14-08-2014، 16:46
فیلمهای جنگی وپلیسی را خیلی دوست داشت. وقتی برگشت، لباسهایش را عوض کرد وکُلّی عطر و ادکلن به خودش زد که پدر از بوی بد آنها که در سینما بهوجود آمده بود، نفهمد کجا بوده؛ ولی پدر ماجرای سینما رفتنش را فهمید.
طبق معمول میبایست تنبیه شود؛ اما تنبیه او با تنبیه بقیهی برادرها فرق داشت. او میبایست چند جلد ازکتابهای دکتر شریعتی، شهید مطهّری وآیت الله مکارم شیرازی را بخواند وچند روز بعد، احادیث وآیات قرآن را که در آنها بود، حفظ کند وبه پدر درس پس بدهد.
* خواندن كتابهای مذهبی شده بود جزیی از زندگیاش؛ از یك طرف شیطنت میكرد و از طرف دیگر، پدر او را اینطوری تنبیه میكرد.
از سال 1356 که فعّالیتهای انقلابی به اوج رسید، محمّدتقی نیز دوش به دوش دیگربرادرانش مبارزه را شروع کرد. چاپ و پخش اعلامیه، شعارنویسی، ساخت بمبِ دستی وآتش زدنِ مشروبفروشیها واماکنِفساد، کارهایی بودند که درهرگوشه ازشهر كه انجام میشدند، ردّ پایی از محمّدتقی نیز در آنها وجود داشت.
پس از اخذ دیپلم به سپاهِ پاسداران انقلاب اسلامیپیوست ودر واحد اطّلاعات وتحقیقات مشغول بهکار شد و خیلی زود توانست خود را بهعنوان یکی از مُهرههای اساسی واحد اطّلاعات سپاه معرفی کند. این امر باعث شد فرماندهان سپاه به چشم یکی از ارکان واحد اطّلاعات به اوبنگرند.
محمّدتقی در کنار طیِ مراحل ترقّی در واحد اطّلاعات سپاه، مراحل عرفان وخودسازی را نیز طی کرد، تا اینکه سرانجام روح خستگی ناپذیر او در عملیات بیتالمقدّس، برای همیشه درجوار رحمت پروردگار آرام گرفت و جاودانه شد.