30-07-2014، 12:04
سلیمان یکم (به ترکی عثمانی: سلطان سلیمان اول یا قانونى سلطان سلیمان؛ 6 نوامبر 1494 – 5/6/7 سپتامبر 1566) دهمین سلطان امپراتوری عثمانی است که از سال 1520 تا لحظهٔ مرگش در سال 1566 بر امپراتوری عثمانی حکم راند و از این لحاظ طولانی ترین دورهٔ سلطنت را در میان خاندان عثمانی داراست.
او را در غرب با نام سلیمان باشکوه و در شرق با نام سلیمان قانونی می شناسند. از آن جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی امپراتوری عثمانی را به کلی بازسازی کرد. او در اروپای سدهٔ شانزدهم به عنوان سلطانی برجسته و والامقام مطرح گشته بود که مسئولیت امپراتوری عثمانی را در اوج قدرت نظامی، اقتصادی، و سیاسی اش بر عهده داشت. سلیمان، شخصاً ارتش عثمانی را برای فتح استحکامات دنیای مسیحیت در بلگراد، رودس، و اکثر مجارستان رهبری کرد اما در محاصرهٔ وین در سال 1529 ناکام ماند. او باریکه های بزرگی از شمال آفریقا که از غرب تا سر حدات الجزایرمی رسید و همچنین قسمت اعظم خاورمیانه را طی منازعاتش با ایرانیان به انضمام خاک امپراتوری عثمانی درآورد. تحت رهبری او، ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی بر دریاهای اطراف، از مدیترانه گرفته تا دریای سرخ و خلیج فارس، تسلط یافت.
در مقام سلطان یک امپراتوری در حال گسترش، سلیمان شخصاً سردمدار ایجاد تغییراتی بنیادین در قانونگذاری امور مرتبط با جامعه، آموزش، مالیات، و حقوق جزاییشد. قوانینی که او وضع کرد تا سده ها پس از مرگ او، شاکلهٔ امپراتوری عثمانی را تشکیل می دادند. نه تنها خود شاعر و زرگری برجسته به شمار می آمد، بلکه همواره حامی و پشتیبان فرهنگ و هنر نیز بود و عصر طلایی هنر، ادبیات، و معماری امپراتوری عثمانی را خود شخصاً سرپرستی می کرد. سلیمان به پنج زبان ترکی عثمانی، ترکی جغتایی، عربی، فارسی، و روسی سخن می گفت. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنت ها و رسوم سلاطین پیشین، با کنیزی از حرم سرا به نام روکسلانا(بعداً خرم سلطان) ازدواج کرد. دسیسه چینی های خرم سلطان در مقام ملکهٔ دربار و نفوذ و سلطه ای که بر سلیمان داشت، آوازهٔ او را در جهان پیچاند. پسرشان، سلیم دوم، پس از مرگ سلیمان در سال 1566 و پس از 46 سال زمامداری پدر، به جای او بر تخت سلطنت نشست.
فرزند واقعی خرم سلطان که معروف به سلیم احمق یا سلیم میگسار بوده را بهتر بشناسیم:
سلیم میگسار فرزند سوم خرم سلطان، که بعد از سلطان سلیمان به قدرت می رسد دائم مست بوده و در استانبول به راه می افتاد و هرکه را نمی پسندید می کشت و حتی افراد مست مانند خودش را نیز می کشت.
تنها اثر خرم سلطان که مورد تقدیر بوده، افزایش اثرزنان در دربار عثمانی بوده است که از آن پس زنان قدرت بیشتری داشته اند.
شکی نیست که سلطان سلیمان فرزند سلطان سلیم خونخوار یکی از بزرگترین پادشاهان عثمانی بوده که مانند اسکندر و چنگیز و تیمور دستش به خون بسیاری از ایرانیان آلوده شده است او با اینکه در نهایت نتوانست تبریز را فتح کند ولی دست به جنایات بسیاری در ناحیه آذربایجان زد.او در طی سه بار حجومش به ایران ایرانیان بسیاری را در تبریز ارومیه و کردستان قتل عام کرد.
سلطان سلیمان پادشاهی بود که بسیار به کشور گشایی علاقه مند بود و بارها و بارها به کشورهای اروپای و سه بار ایران حمله کرده بود.او آرزو داشت که به اسکندر مقدونی تبدیل شود.او رویای تبریز تا وین را در آرزو های خود پرورده بود.او بارها به ایران حمله کرد اما چون توانایی تامین آذوقه برای سربازانش را نداشت شهر ها را می سوزاند و و چاه ها را خشک می کرد.و بزرگترین دستاورد وی فتح بغداد بود که بعدها شاه عباس کبیر آن را بازپس گرفت وی برای حمله به ایران ابراهیم را فرستاده بود و در سال 1534 به ابراهیم پاشا دستور حمله به خاک ایران را داد و مناطقی از ارومیه و ارزنه الروم به اشغال عثمانی ها در آمد. در اکتبر همان سال با ملحق شدن به ابراهیم یورش بطرف مناطق داخلی ایران را آغاز کرد اما شاه تهماسب که تمایلی برای جنگ با وی نداشت با واگذاری زمین و کشاندن سلطان سلیمان به مناطق صعب العبور به جنگ پایان داد…
او را در غرب با نام سلیمان باشکوه و در شرق با نام سلیمان قانونی می شناسند. از آن جهت به قانونی مشهور شد که سیستم قضایی امپراتوری عثمانی را به کلی بازسازی کرد. او در اروپای سدهٔ شانزدهم به عنوان سلطانی برجسته و والامقام مطرح گشته بود که مسئولیت امپراتوری عثمانی را در اوج قدرت نظامی، اقتصادی، و سیاسی اش بر عهده داشت. سلیمان، شخصاً ارتش عثمانی را برای فتح استحکامات دنیای مسیحیت در بلگراد، رودس، و اکثر مجارستان رهبری کرد اما در محاصرهٔ وین در سال 1529 ناکام ماند. او باریکه های بزرگی از شمال آفریقا که از غرب تا سر حدات الجزایرمی رسید و همچنین قسمت اعظم خاورمیانه را طی منازعاتش با ایرانیان به انضمام خاک امپراتوری عثمانی درآورد. تحت رهبری او، ناوگان دریایی امپراتوری عثمانی بر دریاهای اطراف، از مدیترانه گرفته تا دریای سرخ و خلیج فارس، تسلط یافت.
در مقام سلطان یک امپراتوری در حال گسترش، سلیمان شخصاً سردمدار ایجاد تغییراتی بنیادین در قانونگذاری امور مرتبط با جامعه، آموزش، مالیات، و حقوق جزاییشد. قوانینی که او وضع کرد تا سده ها پس از مرگ او، شاکلهٔ امپراتوری عثمانی را تشکیل می دادند. نه تنها خود شاعر و زرگری برجسته به شمار می آمد، بلکه همواره حامی و پشتیبان فرهنگ و هنر نیز بود و عصر طلایی هنر، ادبیات، و معماری امپراتوری عثمانی را خود شخصاً سرپرستی می کرد. سلیمان به پنج زبان ترکی عثمانی، ترکی جغتایی، عربی، فارسی، و روسی سخن می گفت. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنت ها و رسوم سلاطین پیشین، با کنیزی از حرم سرا به نام روکسلانا(بعداً خرم سلطان) ازدواج کرد. دسیسه چینی های خرم سلطان در مقام ملکهٔ دربار و نفوذ و سلطه ای که بر سلیمان داشت، آوازهٔ او را در جهان پیچاند. پسرشان، سلیم دوم، پس از مرگ سلیمان در سال 1566 و پس از 46 سال زمامداری پدر، به جای او بر تخت سلطنت نشست.
فرزند واقعی خرم سلطان که معروف به سلیم احمق یا سلیم میگسار بوده را بهتر بشناسیم:
سلیم میگسار فرزند سوم خرم سلطان، که بعد از سلطان سلیمان به قدرت می رسد دائم مست بوده و در استانبول به راه می افتاد و هرکه را نمی پسندید می کشت و حتی افراد مست مانند خودش را نیز می کشت.
تنها اثر خرم سلطان که مورد تقدیر بوده، افزایش اثرزنان در دربار عثمانی بوده است که از آن پس زنان قدرت بیشتری داشته اند.
شکی نیست که سلطان سلیمان فرزند سلطان سلیم خونخوار یکی از بزرگترین پادشاهان عثمانی بوده که مانند اسکندر و چنگیز و تیمور دستش به خون بسیاری از ایرانیان آلوده شده است او با اینکه در نهایت نتوانست تبریز را فتح کند ولی دست به جنایات بسیاری در ناحیه آذربایجان زد.او در طی سه بار حجومش به ایران ایرانیان بسیاری را در تبریز ارومیه و کردستان قتل عام کرد.
سلطان سلیمان پادشاهی بود که بسیار به کشور گشایی علاقه مند بود و بارها و بارها به کشورهای اروپای و سه بار ایران حمله کرده بود.او آرزو داشت که به اسکندر مقدونی تبدیل شود.او رویای تبریز تا وین را در آرزو های خود پرورده بود.او بارها به ایران حمله کرد اما چون توانایی تامین آذوقه برای سربازانش را نداشت شهر ها را می سوزاند و و چاه ها را خشک می کرد.و بزرگترین دستاورد وی فتح بغداد بود که بعدها شاه عباس کبیر آن را بازپس گرفت وی برای حمله به ایران ابراهیم را فرستاده بود و در سال 1534 به ابراهیم پاشا دستور حمله به خاک ایران را داد و مناطقی از ارومیه و ارزنه الروم به اشغال عثمانی ها در آمد. در اکتبر همان سال با ملحق شدن به ابراهیم یورش بطرف مناطق داخلی ایران را آغاز کرد اما شاه تهماسب که تمایلی برای جنگ با وی نداشت با واگذاری زمین و کشاندن سلطان سلیمان به مناطق صعب العبور به جنگ پایان داد…