22-07-2014، 14:51
بعد از روي كار آمدن محمدرضا اوضاع جامعه از نظر شيوع فساد مالي بدتر شد. چرا كه فساد در آن زمان تنها به رضاخان و اطرافيان بانفوذ او محدود ميشد، اما در دوران سلطنت پهلوي دوم، از شخص شاه گرفته تا خاندان و فاميل او و نيز دولتهاي بر سر كار آمده و وابستگان آنها، همگي به چپاول اموال عمومي، رشوهخواري و اخاذي مشغول بودند. به طوري كه اين ميزان گستردگي، باعث شكلگيري اعتراضات داخلي و خارجي گرديد و حاكميت را با بحران مشروعيت مواجه كرد. اين مساله به عنوان يك موضوع ملي مطرح بود چرا كه به قولي «در رژيم گذشته فسادهاي زير 100 ميليون تومان را مباح ميشمردند.»17 از آن جا كه خود دولت نيز فاسد بود، نميتوانست در مقابل فساد مقامات و صاحبان قدرت و نفوذكاري انجام دهد و وقتي دولتمردان ادعاي مبارزه با فساد مالي را ميكردند، به سراغ چند تاجر، بازاري و يا كارمند دون پايه رفته و آنها را محاكمه ميكردند و خود را حامي جامعهاي بدون مفاسد مالي ميدانستند. در سالهايي كه نفت به قيمت خوبي فروش ميرفت، فساد در نورچشميها بسيار زياد ميشد و وقتي قيمت نفت پايين ميآمد، بحران اقتصادي، فقر مزمن، مهاجرت روستاييان، تبعيض و شكاف طبقاتي و هزار و يك معضل ديگر در جامعه شيوع پيدا ميكرد؛ اين موضوع نتيجه سياستهاي غلط و سوءاستفادههاي مالي كلان و نيز برداشتها و حيف و ميلهاي بيحساب و كتاب ثروت عمومي بود. در ادامه به تفصيل و به صورت موردي، مفاسد شخص شاه، درباريان و خاندان پهلوي و دولتهاي بر سر كار آمده را مرور ميكنيم.