23-07-2014، 17:35
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مرد نظافتچی وقتی با زن میلیونر سر سفره عقد نشست باور نداشت در چه دردسرهای بزرگ گرفتار خواهد شد. چندی پیش به پلیس، ماجرای عجیب دعوای 2 زن در یکی از خیابان های شمال تهران مخابره شد که در آن یک زن باکلاس و هووی فقیرش به جان هم افتاده بودند.
مرد نظافتچی وقتی با زن میلیونر سر سفره عقد نشست باور نداشت در چه دردسرهای بزرگ گرفتار خواهد شد. چندی پیش به پلیس، ماجرای عجیب دعوای 2 زن در یکی از خیابان های شمال تهران مخابره شد که در آن یک زن باکلاس و هووی فقیرش به جان هم افتاده بودند.
پلیس در صحنه درگیری هر دو زن را دستگیر کرد و آنها برای بررسی قضایی به پرونده هایشان پیش روی بازپرس نیک صفت از شعبه ۵ دادسرای شمیرانات قرار گرفتند. زن جوانی که لباس هایش نشان می داد نسبت به هوویش در شرایط مالی مناسبی نیست با ناراحتی به بازپرس پرونده گفت شوهرم برای انجام کارهای نظافت به خانه های مردم می رفت و خرج زندگی مان از این راه تامین می شد.
شوهرم وقتی گفت یک زن میلیونر به او پیشنهاد ازدواج داده است از من خواست موافقت کنم. او می گفت برای مدت کوتاهی زن میلیونر را به عقد موقت خود درآورده و پس از آن با گرفتن پول از او جدا می شود. من هم ناچار شدم به خاطر شرایط بد زندگی مان بپذیرم. شوهرم می گفت زن میلیونر پیشنهاد داده یکی از خانه هایش را به نام همسرم بزند.
این زن ادامه داد: ابتدا پذیرفتم و خوشحال شدم چون تصور می کردم شرایط زندگی مان تغییر می کند اما وقتی پی بردم همسرم او را به عقد دائم خود درآورده و با هم زندگی می کنند نتوانستم وجود زن دیگری را تحمل کنم. وی افزود: شوهرم را از دست داده ام. دیگر وجودم برایش مهم نیست. کمتر به خانه می آید و به هیچ کدام از وعده هایش عمل نکرده است. من هم به خانه مجلل هوویم رفتم و از او خواستم که دست از سر شوهرم بردارد. با هم درگیر شدیم و کتک کاری کردیم.
مرد جوان نیز به بازپرس گفت: چندی پیش برای کار به خانه اعیانی زنی رفتم؛ این زن تنها زندگی می کرد و ثروت زیادی داشت. پس از چند روز او از من خواستگاری کرد و گفت چند خانه دارد و درآمدش خوب است و اگر با او ازدواج کنم یکی از خانه هایش را به نام من می زند.
مرد در ادامه گفت: با آنکه این زن ۱۰ سال از من بزرگ تر بود اما پیشنهاد وسوسه کننده اش موجب شد موضوع را با همسرم درمیان بگذارم و از وی خواستم درباره این پیشنهاد تصمیم بگیرد. برای ما که زندگی مان به سختی می گذشت فرصت خوبی بود تا از این وضع نجات پیدا کنیم. همسرم نیز پیشنهاد را قبول کرد و گفت باید خانه اش را به نام ما بزند اما زن میلیونر از من خواست او را عقد دائم کنم تا خانه اش را به نام من بزند. من هم به همسرم چیزی نگفتم اما وقتی این موضوع را متوجه شد با من تماس گرفت و شروع به ناسزاگویی کرد.
سعی داشتم آرامش کنم اما بی فایده بود. همسرم با عصبانیت به خانه همسر دومم رفت و با هم درگیر شدند. من نیز در بین این دوراهی گرفتار شده ام. همسر اولم را دوست دارم و فقط به خاطر پول و خوشبختی او تن به ازدواج دوم دادم اما هرگز تصور نمی کردم چنین اتفاقی بیفتد. پس از اظهارات این مرد، ۲ زن از یکدیگر به اتهام فحاشی و ضرب و شتم شکایت کردند و پرونده در حال رسیدگی است.
هدانا