چه گونگی واگویی و نوشتن نام های بیگانه در فارسی
ارتباط روزافزون کشورها و ملت های جهان با یکدیگر موجب شده است که گذشته از لغاتی که از زبانی به زبان دیگر نفوذ می کند بسیاری از نام های خاص ، چه کسان و چه جای ها، از زبان های متعدد و متفاوت در هر یک از زبان های دیگر به کار رود.
این نام ها در زبان محل اصلی آن ها تلفظی معین دارند. اما هر زبانی دارای دستگاه صوتی خاص خود است و این دستگاه غالبا خصوصیاتی دارد که در زبان های دیگر نیست و به این سبب تلفظ آن ها برای ملت های دیگر دشوار و گاهی نامیسر است.
مشکلی که بر این مشکل افزوده می شود این است که گاهی یک اسم از زبان اصلی به چند زبان دیگر می رود و در هر زبان صورت دیگری می یابد. آن گاه اسم واحدی در یک زبان که از منابع متعددی نقل می شود دارای چندین صورت متفاوت می گردد که در این صورت گاه شناختن آن ها و دانستن این که همه ی این صورت ها یکی هستند و بر شخص یا مکان واحدی اطلاق می شوند بسیار دشوار است.
پیش از این اسامی خاص که از منبع اصلی یا به واسطه ی یک زبان دیگر ( غالبا از عربی ) به فارسی در می آمد، صورت واحدی می یافت که همه آن را می شناختند و مشکلی ایجاد نمی کرد. به عنوان نمونه اسم " الکساندر " یونانی در زبان عربی، به گمان آن که هجای اول آن همان حرف تعریف عربی " ال " است به صورت اسکندر در آمد و به همین صورت در فارسی رایج شد. ایم شهر Tripolis نیز از یونانی به عربی و از آن جا به فارسی رسید و صورت واحد " طرابلس " یافت. و یا نام فیلسوف یونانی در عربی به دو صورت " ارسطاطالیس " و " ارسطو " نقل شد و در فارسی بیشتر صورت دوم رواج یافت. اصطلاحات علمی هم غالبا همین خط را سیر می کرد.
اما امروز وضع چون این نیست. زبان هایی که ناگزیر اسامی خاصی از آن ها باید در زبان فارسی بیاید، اعم از نام مردان سیاسی و دانشمندان و ادیبان و شاعران و جای ها، بسیار متعددند و متصدیان ارتباط جمعی این اسامی را نه از منبع اصلی، بلکه از زبان های دیگر نقل می کنند. بدین ترتیب وقتی اسمی که در اصل مثلا به یکی از زبان های آسیای شرقی بوده است، از زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی یا ایتالیایی به فارسی نقل شود، چهار صورت مختلف و متفاوت می پذیرد و خواننده یا شنونده ی فارسی زبان در می ماند که آیا این صورت های چهار گانه بر شخص یا جای واحدی دلالت می کنند یا آن که بر چهار شخص و چهار محل مختلف.
در همین مجله ی سخن ( که این مقاله نخستین بار در آن نوشته شده است آ. ا. ) وقتی مطلبی درباره ی یکی از شاعران فرانسوی نوشته شده بود و در آن آمده بود که این شاعر در جزیره ی " سنت لویس " رفت و آمد داشت، مطلب را مترجم از یک نوشته ی انگلیسی نقل کرده بود و حالا برای خواننده دشوار بود که بداند که این جزیره در واقع جزیره ی " سن لویی " است که میان دو شاخه ی رود " سن " در مرکز پاریس قرار دارد و به نام یکی از پادشاهان و جنگاوران بزرگ فرانسه خوانده می شود و اگر آن را سنت لویس تلفظ کنند نام زنی مقدس یا راهبه خواهد شد نه نام پادشاهی و پهلوانی.
همین روزها در کتابی که فهرست آثار ابوریحان بیرونی است و تازه از چاپ در آمده است به نام " کاره دواخ " برخوردم که نام یکی از دانشمندان فرانسوی است که در تاریخ علوم و فلسفه ی اسلامی آثار گران بهایی دارد و صورت مکتوب نام او چون این است : Cava de Vaux و تلفظ درست این نام " کاوا دو و " می باشد. و مولف فهرست که تنها به زبان انگلیسی آشنا بوده و آن را به قیاس کلمات مشابه در آن زبان چون این خوانده است. اما خواننده ی فارسی زبان از کجا بداند که مراد از این دو لفظ متفاوت، نام شخص واحدی است.
از این قبیل است در همان کتاب و بسیاری نوشته های دیگر فارسی، صورت های مختلف " سخاو " و " زاخائو " یا " مینارسکی " و " مینورسکی " که نام های دو دانشمند خاور شناس است و همچنین است نام بعضی از رشته های علوم امروزی که از زبان های دیگر نقل می شود و صورت های گوناگون می پذیرد. مانند " پسیکولوژی " و " سایکولوجی " یا " ژئودزی " و " جیودیسی ". ( و یا برلن و برلین که نام پایتخت آلمان است آ. ا. )
یکی ، نمی دانم جدی یا به شوخی می گفت که یکی از مولفان ایرانی در فهرست آثار خود نام دو تالیف را، یکی به صورت سایکولوجی و دیگری را به شکل پسیکولوژی ذکر کرده بود به گمان آن که این دو کلمه نام دو علم مختلف است.
اگر این اصل را به یاد داشته باشیم که زبان وسیله ی ارتباط افراد یک جامعه است و شرط لازم برای ایجاد این ارتباط آن است که همه ی اهل زبان از لفظ واحد، معنی و مفهوم واحدی را ادراک کنند، پس هر اسم خاص در یک زبان باید صورت ملفوظ واحدی داشته باشد.
ولی این وحدت لفظ را چه گونه می توان ایجاد کرد ؟
نویسندگان دائره المعارف فارسی که ار طرف موسسه ی فرانکلین تالیف و نشر یافته است متعهد بوده اند که طرز تلفظ هر یک از اسامی خاص را در زبان اصلی تحقیق کنند و به خواننده ی فارسی زبان بیاموزند. و برای حصول این مقصود ناگزیر در مقدمه ی کتاب یک سلسله علامت ها را برای انواع اصوات در زبان های مختلف وضع کرده و درباره ی هر یک توضیحی داده اند.
این کار اگر چه بی فایده نیست و برای افراد معدودی که اهل تحقیق هستند ممکن است به کار آید، اما مشکل را حل نمی کند، زیرا محال است که بتوانیم این همه اصوات را به عامه ی فارسی زبانان بیاموزیم و ایشان را مکلف کنیم که هر اسم خاصی را درست آن چنان که اهل زبان اصلی تلفظ می کنند به زبان بیاورند. برای مثال اسم معروق چرچیل که به خط لاتین نوشته می شود هجای اولش با یک نوع ضمه ی همراه با کسره تلفظ می شود که چنین مصوتی در زبان فارسی وجود ندارد. بنابراین فارسی زبانان ناچار اسم این مرد سیاسی را به کسر " چ " ادا می کنند و تغییر تلفظ ایشان محال است.
پس برای آن که هر یک از اسامی خاص در فارسی صورت واحدی بیابد و به سبب انواع مختلف تلفظ، از اشتباه در فهم و مقصود پرهیز شود، چه باید کرد ؟
برای حصول این مقصود پیشنهادهای مختلف ممکن است وجود داشته باشد :
١- باید تلفظ اصلی را معتبر دانست و آن را درست ثبت کرد و به همه آموخت که اسم خاص را چون آن که صاحب اسم در زبان خود ادا می کند، تلفظ کنند.
۲- باید آن نوع تلفظ را از یکی از زبان های بیگانه گرفت که با فارسی مشابهت بیش تر دارد و برای فارسی زبانان مانوس تر است.
٣- باید برای ابدال ( عوض کردن آ. ا. ) کلمات خارجی در زبان فارسی قواعدی عام یافت یا وضع کرد که متناسب با روح زبان فارسی و عادت تلفظ فارسی زبانان باشد. چون آن که سیبویه ی فارسی، واضع علم نحو در زبان عربی، در کتاب مشهور خود فصلی را به عنوان باب اطراد الابدال فی الفارسیه درباره ی چه گونگی تلفظ کلمات فارسی که بعضی از اصوات آن ها در عربی وجود نداشته است، قواعدی ذکر کرده و راهی نشان داده است.
برای رسیدن به این مقصود شاید پیشنهادهای دیگری هم وجود داشته باشد. ما این مشکل را در این جا مطرح کردیم و از همه ی ادیبان و زبان شناسان ایران می خواهیم که درباره ی این امر اظهار نظر کنند.
ارتباط روزافزون کشورها و ملت های جهان با یکدیگر موجب شده است که گذشته از لغاتی که از زبانی به زبان دیگر نفوذ می کند بسیاری از نام های خاص ، چه کسان و چه جای ها، از زبان های متعدد و متفاوت در هر یک از زبان های دیگر به کار رود.
این نام ها در زبان محل اصلی آن ها تلفظی معین دارند. اما هر زبانی دارای دستگاه صوتی خاص خود است و این دستگاه غالبا خصوصیاتی دارد که در زبان های دیگر نیست و به این سبب تلفظ آن ها برای ملت های دیگر دشوار و گاهی نامیسر است.
مشکلی که بر این مشکل افزوده می شود این است که گاهی یک اسم از زبان اصلی به چند زبان دیگر می رود و در هر زبان صورت دیگری می یابد. آن گاه اسم واحدی در یک زبان که از منابع متعددی نقل می شود دارای چندین صورت متفاوت می گردد که در این صورت گاه شناختن آن ها و دانستن این که همه ی این صورت ها یکی هستند و بر شخص یا مکان واحدی اطلاق می شوند بسیار دشوار است.
پیش از این اسامی خاص که از منبع اصلی یا به واسطه ی یک زبان دیگر ( غالبا از عربی ) به فارسی در می آمد، صورت واحدی می یافت که همه آن را می شناختند و مشکلی ایجاد نمی کرد. به عنوان نمونه اسم " الکساندر " یونانی در زبان عربی، به گمان آن که هجای اول آن همان حرف تعریف عربی " ال " است به صورت اسکندر در آمد و به همین صورت در فارسی رایج شد. ایم شهر Tripolis نیز از یونانی به عربی و از آن جا به فارسی رسید و صورت واحد " طرابلس " یافت. و یا نام فیلسوف یونانی در عربی به دو صورت " ارسطاطالیس " و " ارسطو " نقل شد و در فارسی بیشتر صورت دوم رواج یافت. اصطلاحات علمی هم غالبا همین خط را سیر می کرد.
اما امروز وضع چون این نیست. زبان هایی که ناگزیر اسامی خاصی از آن ها باید در زبان فارسی بیاید، اعم از نام مردان سیاسی و دانشمندان و ادیبان و شاعران و جای ها، بسیار متعددند و متصدیان ارتباط جمعی این اسامی را نه از منبع اصلی، بلکه از زبان های دیگر نقل می کنند. بدین ترتیب وقتی اسمی که در اصل مثلا به یکی از زبان های آسیای شرقی بوده است، از زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی یا ایتالیایی به فارسی نقل شود، چهار صورت مختلف و متفاوت می پذیرد و خواننده یا شنونده ی فارسی زبان در می ماند که آیا این صورت های چهار گانه بر شخص یا جای واحدی دلالت می کنند یا آن که بر چهار شخص و چهار محل مختلف.
در همین مجله ی سخن ( که این مقاله نخستین بار در آن نوشته شده است آ. ا. ) وقتی مطلبی درباره ی یکی از شاعران فرانسوی نوشته شده بود و در آن آمده بود که این شاعر در جزیره ی " سنت لویس " رفت و آمد داشت، مطلب را مترجم از یک نوشته ی انگلیسی نقل کرده بود و حالا برای خواننده دشوار بود که بداند که این جزیره در واقع جزیره ی " سن لویی " است که میان دو شاخه ی رود " سن " در مرکز پاریس قرار دارد و به نام یکی از پادشاهان و جنگاوران بزرگ فرانسه خوانده می شود و اگر آن را سنت لویس تلفظ کنند نام زنی مقدس یا راهبه خواهد شد نه نام پادشاهی و پهلوانی.
همین روزها در کتابی که فهرست آثار ابوریحان بیرونی است و تازه از چاپ در آمده است به نام " کاره دواخ " برخوردم که نام یکی از دانشمندان فرانسوی است که در تاریخ علوم و فلسفه ی اسلامی آثار گران بهایی دارد و صورت مکتوب نام او چون این است : Cava de Vaux و تلفظ درست این نام " کاوا دو و " می باشد. و مولف فهرست که تنها به زبان انگلیسی آشنا بوده و آن را به قیاس کلمات مشابه در آن زبان چون این خوانده است. اما خواننده ی فارسی زبان از کجا بداند که مراد از این دو لفظ متفاوت، نام شخص واحدی است.
از این قبیل است در همان کتاب و بسیاری نوشته های دیگر فارسی، صورت های مختلف " سخاو " و " زاخائو " یا " مینارسکی " و " مینورسکی " که نام های دو دانشمند خاور شناس است و همچنین است نام بعضی از رشته های علوم امروزی که از زبان های دیگر نقل می شود و صورت های گوناگون می پذیرد. مانند " پسیکولوژی " و " سایکولوجی " یا " ژئودزی " و " جیودیسی ". ( و یا برلن و برلین که نام پایتخت آلمان است آ. ا. )
یکی ، نمی دانم جدی یا به شوخی می گفت که یکی از مولفان ایرانی در فهرست آثار خود نام دو تالیف را، یکی به صورت سایکولوجی و دیگری را به شکل پسیکولوژی ذکر کرده بود به گمان آن که این دو کلمه نام دو علم مختلف است.
اگر این اصل را به یاد داشته باشیم که زبان وسیله ی ارتباط افراد یک جامعه است و شرط لازم برای ایجاد این ارتباط آن است که همه ی اهل زبان از لفظ واحد، معنی و مفهوم واحدی را ادراک کنند، پس هر اسم خاص در یک زبان باید صورت ملفوظ واحدی داشته باشد.
ولی این وحدت لفظ را چه گونه می توان ایجاد کرد ؟
نویسندگان دائره المعارف فارسی که ار طرف موسسه ی فرانکلین تالیف و نشر یافته است متعهد بوده اند که طرز تلفظ هر یک از اسامی خاص را در زبان اصلی تحقیق کنند و به خواننده ی فارسی زبان بیاموزند. و برای حصول این مقصود ناگزیر در مقدمه ی کتاب یک سلسله علامت ها را برای انواع اصوات در زبان های مختلف وضع کرده و درباره ی هر یک توضیحی داده اند.
این کار اگر چه بی فایده نیست و برای افراد معدودی که اهل تحقیق هستند ممکن است به کار آید، اما مشکل را حل نمی کند، زیرا محال است که بتوانیم این همه اصوات را به عامه ی فارسی زبانان بیاموزیم و ایشان را مکلف کنیم که هر اسم خاصی را درست آن چنان که اهل زبان اصلی تلفظ می کنند به زبان بیاورند. برای مثال اسم معروق چرچیل که به خط لاتین نوشته می شود هجای اولش با یک نوع ضمه ی همراه با کسره تلفظ می شود که چنین مصوتی در زبان فارسی وجود ندارد. بنابراین فارسی زبانان ناچار اسم این مرد سیاسی را به کسر " چ " ادا می کنند و تغییر تلفظ ایشان محال است.
پس برای آن که هر یک از اسامی خاص در فارسی صورت واحدی بیابد و به سبب انواع مختلف تلفظ، از اشتباه در فهم و مقصود پرهیز شود، چه باید کرد ؟
برای حصول این مقصود پیشنهادهای مختلف ممکن است وجود داشته باشد :
١- باید تلفظ اصلی را معتبر دانست و آن را درست ثبت کرد و به همه آموخت که اسم خاص را چون آن که صاحب اسم در زبان خود ادا می کند، تلفظ کنند.
۲- باید آن نوع تلفظ را از یکی از زبان های بیگانه گرفت که با فارسی مشابهت بیش تر دارد و برای فارسی زبانان مانوس تر است.
٣- باید برای ابدال ( عوض کردن آ. ا. ) کلمات خارجی در زبان فارسی قواعدی عام یافت یا وضع کرد که متناسب با روح زبان فارسی و عادت تلفظ فارسی زبانان باشد. چون آن که سیبویه ی فارسی، واضع علم نحو در زبان عربی، در کتاب مشهور خود فصلی را به عنوان باب اطراد الابدال فی الفارسیه درباره ی چه گونگی تلفظ کلمات فارسی که بعضی از اصوات آن ها در عربی وجود نداشته است، قواعدی ذکر کرده و راهی نشان داده است.
برای رسیدن به این مقصود شاید پیشنهادهای دیگری هم وجود داشته باشد. ما این مشکل را در این جا مطرح کردیم و از همه ی ادیبان و زبان شناسان ایران می خواهیم که درباره ی این امر اظهار نظر کنند.