01-07-2014، 21:23
تاریخ ایرانی: در تاریخنگاری مشروطه، با این جنبش رفرمیستی به مثابه جنبشی پذیرنده رفتار شده است که عمدتاً به دلیل تاثیر اندیشههای سدۀ نوزدهم اروپای غربی یا روسیه ایجاد شده و در توصیف آن به استثنای امپراتوری عثمانی و قفقاز، به ندرت به پیوندهای آسیایی و آفریقای شمالی آن توجه شده است. تاریخنگاران شوروی نیز مشابه چنین تحلیلی را درباره جنبشهای رفرمیستی اوایل سدۀ بیستم در منطقۀ قفقاز و آسیای میانه دارند که آنها را «حرکتهایی منزوی، خوداتکا و محدود به باکو، تفلیس و بخارا یا حداکثر ترکستان و فراقفقاز دانستهاند.» (ص۵۵۳) آنها تلاش میکنند نشان دهند جنبشهای رفرمیستی در مناطق جنوبی روسیه، همگی تحت تاثیر و الهام جنبشهای معاصر روس و در نهایت تاتارها بودهاند. اما آیا حقیقت همین روایت غالب است که تاریخدانان مشروطهخواه ایران و تاریخدانان جنبش اصلاحات در جنوب شوروی بر آن اتفاق نظر دارند؟
این موضوع مقالهای است تحت عنوان «مشروطهخواهان بیمرز، مشروطهخواهی ایران و پیوندهای آسیایی آن» به قلم تورج اتابکی که اخیراً در قالب کتابی با عنوان «انقلاب مشروطۀ ایران» توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به بازار نشر آمده است. کتابی ویراستۀ پروفسور هوشنگ شهابی و پروفسور ونسا مارتین که مجموعهای از مقالات تاریخپژوهان برجستۀ ایران و جهان دربارۀ نهضت مشروطۀ ایران را دربرمیگیرد.
اتابکی در مقالۀ خود ضمن توجه به تاثیر تحولات اجتماعی و سیاسی اروپا و روسیه بر جنبش رفرمیستی در ایران، قفقاز و آسیای میانه، تاثیر جنبش مشروطهخواهی ایران و ادبیات آن بر رفرمیسم اوایل سدۀ بیستم در قفقاز و آسیای میانه را نیز بررسی میکند. تاثیر و تأثراتی که از رهگذر تولید ادبیات و شیوههای نوین بیان ادبی، به شکلگیری آگاهی عمومی در منطقه یاری رساند اما پس از جنگ جهانی اول و وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه تحتالشعاع تحولات فکری و فرهنگی شوروی قرار گرفت و به سمت و سویی دیگر رفت.
روزنامهها؛ پیام تحولخواهی ایرانیان برای همسایگان
به عقیدۀ اتابکی، یکی از مبادی تاثیرگذاری ایرانیان بر جنبشهای رفرمیستی در منطقۀ قفقاز، نشریاتی بود که در سطح منطقه منتشر میکردند. از آن جمله روزنامۀ «اختر» به سردبیری محمدطاهر تبریزی بود که با رویکرد ترویج عدالتخواهی در استانبول به چاپ میرسید و به شکلی گسترده در آسیای میانه توزیع میشد و خوانندگانی داشت. روزنامه «قانون» به مدیریت دولتمرد منتقد ایرانی، میرزا ملکمخان ناظمالدوله نیز از دیگر نشریاتی بود که در این دوره با رویکرد «مخالفت با بیقانونی و تاکید بر نیاز کشور به تشکیل مجلس بزرگ ملی» (ص۵۵۵) خوانندگان بسیاری را در سراسر ترکستان جذب خود کرده بود و نگرانی مقامات روسی را در پی داشت. رسیدن نسخههای متعدد از نشریات اینچنینی به امیرنشین بخارا نخستین پیوندها میان رفرمیستهای اقصا نقاط منطقه را شکل داد و با اضافه شدن نشریاتی چون حبلالمتین به سردبیری سیدجلال مویدالاسلام کاشانی و صوراسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیرخان به «یکی از منابع عمده اطلاعات تحلیلی برای حلقههای رفرمیستی در ایران، آسیای میانه تزاری و افغانستان» تبدیل شد. همزمان در باکو نشریاتی چون ارشاد و ملانصرالدین و در کابل نشریۀ سراجالاخبار متعلق به محمود طرزی گامهای مهمی در راه ارتقای سطح آگاهی مردمان منطقه برداشتند و با افزایش خوانندگانشان به نفوذ سیاسی بالایی دست یافتند.
انتشار «بخارای شریف» توسط میرزا جلال یوسفزاده نقطه عطفی در فعالیت مطبوعات در آن عصر بود چرا که از طریق وساطت یکی از نمایندگان سیاسی روسی و جلب حمایت حاکم بخارا برای تامین امنیت نشریات فارسیزبان بود که پا به عرصه گذاشت. «بخارای شریف» در مدت انتشار خود اغلب به موضوعاتی مانند «آزادیهای فردی و اجتماعی و نیاز به تغییر و رفرم در آسیای میانه» (ص۵۵۹) توجه داشت. اما این نشریه نیز با وجود محافظهکاریهای خاص سردبیرش برای پرهیز از اصطکاک با منافع روسها، عمر چندانی نیافت و امیر بخارا انتشار آن را پس از ۱۵۳ شماره در ژانویۀ ۱۹۱۳ به تحریک نماینده سیاسی روسیه در بخارا متوقف کرد. «بخارای شریف» در عمر کوتاه خود، رویکردی سنجیده نسبت به رفرمیسم در پیش گرفت و از نوعی ابزار ادبی که در مفهوم روزنامهنگاری جدید بود، یعنی گفتوگو بهره برد.
مناظره و دیالوگنویسی به مثابه تریبون خودانتقادی
گفتوگو و مناظرۀ صریح از جمله شیوههایی بود که در سالهای پایانی سدۀ نوزدهم از سوی روشنفکران اصلاحطلب وارد گفتمان سیاسی فارسی شد و در ادامه توانست تاثیری شگرف بر گسترش گفتوگوی انتقادی در سطح جامعۀ آن روزگار ایفا کند. تا پیش از آن نزدیکترین مشابه دیالوگ یعنی «سؤال و جواب» رایج بود که به خاطر غیبت روح چالشگری در آن از گفتوگو یک گام عقبتر است. در مناظره، بحث بیپرده و صریحی ارائه میشد که در آن، دغدغههای حاضران در برابر مشقات اجتماعی و حکومت استبدادی کاهش یافته و تسهیل میشد. مهمترین ویژگی چنین گفتوگوهایی، در کنار اندیشۀ ضداستبدادی، اغلب مباحث جدی روحانیون بود که با هدف به چالش گرفتن دستگاه روحانیت در منطقه صورت میگرفت. در میان چنین دیالوگهایی میتوان به اثر میرزا ملکمخان اشاره کرد که در پی جلب مخاطبان جدید بسیار بانفوذ و پردامنه در ترکستان بود. میرزا ملکمخان در مکالمۀ خیالی رفیق و وزیر، روش دیالوگی را برای سادهسازی درک مشهورترین رسالهاش، دفتر تنظیمات یا کتابچه غیبی، در پیش گرفت. او کتابچۀ غیبی را در سال ۱۲۳۸ نوشت و در آن به این موضوع اشاره کرد که دولت «دچار طاعون» شده و ناامیدانه عقب مانده است. (ص۵۶۰)
گفتوگوی دیگر، با عنوان شیخ و وزیر در ۱۲۴۹، به هنگام اقامت ملکمخان در استانبول نوشته شده بود. او در این اثر برای طرح گفتوگوی خیالی بین یک شیخ مرتجع و وزیری اصلاحطلب، از همان قالب پیشین استفاده کرد. در حالی که تمرکز عمدۀ مکالمه، اصلاح الفبای فارسی/عربی است، موضوع اصلی آن در واقع دربارۀ پذیرش دستاوردهای اروپاست.
جز ملکمخان که پس از استقبال عموم از شیوۀ نگارش گفتوگومحور تصمیم گرفت این شیوه را در یادداشتهای سردبیری در نشریۀ قانون پی بگیرد، افرادی چون مویدالاسلام، عبدالرئوف فطرت بخارایی و دیگران هم از این شیوه برای بیان دیدگاههایشان استفاده کردند. در این میان فطرت، کتاب مناظرههای مدرس بخارایی با یک نفر فرنگی در هندوستان را به زبان فارسی منتشر کرد که در آن، به شکلی موفق از شیوۀ گفتوگو برای ارائه گفتمان سیاسی خود استفاده کرده بود. در ۱۲۹۲ معین بن شکرالله سمرقندی مناظرۀ فطرت را به زبان ازبکی ترجمه و در تاشکند منتشر کرد. در گفتوگوی فطرت، فرنگی در مواردی عصبانی شده و آشکارا مدرس را به چالش میکشد، به طوری که گفتوگو به نوعی رویارویی خصمانه تبدیل میشود. این گفتوگوی نسبتاً خصمانه، خروجی آشکار از سنتهای ادبی فارسی- ترکی است که در آنها، تعامل دیالکتیک بین دو حریف، به ندرت به پیشبینی تازه در زمینۀ مسائل و مشکلات موجود میانجامد. (ص۵۶۲)
مصاحبه «ایرانیه» از دیگر رسالاتی است که بر اساس الگوی گفتوگو نوشته شده است. گفتوگویی فاقد مقدمه که میان میرزا عبدالله و میرزا صادق که هر دو نمایندۀ طبقه متوسط، یعنی روشنفکران ایرانی اواخر سدۀ نوزدهم هستند روی میدهد. میرزا عبدالله از اوضاع پرآشوب سیاسی- اجتماعی ایران شکایت دارد. او «حاکمان سرکوبگر» و «روحانیون فاسد» را به دلیل تباه کردن اقتصاد ایران سرزنش میکند و معتقد است که این امری ناپسند است که تقریبا تمامی کالاهای اساسی از فرنگستان وارد کشور شود. از همه بدتر، محصولات با کیفیت پایین مسکو، جایگزین کالاهای با کیفیت داخلی شوند. در پاسخ، میرزا صادق نیز میگوید که او نیز به همان اردوگاه سیاسی طرف گفتوگوی خود تعلق دارد و با افزودن ابعاد تاریخی به مصاحبه میگوید: «از هنگام قرارداد ترکمنچای، ایرانیها وارد مرحلۀ فراموشی سیاسی شدند، به گونهای که حتی صوراسرافیل نیز نمیتواند آنها را از خواب بیدار کند.» (ص۵۶۴)
سفرنامهها و قیاسی برای گریز
یکی دیگر از سفیران رفرمیسم در دوران مشروطهخواهی، سفرنامههای خیالی بودند که همانند نشریات ادواری راه خود را در فراسوی مرزها باز کردند. به نوشتۀ اتابکی، سیاحتنامه ابراهیمبیک، نوشته زینالعابدین مراغهای یکی از نخستین نوشتههایی بود که در این دوره از باکو به ایران و آسیای میانه رسید و در کوتاه زمانی به مانیفست رفرمیستهای ایرانی و قفقازی تبدیل شد. مراغهای که ایرانی بومی آذربایجان بود در اثر خود نظم اجتماعی- سیاسی ایران اوایل سده را از طریق نگارش سفرنامهای خیالی از زبان فردی به نام ابراهیمبیک به نقد میکشد. قالب ادبی- روایی مورد استفاده مراغهای در این کتاب، ریشه در ادبیات فارسی داشت و شاید آشنایی با این شیوۀ نگارش، یکی از دلایل اقبال عمومی مردم منطقه به آن شد.
این کتاب احتمالا بعدها الگویی برای میرزا سراجالدین، حاجی میرزا عبدالرئوف حکیم بخارایی شد که کتاب تحفۀ اهل بخارای او شامل شرح سفری به اروپاست که در آن، نویسنده مشاهدات اوضاع قرون وسطایی افغانستان را با مبارزۀ ایرانیها علیه استبداد قاجار مقایسه میکند. محتوا و انتشار این آثار، حاکی از دامنۀ فراملی اندیشۀ بسیاری از اصلاحطلبان بانفوذ است. در عین حال، معرفی قالب ادبی جدید دیگری بود که در اشاعۀ اندیشههای رفرمیستی در سراسر منطقه، تاثیر و نفوذ بیشتری از خود نشان داد.
تاثیر موزیکال جنگ بر نمایشنامۀ مدرن
تورج اتابکی در بخش دیگری از مقالۀ خود، نمایشنامهنویسی مدرن را از دیگر قالبهای ادبی مورد توجه در منطقه طی سالهای اوایل سدۀ بیستم میداند. او میرزا فتحعلی آخوندزاده را به عنوان پیشگام این هنر و موفقترین نمایشنامهنویس جهان اسلام در قرن نوزدهم معرفی میکند. نویسندهای که «تکنیک و ساختار» کمدیهایش اقتباسی از نمونههای اروپایی است چنانکه «معروف است که او با نمایشنامههای الکساندر گریبایدوف و نیکولای گوگول و همچنین شکسپیر و مولیر آشنایی داشت.» آخوندزاده که شخصیتهای نمایشنامههایش را از میان اجتماعات محلی انتخاب میکرد، اهداف سیاسی- اجتماعی خود را از نوشتن، در نامههایی به دوستانش شرح داده و گفته که امیدوار است «با نشان دادن و به سخره گرفتن چهرههای فاسد، نادان و خرافی، مخاطبان خود را به نتایجی روشن هدایت کند تا به تعبیر او، به تدریج به بینشی روشن و مترقی نائل شوند.» (ص۵۶۶)
پس از این روشنفکر اصلاحطلب آذربایجانی، دیگر همدیارانش از جمله نجفبیک وزیراف، عبدالرحیم حقوردیف، نریمان نریمانف، جلیل محمدقلیزاده و جعفر سراج جبارلی نیز وارد عرصه شدند و نوشتن نمایشنامههایی با درونمایۀ تاریخی را به عنوان شیوهای نو برگزیدند چرا که عقیده داشتند که اگر کسی از تاریخ چیزی بیاموزد، اشتباهات آن را دوباره تکرار نمیکند. آقامحمدشاه اثر حقوردیف، نادرشاه افشار نوشتۀ نریمانف و ناصرالدینشاه جبارلی از جمله این کارها بودند که به پرآوازهترین نمایشنامههای تاریخی در تاریخ ادبی ترکی- فارسی مبدل شدند.
در پی انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، چنین نمایشنامههایی در باکو، تفلیس و دیگر شهرهای عمدۀ فراقفقاز به اجرا درآمدند. در عشقآباد نمایش در دبیرستان فریدون اجرایی موفق داشت و در مرو با واکنش خشمگین روحانیون مواجه شد. در این دوران شرکتی آذربایجانی به رهبری احمد گامرلینسکی (احمدهاشم اوغلو مالیخف) و بازیگرانی چون صدیقی روحالله، یونس نریمانف و حسین عربلیسنیکی (حسین محمد اوغلو جالوف)، نمایش «نادرشاه افشار» نریمانف؛ «از چاله به چاه» وزیرف؛ «آقامحمدشاه قاجار» اثر حقوردیف و «مسیو ژوردن و درویش مشتعلی شاه» و «حاج غارا یا سرگذشت مرد خسیس»، هر دو از میرزا فتحعلی آخوندزاده را به صحنه برد. هرچند جنگ جهانی اول مانع تداوم کار پرمخاطرۀ تئاتر آذربایجانی در ایران و آسیای میانه شد و نمایشنامههای انتقادی جای خود را به تئاتر موزیکال داد اما هنوز هم ایران و گذشته و حال آن، یکی از مهمترین دغدغههای حلقههای آگاه آسیای میانه به شمار میآمد. «نادرشاه افشار» نریمانف تا سالها یکی از مشهورترین اجراهای زمان خود بود. (ص۵۶۷)
انقلاب بلشویکی؛ فرجام اشتراکی فرهنگ مشترک
اما عمر این فرهنگسازیها و شیوههای ادبی و هنری که به راهی برای تبادلات فکری میان روشنفکران منطقه تبدیل شده بود، با وقوع جنگهای بینالملل پایان یافت. به عقیدۀ اتابکی فرهنگ مشترکی که با ظهور اندیشههای مشروطهخواهی و رفرم در مناطق اطراف دریای خزر شکل گرفته و در نیمه دوم سده نوزدهم نخبگان روشنفکر ایران، قفقاز و آسیای میانه را حول محوری آمیخته از اشارات تاریخی، پیوندهای فرهنگی و آموزههای سیاسی چون تاکید بر کنترل دولت، برقراری حاکمیت قانون و قدرتمند کردن فرد گردهم آورده بود، در اواخر جنگ جهانی اول رو به نقصان گذاشت. چرا که در آن سالها متاثر از انقلاب بلشویکی و ظهور پانترکیسم اواخر دورۀ عثمانی، روشنفکران رفرمیست به شکلی فزاینده به سوی دغدغههای جمعگرایانه (اشتراکی) با دولت، ملت و طبقه حرکت کردند؛ تحولی که تشکیل سازمانهای فرهنگی و سیاسی مخصوص به خود را میطلبید. «تشکیل احزاب سیاسی جدید با الهام از ترکیبی تازه مشتمل بر سوسیالیسم، کمونیسم، الگوهای زبانی، قومی و ناسیونالیستی نوعی تازه از کنشگری را در منطقه به وجود آورد.» شرایطی که «از آن پس، در واقع فصل آخر مشروطههای رفرمیستی به پایان رسیده بود.» (ص۵۶۸)
***
انقلاب مشروطۀ ایران
ویراستۀ پروفسور هوشنگ ا. شهابی و پروفسور ونسا مارتین
ترجمۀ محمد ابراهیم فتاحی
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
چاپ اول، ۱۳۹۲
۶۵۲ صفحه
۳۹ هزار تومان
این موضوع مقالهای است تحت عنوان «مشروطهخواهان بیمرز، مشروطهخواهی ایران و پیوندهای آسیایی آن» به قلم تورج اتابکی که اخیراً در قالب کتابی با عنوان «انقلاب مشروطۀ ایران» توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به بازار نشر آمده است. کتابی ویراستۀ پروفسور هوشنگ شهابی و پروفسور ونسا مارتین که مجموعهای از مقالات تاریخپژوهان برجستۀ ایران و جهان دربارۀ نهضت مشروطۀ ایران را دربرمیگیرد.
اتابکی در مقالۀ خود ضمن توجه به تاثیر تحولات اجتماعی و سیاسی اروپا و روسیه بر جنبش رفرمیستی در ایران، قفقاز و آسیای میانه، تاثیر جنبش مشروطهخواهی ایران و ادبیات آن بر رفرمیسم اوایل سدۀ بیستم در قفقاز و آسیای میانه را نیز بررسی میکند. تاثیر و تأثراتی که از رهگذر تولید ادبیات و شیوههای نوین بیان ادبی، به شکلگیری آگاهی عمومی در منطقه یاری رساند اما پس از جنگ جهانی اول و وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه تحتالشعاع تحولات فکری و فرهنگی شوروی قرار گرفت و به سمت و سویی دیگر رفت.
روزنامهها؛ پیام تحولخواهی ایرانیان برای همسایگان
به عقیدۀ اتابکی، یکی از مبادی تاثیرگذاری ایرانیان بر جنبشهای رفرمیستی در منطقۀ قفقاز، نشریاتی بود که در سطح منطقه منتشر میکردند. از آن جمله روزنامۀ «اختر» به سردبیری محمدطاهر تبریزی بود که با رویکرد ترویج عدالتخواهی در استانبول به چاپ میرسید و به شکلی گسترده در آسیای میانه توزیع میشد و خوانندگانی داشت. روزنامه «قانون» به مدیریت دولتمرد منتقد ایرانی، میرزا ملکمخان ناظمالدوله نیز از دیگر نشریاتی بود که در این دوره با رویکرد «مخالفت با بیقانونی و تاکید بر نیاز کشور به تشکیل مجلس بزرگ ملی» (ص۵۵۵) خوانندگان بسیاری را در سراسر ترکستان جذب خود کرده بود و نگرانی مقامات روسی را در پی داشت. رسیدن نسخههای متعدد از نشریات اینچنینی به امیرنشین بخارا نخستین پیوندها میان رفرمیستهای اقصا نقاط منطقه را شکل داد و با اضافه شدن نشریاتی چون حبلالمتین به سردبیری سیدجلال مویدالاسلام کاشانی و صوراسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیرخان به «یکی از منابع عمده اطلاعات تحلیلی برای حلقههای رفرمیستی در ایران، آسیای میانه تزاری و افغانستان» تبدیل شد. همزمان در باکو نشریاتی چون ارشاد و ملانصرالدین و در کابل نشریۀ سراجالاخبار متعلق به محمود طرزی گامهای مهمی در راه ارتقای سطح آگاهی مردمان منطقه برداشتند و با افزایش خوانندگانشان به نفوذ سیاسی بالایی دست یافتند.
انتشار «بخارای شریف» توسط میرزا جلال یوسفزاده نقطه عطفی در فعالیت مطبوعات در آن عصر بود چرا که از طریق وساطت یکی از نمایندگان سیاسی روسی و جلب حمایت حاکم بخارا برای تامین امنیت نشریات فارسیزبان بود که پا به عرصه گذاشت. «بخارای شریف» در مدت انتشار خود اغلب به موضوعاتی مانند «آزادیهای فردی و اجتماعی و نیاز به تغییر و رفرم در آسیای میانه» (ص۵۵۹) توجه داشت. اما این نشریه نیز با وجود محافظهکاریهای خاص سردبیرش برای پرهیز از اصطکاک با منافع روسها، عمر چندانی نیافت و امیر بخارا انتشار آن را پس از ۱۵۳ شماره در ژانویۀ ۱۹۱۳ به تحریک نماینده سیاسی روسیه در بخارا متوقف کرد. «بخارای شریف» در عمر کوتاه خود، رویکردی سنجیده نسبت به رفرمیسم در پیش گرفت و از نوعی ابزار ادبی که در مفهوم روزنامهنگاری جدید بود، یعنی گفتوگو بهره برد.
مناظره و دیالوگنویسی به مثابه تریبون خودانتقادی
گفتوگو و مناظرۀ صریح از جمله شیوههایی بود که در سالهای پایانی سدۀ نوزدهم از سوی روشنفکران اصلاحطلب وارد گفتمان سیاسی فارسی شد و در ادامه توانست تاثیری شگرف بر گسترش گفتوگوی انتقادی در سطح جامعۀ آن روزگار ایفا کند. تا پیش از آن نزدیکترین مشابه دیالوگ یعنی «سؤال و جواب» رایج بود که به خاطر غیبت روح چالشگری در آن از گفتوگو یک گام عقبتر است. در مناظره، بحث بیپرده و صریحی ارائه میشد که در آن، دغدغههای حاضران در برابر مشقات اجتماعی و حکومت استبدادی کاهش یافته و تسهیل میشد. مهمترین ویژگی چنین گفتوگوهایی، در کنار اندیشۀ ضداستبدادی، اغلب مباحث جدی روحانیون بود که با هدف به چالش گرفتن دستگاه روحانیت در منطقه صورت میگرفت. در میان چنین دیالوگهایی میتوان به اثر میرزا ملکمخان اشاره کرد که در پی جلب مخاطبان جدید بسیار بانفوذ و پردامنه در ترکستان بود. میرزا ملکمخان در مکالمۀ خیالی رفیق و وزیر، روش دیالوگی را برای سادهسازی درک مشهورترین رسالهاش، دفتر تنظیمات یا کتابچه غیبی، در پیش گرفت. او کتابچۀ غیبی را در سال ۱۲۳۸ نوشت و در آن به این موضوع اشاره کرد که دولت «دچار طاعون» شده و ناامیدانه عقب مانده است. (ص۵۶۰)
گفتوگوی دیگر، با عنوان شیخ و وزیر در ۱۲۴۹، به هنگام اقامت ملکمخان در استانبول نوشته شده بود. او در این اثر برای طرح گفتوگوی خیالی بین یک شیخ مرتجع و وزیری اصلاحطلب، از همان قالب پیشین استفاده کرد. در حالی که تمرکز عمدۀ مکالمه، اصلاح الفبای فارسی/عربی است، موضوع اصلی آن در واقع دربارۀ پذیرش دستاوردهای اروپاست.
جز ملکمخان که پس از استقبال عموم از شیوۀ نگارش گفتوگومحور تصمیم گرفت این شیوه را در یادداشتهای سردبیری در نشریۀ قانون پی بگیرد، افرادی چون مویدالاسلام، عبدالرئوف فطرت بخارایی و دیگران هم از این شیوه برای بیان دیدگاههایشان استفاده کردند. در این میان فطرت، کتاب مناظرههای مدرس بخارایی با یک نفر فرنگی در هندوستان را به زبان فارسی منتشر کرد که در آن، به شکلی موفق از شیوۀ گفتوگو برای ارائه گفتمان سیاسی خود استفاده کرده بود. در ۱۲۹۲ معین بن شکرالله سمرقندی مناظرۀ فطرت را به زبان ازبکی ترجمه و در تاشکند منتشر کرد. در گفتوگوی فطرت، فرنگی در مواردی عصبانی شده و آشکارا مدرس را به چالش میکشد، به طوری که گفتوگو به نوعی رویارویی خصمانه تبدیل میشود. این گفتوگوی نسبتاً خصمانه، خروجی آشکار از سنتهای ادبی فارسی- ترکی است که در آنها، تعامل دیالکتیک بین دو حریف، به ندرت به پیشبینی تازه در زمینۀ مسائل و مشکلات موجود میانجامد. (ص۵۶۲)
مصاحبه «ایرانیه» از دیگر رسالاتی است که بر اساس الگوی گفتوگو نوشته شده است. گفتوگویی فاقد مقدمه که میان میرزا عبدالله و میرزا صادق که هر دو نمایندۀ طبقه متوسط، یعنی روشنفکران ایرانی اواخر سدۀ نوزدهم هستند روی میدهد. میرزا عبدالله از اوضاع پرآشوب سیاسی- اجتماعی ایران شکایت دارد. او «حاکمان سرکوبگر» و «روحانیون فاسد» را به دلیل تباه کردن اقتصاد ایران سرزنش میکند و معتقد است که این امری ناپسند است که تقریبا تمامی کالاهای اساسی از فرنگستان وارد کشور شود. از همه بدتر، محصولات با کیفیت پایین مسکو، جایگزین کالاهای با کیفیت داخلی شوند. در پاسخ، میرزا صادق نیز میگوید که او نیز به همان اردوگاه سیاسی طرف گفتوگوی خود تعلق دارد و با افزودن ابعاد تاریخی به مصاحبه میگوید: «از هنگام قرارداد ترکمنچای، ایرانیها وارد مرحلۀ فراموشی سیاسی شدند، به گونهای که حتی صوراسرافیل نیز نمیتواند آنها را از خواب بیدار کند.» (ص۵۶۴)
سفرنامهها و قیاسی برای گریز
یکی دیگر از سفیران رفرمیسم در دوران مشروطهخواهی، سفرنامههای خیالی بودند که همانند نشریات ادواری راه خود را در فراسوی مرزها باز کردند. به نوشتۀ اتابکی، سیاحتنامه ابراهیمبیک، نوشته زینالعابدین مراغهای یکی از نخستین نوشتههایی بود که در این دوره از باکو به ایران و آسیای میانه رسید و در کوتاه زمانی به مانیفست رفرمیستهای ایرانی و قفقازی تبدیل شد. مراغهای که ایرانی بومی آذربایجان بود در اثر خود نظم اجتماعی- سیاسی ایران اوایل سده را از طریق نگارش سفرنامهای خیالی از زبان فردی به نام ابراهیمبیک به نقد میکشد. قالب ادبی- روایی مورد استفاده مراغهای در این کتاب، ریشه در ادبیات فارسی داشت و شاید آشنایی با این شیوۀ نگارش، یکی از دلایل اقبال عمومی مردم منطقه به آن شد.
این کتاب احتمالا بعدها الگویی برای میرزا سراجالدین، حاجی میرزا عبدالرئوف حکیم بخارایی شد که کتاب تحفۀ اهل بخارای او شامل شرح سفری به اروپاست که در آن، نویسنده مشاهدات اوضاع قرون وسطایی افغانستان را با مبارزۀ ایرانیها علیه استبداد قاجار مقایسه میکند. محتوا و انتشار این آثار، حاکی از دامنۀ فراملی اندیشۀ بسیاری از اصلاحطلبان بانفوذ است. در عین حال، معرفی قالب ادبی جدید دیگری بود که در اشاعۀ اندیشههای رفرمیستی در سراسر منطقه، تاثیر و نفوذ بیشتری از خود نشان داد.
تاثیر موزیکال جنگ بر نمایشنامۀ مدرن
تورج اتابکی در بخش دیگری از مقالۀ خود، نمایشنامهنویسی مدرن را از دیگر قالبهای ادبی مورد توجه در منطقه طی سالهای اوایل سدۀ بیستم میداند. او میرزا فتحعلی آخوندزاده را به عنوان پیشگام این هنر و موفقترین نمایشنامهنویس جهان اسلام در قرن نوزدهم معرفی میکند. نویسندهای که «تکنیک و ساختار» کمدیهایش اقتباسی از نمونههای اروپایی است چنانکه «معروف است که او با نمایشنامههای الکساندر گریبایدوف و نیکولای گوگول و همچنین شکسپیر و مولیر آشنایی داشت.» آخوندزاده که شخصیتهای نمایشنامههایش را از میان اجتماعات محلی انتخاب میکرد، اهداف سیاسی- اجتماعی خود را از نوشتن، در نامههایی به دوستانش شرح داده و گفته که امیدوار است «با نشان دادن و به سخره گرفتن چهرههای فاسد، نادان و خرافی، مخاطبان خود را به نتایجی روشن هدایت کند تا به تعبیر او، به تدریج به بینشی روشن و مترقی نائل شوند.» (ص۵۶۶)
پس از این روشنفکر اصلاحطلب آذربایجانی، دیگر همدیارانش از جمله نجفبیک وزیراف، عبدالرحیم حقوردیف، نریمان نریمانف، جلیل محمدقلیزاده و جعفر سراج جبارلی نیز وارد عرصه شدند و نوشتن نمایشنامههایی با درونمایۀ تاریخی را به عنوان شیوهای نو برگزیدند چرا که عقیده داشتند که اگر کسی از تاریخ چیزی بیاموزد، اشتباهات آن را دوباره تکرار نمیکند. آقامحمدشاه اثر حقوردیف، نادرشاه افشار نوشتۀ نریمانف و ناصرالدینشاه جبارلی از جمله این کارها بودند که به پرآوازهترین نمایشنامههای تاریخی در تاریخ ادبی ترکی- فارسی مبدل شدند.
در پی انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، چنین نمایشنامههایی در باکو، تفلیس و دیگر شهرهای عمدۀ فراقفقاز به اجرا درآمدند. در عشقآباد نمایش در دبیرستان فریدون اجرایی موفق داشت و در مرو با واکنش خشمگین روحانیون مواجه شد. در این دوران شرکتی آذربایجانی به رهبری احمد گامرلینسکی (احمدهاشم اوغلو مالیخف) و بازیگرانی چون صدیقی روحالله، یونس نریمانف و حسین عربلیسنیکی (حسین محمد اوغلو جالوف)، نمایش «نادرشاه افشار» نریمانف؛ «از چاله به چاه» وزیرف؛ «آقامحمدشاه قاجار» اثر حقوردیف و «مسیو ژوردن و درویش مشتعلی شاه» و «حاج غارا یا سرگذشت مرد خسیس»، هر دو از میرزا فتحعلی آخوندزاده را به صحنه برد. هرچند جنگ جهانی اول مانع تداوم کار پرمخاطرۀ تئاتر آذربایجانی در ایران و آسیای میانه شد و نمایشنامههای انتقادی جای خود را به تئاتر موزیکال داد اما هنوز هم ایران و گذشته و حال آن، یکی از مهمترین دغدغههای حلقههای آگاه آسیای میانه به شمار میآمد. «نادرشاه افشار» نریمانف تا سالها یکی از مشهورترین اجراهای زمان خود بود. (ص۵۶۷)
انقلاب بلشویکی؛ فرجام اشتراکی فرهنگ مشترک
اما عمر این فرهنگسازیها و شیوههای ادبی و هنری که به راهی برای تبادلات فکری میان روشنفکران منطقه تبدیل شده بود، با وقوع جنگهای بینالملل پایان یافت. به عقیدۀ اتابکی فرهنگ مشترکی که با ظهور اندیشههای مشروطهخواهی و رفرم در مناطق اطراف دریای خزر شکل گرفته و در نیمه دوم سده نوزدهم نخبگان روشنفکر ایران، قفقاز و آسیای میانه را حول محوری آمیخته از اشارات تاریخی، پیوندهای فرهنگی و آموزههای سیاسی چون تاکید بر کنترل دولت، برقراری حاکمیت قانون و قدرتمند کردن فرد گردهم آورده بود، در اواخر جنگ جهانی اول رو به نقصان گذاشت. چرا که در آن سالها متاثر از انقلاب بلشویکی و ظهور پانترکیسم اواخر دورۀ عثمانی، روشنفکران رفرمیست به شکلی فزاینده به سوی دغدغههای جمعگرایانه (اشتراکی) با دولت، ملت و طبقه حرکت کردند؛ تحولی که تشکیل سازمانهای فرهنگی و سیاسی مخصوص به خود را میطلبید. «تشکیل احزاب سیاسی جدید با الهام از ترکیبی تازه مشتمل بر سوسیالیسم، کمونیسم، الگوهای زبانی، قومی و ناسیونالیستی نوعی تازه از کنشگری را در منطقه به وجود آورد.» شرایطی که «از آن پس، در واقع فصل آخر مشروطههای رفرمیستی به پایان رسیده بود.» (ص۵۶۸)
***
انقلاب مشروطۀ ایران
ویراستۀ پروفسور هوشنگ ا. شهابی و پروفسور ونسا مارتین
ترجمۀ محمد ابراهیم فتاحی
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
چاپ اول، ۱۳۹۲
۶۵۲ صفحه
۳۹ هزار تومان