02-07-2014، 8:14
تاریخ ایرانی: «مجلس شورای ملی به وزارت معارف اجازه میدهد مؤسسهای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه علوم و فنون و ادبیات و فلسفه در تهران تأسیس نماید.» این نخستین ماده از لایحۀ تاسیس دانشگاه بود که روز سهشنبه ۸ خرداد ماه ۱۳۱۳ از تصویب نمایندگان نهمین دورۀ مجلس شورای ملی گذشت؛ لایحهای که برای به ثمر رسیدنش راه درازی طی شده بود.
چراغ اول را دکتر اسماعیلخان سنگ، روشن کرد. او نمایندۀ ساری در ششمین دورۀ مجلس شورای ملی بود که سال ۱۳۰۵ در نامهای به سید محمد تدین، وزیر وقت معارف خواستار اقدام دولت برای احداث اونیورسیته در ایران شد؛ موضوعی که خود تدین نیز به آن نظر داشت و جایی دربارۀ آن گفته بود: «یک روزی این مملکت از علم کاملاً مستفید خواهد شد که ما دارای اونیورسیته و دارالعلوم باشیم و الا با این تحصیلات ابتدایی و متوسطه آن استفاده که ممالک دیگر از علوم عالیه میکنند ما هم اگر بخواهیم منحصر کنیم به همین قسمت، آن استفاده را نخواهیم کرد.» او چندی بعد در پاسخ به نامۀ دکتر سنگ گفت: «راجع به اونیورسیته که آن را میتوانیم دارالعلوم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه لوازم مقدمات آن هستم. نظر من این است که در یک فضای وسیعی که شاید ۸۰ تا ۱۰۰ هزار ذرع مربع وسعت داشته باشد، بنایی ساخته شود که شعب علوم و فنون در آنجا تاسیس گردد.»
این گفتوگو میان نماینده و وزیر مسکوت ماند تا دو سال بعد که به گفتۀ دکتر محمود حسابی او پیشنهاد راهاندازی مرکزی جامع برای تدریس همه یا اغلب دانشهای روز را با وزیر وقت فرهنگ، دکتر علیاصغر حکمت، در میان نهاد و در سال ۱۳۱۰ نیز عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار وقت، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را برای مطالعه در «تاسیسات علمی دنیای جدید» و تهیه طرحی برای تاسیس دانشگاه در کشور مامور کرد. اما ایدۀ اصلی تاسیس دانشگاه در نهایت اواسط زمستان ۱۳۱۲ توسط علیاصغر حکمت به گوش رضاشاه رسید و با موافقت او پیگیری شد. حکمت در خاطراتش به یکی از جلسههای هیات وزرا اشاره میکند که بهمن ماه ۱۳۱۲ با حضور رضاشاه در عمارتی که بعدها کاخ ملکه پهلوی شد، برگزار شده بود و او در آنجا پیشنهاد سرنوشتساز خود مبنی بر راهاندازی اونیورسیته (دانشگاه) را به شاه ارائه کرد.
چنان که او روایت میکند در آن جلسه که بحث غالب، سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید بوده و هیات دولت از فروغی رئیسالوزرا گرفته تا وزیران دیگر همه به تحسین و تمجید زبان گشوده بودند، حکمت گفته بود که «در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص «اونیورسیته» ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد.» رضاشاه هم بعد از اندک تأملی پاسخ داده بود که «بسیار خوب آن را بسازید».
چنین بود که در جلسه بعدی هیات وزرا رضاشاه به علیاکبر داور، وزیر وقت مالیه دستور داد مبلغ ۲۵۰ هزار تومان برای تاسیس دانشگاه به وزارت معارف اعتبار بدهند؛ موضوعی که هنگام تصویب بودجۀ سال ۱۳۱۳ محقق شد و وزارت مالیه این مبلغ را افزون بر بودجۀ هر ساله برای ساختمان دارالعلوم به وزارت معارف اختصاص داد.
حکمت بعد از ابلاغ این قانون، در پی یافتن محل مناسبی برای بنای دانشگاه فعالیت خود را آغاز کرد و در این راه از همفکری آندره گدار، معمار و باستانشناس مشهور فرانسوی که آن زمان در استخدام وزارت معارف بود بهره گرفت و سرانجام تصمیم بر این شد که بنای دانشگاه در منطقۀ جلالیه احداث شود، اما در این میانه مانعی در کار بود.
آن زمان بسیاری از صاحبان زمین برای اینکه طرف چنین معاملهای قرار گیرند سر از پا نمیشناختند و پیوسته پیشنهاداتی از جانب زمینداران برای فروش آن به وزارت معارف ارائه میشد. از جمله زمینهایی که عرضه شد، اراضی بهجتآباد بود که آن زمان در اطراف باغ معروف آن عمارات و خانههایی بنا شده بود. اما آندره گدار مشاور حکمت با این استدلال که این منطقه وسعت چندانی ندارد و امکان ساخت و ساز بیشتر را از سازندگان دانشگاه میگیرد، با گزینۀ بهجتآباد مخالفت کرد. اما مالکین اراضی بهجتآباد که از این سو مایوس شده بودند به دیدار داور، وزیر مالیه رفتند و به ترفندهای گوناگون نظر او را به خرید زمینهای خود جلب کردند؛ موضوعی که حکمت و گدار با آن مخالفت اصولی داشتند. با این حال در نهایت با دخالت رضاشاه نظر آنان مد نظر قرار گرفت و کار ساختمان دانشگاه تهران در جلالیه آغاز شد. حکمت در این باره میگوید: «یکی از شبهای فروردین ماه همان سال که پیشنهاد دو زمین جلالیه و بهجتآباد مطرح شد مرحوم داور، رجحان بهجتآباد را قویاً پشتیبانی میکرد و بالاخره اخذ رأی به عمل آمد و معلوم شد ایشان اکثریت داشتند و من بسیار دل شکسته و نومید گشتم. در این اثنا شاه به جلسه وزرا ورود فرمودند. پس از اندکی به رسم معمول از مرحوم فروغی نخستوزیر سؤال کردند (چه میکردید؟) مرحوم فروغی عرض کرد: «صحبت انتخاب زمین برای دانشگاه بود و دو محل پیشنهاد شده یک بهجتآباد و دیگری جلالیه.» شاه بعد از اندک تأملی فرمودند: «باغ جلالیه را انتخاب کنید. بهجتآباد شایسته نیست. عرصه آن کم و اراضی آن سیلگیر است. من همه این نواحی را با اسب گردش کرده و دیدهام.» مطلب تمام شد و من مشغول به کار شدم.»
موضوع دیگر تصویب قانونی برای تاسیس دانشگاه بود که قرار شد در قالب لایحهای تقدیم مجلس شورای ملی شود و در کار نوشتن آن افرادی چون دکتر عیسی صدیق و دکتر محمود حسابی، حکمت را همراهی کردند. این لایحه با عنوان «لایحه تاسیس دانشگاه» در نیمه دوم سال ۱۳۱۲ به بهارستان رفت و در خرداد ماه سال ۱۳۱۳ از تصویب نمایندگان گذشت. به موجب لایحه تاسیس دانشگاه، این موسسه علمی در شش بخش شامل: ۱-علوم معقول و منقول، ۲- علوم طبیعی و ریاضی، ۳- ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی، ۴- طب و شعب و فروع آن، ۵- حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی و ۶- فنی که دانشکده نامیده میشدند، فعالیت خود را آغاز میکرد.
۱۵ بهمن ماه ۱۳۱۳ طی مراسمی در اراضی جلالیه، سنگ اول بنای دانشگاه تهران به دست رضاشاه نصب شد. زمین خریداری شده برای دانشگاه دویست هزار متر بود که به مبلغ یکصد هزار تومان از حاج رحیم اتحادیه تبریزی به قرار متری پنج ریال خریداری شده بود. پس از این مراسم، موسیو گدار معماری ساختمانهای نخستین دانشگاه را آغاز کرد. اما در حالی که کار ساختمان دانشگاه در جریان بود، مسئولان وقت تصمیم گرفتند مراسم افتتاح رسمی دانشگاه را در ۲۴ اسفند همان سال در عمارت دانشکده حقوق به عمل آورند. مراسمی که در آن حاج سید نصرالله تقوی به ریاست دانشکده معقول و منقول، علیاکبر دهخدا به ریاست دانشکده حقوق، دکتر محمدحسین لقمان ادهم به ریاست دانشکده پزشکی، دکتر محمود حسابی به ریاست دانشکده فنی و دکتر عیسی صدیق به ریاست دانشکده ادبیات و علوم و دانشسرای عالی منصوب شدند.
فروغی، رئیسالوزرا در مراسم افتتاح رسمی دانشگاه تهران گفت: «خاطر محترم آقایان مسبوق است که چندی پیش قانونی از مجلس شورای ملی گذراندیم برای تاسیس دانشگاه و این لفظی است که به معنای اونیورسیته اختیار کردهایم. این قانون باید مجرا شود و دانشگاه تاسیس گردد. یکی از لوازم حسن جریان امور دانشگاه بنا و عمارت مناسب است. هر چند بر حسب ظاهر تعلیم و تعلم علم در عمارات کهنه و متعارفی هم ممکن است ولی اگر درست تامل کنیم تصدیق خواهید فرمود که مقتضیات امروزی ایجاب میکند که بنای آن مناسب باشد و این فقره کمال اهمیت را دارد. شروع به بنا هم کردهایم و عنقریب بنای عالی و شایسته خواهیم داشت که همه شعب دانشگاه در آن جمع خواهد بود. اما البته چنین بنای عظیمی در مدت قلیل به اتمام نمیرسد. از طرف دیگر تسریع در امر معارف واجب است و جایز نیست که به انتظار انجام عمارت بیکار بنشینیم، بنابراین با همین وسایل فعلی دانشگاه را دایر میکنیم تا انشاءالله پس از اتمام عمارت کار دانشگاه بر وفق دلخواه کامل شود.»
تاسیس دانشگاه تهران
تاریخ: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ (کلنگزنی)، ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ (افتتاح رسمی)
بازیگران اصلی: رضاشاه، علیاصغر حکمت، عیسی صدیق، محمدعلی فروغی، علیاکبر داور
فرجام: امسال هشتادمین سال فعالیت دانشگاه تهران است.
چراغ اول را دکتر اسماعیلخان سنگ، روشن کرد. او نمایندۀ ساری در ششمین دورۀ مجلس شورای ملی بود که سال ۱۳۰۵ در نامهای به سید محمد تدین، وزیر وقت معارف خواستار اقدام دولت برای احداث اونیورسیته در ایران شد؛ موضوعی که خود تدین نیز به آن نظر داشت و جایی دربارۀ آن گفته بود: «یک روزی این مملکت از علم کاملاً مستفید خواهد شد که ما دارای اونیورسیته و دارالعلوم باشیم و الا با این تحصیلات ابتدایی و متوسطه آن استفاده که ممالک دیگر از علوم عالیه میکنند ما هم اگر بخواهیم منحصر کنیم به همین قسمت، آن استفاده را نخواهیم کرد.» او چندی بعد در پاسخ به نامۀ دکتر سنگ گفت: «راجع به اونیورسیته که آن را میتوانیم دارالعلوم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه لوازم مقدمات آن هستم. نظر من این است که در یک فضای وسیعی که شاید ۸۰ تا ۱۰۰ هزار ذرع مربع وسعت داشته باشد، بنایی ساخته شود که شعب علوم و فنون در آنجا تاسیس گردد.»
این گفتوگو میان نماینده و وزیر مسکوت ماند تا دو سال بعد که به گفتۀ دکتر محمود حسابی او پیشنهاد راهاندازی مرکزی جامع برای تدریس همه یا اغلب دانشهای روز را با وزیر وقت فرهنگ، دکتر علیاصغر حکمت، در میان نهاد و در سال ۱۳۱۰ نیز عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار وقت، دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) را برای مطالعه در «تاسیسات علمی دنیای جدید» و تهیه طرحی برای تاسیس دانشگاه در کشور مامور کرد. اما ایدۀ اصلی تاسیس دانشگاه در نهایت اواسط زمستان ۱۳۱۲ توسط علیاصغر حکمت به گوش رضاشاه رسید و با موافقت او پیگیری شد. حکمت در خاطراتش به یکی از جلسههای هیات وزرا اشاره میکند که بهمن ماه ۱۳۱۲ با حضور رضاشاه در عمارتی که بعدها کاخ ملکه پهلوی شد، برگزار شده بود و او در آنجا پیشنهاد سرنوشتساز خود مبنی بر راهاندازی اونیورسیته (دانشگاه) را به شاه ارائه کرد.
چنان که او روایت میکند در آن جلسه که بحث غالب، سخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عمارات و قصور زیبای جدید بوده و هیات دولت از فروغی رئیسالوزرا گرفته تا وزیران دیگر همه به تحسین و تمجید زبان گشوده بودند، حکمت گفته بود که «در آبادی و عظمت پایتخت البته شکی نیست ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عمارت مخصوص «اونیورسیته» ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب باشد.» رضاشاه هم بعد از اندک تأملی پاسخ داده بود که «بسیار خوب آن را بسازید».
چنین بود که در جلسه بعدی هیات وزرا رضاشاه به علیاکبر داور، وزیر وقت مالیه دستور داد مبلغ ۲۵۰ هزار تومان برای تاسیس دانشگاه به وزارت معارف اعتبار بدهند؛ موضوعی که هنگام تصویب بودجۀ سال ۱۳۱۳ محقق شد و وزارت مالیه این مبلغ را افزون بر بودجۀ هر ساله برای ساختمان دارالعلوم به وزارت معارف اختصاص داد.
حکمت بعد از ابلاغ این قانون، در پی یافتن محل مناسبی برای بنای دانشگاه فعالیت خود را آغاز کرد و در این راه از همفکری آندره گدار، معمار و باستانشناس مشهور فرانسوی که آن زمان در استخدام وزارت معارف بود بهره گرفت و سرانجام تصمیم بر این شد که بنای دانشگاه در منطقۀ جلالیه احداث شود، اما در این میانه مانعی در کار بود.
آن زمان بسیاری از صاحبان زمین برای اینکه طرف چنین معاملهای قرار گیرند سر از پا نمیشناختند و پیوسته پیشنهاداتی از جانب زمینداران برای فروش آن به وزارت معارف ارائه میشد. از جمله زمینهایی که عرضه شد، اراضی بهجتآباد بود که آن زمان در اطراف باغ معروف آن عمارات و خانههایی بنا شده بود. اما آندره گدار مشاور حکمت با این استدلال که این منطقه وسعت چندانی ندارد و امکان ساخت و ساز بیشتر را از سازندگان دانشگاه میگیرد، با گزینۀ بهجتآباد مخالفت کرد. اما مالکین اراضی بهجتآباد که از این سو مایوس شده بودند به دیدار داور، وزیر مالیه رفتند و به ترفندهای گوناگون نظر او را به خرید زمینهای خود جلب کردند؛ موضوعی که حکمت و گدار با آن مخالفت اصولی داشتند. با این حال در نهایت با دخالت رضاشاه نظر آنان مد نظر قرار گرفت و کار ساختمان دانشگاه تهران در جلالیه آغاز شد. حکمت در این باره میگوید: «یکی از شبهای فروردین ماه همان سال که پیشنهاد دو زمین جلالیه و بهجتآباد مطرح شد مرحوم داور، رجحان بهجتآباد را قویاً پشتیبانی میکرد و بالاخره اخذ رأی به عمل آمد و معلوم شد ایشان اکثریت داشتند و من بسیار دل شکسته و نومید گشتم. در این اثنا شاه به جلسه وزرا ورود فرمودند. پس از اندکی به رسم معمول از مرحوم فروغی نخستوزیر سؤال کردند (چه میکردید؟) مرحوم فروغی عرض کرد: «صحبت انتخاب زمین برای دانشگاه بود و دو محل پیشنهاد شده یک بهجتآباد و دیگری جلالیه.» شاه بعد از اندک تأملی فرمودند: «باغ جلالیه را انتخاب کنید. بهجتآباد شایسته نیست. عرصه آن کم و اراضی آن سیلگیر است. من همه این نواحی را با اسب گردش کرده و دیدهام.» مطلب تمام شد و من مشغول به کار شدم.»
موضوع دیگر تصویب قانونی برای تاسیس دانشگاه بود که قرار شد در قالب لایحهای تقدیم مجلس شورای ملی شود و در کار نوشتن آن افرادی چون دکتر عیسی صدیق و دکتر محمود حسابی، حکمت را همراهی کردند. این لایحه با عنوان «لایحه تاسیس دانشگاه» در نیمه دوم سال ۱۳۱۲ به بهارستان رفت و در خرداد ماه سال ۱۳۱۳ از تصویب نمایندگان گذشت. به موجب لایحه تاسیس دانشگاه، این موسسه علمی در شش بخش شامل: ۱-علوم معقول و منقول، ۲- علوم طبیعی و ریاضی، ۳- ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی، ۴- طب و شعب و فروع آن، ۵- حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی و ۶- فنی که دانشکده نامیده میشدند، فعالیت خود را آغاز میکرد.
۱۵ بهمن ماه ۱۳۱۳ طی مراسمی در اراضی جلالیه، سنگ اول بنای دانشگاه تهران به دست رضاشاه نصب شد. زمین خریداری شده برای دانشگاه دویست هزار متر بود که به مبلغ یکصد هزار تومان از حاج رحیم اتحادیه تبریزی به قرار متری پنج ریال خریداری شده بود. پس از این مراسم، موسیو گدار معماری ساختمانهای نخستین دانشگاه را آغاز کرد. اما در حالی که کار ساختمان دانشگاه در جریان بود، مسئولان وقت تصمیم گرفتند مراسم افتتاح رسمی دانشگاه را در ۲۴ اسفند همان سال در عمارت دانشکده حقوق به عمل آورند. مراسمی که در آن حاج سید نصرالله تقوی به ریاست دانشکده معقول و منقول، علیاکبر دهخدا به ریاست دانشکده حقوق، دکتر محمدحسین لقمان ادهم به ریاست دانشکده پزشکی، دکتر محمود حسابی به ریاست دانشکده فنی و دکتر عیسی صدیق به ریاست دانشکده ادبیات و علوم و دانشسرای عالی منصوب شدند.
فروغی، رئیسالوزرا در مراسم افتتاح رسمی دانشگاه تهران گفت: «خاطر محترم آقایان مسبوق است که چندی پیش قانونی از مجلس شورای ملی گذراندیم برای تاسیس دانشگاه و این لفظی است که به معنای اونیورسیته اختیار کردهایم. این قانون باید مجرا شود و دانشگاه تاسیس گردد. یکی از لوازم حسن جریان امور دانشگاه بنا و عمارت مناسب است. هر چند بر حسب ظاهر تعلیم و تعلم علم در عمارات کهنه و متعارفی هم ممکن است ولی اگر درست تامل کنیم تصدیق خواهید فرمود که مقتضیات امروزی ایجاب میکند که بنای آن مناسب باشد و این فقره کمال اهمیت را دارد. شروع به بنا هم کردهایم و عنقریب بنای عالی و شایسته خواهیم داشت که همه شعب دانشگاه در آن جمع خواهد بود. اما البته چنین بنای عظیمی در مدت قلیل به اتمام نمیرسد. از طرف دیگر تسریع در امر معارف واجب است و جایز نیست که به انتظار انجام عمارت بیکار بنشینیم، بنابراین با همین وسایل فعلی دانشگاه را دایر میکنیم تا انشاءالله پس از اتمام عمارت کار دانشگاه بر وفق دلخواه کامل شود.»
تاسیس دانشگاه تهران
تاریخ: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ (کلنگزنی)، ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ (افتتاح رسمی)
بازیگران اصلی: رضاشاه، علیاصغر حکمت، عیسی صدیق، محمدعلی فروغی، علیاکبر داور
فرجام: امسال هشتادمین سال فعالیت دانشگاه تهران است.