24-06-2014، 13:41
(آخرین ویرایش در این ارسال: 24-06-2014، 13:41، توسط Dead Silence.)
╗═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════╔
★★هــیـــSSsssSSــــ !★★
╝═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════╚
هیــــــــــــس!
بگذار سکوت کنم از گفتن این روزها،
برخواهم گشت بافریادهایم...
دخترها فریاد میزنند ، حتی درنوشته هایشان
اما... بموقع!
روزهــــای تکـــراری مـــرا خستـــه نکـــرد !
چیــــزی کـه مــرا از پــا درآورد
تکــــراری شدنـــم در چشمــــان او بـــود ...
همه چیز آرام است...
دل من استثناست!!!
قصه ی خوابیدن وجدان ها
روی خوابیدن اصحاب کهف را هم
سفیـــد کرده است!
خدایا آیه ای هم برای اینها نازل کن!
اگر چه از تو دور هستم.
اما تو را در قلب خویش حس میکنم.
حتی نزدیکتر از ان دو عاشقی که در اغوش هم هستند
کــودکــــ که بودم
بــاران زیاد مــی بارید
راز نــم نـــم بــاران های کــودکــی ام
آنگــاه برایم جــان گـــرفت …
کــــه چــشمانــم چــتر همیشــه بــارانــی روزگــار شُــد …
حوالی رویاهایم که قدم می زنم !
میبینم خیابان را با بوی باران دوست دارم .
خودم را با بوی تو ...!
دوستت دارم !
بهایش هم هر چه هست !
روی چشمانم . . . !