01-08-2014، 13:07
به عشقت تا ته دنیا ، به جنگ هر کسی میرم
چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟
.
.
.
گاهی اگر توانستی ، اگر خواستی ، اگر هنوز نامی از من در سر داشتی نه در دل !
در کوچه تنهایی من قدمی بگذار ، شلوغیه کوچه ظاهریست ، نترس ، بیا
نگاهی پرت کن و برو همین . . .
.
.
.
دلم برای تو کوچک شده است ، داری بزرگ می شوی !
.
.
.
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خوابها فقط خودشان را اذیت می کنند !
.
.
.
آهنگ ها ، بی رحم ترین صداهای جهان اند
بی آنکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموشی آنها بارها خود را شکسته ای
.
.
.
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !
.
.
.
فقط
برای چیدن لبانت پاهایم را بلند میکنم !
هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست
.
.
.
“عشق” آن است که اگر تو در سفر باشی ، من نمازم را شکسته بخوانم !
.
.
.
احتیاجی به تسبیح نیست
دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !
.
.
.
تو این روزها برایم حکم باران را داری وسط کویر ، همانقدر زندگی بخش ، همانقدر محال !
.
.
.
قویترین مرد دنیا هم که باشی محتاجی
محتاج لبخندهای عاشقانه ی یک زن ، فراموش نکن . . .
.
.
.
روز همان شب است و شب همه ی روزهاییست که “تو” نیستی !
.
.
.
نمی دانم دیگران به آن چه میگفتند ؟!
هرچه که بود
قبل از تو
نامش ” زندگی ” نبود !
.
.
.
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !
.
.
.
تو که نیستی ، هر صبح در آینه به خودم سلام و “بغض” به خیر میگویم !
.
.
.
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من . . .
.
.
.
حال مرا لک لکی با بال شکسته میفهمد
که میماند و تماشا میکند کوچ جفتش را . . .
.
.
.
ساده که باشی باید تنهایی را هم به جان بخری
این روزها سادگی خریدار ندارد ، چیپس ساده را میان بسته های فلفلی تصور کن !
.
.
.
تو “نمی آیی” و من
مدتی ست از دست “رفته ام”
هر وقت خواستی پیدایم کنی
بیا به همان خوابِ همـیشِگی . . .
.
.
.
تقصیر من نیست اگر بی چشمان تو نمی توانم سرکنم
بی انصاف نابینارا که ملامت نمی کنند . . .
.
.
.
لبخندت دنیایم را تغییر میدهد
کافیست بخندی تا ببینی چگونه در سردترین فصل سال گل از گلم میشکفد . . .
.
.
.
ما مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ، دو به دو به هم چسبیده
هر کداممان را که میکندند آن یکی هم بیرون میزد از زندگی
حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد !
.
.
.
شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم . . .
.
.
.
دست هایم برای لمس دستانت
تمام خواهش هایم را زیر پا گذاشته اند
پس دست هایم را بگیر ، هرچه را که لمس کردی باور کن
من همیشه قلبم را کف دستم میگیرم . . .
چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟
.
.
.
گاهی اگر توانستی ، اگر خواستی ، اگر هنوز نامی از من در سر داشتی نه در دل !
در کوچه تنهایی من قدمی بگذار ، شلوغیه کوچه ظاهریست ، نترس ، بیا
نگاهی پرت کن و برو همین . . .
.
.
.
دلم برای تو کوچک شده است ، داری بزرگ می شوی !
.
.
.
هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد
خوابها فقط خودشان را اذیت می کنند !
.
.
.
آهنگ ها ، بی رحم ترین صداهای جهان اند
بی آنکه بخواهی تو را به قعر خاطراتی میبرند که برای فراموشی آنها بارها خود را شکسته ای
.
.
.
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد !
.
.
.
فقط
برای چیدن لبانت پاهایم را بلند میکنم !
هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست
.
.
.
“عشق” آن است که اگر تو در سفر باشی ، من نمازم را شکسته بخوانم !
.
.
.
احتیاجی به تسبیح نیست
دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !
.
.
.
تو این روزها برایم حکم باران را داری وسط کویر ، همانقدر زندگی بخش ، همانقدر محال !
.
.
.
قویترین مرد دنیا هم که باشی محتاجی
محتاج لبخندهای عاشقانه ی یک زن ، فراموش نکن . . .
.
.
.
روز همان شب است و شب همه ی روزهاییست که “تو” نیستی !
.
.
.
نمی دانم دیگران به آن چه میگفتند ؟!
هرچه که بود
قبل از تو
نامش ” زندگی ” نبود !
.
.
.
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !
.
.
.
تو که نیستی ، هر صبح در آینه به خودم سلام و “بغض” به خیر میگویم !
.
.
.
صبح یعنی مست صدای تو
ظهر یعنی انتظار تو
عصر یعنی دلتنگم برای تو
شب یعنی یاد تو
و تو یعنی تمام لحظه های من . . .
.
.
.
حال مرا لک لکی با بال شکسته میفهمد
که میماند و تماشا میکند کوچ جفتش را . . .
.
.
.
ساده که باشی باید تنهایی را هم به جان بخری
این روزها سادگی خریدار ندارد ، چیپس ساده را میان بسته های فلفلی تصور کن !
.
.
.
تو “نمی آیی” و من
مدتی ست از دست “رفته ام”
هر وقت خواستی پیدایم کنی
بیا به همان خوابِ همـیشِگی . . .
.
.
.
تقصیر من نیست اگر بی چشمان تو نمی توانم سرکنم
بی انصاف نابینارا که ملامت نمی کنند . . .
.
.
.
لبخندت دنیایم را تغییر میدهد
کافیست بخندی تا ببینی چگونه در سردترین فصل سال گل از گلم میشکفد . . .
.
.
.
ما مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ، دو به دو به هم چسبیده
هر کداممان را که میکندند آن یکی هم بیرون میزد از زندگی
حالا سیمی مان کردند که با رفتن دیگری کک مان هم نگزد !
.
.
.
شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم . . .
.
.
.
دست هایم برای لمس دستانت
تمام خواهش هایم را زیر پا گذاشته اند
پس دست هایم را بگیر ، هرچه را که لمس کردی باور کن
من همیشه قلبم را کف دستم میگیرم . . .