21-07-2014، 13:52
همه ما میدانیم كه در صد سال اخیر ، یعنی از اوایل سده چهاردهم هجری قمری تا زمان حاضر ، نهضتها ، انقلابها ، قیامها و اقدامهای متعددی توسط روحانیت شیعه انجام شدهاند از جمله نهضت تنباكو به رهبری میرزا شیرازی بزرگ، پس از آن قیام مشروطیت و بعد از مشروطه داستان شهید شیخ فضلالله نوری و پس از آن انقلاب عراق كه به رهبری روحانیت عراق و مرحوم میرزای شیرازی كوچك (مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی) انجام شد.
بعد داستان مرحوم مدرس، قیام مرحوم خیابانی ، قیام میرزا كوچك خان جنگلی و در سالهای اخیر قیام آیتالله كاشانی و مسئله ملی شدن نفت و بعد داستان فداییان اسلام یعنی نواب صفوی و همفكرها و همراههایش و سپس انقلاب با عظمت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه. اینها قیامها و اقدامهایی هستند كه توسط روحانیت ترتیب یافته و انجام و دنبال شدهاند و همه مورخان معاصر، دخالت روحانیت را در این نهضتها قبول دارند.
در مورد میرزا كوچك خان واقع این است كه میرزا كوچك خان یك مسلمان معتقد و یك روحانی مۆمن بوده و قیام او یك قیام اسلامی و در راستای سایر قیامهایی است كه فقط و فقط منشأ دینی داشتهاند و این است برخی از دلیلها و گواهیهای آن:
سند اول: اعلامیه است به قلم خود میرزا كوچك. این اعلامیه، میرزا و روحیه اسلامی او را تاحدی به ما میشناساند و گفتار آنان را كه میخواهند قیام او را فقط برای آزادی توجیه كنند، باطل میكند. این اعلامیه با عنوان «تمنا» در روزنامه جنگل چاپ شده است: «یكی از علل خرابیهای ما تقید به القاب و احترامات بیمأخذ صوری است كه غالبا تمایل به آنها تولید مفاسد كثیره میكند. هركس كه دو قدم در راه اصلاح مملكت برداشت و یا دو كلمه برای آبادی ملتی نطق و تحریر كرد و یا دو روزی به خدمات نوع خود مشغول شد، فورا یك لقب و یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران به او چسبیده و همان سبب كبر و غرور گشته، بلكه تهیه وسائل و تجملی كه لازمه آن لقب است، آن را از طریق حق و صواب منصرف میكند. كسی كه مقصودش خدمت به وطن و ملت و نیتش خالص است نباید مقید به این پیرایهها گردد. این بنده كه شاید اغلب بدانند قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است نه برای تحصیل جاه و جلال، از عموم تمنا میكنم كه از القاب معموله معافم داشته و به همان اسم خودم مخاطبم دارند و در این كار منتی بزرگ بر كوچك بگذارند. كوچك جنگلی».
آیا این همان جملهای نیست كه امام خمینی رضوانالله تعالی علیه میفرمود كه به من بگویید خادم نه رهبر.
آری طرز فکر یك مسلمان اصیل و معتقد این است كه چون من میخواهم برای اسلام كار كنم باید نیتم خالص باشد و حتی از مردم توقع لقب هم نداشته باشم.
و امروز نعم البدل و یادگار آن ستونهای دیانت كه مغزهای مقدس ایشان مربوط به سیاست نیز هست، امثال آقای شیخ الشریعه، آقای میرزا حسین نائینی ، آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، آقا سید علی داماد، فاضل ممقانی، آقا سید محمد طباطبایی مهاجر معروف ، آقا سید محمد بهبهانی نعمالخلف، مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی.
و آنها كه مجسمه ترویج شرایع و دین اسلامند،امثال آقا سید محمد كاظم یزدی، آقا میرزا محمد تقی سامرایی شیرازی ، آقای صدر اصفهانی است كه در مقام احتیاج حبلالمتین شرع و شریعت در كف آهنین آنهاست».
در این مقال میبینیم كه حتی از آقا سید كاظم یزدی صاحب عروه كه به هر علتی در امور سیاسی دخالت نمیكرد و از مخالفان سرسخت مشروطه بود تجلیل میشود با اینكه طبع یك طلبه و روحانی انقلابی و یك مسلمان انقلابی ایجاب میكند كه با هر روحانی و آخوند كه كار او و امثال او را تصویب نمیكنند، مخالف باشد و نعوذبالله اهانت كند، همانطور كه در دوران مشروطه این چنین بود و مثلا علیه همین صاحب عروه رحمتالله علیه ، افراد داغ انقلابی بیپروا مطالبی را میگفتند. از اینجا به این نتیجه میرسیم كه میرزا و جنگلیها یك روحیه اسلامی و علاقمند به روحانیت و علما و مراجع داشتند كه حتی در بحبوحه گرمی بازارشان به آقایانی كه با آنها همصدا نبودند چون آنها را پاك و منزه میدانستند، هیچگونه اهانتی نمیكردند، بلكه تجلیل و احترام هم میكردند و این نشانه پایبند بودن به احكام اسلام است. آری از این قبیل یادداشتها میفهمیم كه میرزا كوچك خان یك روحانی علاقمند به روحانیت و مراجع تقلید است و اقدام او اساس برنامههای اسلام و صاحب اسلام است.
سند سوم: پاسخ میرزا كوچك است به یكی از بیگانگان كه به او گفت ، «اگر تو را در محكمه الهی حاضر كنند و بگویند این تلفات را مسئول كیست چه جواب میدهی؟»
پاسخ میرزا این است، «در قانون اسلام مدون است كه كفار وقتی به ممالكت اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد میكشد كه من اسلام و انصاف نمیشناسم و باید دول ضعیف را اسیر و آزار و كشته مقاصد مشئوم خود سازم .... با این ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعی كنم گو آنكه كرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود و در مقابل جوابی را كه موسی به فرعون و محمد (ص) به ابوجهل و سایر مقننین و قائدان آزادی و روحانی در محكمه الهی میدهند، من هم میدهم».
امام خمینی «رضوان الله علیه میفرمود در قرآن داستان موسی و فرعون و ابراهیم و نمرود و امثال اینها بیخود مطرح نشده، اگر داستان موسی و فرعون در قرآن آمده برای این بوده كه مردم بدانند باید در مقابل فرعونها بایستند و قیام كنند. به نظر میرسد مرحوم میرزا كوچك همین مطلب را در جواب آن بیگانه میخواسته بگوید یعنی قیام خود را در راستای همان قیامهای الهی دانسته و گفته اگر ایراد و اشكالی باشد باید نعوذبالله به پیامبران هم ایراد باشد و هر جوابی آنان دادند، من میدهم زیرا كار من هم در راستای كار آنهاست.
این نوشته مرحوم دهخدا یكی از اولین سندهایی است كه میتواند اسلامی بودن نهضت میرزا كوچك خان را تأیید و تثبیت كند . عرض كردم دهخدا آن جور نیست كه بخواهد یك روحانی را ترویج كند. در همین نوشته هم بالاخره نیش خود را زده و چون میرزا در كارها با خدا مشورت میكرده، او را خرافی دانسته است، ولی در عین حال میگوید او یك مسلمان مقید متشرع و پایبند به احكام اسلام است.
قضاوت دهخدا این است كه میرزا در نهایت، معتقد به اسلام بود و اگر به مملكت هم علاقه داشت شاید به خاطر اسلام بود و از همه گناهان اجتناب میكرد و حتی ریش تراشیدن را چون خلاف شرع میدانست. انجام نمیداد.
سند پنجم: ملكالشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب مینویسد: «مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالبا استخاره میكرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت. بعد از انقلاب مشروطه در سنه 1326 هجری قمری در گیلان بر ضد محمد علیشاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند كه یكی از آنها مرحوم میرزا كوچك خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بینالملل تشكیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت».
سند ششم: در كتابی كه در شرح حال مرحوم سید حسن مدرس نوشته شده، از مذاكرات مجلس شورای ملی آن روز چنین نقل شده كه مرحوم مدرس میگوید؛ «عقیده من این است كه خیابانی آدم خوبی بود ... باز هم میخواهم عرض كنم كه كوچك خان هم آدم خوبی بود ...»
و نیز در پاسخ این استفتاء : «آیا محاربه با جمعیتی كه پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی كرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملكت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی كه تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتكا و اشكال داشته و حقیقتا موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حكم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
مرحوم مدرس در جواب نوشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم . حقیر از آقا میرزا كوچك خان جنگلی و اشخاصی كه صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملكت نفهمیدم. بلكه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد كه نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است كه طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به كفر و معاندت با اسلام است. جمادی الثانیه 1338، حسن بن اسماعیل طباطبایی».
توجه دارید كه در همان بحبوحهای كه میخواستند بگویند میرزا یاغی و طاغی است و میخواستند او را آشوبگر معرفی كنند، مرحوم مدرس از او دفاع میكند و درباره او و اقدامش چنین عباراتی را میگوید و مینویسد.
بعد داستان مرحوم مدرس، قیام مرحوم خیابانی ، قیام میرزا كوچك خان جنگلی و در سالهای اخیر قیام آیتالله كاشانی و مسئله ملی شدن نفت و بعد داستان فداییان اسلام یعنی نواب صفوی و همفكرها و همراههایش و سپس انقلاب با عظمت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه. اینها قیامها و اقدامهایی هستند كه توسط روحانیت ترتیب یافته و انجام و دنبال شدهاند و همه مورخان معاصر، دخالت روحانیت را در این نهضتها قبول دارند.
در مورد میرزا كوچك خان واقع این است كه میرزا كوچك خان یك مسلمان معتقد و یك روحانی مۆمن بوده و قیام او یك قیام اسلامی و در راستای سایر قیامهایی است كه فقط و فقط منشأ دینی داشتهاند و این است برخی از دلیلها و گواهیهای آن:
سند اول: اعلامیه است به قلم خود میرزا كوچك. این اعلامیه، میرزا و روحیه اسلامی او را تاحدی به ما میشناساند و گفتار آنان را كه میخواهند قیام او را فقط برای آزادی توجیه كنند، باطل میكند. این اعلامیه با عنوان «تمنا» در روزنامه جنگل چاپ شده است: «یكی از علل خرابیهای ما تقید به القاب و احترامات بیمأخذ صوری است كه غالبا تمایل به آنها تولید مفاسد كثیره میكند. هركس كه دو قدم در راه اصلاح مملكت برداشت و یا دو كلمه برای آبادی ملتی نطق و تحریر كرد و یا دو روزی به خدمات نوع خود مشغول شد، فورا یك لقب و یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران به او چسبیده و همان سبب كبر و غرور گشته، بلكه تهیه وسائل و تجملی كه لازمه آن لقب است، آن را از طریق حق و صواب منصرف میكند. كسی كه مقصودش خدمت به وطن و ملت و نیتش خالص است نباید مقید به این پیرایهها گردد. این بنده كه شاید اغلب بدانند قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است نه برای تحصیل جاه و جلال، از عموم تمنا میكنم كه از القاب معموله معافم داشته و به همان اسم خودم مخاطبم دارند و در این كار منتی بزرگ بر كوچك بگذارند. كوچك جنگلی».
آیا این همان جملهای نیست كه امام خمینی رضوانالله تعالی علیه میفرمود كه به من بگویید خادم نه رهبر.
آری طرز فکر یك مسلمان اصیل و معتقد این است كه چون من میخواهم برای اسلام كار كنم باید نیتم خالص باشد و حتی از مردم توقع لقب هم نداشته باشم.
امام خمینی «رضوان الله علیه میفرمود در قرآن داستان موسی و فرعون و ابراهیم و نمرود و امثال اینها بیخود مطرح نشده، اگر داستان موسی و فرعون در قرآن آمده برای این بوده كه مردم بدانند باید در مقابل فرعونها بایستند و قیام كنند. به نظر میرسد مرحوم میرزا كوچك همین مطلب را در جواب آن بیگانه میخواسته بگوید یعنی قیام خود را در راستای همان قیامهای الهی دانسته و گفته اگر ایراد و اشكالی باشد باید نعوذبالله به پیامبران هم ایراد باشد و هر جوابی آنان دادند، من میدهم زیرا كار من هم در راستای كار آنهاست
سند دوم: مطلبی است كه باز از روزنامه جنگل نقل میكنم که این یادداشت علاقه میرزا كوچك و جنگلیها را به روحانیت و مراجع تقلید آن روز منعكس میسازد: « قدرت و سطوت ملی از راه دیانت و امانت، یك وقت به عهده كفایت شیخ كاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و آقا سید عبدالله بهبهانی شهید و میرزا شیرازی شهیر بود كه نام نامیشان تا ابد در دفتر هواخواهان آدمیت ثبت است.و امروز نعم البدل و یادگار آن ستونهای دیانت كه مغزهای مقدس ایشان مربوط به سیاست نیز هست، امثال آقای شیخ الشریعه، آقای میرزا حسین نائینی ، آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، آقا سید علی داماد، فاضل ممقانی، آقا سید محمد طباطبایی مهاجر معروف ، آقا سید محمد بهبهانی نعمالخلف، مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی.
و آنها كه مجسمه ترویج شرایع و دین اسلامند،امثال آقا سید محمد كاظم یزدی، آقا میرزا محمد تقی سامرایی شیرازی ، آقای صدر اصفهانی است كه در مقام احتیاج حبلالمتین شرع و شریعت در كف آهنین آنهاست».
در این مقال میبینیم كه حتی از آقا سید كاظم یزدی صاحب عروه كه به هر علتی در امور سیاسی دخالت نمیكرد و از مخالفان سرسخت مشروطه بود تجلیل میشود با اینكه طبع یك طلبه و روحانی انقلابی و یك مسلمان انقلابی ایجاب میكند كه با هر روحانی و آخوند كه كار او و امثال او را تصویب نمیكنند، مخالف باشد و نعوذبالله اهانت كند، همانطور كه در دوران مشروطه این چنین بود و مثلا علیه همین صاحب عروه رحمتالله علیه ، افراد داغ انقلابی بیپروا مطالبی را میگفتند. از اینجا به این نتیجه میرسیم كه میرزا و جنگلیها یك روحیه اسلامی و علاقمند به روحانیت و علما و مراجع داشتند كه حتی در بحبوحه گرمی بازارشان به آقایانی كه با آنها همصدا نبودند چون آنها را پاك و منزه میدانستند، هیچگونه اهانتی نمیكردند، بلكه تجلیل و احترام هم میكردند و این نشانه پایبند بودن به احكام اسلام است. آری از این قبیل یادداشتها میفهمیم كه میرزا كوچك خان یك روحانی علاقمند به روحانیت و مراجع تقلید است و اقدام او اساس برنامههای اسلام و صاحب اسلام است.
سند سوم: پاسخ میرزا كوچك است به یكی از بیگانگان كه به او گفت ، «اگر تو را در محكمه الهی حاضر كنند و بگویند این تلفات را مسئول كیست چه جواب میدهی؟»
پاسخ میرزا این است، «در قانون اسلام مدون است كه كفار وقتی به ممالكت اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد میكشد كه من اسلام و انصاف نمیشناسم و باید دول ضعیف را اسیر و آزار و كشته مقاصد مشئوم خود سازم .... با این ادله وجدانم محكوم است در راه سعادت كشورم سعی كنم گو آنكه كرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود و در مقابل جوابی را كه موسی به فرعون و محمد (ص) به ابوجهل و سایر مقننین و قائدان آزادی و روحانی در محكمه الهی میدهند، من هم میدهم».
امام خمینی «رضوان الله علیه میفرمود در قرآن داستان موسی و فرعون و ابراهیم و نمرود و امثال اینها بیخود مطرح نشده، اگر داستان موسی و فرعون در قرآن آمده برای این بوده كه مردم بدانند باید در مقابل فرعونها بایستند و قیام كنند. به نظر میرسد مرحوم میرزا كوچك همین مطلب را در جواب آن بیگانه میخواسته بگوید یعنی قیام خود را در راستای همان قیامهای الهی دانسته و گفته اگر ایراد و اشكالی باشد باید نعوذبالله به پیامبران هم ایراد باشد و هر جوابی آنان دادند، من میدهم زیرا كار من هم در راستای كار آنهاست.
در كتابی كه در شرح حال مرحوم سید حسن مدرس نوشته شده، از مذاكرات مجلس شورای ملی آن روز چنین نقل شده كه مرحوم مدرس میگوید؛ «عقیده من این است كه خیابانی آدم خوبی بود ... باز هم میخواهم عرض كنم كه كوچك خان هم آدم خوبی بود ...»
سند چهارم: من فكر میكنم اولین كسی كه درباره میرزا كوچك خان چیزی نوشته مردم دهخداست و این نوشته از یادداشتهای اصلی دهخداست، نه اینكه بعدها اضافه شده باشد و تا آنجاه كه بنده خبردارم، دهخدا طرز فكرش جوری نبوده كه بخواهد از روحانیت یا روحانیون دفاع كند بلكه شواهدی در دست است كه گاهگاهی با آنها معارضه هم و بالاتر اینكه گاهی تحقیر هم میكرده است. البته لغتنامه اشان خدمتی است به فرهنگ ما و هیچ كس منكر این خدمت نیست، اما روحیهاش روحیهای نبوده كه روحانیت را ترویج كند. ایشان در این یادداشت چنین آورده است: «میرزا كوچك خان از مجاهدین گیلان بود كه با میرزا كریم خان و سردار محییالدین برای بیرون كردن محمد علیشاه به تهران آمد، او سربازی بینهایت شجاع بود. اول بار كه او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی سال مینمود. در نهایت در معتقد به اسلام و همان حد نیز وطن پرست بود. شاید آن هم از راه اینكه ایران وطن او یك مملكت اسلامی است و دفاع از او را واجب میشمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترك نمیشد. از تمام محرمات دینی مجتنب بود، لیكن در دین خرافی بود و همه كارها را از فعل و ترك با استخاره سبحه و یا قرآن میكرد. آنگاه كه در تهران بود لباس عادی داشت و ریش خود را نمیتراشید، چه آن را خلاف شرع میشرمد، قانع و بیطمع بود ... همیشه متفكر بود و بسیار كم تكلم میكرد ... میگفتند در اول طلبه دینی بود و مقدماتی از عربی و فقه میدانست رحمتالله علیه».این نوشته مرحوم دهخدا یكی از اولین سندهایی است كه میتواند اسلامی بودن نهضت میرزا كوچك خان را تأیید و تثبیت كند . عرض كردم دهخدا آن جور نیست كه بخواهد یك روحانی را ترویج كند. در همین نوشته هم بالاخره نیش خود را زده و چون میرزا در كارها با خدا مشورت میكرده، او را خرافی دانسته است، ولی در عین حال میگوید او یك مسلمان مقید متشرع و پایبند به احكام اسلام است.
قضاوت دهخدا این است كه میرزا در نهایت، معتقد به اسلام بود و اگر به مملكت هم علاقه داشت شاید به خاطر اسلام بود و از همه گناهان اجتناب میكرد و حتی ریش تراشیدن را چون خلاف شرع میدانست. انجام نمیداد.
سند پنجم: ملكالشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب مینویسد: «مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالبا استخاره میكرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت. بعد از انقلاب مشروطه در سنه 1326 هجری قمری در گیلان بر ضد محمد علیشاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند كه یكی از آنها مرحوم میرزا كوچك خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بینالملل تشكیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت».
سند ششم: در كتابی كه در شرح حال مرحوم سید حسن مدرس نوشته شده، از مذاكرات مجلس شورای ملی آن روز چنین نقل شده كه مرحوم مدرس میگوید؛ «عقیده من این است كه خیابانی آدم خوبی بود ... باز هم میخواهم عرض كنم كه كوچك خان هم آدم خوبی بود ...»
و نیز در پاسخ این استفتاء : «آیا محاربه با جمعیتی كه پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی كرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملكت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی كه تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتكا و اشكال داشته و حقیقتا موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حكم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
مرحوم مدرس در جواب نوشت:
«بسمالله الرحمن الرحیم . حقیر از آقا میرزا كوچك خان جنگلی و اشخاصی كه صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملكت نفهمیدم. بلكه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد كه نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است كه طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به كفر و معاندت با اسلام است. جمادی الثانیه 1338، حسن بن اسماعیل طباطبایی».
توجه دارید كه در همان بحبوحهای كه میخواستند بگویند میرزا یاغی و طاغی است و میخواستند او را آشوبگر معرفی كنند، مرحوم مدرس از او دفاع میكند و درباره او و اقدامش چنین عباراتی را میگوید و مینویسد.