20-08-2014، 13:21
آل زيار
"زياريان" و "بوييان" دوخانواده ايراني از نواحي مازندران و گيلان بودند كه توانستند به حكومت ايران برسند. در واقع، بعد از حكومت نيمه مستقل طاهريان و پس از صفاريان و در ايام امارت امري ساماني در ماوراءالنهر، خانواده هاي از مازندران و سپس گيلان توانستند بر قسمت عمده ايران غربي، يعني از خراسان تا بغداد تسلط يابند. حكومت اين خانواده ها به دو نام مشخص و دو دوره پي در پي در تاريخ شهرت يافته : زياريان (آل زيار) و ديلميان (بوييان، آل زيار).
سرزمينهاي طبرستان و ديلم كه در قسمت شمالي البرز و در پناه كوهها و دره هاي صعب العبور و جنگلهاي انبوه قرار دارد، از قديم الايام (حتي پيش از اسلام) حاكميت خود را حفظ كرده بود، چنانكه زمان انوشيروان (خسرو اول 579 – 531 م.) تا مدتها اين ولايت يك نوع حكومت خود مختار داشت. بعد از فتوحات مسلمانان در اكناف ايران (با اينكه تا اقصي نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان در آمد) باز هم طبرستان و ديلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندانهاي قديم آن ولايت، مانند اسپهبدان و قارنيان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجيل) همچنان به آداب و رسوم خود زندگي مي كردند. همچنين، بسياري مذهب خود را نيز حفظ كردند، تا روزگاري كه گروههاي از عراب طرفدار خاندان حضرت علي (ع) و شيعيان زيديه به آن نواحي پناه بردند و مورد حمايت همان خانواده ها قرار گرفتند. چنانكه وقتي " داعي كبير " حسن بن زيد در آن نواحي سكني گزيد، جمعي كثير از مردم طبرستان و گيلان به طرفداري او برخاستند. همچنين در جنگهايي كه ميان او و يعقوب ليث صفاري رخ داد، مردم گيلان از او حمايت بي دريغ نمودند.
مساله طبرستان از همان اوايل طلوع آنها براي سامانيان حل نشده باقي مانده بود. اسفار – پسر شيرويه، هر چند ابتدا با سامانيان همراه بود، اما در آخر كار بر آنان شوريد و به تدريج گرگان، طبرستان، قزوين، ري، قم و كاشان را در قلمرو خود آورد. اسفار فرماندهي سپاه خود را به يكي از بزرگان ولايت، يعني مرد آويچ پسر زيار سپرد، ولي خود با طغيان سربازان رو به رو گرديد و در طالقان به قتل رسيد (316 ه.ق.). قلمرو حكومت مردآويچ علاوه بر مازندران و قسمتي از گيلان، به شهرهاي ري، قم و كرج و ابهر و بالاخره همدان رسيد. حتي سپاه خود را به حدود دينور نيز فرستاد (319 ه.ق.). مردآويچ، اصفهان را فتح كرد و خيال حمله به بغداد را داشت. وي به زبان آورده بود كه من شاهنشاهي ساساني را بر مي گردانم. او پس از آنكه مراسم جشن سده را در اصفهان بر پاي داشت. به علت اختلافي كه ميان غلامان ترك و ديلم او پيش آمده، به دست غلامان ترك در حمام كشته شد. (323 ه.ق.).
بعد از مردآويچ، جمعي از ياران او برادرش " وشمگير " را از مازندران به اصفهان و ري احضار كردند كه حكومت را به بسپارند، اما، چنانكه خواهيم ديد حكومت ولايتهاي عمده ديگر به دست آل بويه افتاد و اين خانواده بعضي نواحي قلمرو حكومت خود رابه حوالي مرزهاي ايران در عصر ساساني رساندند. در اين مدت، وشمگير تنها به حكومت گرگان و قسمتي از مازندران اكتفا كرد (323 تا 357 ه.ق.). جنگهاي او با آل بويه، به شكست انجاميد و تقاضاي كمك از نوح بن نصر ساماني نيز بي نتيجه ماند. وشمگير در حالي كه آماده نبرد با آل بويه مي شد، در حين شكار، مورد حمله گرازي قرار گرفت و كشته شد (اول محرم 357 ه.ق.). بهستون (بيستون) پسر وشمگير، با برادرش قابوس رقابت داشت و حوزه حكومت قابوس – بعد از مرگ برادر – به همان گرگان منحصر شد. در جنگي كه ميان او و آل بويه در حوالي استرآباد در گرفت، شكست خورد و به خراسان فرار كرد (371 ه.ق.). بعد از آن، گرگان در دست آل بويه باقي ماند و قابوس نيز در 403 ه.ق. به قتل رسيد. بعد از او، فرزندش منوچهر كه داماد سلطان محمود نيز بود نتوانست بر قلمرو خود بيفزايد و نوشيروان پسرش، و جستان نوه اش، تنها به صورت امراي محلي در گرگان تا حدود سالهاي 435 ه.ق. حكومت راندند. در تمام مدتي كه قابوس و منوچهر و ساير اولاد زيار در گرگان حكومت نيمه مستقلي داشتند، خاندان بويه كه دست پرورده مرد آويچ بودند، پي در پي به فتوحات تازه دست مي يافتند و قلمرو حكومت خود را توسعه مي دادند.
"زياريان" و "بوييان" دوخانواده ايراني از نواحي مازندران و گيلان بودند كه توانستند به حكومت ايران برسند. در واقع، بعد از حكومت نيمه مستقل طاهريان و پس از صفاريان و در ايام امارت امري ساماني در ماوراءالنهر، خانواده هاي از مازندران و سپس گيلان توانستند بر قسمت عمده ايران غربي، يعني از خراسان تا بغداد تسلط يابند. حكومت اين خانواده ها به دو نام مشخص و دو دوره پي در پي در تاريخ شهرت يافته : زياريان (آل زيار) و ديلميان (بوييان، آل زيار).
سرزمينهاي طبرستان و ديلم كه در قسمت شمالي البرز و در پناه كوهها و دره هاي صعب العبور و جنگلهاي انبوه قرار دارد، از قديم الايام (حتي پيش از اسلام) حاكميت خود را حفظ كرده بود، چنانكه زمان انوشيروان (خسرو اول 579 – 531 م.) تا مدتها اين ولايت يك نوع حكومت خود مختار داشت. بعد از فتوحات مسلمانان در اكناف ايران (با اينكه تا اقصي نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان در آمد) باز هم طبرستان و ديلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندانهاي قديم آن ولايت، مانند اسپهبدان و قارنيان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجيل) همچنان به آداب و رسوم خود زندگي مي كردند. همچنين، بسياري مذهب خود را نيز حفظ كردند، تا روزگاري كه گروههاي از عراب طرفدار خاندان حضرت علي (ع) و شيعيان زيديه به آن نواحي پناه بردند و مورد حمايت همان خانواده ها قرار گرفتند. چنانكه وقتي " داعي كبير " حسن بن زيد در آن نواحي سكني گزيد، جمعي كثير از مردم طبرستان و گيلان به طرفداري او برخاستند. همچنين در جنگهايي كه ميان او و يعقوب ليث صفاري رخ داد، مردم گيلان از او حمايت بي دريغ نمودند.
مساله طبرستان از همان اوايل طلوع آنها براي سامانيان حل نشده باقي مانده بود. اسفار – پسر شيرويه، هر چند ابتدا با سامانيان همراه بود، اما در آخر كار بر آنان شوريد و به تدريج گرگان، طبرستان، قزوين، ري، قم و كاشان را در قلمرو خود آورد. اسفار فرماندهي سپاه خود را به يكي از بزرگان ولايت، يعني مرد آويچ پسر زيار سپرد، ولي خود با طغيان سربازان رو به رو گرديد و در طالقان به قتل رسيد (316 ه.ق.). قلمرو حكومت مردآويچ علاوه بر مازندران و قسمتي از گيلان، به شهرهاي ري، قم و كرج و ابهر و بالاخره همدان رسيد. حتي سپاه خود را به حدود دينور نيز فرستاد (319 ه.ق.). مردآويچ، اصفهان را فتح كرد و خيال حمله به بغداد را داشت. وي به زبان آورده بود كه من شاهنشاهي ساساني را بر مي گردانم. او پس از آنكه مراسم جشن سده را در اصفهان بر پاي داشت. به علت اختلافي كه ميان غلامان ترك و ديلم او پيش آمده، به دست غلامان ترك در حمام كشته شد. (323 ه.ق.).
بعد از مردآويچ، جمعي از ياران او برادرش " وشمگير " را از مازندران به اصفهان و ري احضار كردند كه حكومت را به بسپارند، اما، چنانكه خواهيم ديد حكومت ولايتهاي عمده ديگر به دست آل بويه افتاد و اين خانواده بعضي نواحي قلمرو حكومت خود رابه حوالي مرزهاي ايران در عصر ساساني رساندند. در اين مدت، وشمگير تنها به حكومت گرگان و قسمتي از مازندران اكتفا كرد (323 تا 357 ه.ق.). جنگهاي او با آل بويه، به شكست انجاميد و تقاضاي كمك از نوح بن نصر ساماني نيز بي نتيجه ماند. وشمگير در حالي كه آماده نبرد با آل بويه مي شد، در حين شكار، مورد حمله گرازي قرار گرفت و كشته شد (اول محرم 357 ه.ق.). بهستون (بيستون) پسر وشمگير، با برادرش قابوس رقابت داشت و حوزه حكومت قابوس – بعد از مرگ برادر – به همان گرگان منحصر شد. در جنگي كه ميان او و آل بويه در حوالي استرآباد در گرفت، شكست خورد و به خراسان فرار كرد (371 ه.ق.). بعد از آن، گرگان در دست آل بويه باقي ماند و قابوس نيز در 403 ه.ق. به قتل رسيد. بعد از او، فرزندش منوچهر كه داماد سلطان محمود نيز بود نتوانست بر قلمرو خود بيفزايد و نوشيروان پسرش، و جستان نوه اش، تنها به صورت امراي محلي در گرگان تا حدود سالهاي 435 ه.ق. حكومت راندند. در تمام مدتي كه قابوس و منوچهر و ساير اولاد زيار در گرگان حكومت نيمه مستقلي داشتند، خاندان بويه كه دست پرورده مرد آويچ بودند، پي در پي به فتوحات تازه دست مي يافتند و قلمرو حكومت خود را توسعه مي دادند.