16-06-2014، 10:47
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ،
این یار قدیمی چه وفایــی دارد …
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم
.من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ،
این یار قدیمی چه وفایــی دارد …
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم
.من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است
رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنروز که کارِ همه میساخت خداوند
ما دیر رسیدیم و، به جائی نرسیدیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
. آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم
. احساسِ سوختن، به تماشا نمیشود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست
از یاد بردن دوست ، هرگز مرام ما نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمی دانم چه هنگام از کدامین راه…
ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..با فراغت تو شکستی دل من، می ترسم!
..خرده های دل من در کف پایت برود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است
آشنایی می توان کرد جدایی مشکل است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..دست وپایی می توان زد بند اگربردست وپاست
..وای بر جان گرفتاری که بندش در دلست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وآن که جانش ز محبت اثری یافت نمرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم
..شمعم که جان گدازم و دودی نیاورم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی
..از این کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی ..
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جگر شیر نداری ره عشق مرو
که در این راه بسی شیر جگر باید خورد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..پروانه صفت دور جهان گردیدم
..نا مردم اگر مرد در عالم دیدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یکرنگ تر از تخم مرغ رنگی نیست
آن هم که شکستم دو رنگش دیدم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..قفس دیدم رهایی یادم آمد
..تو رفتی بی وفایی یادم آمد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..من بلبل آن گلم که در گلشن راز
..پژمرده شد و منت شبنم نکشید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید
آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را …….
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..تنها نه همین دلبر من عهدشکن شد
..با هر که دم از عشق زدم دشمن من شد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
قربان وفاتم به وفاتمگذری کن
تابوت ببویم مگر از رخنه تابوت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..هیچ کس جای مرا دیگر نمی داند کجاست
..آن قدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشک در چشمان من طوفان غم داردبه دل
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز دل
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..مطمئن باش که مهرت نرود از دل من
..مگر آن روز که در خاک شود منزل من
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عاشقی مقدور هر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
..که عنان دل شیدا به کف شیرین داد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو رفته ای که بی من سفر کنی
من مانده ام که بی تو شبها سحر کنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هــــم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن
اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..خوش آنکه از دو جهان گوشه غمی دارد
..همیشه سر به گریبان ماتمی دارد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز در اقلیم سپیدی و سیاهی
از روز من و زلف تو آشفته تری نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
این تراشیدن ابروی تو از تندی خوست
تا نگویند تا بالای دو چشمت ابروست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خمیده پشت از آن دارند پیران جهان دیده
که اندر خاک می جویند ایام جوانی را
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..شب به تنگ از ناله ام خلقی که این فریاد کیست؟
..زان میان یک تن نمی پرسد که از بیداد کیست؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست
دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..حاصلم درد دل است از دل بی حاصل خویش
..به که گویم من دلسوخته درد دل خویش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زاهدم برد به مسجد که مرا توبه دهد
توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..فریاد مردمان همه از دست دشمن ست
..فریاد ما از دل نامهربان دوست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گر جنون آید به سویم، ره بده بیگانه نیست
ور خرد پرسد سراغ من، بگو در خانه نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..از تو ای بد عهد آشنایی زود بود
..دیر با ما آشنا گشتی، جدایی زود بود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آزادیم از دام هوس نیست ولی کاش
صیاد مرا گاه بدین سو، گذری بود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
..سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با دوست بگویید که دیگر نکند ناز
ما را هوس ناز کشیدن به جهان نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..تا به کی از کفر و دین گویی، قدم در راه نه
..کاین دو راه مختلف آخر گذارد سر به هم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خوش باش در آن دم که غمی رو به تو آرد
بگذار که غم نیز، رود شاد ز دستت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..گر زندگی اینست که من می بینم
..عمر ابدی، نصیب دشمن باشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
داشتم خوش حالتی امشب میان کفر و دین
دیده مشغول بت و، دل گرم استغفار بود
ما دیر رسیدیم و، به جائی نرسیدیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
. آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم
. احساسِ سوختن، به تماشا نمیشود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست
از یاد بردن دوست ، هرگز مرام ما نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمی دانم چه هنگام از کدامین راه…
ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..با فراغت تو شکستی دل من، می ترسم!
..خرده های دل من در کف پایت برود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اس ام اس
ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است
آشنایی می توان کرد جدایی مشکل است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..دست وپایی می توان زد بند اگربردست وپاست
..وای بر جان گرفتاری که بندش در دلست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد
وآن که جانش ز محبت اثری یافت نمرد