف مقابل ازدواج نمیکنند. اینها جنبههای تقریبا لایتغیر شخصیت هر فرد است که نیازمند احترام، پذیرش و تحمل است. اگر برای تغییر طرف مقابلتان اصرار کنید، این موضعگیری را طرد کردن تلقی میکنند. دوم اینکه بپذیرید در هر ازدواجی بعضی خصوصیات، ارزشها و عادتهای طرفین هماهنگ نیست. واقعیت این است که دو نفر همیشه با هم فرق دارند. این ناهماهنگیها گاهی باعث برخورد بیدلیل میشود و اصطکاک ناشی از این ناسازگاری بر رابطه تاثیر میگذارد. اگر فرزندی هم از هر یک از دو طرف در این میان باشد، برخوردها شدیدتر خواهد شد. سوم قبول کنید که در ازدواج دوم برای حل اختلاف بر سر فرزندان، تفاوتها را درک کنید. آنگاه با مذاکره به توافقی دست پیدا کنید که هر دو آن را قبول دارید.
ازدواج مجدد همراه با فرزندان تغییری چالش برانگیز خواهد بود چرا که غریبه بودن اعضای جدید سبب بروز ناآرامی میشود. ازدواج مجدد بخصوص زمانی که فرزندانی در میان باشند، مانند بسیاری از تغییرات زندگی اگر اصولی در آن رعایت نشود، مشکلساز خواهد شد. برای مادر و پدر ناتنی، زندگی خانوادگی بعد از ازدواج مجدد شاید آنگونه نباشد که آرزویش را داشتهاند. در ازدواج دوم افراد باید درباره یکدیگر بیاموزند و با هم کنار آیند.
متعادل رفتار کنید
در ازدواج مجدد برای حفاظت از رابطه محبتآمیز، افراد باید چنان با هم پیوند داشته باشند که در وجوه مشترک مهم با هم سهیم باشند و نیز جدایی کافی از هم داشته باشند تا فردیت خود را محفوظ نگه دارند. اگر زوجین بیش از حد با هم باشند، ممکن است دیگر زمان و مکانی برای خودشان باقی نماند. اگر هم بیش از حد جدا باشند، تماس و زمان با هم بودن را از دست میدهند و در هر دو صورت احساس تنهایی میکنند. صحبتکردن سبب میشود طرفین در ازدواج مجدد تعادلی ظریف میان جدایی و با هم بودن ایجاد کنند.
در این نوع ازدواج بخصوص وقتی فرزندانی هم حضور دارند به دلیل تفاوتها و اختلافهایی که وجود دارد باید از طریق صحبتکردن مشکلات را حل کنیم و اختلافات را امکان خلق یک رابطه بدانیم و تفاوتهایی را که نمیتوانیم تغییر دهیم، باید تحمل کنیم و بیاموزیم در زمان، جا، منابع، روابط، اهداف و مسئولیتها شریک شویم.
نکته مهم این است که در نظر داشته باشیم زمانیکه دو فرد متفاوت به عنوان زن و مرد یا دو خانوار مجزا با یکدیگر ترکیب میشوند، ابتدا چه اتفاقی میافتد. هم خانه شدن یک آغاز است. این کار به اعضای خانواده ناتنی اجازه میدهد خود را با تفاوتها سازگار کنند، به این ترتیب که یاد بگیریم در زندگی روزانه خود «برای یکدیگر جا باز کنیم.»
رهنمودهای زیر را بهکارگیرید
پدر و مادرها از همان ابتدا باید قوانینی برای خانه تعیین کنند که خودشان درباره آن توافق داشته باشند و سپس، این قوانین را برای بچهها توضیح دهند.
حرفتان را بزنید. شما به عنوان پدر یا مادر جدید باید درباره رفتاری که دوست ندارید اطرافیان با شما داشته باشند صحبت کنید. اگر ناراحتیهای کوچک جمع و به کوهی تبدیل شود، برای هیچکس مفید نیست و به شما حس قربانی بودن و مثل قربانی عمل کردن میدهد.
توانایی ارتباط صادقانه مهارت بسیار با ارزشی است. در روابط هیچ جایگزینی برای بیان افکار وجود ندارد؛ بویژه در روابط خانوادههای ناتنی.
در تربیت فرزندان همسرتان ثابت قدم و قابل اعتماد باشید. این کار به بچهها پیام میدهد که به اندازه کافی به آنها توجه دارید.
وقتی اشتباه میکنید، بپذیرید و معذرت خواهی کنید. این کار باعث میشود الگوی خوبی برای بچهها باشید و بیانگر آن است که واقعا به احساساتشان توجه میکنید.
اگر فرزندی شما را طرد کرد یا رفتار بدی داشت دلگیر نشوید. این نوع رفتار به خاطر شما نیست، بلکه به خاطر موقعیت است.
سعی کنید رفتار منفی یک فرزند ناتنی را به دل نگیرید؛ بویژه این رفتار اگر بلافاصله بعد از دیدار با والد دیگر بروز پیدا کند.
مسائل و احساسات خود را پنهان نکنید و اجازه بدهید فرزند ناتنیتان درباره خودش با شما صحبت کند.
در صورت مشاجره همسرتان با فرزندش بیطرف بمانید و با در نظر گرفتن هر دو طرف، آرامش را برقرار سازید.
به یاد داشته باشید بچهها بچه هستند و بزرگسالان مسئولند که رابطه موثری با بچهها برقرار کنند نه بالعکس.
اگر مادرخوانده هستید، به یاد بسپارید
اگر فرزند ناتنی دارید، تفاوتها را بپذیرید و به آنها احترام بگذارید.
قبل از آنکه سوءتفاهمها به صورت آتشفشان در آید و به مشکلات بزرگتر تبدیل شود، درباره مسائل به صورت شفاف صحبت کنید.
در نظر داشته باشید شما فقط میتوانید رفتار خود را کنترل کنید. وقتی اطرافیان کنترل خود را از دست میدهند نباید مانند آنان عمل کنید.
سعی نکنید مانند قربانی رفتار کنید. همیشه نقش فعال داشته باشید و منفعل عمل نکنید.
به جای آنکه فکر کنید فرزند همسرتان را دوست دارید یا نه، نسبت به وی منصف باشید.
از پدر به عنوان واسطه استفاده نکنید. با فرزند ناتنی به صورت مستقیم صحبت و مشکل را حل کنید.
سعی کنید کمی عقب بکشید. عقب کشیدن به فرزند همسرتان فرصت میدهد که از اضطراب ناشی از ازدواج مجدد والد رها شود.
ساختگی رفتار نکنید. بچهها و حتی همسرتان خیلی زود دروغ و ساختگی بودن رفتار شما را تشخیص میدهند.
درک کنید، به علت نبود رابطه خونی بین مادر و فرزند ناتنی، روابط باید در طول زمان و با دقت ایجاد
شود و شکل بگیرد.
اگر زن و شوهر کارآمدی نباشید، پدر و مادر مفیدی هم نخواهید بود.
مطمئن باشید بهترین مهارت یک مادر با فرزند همسرش، داشتن صبر و پختگی است.
اگر پدرخوانده هستید بخوانید
موفقیت ازدواج مجدد تا حدود زیادی به این بستگی دارد که رابطه با فرزندان همسرتان را چگونه سامان دهید و پیش ببرید.یکی از مهمترین مهارتهایی که لازم است داشته باشید، این است که با وجود بیعلاقگی، کج خلقی و بیاعتنایی فرزند ناتنی، ارتباط را همواره حفظ کنید.
هدف شما به عنوان پدرخوانده درباره همسر و فرزند وی، ایجاد تعادل و به حداقل رساندن آسیبهاست.
بدانید که ناتنیبودن نوعی مانع محسوب میشود. مشکلی که فرزند با پدرناتنی دارد، مانعی است که او بر سر راه دسترسی به مادرشان ایجاد میکند.
پدرخوانده بودن پختگی زیادی میطلبد که یک بخش آن، داشتن مناعت طبع است.
گاه لازم است فرزندان را به حال خود بگذارید تا شایستگی شما را در قبال خود ارزیابی کنند.
به گونهای رفتار کنید که هیچ خطری را متوجه فرزندان ناتنی نسازید.
گوش دادن، به خاطر سپردن، تشویق کردن، تشکر کردن و بغل کردن فقط نمونهای از حرمتگذاریهای کوچکی است که نشان میدهد به آنان توجه دارید.
بسیاری از خانوادههایی که فرزندناتنی دارند، میتوانند زندگی آرامی داشته باشند، ولی این مهم تنها با تلاش، درک، تحمل، ارتباط و خویشتنداری فراوان میسر است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سلامت نیوز : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کی گفته بخت، فقط بخت اوله !