04-05-2014، 12:13
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عقیق : دلممی خواهد و به شما ربطی ندارد، قبر من از قبر شما جداست و...، اما شایع ترین پاسخ بی تردید این می باشد که ای آقا؛ دلت پاک باشد سر و وضع که مهم نیست!
اما این گروه از زنان باید بدانند که سخت در اشتباه میباشند، چرا که «از کوزه همان برون طراود که در اوست» نمی شود با ظاهری که باعث جلب توجه و تحریک عده ی بسیاری از اقشار جامعه و بویژه جوانان در جامعه می گردد، ظاهر شد و بعد گفت: دلت پاک باشد، اما شاید ذکر تنها، موردی از آثار حفظ حجاب و عفاف، زنهاری باشد برای این گروه از زنان تا شاید کمی به خود آیند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عقیق : دلممی خواهد و به شما ربطی ندارد، قبر من از قبر شما جداست و...، اما شایع ترین پاسخ بی تردید این می باشد که ای آقا؛ دلت پاک باشد سر و وضع که مهم نیست!
اما این گروه از زنان باید بدانند که سخت در اشتباه میباشند، چرا که «از کوزه همان برون طراود که در اوست» نمی شود با ظاهری که باعث جلب توجه و تحریک عده ی بسیاری از اقشار جامعه و بویژه جوانان در جامعه می گردد، ظاهر شد و بعد گفت: دلت پاک باشد، اما شاید ذکر تنها، موردی از آثار حفظ حجاب و عفاف، زنهاری باشد برای این گروه از زنان تا شاید کمی به خود آیند.
در عصرحکومت رضاشاه یکی از علمای ربانی مشهد، مرحوم آیت الله سید باقر سیستانی، سعی بسیار داشت تا به محضر مبارک امام زمان حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) شرفیاب گردد. او برای رسیدن به این سعادت بزرگ، تصمیم گرفت چهل جمعه در مسجدی از مساجد زیارت عاشورا بخواند، او به این تصمیم عمل کرد و هر جمعه به قرائت زیارت عاشورا به طور کامل ادامه داد به نحوی که او خود می گوید:
در یکی از جمعه های آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارتعاشورا بودم، ناگاه شعاع نوری را که از خانه ای در نزدیک آن مسجد دیده می شد، مشاهده کردم، حالت معنوی عجیبی پیدا کردم. از جا برخاستم و به دنبال آن نور رفتم، خود را نزدیک آن خانه رساندم، دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد. در را زدم و با اجازه وارد شدم. دیدم حضرت ولی عصر (عج) در یکی ازاطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده نمودم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند، منقلب شدم در حالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام کردم، آقا جواب سلام مرا داده و فرمودند:
چرا اینگونه دنبال من می گردی؟ و آن همه رنج ها را تحملمی کنی؟ مثل این (اشاره به جنازه) باشید تا من به دنبال شما بیایم.
در یکی از جمعه های آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارتعاشورا بودم، ناگاه شعاع نوری را که از خانه ای در نزدیک آن مسجد دیده می شد، مشاهده کردم، حالت معنوی عجیبی پیدا کردم. از جا برخاستم و به دنبال آن نور رفتم، خود را نزدیک آن خانه رساندم، دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد. در را زدم و با اجازه وارد شدم. دیدم حضرت ولی عصر (عج) در یکی ازاطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده نمودم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند، منقلب شدم در حالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام کردم، آقا جواب سلام مرا داده و فرمودند:
چرا اینگونه دنبال من می گردی؟ و آن همه رنج ها را تحملمی کنی؟ مثل این (اشاره به جنازه) باشید تا من به دنبال شما بیایم.
پس فرمود:این جنازه، جنازه بانویی است که در عصر کشف حجاب (رضاخانی) هفت سال (برای حفظ عفت خود از گزند درندگان حکومترضاقلدر) از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند و دست تعرض به سوی او دراز نمایند و حجاب از سر او برگیرند و حال من به دلیل این عفت و پاکدامن در لحظه جان دادن نزد او آمده ام.