02-07-2014، 8:13
تاریخ ایرانی: هر چند عنوان وزیر امور خارجه سابق دولت شاهنشاهی را یدک میکشید اما یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، در اواسط پاییز ۱۳۳۳ در یک قدمی مرگ قرار گرفته بود؛ آن هم به اتهام تلاش برای سرنگونی حکومت. دولت نظامی او را به عنوان یکی از سرشناسترین سردمداران جمهوریخواهی در ایران، متهم ردیف اول ناآرامیهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ معرفی میکرد.
محاکمه سردبیر روزنامۀ باختر امروز در پاییز ۳۳ هم به اندازۀ بازداشتش پر سر و صدا بود و همۀ اینها مثل اختفای ۸ ماههاش، نشانی بود از استیصال و وحشت رژیم شاه از او. سید حسین فاطمی در واپسین روزهای سال کودتا، در خانۀ فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد؛ در حالی که چهرهاش با آن محاسن بلندی که تصویر لحظۀ بازداشتش نشان میداد، با دوران سخنگویی دولت مصدق آشکارا متفاوت بود. میگفتند او رهبر گروههای زیرزمینی مخالف دولت زاهدی بوده و از محل اختفایش دستگاه فرستنده و گیرنده به دست آمده است. آنان مدعی کشف مدارکی دال بر هدایت حزب نیروی سوم، ارتباط با حزب توده و ارتباط با مقامات خارجی از سوی فاطمی بودند و یافتن چکی متعلق به یک بانک غیرایرانی در محال اختفای او را شاهدی بر تائید مدعای خود میدانستند.
ماموران فرمانداری نظامی ماهها بود خانه به خانه و شهر به شهر در پی ردی از او میگشتند اما ناکام مانده بودند بنابراین عجیب نبود که وقتی در عین ناباوری خبر بازداشتش رسید، همۀ مقامات لشکری و کشوری برای گرفتن عکسی یادگاری با شیر در زنجیر، در شهربانی کل صف بکشند و از تیمور بختیار تا مولوی و نصیری و دیگران برای رساندن خبر خوش به اعلیحضرت از یکدیگر سبقت بگیرند.
فاطمی در لحظه بازداشت از سوی گروهی از هواداران شاه به ضرب چاقو مجروح شد و به جای زندان راهی بیمارستان شد؛ جراحتی که ناخوشی پیشین ناشی از ترور در مراسم خاکسپاری رفیق دیرینش محمد مسعود را بار دیگر به تن رنجورش بازگرداند و او را تا لحظۀ مرگ رها نکرد. یک سالی در همین شرایط و به رغم اوج گرفتن نارسایی قلبی در زندان ماند تا مهرماه ۱۳۳۳ که در دادگاه نظامی پشت میز محاکمه نشست. او را همراه دو نمایندۀ مجلس هفدهم یعنی دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی محاکمه کردند؛ جایی که همگی به استناد ماده ۳۱۷ قانون دادرسی ارتش به «بهم زدن اساس حکومت» متهم شده بودند.
او از همان لحظۀ اول به مرگش یقین داشت و میگفت «در مقام تظاهر و عوامفریبی» نیست. در دادگاه هم بارها بر استقلالخواهی و میهنپرستیاش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته میشوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطرهٔ خون من هزاران نهال میروید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستمدیده را از استعمار ناپاک میگیرد.»
۱۹ مهر ۱۳۳۳ به دنبال ۱۰ جلسه محاکمه نفسگیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجامخواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ده سال حبس کاهش یافت اما تغییری در سرنوشت فاطمی ایجاد نشد.
حکم اعدام فاطمی که قطعی شد در اقوام و دوستانش ولولهای افتاد تا برای شکستن حکم کاری کنند. این چنین بود که طی دو هفته پس از قطعی شدن حکم، جمعی از سناتورهای مجلس از جمله علی دشتی، جمال امامی امام جمعه تهران، دادگر، سردار فاخر حکمت، مطیعالدوله حجازی و ... هر یک جداگانه به دیدار شاه رفتند تا شاید بتوانند او را مجاب کنند با یک درجه تخفیف فاطمی را از اعدام برهاند. دکتر سیفپور فاطمی، برادر او و استاد زبان فارسی در دانشگاه پرینستون نیز همان روزها با ارسال تلگرافی به دربار، خدمات دکتر فاطمی در راه مبارزه با کمونیستها و مبارزهای که در راه احقاق حق ایران در شورای امنیت به کار برده بود را یادآور شده و استدعا کرد حکم او را با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل کنند. حتی شایع شده بود که نحاس پاشا، نخستوزیر اسبق مصر هم با ارسال تلگرافی خطاب به شاه خواستار عفو فاطمی شده بود.
با این حال شاه با فرجامخواهی رجال سیاسی و خانوادۀ فاطمی موافقت نکرد و حکم اعدام فاطمی در پاییز غمانگیز ٣٣ لازمالاجرا شد. این چنین بود که در روز ۱۹ آبان سال ١٣٣٣، فاطمی را در حالی که آثار بیماری در او نمایان بود، تا پای جوخهٔ اعدام بردند.
دادستان ارتش پس از اعدام فاطمی در مصاحبهای با توصیف حالات و روحیۀ او پیش از تیرباران گفت: «آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیتنامهاش را هم نوشته است.»
بعدها روایت شد وقتی فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود، خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود میخواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای فاطمی از زندانبانانش بود. روز اعدام فاطمی هوا به شدت سرد بود اما او با یک لا پیراهن و پیژامهای پشمینه پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلندترین صدایی که در توانش بود نام عزیزترینهایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.
فاطمی در هنگام مرگ تنها ۳۷ سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او را به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر او را پس از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگیاش پایان داده بود، به ابنبابویه شهر ری بردند. او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه محمد مسعود و یا در جوار شهدای سی تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی خواستۀ دوم محقق شد.
اعدام دکتر سید حسین فاطمی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۳۳
بازیگران اصلی: سید حسین فاطمی، محمدرضا شاه پهلوی، تیمسار سرتیپ قطبی
فرجام: تیرباران و خاکسپاری در ابنبابویه
محاکمه سردبیر روزنامۀ باختر امروز در پاییز ۳۳ هم به اندازۀ بازداشتش پر سر و صدا بود و همۀ اینها مثل اختفای ۸ ماههاش، نشانی بود از استیصال و وحشت رژیم شاه از او. سید حسین فاطمی در واپسین روزهای سال کودتا، در خانۀ فردی به نام محسنی در میدان تجریش بازداشت شد؛ در حالی که چهرهاش با آن محاسن بلندی که تصویر لحظۀ بازداشتش نشان میداد، با دوران سخنگویی دولت مصدق آشکارا متفاوت بود. میگفتند او رهبر گروههای زیرزمینی مخالف دولت زاهدی بوده و از محل اختفایش دستگاه فرستنده و گیرنده به دست آمده است. آنان مدعی کشف مدارکی دال بر هدایت حزب نیروی سوم، ارتباط با حزب توده و ارتباط با مقامات خارجی از سوی فاطمی بودند و یافتن چکی متعلق به یک بانک غیرایرانی در محال اختفای او را شاهدی بر تائید مدعای خود میدانستند.
ماموران فرمانداری نظامی ماهها بود خانه به خانه و شهر به شهر در پی ردی از او میگشتند اما ناکام مانده بودند بنابراین عجیب نبود که وقتی در عین ناباوری خبر بازداشتش رسید، همۀ مقامات لشکری و کشوری برای گرفتن عکسی یادگاری با شیر در زنجیر، در شهربانی کل صف بکشند و از تیمور بختیار تا مولوی و نصیری و دیگران برای رساندن خبر خوش به اعلیحضرت از یکدیگر سبقت بگیرند.
فاطمی در لحظه بازداشت از سوی گروهی از هواداران شاه به ضرب چاقو مجروح شد و به جای زندان راهی بیمارستان شد؛ جراحتی که ناخوشی پیشین ناشی از ترور در مراسم خاکسپاری رفیق دیرینش محمد مسعود را بار دیگر به تن رنجورش بازگرداند و او را تا لحظۀ مرگ رها نکرد. یک سالی در همین شرایط و به رغم اوج گرفتن نارسایی قلبی در زندان ماند تا مهرماه ۱۳۳۳ که در دادگاه نظامی پشت میز محاکمه نشست. او را همراه دو نمایندۀ مجلس هفدهم یعنی دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی محاکمه کردند؛ جایی که همگی به استناد ماده ۳۱۷ قانون دادرسی ارتش به «بهم زدن اساس حکومت» متهم شده بودند.
او از همان لحظۀ اول به مرگش یقین داشت و میگفت «در مقام تظاهر و عوامفریبی» نیست. در دادگاه هم بارها بر استقلالخواهی و میهنپرستیاش تاکید و تصریح کرد که «ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته میشوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطرهٔ خون من هزاران نهال میروید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستمدیده را از استعمار ناپاک میگیرد.»
۱۹ مهر ۱۳۳۳ به دنبال ۱۰ جلسه محاکمه نفسگیر، دادگاه عادی شماره یک دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی به اتفاق آرا حسین فاطمی را به اعدام محکوم کرد و شایگان و رضوی را با یک درجه تخفیف مستحق حبس ابد دانست. احکام برای فرجامخواهی به دادگاه تجدیدنظر ارجاع شدند و در نتیجه حبس ابد دکتر شایگان و مهندس رضوی به ده سال حبس کاهش یافت اما تغییری در سرنوشت فاطمی ایجاد نشد.
حکم اعدام فاطمی که قطعی شد در اقوام و دوستانش ولولهای افتاد تا برای شکستن حکم کاری کنند. این چنین بود که طی دو هفته پس از قطعی شدن حکم، جمعی از سناتورهای مجلس از جمله علی دشتی، جمال امامی امام جمعه تهران، دادگر، سردار فاخر حکمت، مطیعالدوله حجازی و ... هر یک جداگانه به دیدار شاه رفتند تا شاید بتوانند او را مجاب کنند با یک درجه تخفیف فاطمی را از اعدام برهاند. دکتر سیفپور فاطمی، برادر او و استاد زبان فارسی در دانشگاه پرینستون نیز همان روزها با ارسال تلگرافی به دربار، خدمات دکتر فاطمی در راه مبارزه با کمونیستها و مبارزهای که در راه احقاق حق ایران در شورای امنیت به کار برده بود را یادآور شده و استدعا کرد حکم او را با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل کنند. حتی شایع شده بود که نحاس پاشا، نخستوزیر اسبق مصر هم با ارسال تلگرافی خطاب به شاه خواستار عفو فاطمی شده بود.
با این حال شاه با فرجامخواهی رجال سیاسی و خانوادۀ فاطمی موافقت نکرد و حکم اعدام فاطمی در پاییز غمانگیز ٣٣ لازمالاجرا شد. این چنین بود که در روز ۱۹ آبان سال ١٣٣٣، فاطمی را در حالی که آثار بیماری در او نمایان بود، تا پای جوخهٔ اعدام بردند.
دادستان ارتش پس از اعدام فاطمی در مصاحبهای با توصیف حالات و روحیۀ او پیش از تیرباران گفت: «آن موقع روحیهاش به قدری قوی بود که اگر کسی وارد اتاق میشد و از جریان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمیکرد این شخص کسی است که چند دقیقه دیگر باید تیرباران شود و وصیتنامهاش را هم نوشته است.»
بعدها روایت شد وقتی فاطمی را از اتاقش بیرون آوردند که سوار کامیون (آمبولانس) شود، خواهش کرد یک سیگار به او بدهند. یکی از افسران سیگاری آتش زد و به او داد که با وضع خاصی گوشه لب گذاشت که پیدا بود میخواهد جرات و قوت قلب خود را نشان دهد. این آخرین تقاضای فاطمی از زندانبانانش بود. روز اعدام فاطمی هوا به شدت سرد بود اما او با یک لا پیراهن و پیژامهای پشمینه پای به میدان تیر لشکر دو زرهی تهران گذاشت و هنگام اعدام به جای عفوخواهی و تضرع با بلندترین صدایی که در توانش بود نام عزیزترینهایش، ایران و مصدق را فریاد زد و بعد صدای رگبار گلوله در میدان تیر پیچید.
فاطمی در هنگام مرگ تنها ۳۷ سال داشت و فرزندی سه ساله به نام سیروس که پیش از اعدام قیمومیت او را به دکتر محمد مصدق سپرد. پیکر او را پس از اعدام در حالی که شش گلوله سینه و قلب بیمارش را شکافته و شلیک تیر خلاص به زندگیاش پایان داده بود، به ابنبابویه شهر ری بردند. او وصیت کرده بود پیکرش را یا در قبرستان ظهیرالدوله کنار آرامگاه محمد مسعود و یا در جوار شهدای سی تیر به خاک بسپارند که سرانجام پس از انجام مراسم مذهبی خواستۀ دوم محقق شد.
اعدام دکتر سید حسین فاطمی
تاریخ: ۱۹ آبان ۱۳۳۳
بازیگران اصلی: سید حسین فاطمی، محمدرضا شاه پهلوی، تیمسار سرتیپ قطبی
فرجام: تیرباران و خاکسپاری در ابنبابویه