04-08-2014، 11:32
سوادآموزی در تاریخ معاصر ایران
سال ۱۲۸۶ یعنی زمان تشکیل اولین کلاسهای اکابر را میتوان سرآغاز فعالیتهای سوادآموزی در ایران معاصر دانست. برنامههای سوادآموزی ایران در طی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۵۰ دارای سه مرحله بود:
«سازمان تعلیمات اکابر» اولین سازمانی است که در سال ۱۳۱۵ بهطوررسمی برای باسوادکردن بزرگسالان در ایران تاسیس شد. در این دوره با استفاده از فضای مدرسههای موجود کلاسهای شبانه برای بزرگسالان تشکیل گردید. فعالیتهای این سازمان تا زمان اشغال ایران در شهریورماه ۱۳۲۰ ادامه داشت.
در ابتدا سوادآموزی تنها با هدف کاستن از تعداد بیسوادان و بدون توجه به ملاحظات اقتصادی-اجتماعی بود. در این دوره که از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۱ ادامه داشت، پیوند بین آموزش ابتدایی و بزرگسالان گسسته بود.
در مرحلهی دوم یعنی در دورهی ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ سوادآموزی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف توسعه و عمران کشور تلقی شده است. تاسیس «سپاه دانش» در سال ۱۳۴۱ نیز ظاهرن با همین هدف صورت گرفته است.
مرحلهی سوم خصوصیات خاصی دارد که مهمترین آن تشکیل سازمان جهانی به نام «کمیتهی بینالمللی پیکار جهانی با بیسوادی» است. در این مرحله، اثرات اقتصادی سواد مورد توجه قرار گرفت و تشکیلات سوادآموزی متحول شد. فعالیت کمیته ملی پیکار با بیسوادی تا سال ۱۳۴۹ بیشتر در اجرای برنامههای آموزشی خلاصه میشد. تجربیات حاصل از اجرای برنامههای سوادآموزی در این دوره اتخاذ این راهبرد را، که امور اجرایی برنامههای سوادآموزی به ادارات و سازمانهای دولتی واگذار شود و کمیتهی ملی پیکار با بیسوادی در نقش برنامهریز و طراح طرحهای اجرایی و نیز تدبیر امور سوادآموزی فعالیت نماید، ضرورت بخشید. لکن، تمام این تدابیر نتایج مورد انتظار را به دست نیاورد و با وجود افزایش نرخ سواد، تعداد بیسوادان همچنان افزایش یافت.
در سال ۱۳۵۷ و آغاز دوبارهی فعالیتهای سوادآموزی امیدهای تازه ای به وجود آمد. اما سرشماری ۱۳۶۵ آشکار ساخت که با وجود گسترش آموزش ابتدایی و اجرای فعالیتهای سوادآموزی در مناطق شهری و روستایی و بهویژه در میان دختران و زنان، قدر مطلق بیسوادان افزایش یافته و از ۱۴.۲ (چهارده و دو دهم) میلیون نفر در سال ۱۳۵۵ به ۱۴.۷ (چهارده و هفت دهم) میلیون نفر در سال ۱۳۶۵ رسیده است. البته نرخ باسوادی در دههی یادشده از ۴۱.۷ (چهل و یم و هفت دهم) به ۶۲ درصد ارتقا یافته است. در سال ۱۳۸۵ درصد باسوادان به ۸۴ درصد رسیده است.
فعالیتهای سوادآموزی پیش از انقلاب
سوادآموزی بزرگسالان از سال ۱۲۸۶ با تشکیل کلاسهای اکابر در شیراز آغاز شد. اما برنامهریزی و تلاش برای مبارزه با بیسوادی در روستاها و در میان کودکان لازمالتعلیم عملن در سال ۱۳۴۱ و با ایجاد سپاه دانش آغاز شد. اجرای وسیع برنامههای سوادآموزی نیز با تشکیل سازمان کمیته ملی پیکار با بیسوادی در سال ۱۳۴۳ مقدور گشت.
۱. سال ۱۲۸۶: تشکیل کلاسهای اکابر در شیراز به همّت مشروطهخواهان
۲. سال ۱۲۸۸: تصویب آموزش اجباری همگانی برای کودکان هفت سال به بالا
۳. سال ۱۳۱۵: تصویب نظامنامه اکابر مبنی بر تشکیل کلاسهای اکابر در مدارس دولتی و موظفنمودن کارکنان بیسواد دولت و موسسات عمومی و پیشهوران برای شرکت در این کلاسها
۴. سال ۱۳۲۲: آغاز فعالیت کلاسهای اکابر
۵. سال ۱۳۲۸: تاسیس اولین کلاس آموزش بزرگسالان در ورامین
۶. سال ۱۳۳۵: تجدید نظر در برنامهی تعلیمات اساسی و ایجاد بنگاه عمران وزارت کشور و تهیه و تنظیم کتابهای «همه باسواد شویم»
۷. سال ۱۳۴۱: ایجاد سپاه دانش
۸. سال ۱۳۴۶: اجرای طرح تجربی سوادآموزی تابعی (حرفهای) در اصفهان و دزفول
۹. سال ۱۳۵۵: ارائه و اجرای طرح جهاد ملی سوادآموزی
سوادآموزی از دههی ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۵۷
از فعالیتهای سوادآموزی پیش از سال ۱۳۳۴ به دلیل کمبود اطلاعات نمیتوان برداشت درستی ارائه داد. آمارهای منتشره از مراجع مختلف در سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷ هم عمومن ضد و نقیض بوده است. درعینحال، برای ارزیابی فعالیتها، آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش به عنوان آمار معتبر مورد بررسی قرار گرفته است.
در طی سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۴، بالغ بر ٦،٣(سه و شش دهم) میلیون نفر از بزرگسالان تحت پوشش برنامههای سوادآموزی ادارهی آموزش بزرگسالان قرار داشتهاند. در اولین سال ارائه برنامههای سوادآموزی، تنها ۱۲۹۹۵ نفر در کلاسها شرکت کردهاند. اما از سال ۱۳۳۵، فعالیتها شدت گرفت و به بالاترین میزان خود یعنی ۴۵۰ هزار نفر در سال ۱۳۴۳ رسید.
ایجاد سپاه دانش در سال ۱۳۴۱ و به کارگیری سربازان نظام وظیفه در آموزش کودکان مناطق روستایی سبب شد تا هر ساله تعداد بیشتری از کودکان لازمالتعلیم تحت پوشش آموزش ابتدایی قرار گیرند و نیز تعداد بزرگسالان مشمول برنامههای سوادآموزی افزایش یابد. در سال ۴۲-۱۳۴۱ که اولین سال اجرای طرح سپاه دانش است، هشتاد و پنج هزار نفر از کودکان سنین ۶ تا ۱۵ ساله و شصت و پنج هزار نفر از بزرگسالان تحت پوشش آموزش قرار گرفتهاند. این ارقام در سالهای بعد افزایش یافته و در سال ۵۷-۱۳۵۶ به بالاترین میزان یعنی ۷۰۶۲۷۱ نفر رسیده است. نکتهی قابلتوجه آن که تعداد دانش آموزان و سوادآموزان دختر تحت پوشش برنامههای سپاه دانش در مدت اجرای طرح بین ۱۵ تا ۳۰ درصد در نوسان بوده است و بهطورکلی در حال افزایش بوده است. همچنین در طی سالهای ۵۸-۱۳۴۱، معادل ١،٣ (یک و سه دهم) میلیون نفر از بزرگسالان زیر پوشش برنامههای سوادآموزی سپاه دانش قرار گرفتهاند.
سوادآموزی تابعی (حرفهای) در ایران
پس از تلاشهای چندین سالهی سوادآموزی در سطح جهان و بررسی نتایج این تلاشها، سرانجام وزیران آموزش و پرورش کشورهای جهان در گردهمایی تهران در سال ۱۳۴۴ مفهوم سوادآموزی تابعی را به عنوان برداشتی کامل و موثر از سواد پذیرفتند. در پی این توافق همگانی، قرار شد طرح یادشده به صورت آزمایشی در ۱۱ کشور جهان از جمله ایران به اجرا درآید. منظور از سوادآموزی تابعی یا حرفهای، آموزش سواد و علوم با توجه به شغل افراد و یاددادن مهارتهای مربوط به حرفهی آنان همراه با سوادآموزی است.
به این منظور دو قطب صنعتی و کشاورزی کشور یعنی دزفول و اصفهان برای اجرای آزمایشی طرح انتخاب شدند و از سال ۱۳۴۶ طرحهای سوادآموزی تابعی در این دو منطقه به اجرا درآمد. از نکات قابلتوجه در آمار سوادآموزان تابعی (حرفهای) سرعت بیشتر رشد تعداد سوادآموزان زن به سوادآموزان مرد است، به طوری که با گذشت زمان تعداد سوادآموزان زن بر سوادآموزان مرد پیشی گرفته است. همچنین در سالهای ۵۲-۱۳۵۰ تعداد سوادآموزان کاهش یافته است. آمار نشان میدهد این طرح تا سال ۱۳۵۶ فعال بوده است و حتا به شهرهای دیگری مانند ساوه و یزد گسترش پیدا کرده است.
اگرچه در سوادآموزی تابعی ایران تقریبن تمام اصول پیشگفته به عنوان راهبردهای اصلی در نظر گرفته شده بود، لکن به دلیل تاکید زیاد بر محتوای حرفهای برنامهها مسالهی آگاهسازی سوادآموزی بسیار ضعیف جلوه کرد.
آمار سوادآموزان تابعی (حرفهای) ایران طی سالهای ۱۳۴۶-۱۳۵۶
سال تحصیلی ۴۷-۱۳۴۶ : ۳۰۵۳ نفر
سال تحصیلی ۴۸-۱۳۴۷ : ۷۱۷۹ نفر
سال تحصیلی ۴۹-۱۳۴۸ : ۱۰۴۶۳ نفر
سال تحصیلی ۵۰-۱۳۴۹ : ۵۴۰۷۷ نفر
سال تحصیلی ۵۱-۱۳۵۰ : ۳۳۶۰۰ نفر
سال تحصیلی ۵۲-۱۳۵۱ : ۱۷۱۱۳ نفر
سال تحصیلی ۵۳-۱۳۵۲ : ۲۴۰۹۵ نفر
سال تحصیلی ۵۴-۱۳۵۳ : ۳۰۸۱۱ نفر
سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴ : ۵۲۷۶۱ نفر
سال تحصیلی ۵۶-۱۳۵۵ : ۶۷۷۸۰ نفر
بهطورکلی از آغاز پیدایش «کمیتهی ملی پیکار با بیسوادی» در سال ۱۳۴۳ تا پایان آخرین طرح مبارزه با بیسوادی (طرح جهاد ملی سوادآموزی) موفقیتهای بهدستآمده ناچیز بوده و مسئولان کمیتهی پیکار با بیسوادی برای گریز از واقعیتها به ساختن آمار غیرواقعی میپرداختند. صرف نظر از عدمانسجام سازمانی و آشفتگی برنامهریزی، یکی از مهمترین موانع و مسائل کمیته ملی پیکار با بیسوادی، تضاد سیاستها و خط مشی آن سازمان با سیاستهای وزارت آموزش و پرورش بود.
درواقع، آموزش و پرورش با تکیه بر ارزشها و اصول جاری خود، توان پذیرش طرحهای غیررسمی و گاه ابداعی سوادآموزی را نداشت و همین امر سبب میشد تا فعالیتهای سوادآموزی مورد بیمهری آموزش و پرورش قرار گیرد. یکی از نتایج این امر، کاهش اعتبارات کمیته ملی پیکار در برنامه آموزش کودکان و انتقال اعتبارات آن به آموزش و پرورش بود.
سوادآموزی از طریق رادیو نیز موفقیتی به دست نیاورد. بررسی علل ناکامی این طرح نشان داد که سوادآموزی مستقیم از رادیو و تلویزیون اثر چندانی ندارد و تنها حمایتهای غیرمستقیم و برنامههای تکمیلی از تاثیر بیشتری برخوردار است. درهرحال، سوادآموزی تابعی برتری خود را نسبت به سایر برنامههای سوادآموزی گذشته ثابت کرد و برای تکامل آن طرح «جهاد ملی مبارزه با بیسوادی» در سال ۱۳۵۵ شکل گرفت.
وضع سواد در ایران در سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵
بر اساس اسناد منتشره از سوی سازمان یونسکو، ایران در سال ۱۳۶۴ هجری شمسی در شمار ۹ کشوری قرار دارد که قدر مطلق بیسوادان آنها از ۱۰ میلیون نفر بیشتر است. از این ۹ کشور، ۶ کشور در قارهی آسیا، ۲ کشور در قارهی آفریقا و یک کشور در آمریکای لاتین قرار دارد. هند با ۲۴۶ میلیون نفر و ایران با ۱۲ میلیون نفر دارای بیشترین و کمترین تعداد بیسواد در این گروه هستند. در این میان پاکستان با ۴.۷٠ (هفتاد و چهار دهم) درصد و برزیل با ٣،٢٢ (بیست و دو و سه دهم) درصد بهترتیب بیشترین و کمترین نرخ بیسوادی را داشتهاند. سایر کشورهای گروه یادشده چین، نیجریه، بنگلادش، اندونزی و مصر هستند. این ۹ کشور در مجموع بیش از ۶۷۰ میلیون نفر از بیسوادان جهان را در خود جای دادهاند که رقمی نزدیک به ۷۵ درصد کل بیسوادان را شامل میشود. در آن زمان تعداد کل بیسوادان جهان ۸۹۰ میلیون نفر برآورد شده است.
میزان بیسوادی در ایران در سال ۱۳۶۴ بالغ بر ۴۹ درصد بوده است و ۱۲ میلیون نفر بیسوادان ایران، ٣،١ (سه و یک دهم) درصد کل بیسوادان جهان را تشکیل دادهاند.
در سال ۱۳۵۵، جمعیت ۶ ساله و بیشتر ایران بالغ بر ۵،٢۷ (بیست و هفت و نیم) میلیون نفر بوده است که با رشد متوسط سالیانه ٦،٣ (سه و شش دهم) درصد به ۷،٣٨ (سی و هشت و هفت دهم) میلیون نفر در سال ۱۳۶۵ رسیده است. تعداد باسوادان جمعیت ۶ ساله و بیشتر طی سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۶۵ بهترتیب برابر با ٩،١٢ (دوازده و نه دهم) و ٩،٢٣ (بیست و سه و نه دهم) میلیون نفر و نرخ باسوادی نیز معادل ۴۷ و ۶۱ درصد بوده است. به استناد ارقام یادشده طی ده سال ۶۵-۱۳۵۵، نزدیک به ۱۱ میلیون نفر به باسوادان کشور اضافه شده است و نرخ باسوادی نیز حدود ۱۴ درصد افزایش یافته است. لکن طی ده سال یادشده با وجود افزایش تعداد باسوادان و نرخ باسوادی، قدر مطلق تعداد بیسوادان کاهش نیافته و حتا معادل ۴۰۰ هزار نفر افزایش داشته است.
از کل جمعیت ۶ ساله و بیشتر ایران در سال ۱۳۶۵ حدود ٠٠٠،٨۵٠،۵ (پنج میلیون و هشتصد و پنجاه هزار) نفر، یعنی ۵،٣٩ (سی و نه و نیم) درصد را مردان تشکیل دادهاند. تعداد بیسوادان زن نیز در حدود ۹ میلیون نفر و سهم آنها در کل جمعیت بیسواد حدود ۵،٦٠ (شصت و نیم) درصد بوده است. مقایسهی ارقام و نسبتهای بالا نشان میدهد که شدت نابرابری بین زنان و مردان به لحاظ سواد تا چه حد زیاد است.
وضع سواد بهتفکیک مناطق شهری و روستایی
بیش از ۶۱ درصد بیسوادان سال ۱۳۶۵، یعنی حدود ۹ میلیون نفر، در مناطق روستایی سکونت داشتهاند. ۳۹ درصد باقیمانده در مناطق شهری میزیستهاند که بالغ بر ٠٠٠،۷۷٨،۵ (پنج میلیون و هفتصد و هفتاد و هشت هزار) نفر بوده است. که این نابرابری زمانی قابلتوجهتر است که بدانیم درصد جمعیت شهرنشین کشور در سال ۱۳۶۵ برابر ٣،۵۴ (پنجاه و چهار و سه دهم) درصد بوده است.
وضع سواد بر حسب استان در سال ۱۳۶۵
استان تهران با ٢،۷٨ (هفتاد و هشت و دو دهم) درصد دارای بالاترین نرخ باسوادی و استان سیستان و بلوچستان با ٩،٣۵ (سی و پنج و نه دهم) درصد از کمترین میزان باسوادی در کشور برخوردار بوده است.
همچنین استانهای آذربایجان غربی و شرقی، هرمزگان و کردستان (احتمالن به دلیل دوزبانهبودن منطقه و مشکلات موجود در تدریس زبان فارسی به نوآموزان با گویشهای محلی) در آخرین مراتب نرخ باسوادی قرار گرفتهاند. در سال ۱۳۷۰، تهران با ۷،٨۵ (هستاد و پنج و هفت دهم) درصد و سیستان و بلوچستان با ٣،۵٠ (پنجاه و سه دهم) درصد به ترتیب بالاترین و پایینترین میزان باسوادی بودهاند. در نگاه به آمار نرخ باسوادی در استانهای کشور متوجه یک نابرابری محسوس میشویم که میتوان گفت دلایل ایجاد این فاصله را باید در مواردی چون نابرابری در وجود امکانات آموزشی و گسترش روزافزون آن، نابرابری در درآمد و ثروت، تنوع فرهنگ و زبان و برخی عوامل دیگر باید جست.
به لحاظ نرخ باسوادی، در مقایسه با کشورهای مشابه و آمار سالیان پیش، پیشرفت چندان مطلوبی حاصل نشده است. درواقع اگرچه گسترش هرچه بیشتر آموزش ابتدایی در دوران پس از انقلاب سبب افزایش جمعیت باسواد شده است، لکن افت تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مواردی است که از افزایش نرخ باسوادی جلوگیری میکند.
نکتهای که قابلتوجه است، این که عدهای از افراد بزرگسالی که آموزشهای سوادآموزی را دیدهاند و حتا موفق به کسب مدرک سوادآموزی شدهاند، از سطح سواد مطلوبی برخوردار نیستند و حتا پس از مدتی توانایی خواندن و نوشتن را از دست میدهند.
عواملی مانند نداشتن دانش و مهارت کافی معلمان سوادآموزی، سن بالای سوادآموزان و در نتیجه پایینبودن سطح یادگیری و انگیزهی آنان، عدمپیگیری در ادامهی آموزش سوادآموختگان، تکرارنکردن مطالب آموختهشده و بهکارنبردن خواندن و نوشتن توسط سوادآموختگان و... باعث این موضوع شده است.
آمار نشان میدهد در سال ۱۳۶۵ تقریبن میزان نرخ بیسوادی زنان ۶۰ درصد و مردان ۴۰ درصد بوده است. و میزان نرخ بیسوادی روستاییان ۶۰ درصد و شهرنشینان هم ۴۰ درصد بوده است. پس میزان نرخ بیسوادی زنان و روستاییان با هم برابر و بیشتر از نرخ بیسوادی مردان و شهرنشینان بوده است. که این امر نشان میدهد که در سوادآموزی باید به زنان و روستاییان بیشتر توجه شود. مشکلاتی مانند عدمجذابیت دورههای سوادآموزی، بازگشت به بیسوادی بسیاری از نوسوادان و عدمتطابق مواد درسی با واقعیتهای زندگی روزمره سبب شده برنامههای سوادآموزی در گسترش سواد چندان موفق نباشند و قدر مطلق بیسوادان رو به افزایش بگذارد.
وضع سواد برحسب استان در سال ۱۳۸۷
طبق آمار منتشره نهضت سوادآموزی در سال ١٣٨۷ در گروه سنی ١٠ تا ۴٩ ساله استان تهران دومین رتبهی بیسوادی کشور را دارد. درصد بالای بیسوادی در پایتخت کشور مشهود است که با ۴١١ هزار و ٨۴٨ بیسواد بعد از استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته است. براساس این گزارش، نزدیک به ۵٦ درصد از کل بیسوادان یعنی دو میلیون و ٣٣۴ هزار و ٨١ نفر در گروه سنی ١٠ تا ۴٩ ساله بهترتیب در هشت استان سیستان و بلوچستان، تهران، خوزستان، آذربایجان غربی، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، فارس و کرمان قرار دارند. با توجه به این، ارتباط دوزبانهبودن منطقه با نرخ بیسوادی چندان معقول به نظر نمیرسد.
تحلیل کیفی سوادآموزی در ایران در پیش از انقلاب
میزان باسوادی جمعیت ۶ ساله و بیشتر کشور در سالهای ۱۳۴۵، ۱۳۳۵ و ۱۳۵۵ بهترتیب ۲۸، ۱۵ و ۷،۴١ (چهل و یک و هفت دهم) درصد بوده است. نرخ سواد مناطق روستایی در این سالها نیز بهترتیب ۱۵، ۱۰ و ۲۵ درصد بوده است. با فرض صحت این ارقام، باز هم بررسی تطبیقی شاخصهای یادشده روند نامطلوب سوادآموزی را نشان میدهد. باید اذعان کرد که بهبود و دگرگونی وضع دشوار زندگی تودههای بیسواد تنها با سوادآموزی محض و بدون نشاندادن فواید و کاربردهای سواد و علوم مختلف در زندگی امکانپذیر نخواهد بود. ضروری است که بیسوادان بیش از هر چیز به آن دسته از اهداف و نیازهایی بیندیشند که با بهبود وضع زندگی آنان قرین خواهد بود. این امر سبب ایجاد یا تقویت انگیزهی آنان برای مشارکت فعال در امور خواهد شد. در جریان همین مشارکتهاست که افراد بیسواد به اهمیت سوادآموزی بیشتر پی خواهند برد و در ضمن کسب شناخت و آگاهی از موانع رشد و پیشرفتشان، فعالانه در آموزش و تربیت شرکت خواهند کرد.
برخی از فعالیتهای سوادآموزی در پیش از انقلاب موفق بودهاند که تدوین کتابهای درسی برای مردان و زنان روستایی و جمعیتهای شهری از آن جمله است. در این کتابها سعی شده است تا مواد آموزشی از یک سو با واقعیتها و نیازهای فردی و اجتماعی هر گروه مرتبط باشد و از سوی دیگر ضمن تقویت فرایند آگاهسازی، به افزایش کارآیی و پرورش قوهی تحلیل و تصمیمگیری سوادآموز کمک نماید. تلاش برای آموزش کودکان لازمالتعلیم از دیگرنکات مثبت برنامه سوادآموزی بود. از سوی دیگر بازگشت به بیسوادی نوسوادان، نیاز به دورههای تکمیلی را آشکار میساخت.
برنامههای سوادآموزی پس از انقلاب
در ۷ دی ۱۳۵۸ که «نهضت سوادآموزی» تشکیل شد، جمعیتی بالغ بر ۱۴ میلیون نفر بیسواد در کشور وجود داشت. در آن زمان شور و شوق مردم برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی در بالاترین حد خود بود. بیشک این اشتیاقها بهترین فرصت و زمینه برای حرکتی بنیادی برای ریشهکنی بیسوادی بود. اما متأسفانه به دلیل جنگ سنگین تحمیلی و درگیریهای داخلی و در نتیجه عدمثبات کشور امکان بهرهگیری از توان مردم و دولت میسر نبود چرا که توان مردم و دولت مصروف دفاع از کشور بود.
در طول جنگ بیشتر بودجهی کشور صرف هزینههای دفاعی میشد و جنگ مهمترین مسالهی کشور بود که باعث میشد سایر امور کشور از جمله سوادآموزی مورد کمتوجهی قرار گیرد. پس از پایان جنگ نیز به دلیل خرابی کشور بیشتر امکانات کشور در جهت سازندگی قرار گرفت. همچنین گذشت زمان بر انگیزهها و علاقهها تاثیر منفی گذاشت. و پس از آن هم نهضت سوادآموزی به خوبی عمل نکرد.
از آمار فعالیتهای نهضت در سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ اطلاع دقیقی در دست نیست. تنها اعلام شده که طی این سالها ۷۴۱ هزار نفر زیر پوشش برنامههای سوادآموزی قرار گرفتهاند. در سال ۱۳۶۱ نهضت سوادآموزی طرح ضربتی سوادآموزی را مطرح کرد، لکن طرح یادشده شکست خورد. طرح آموزش فردبهفرد در سال ۱۳۶۲ مطرح شد که بر اساس آن افراد باسواد خانوادهی بیسوادان را یاری میکردند تا به مهارتهای سوادآموزی دست یابند. از آن زمان به بعد طرحهای گوناگون دیگری به اجرا در آمده است که شامل طرحهای «گامی به سوی نور»، «سرباز معلم»، «لازمالتعلیم» و «مساجد» میشود. علاوه بر آن نهضت سعی کرده است که مهاجران جنگ تحمیلی، مهاجران افغانی و عراقی، اسیران جنگی، سربازان و کارکنان دولت را زیر پوشش برنامههای خود قرار دهد.
بهاستثنای سه سال اول فعالیت نهضت، بهطورمتوسط سالانه نزدیک به ۹۰۰ هزار نفر در کلاسهای سوادآموزی شرکت کردهاند. بالاترین میزان شرکت در سال ۱۳۶۶ (۱٬۶۶۰٬۰۰۰ نفر) و کمترین مقدارآن در سال ۱۳۶۳ (برابر با ۸۴۴٬۰۰۰ نفر) صورت گرفته است.
آمار نشان میدهد که همواره تعداد زنان بیسواد تقریبن دو برابر تعداد مردان بوده است. این فرض وجود دارد که بیسوادان مرد به دلیل اشتغال و در نتیجه به خاطر کمبود وقت و خستگی مایل به تحصیل نباشند. البته باید توجه داشت که نرخ بیسوادی مردان معمولن ۲۰ درصد کمتر از زنان بوده است. میزان متوسط قبولی در دورههای سوادآموزی طی سالهای ۶۸-۱۳۵۸ برابر ۴۰ درصد بوده است و نکتهی جالب این که میزان قبولی زنان همواره از مردان بیشتر بوده است. حاصل فعالیتهای سوادآموزی در طول سالهای ۶۸-۱۳۵۸ نشان میدهد که جمعن بالغ بر ٣،٩ (نه و سه دهم) میلیون نفر موفق به گرفتن کارنامهی قبولی از نهضت سوادآموزی شدهاند.
نکتهی قابلتوجه این که بیشتر معلمان و کارکنان نهضت سوادآموزی دارای مدرک دیپلم و زیر دیپلم هستند و از نظر سطح تحصیلات بیشتر آنان در سطح پایینی هستند.
گفتنی است بر اساس سرشماری عمومی در سال ۱۳۷۵ از میان ۵۲ میلیون نفر جمعیت ۶ ساله و بالاتر کشور ۴۱ میلیون نفر باسواد بودهاند و بدین ترتیب میزان باسوادی در کشور معادل ۷۵ درصد است. در آن سال از مجموعه باسوادان کشور ۵۴ درصد را مردان و ۴۶ درصد را زنان تشکیل میدهند.
آمار کلی نرخ باسوادی در ایران طی سالهای ۱۳۳۵-۱۳۹۰
سال ۱۳۳۵ : ۱۵ درصد
سال ۱۳۴۵ : ۲۸ درصد
سال ۱۳۵۵ : ۴۷ درصد
سال ۱۳۶۵ : ۶۱ درصد
سال ۱۳۷۵ : ۷۵ درصد
سال ۱۳۸۵ : ۸۴ درصد
سال ۱۳۹۰ : ۹۱ درصد
پانویسها:
«آمار دقیق بیسوادان اعلام شد: ۲ میلیون و ۶۹۷ هزار و ۱۱۳ نفر بیسواد در کشور». کیهان، ۲۴ فروردین ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱۳ آوریل ۲۰۱۱.