15-06-2020، 17:21
آیا ظهور ویروسهای زامبی ممکن است؟
سلونزوسکی که در سال 2010/1389 رمان علمیتخیلی «طاعون مغزی» را نوشته و میتواند به سناریوهای آخرالزمانی متعددی فکر کند، در این رمان در مورد میکروارگانیسمهای هوشمندی نوشته که بعد از گاز گرفته شدن فرد توسط زامبیها نورونهای مغزی او را هدف میگیرند. او در پاسخ به این پرسش میگوید: «احتمالا، البته هیچکدام از ما انتظار نداریم مردهها دوباره زنده شوند؛ اما ویروسهای عصبگرایی را میشناسیم که میتوانند با حمله به سیستم اعصاب مرکزی باعث شوند فرد رفتارهای تهاجمی یا عجیبی از خود نشان بدهد. در اینجا هم میتوانیم نوعی ویروس عصبگرا را تصور کنیم که پس از آلودهشدن فرد به آن فعالیتهای مغزی او را متوقف کرده و فعالیتهای تازه را به ذهن از کار افتاده او القا میکند».
چاندران، میکروبیولوژیست و ایمنیشناسی که روی ابولا کار میکند، میگوید: «در حال حاضر نیز ویروسهای عصبگرایی وجود دارند که میتوانند به کابوسی برای جهان تبدیل شوند. به عنوان مثال بیماری هاری را در نظر بگیرید. این ویروس هم میتواند مانند ویروس افسانهای زامبی توسط گاز گرفتن منتقل شود و پس از آن مستقیما مغز را هدف بگیرد (در کتاب جنگجهانی Z و فیلم مبتنی بر آن ویروس زامبی در ابتدا با ویروس هاری اشتباه گرفته میشود). آن زمان است که فرد مبتلا شروع به گاز گرفتن انسانهای دیگر خواهد کرد. سالانه حدود 55هزار نفر در که اغلب در آفریقا و آسیا زندگی میکنند در اثر ابتلا به هاری میمیرند. مطابق این آمار هر 10 دقیقه یک انسان به دلیل ابتلا به هاری از بین میرود. اغلب این افراد قربانی حمله توسط حیوانات مبتلا به این بیماری میشوند.
چطور ممکن است که ویروس زامبی تشکیل شود؟ آیا میتوانیم آنرا نتیجه ترکیب دو ویروس و ایجاد یک هیبرید مرگبار بدانیم؟
چاندران توضیح میدهد: «ویروسها با کپی کردن ماده ژنتیکی خود در سلولهای انسانی وارد عمل میشوند. اگر دو ویروس همزمان در یک سلول فعال باشند این احتمال وجود دارد که کپی ژنتیکی یکی از آنها به شکل تصادفی با کپی ویروس دیگر ترکیب شود. احتمال میدهیم ویروس ایدز اولینبار در آفریقا و در نتیجه ادغام دو ویروسی که شامپانزهها و میمونها را هدف قرار میدادهاند، ایجاد شده باشد».
آیا امکان دارد ویروس زامبی در دنیای واقعی از ترکیب ویروس ابولا و ویروس هاری شکل بگیرد؟
چاندران میگوید: «نه! تقریبا غیرممکن است. این دو ویروس از لحاظ ژنتیکی به هم نزدیک نیستند. حتی اگر زمانی این ترکیب ایجاد شود، نتیجه آن ویروسی غیرفعال یا بسیار ضعیف خواهد بود. اما راه دیگری وجود دارد و آن هم شکلگیری ویروسهای خطرناکتر از نمونههای پیشین در نتیجه جهش است. این ویروسهای تازه به راحتی میتوانند در جهان گسترش پیدا کنند. ما به آنها سویه انتخابی میگوییم. مثال بسیارآشنای این جهشها ویروس آنفلوآنزا است. میبینید که ظهور ویروس زامبی در جهان واقعی خیلی هم دور از انتظار نیست. نکته دیگر ورود یک ویروس تازه به جمعیتی است که در برابر آن ایمنی ندارند. در قرن هفدهم میلادی، اروپاییها که به ویروس سرخک مقاوم بودند آنرا به آمریکا بردند و این ویروس در جمعیت بومی این قاره که در برابر آن مقاوم نبودند به سرعت باد گسترش پیدا کرد».
.
.
.
.
.
به دنبال یک سرپناه مستحکم باشید و تا میتوانید آب، غذا و اسلحه ذخیره کنید؛ هرچه سلاح بیشتر و قویتری داشته باشید امکان زنده ماندنتان بیشتر میشود. از زندهها بیشتر از مردهها فاصله بگیرید زیرا آنها برای به دست آوردن آنچه شما دارید از زامبیها خطرناکترند. و در نهایت به دنبال کمپی مناسب از آوارگان بگردید تا در کنار آنها از موج میلیونها مردهی متحرک در امان بمانید. اینها کلمات کلیدی مشترک در میان صدها فیلم، سریال و داستانهای کهن از افرادی است که به واسطهی نوعی جادو یا ویروس از مرگ بازگشتهاند و به دنبال شکار زندهها هستند. انواع مختلفی از زامبیها توسط نویسندگان و خیالپردازان ساخته شده است، و آنها به حدی تکرار شدهاند که ممکن است بعضی تصور کنند که شاید روزی آخر الزمان زامبیها به وجود بیاید؛ اما خیالتان راحت باشد. درک ما از بایولوژی بدن انسان نشان داده که وجود زامبی غیر ممکن است؛ ۱۰ مورد زیر بعضی از نبایدها در مورد وجود زامبیها است.
.
.به ندرت زامبیها چتر به همراه دارند و اگر هم داشته باشند باز هم در باران و برف در امان نخواهند ماند. تغییر فصول و تغییرات دما در روز و شب هنگامی که با رطوبت همراه شود تأثیری مضاعف به همراه خواهد داشت. رطوبت محیطی فوقالعاده برای رشد باکتریها و حشرات ایجاد میکند که به افزایش فساد در گوشت زامبی منجر میشود. بدون وجود رطوبت مثلاً در صحرا بدن پارهی زامبی در عرض چند ساعت همچون چوب خشک میشود، سرمای زمستان استخوانهای زامبی را ضعیف میکند و محتمل است که اسکلت زیر وزن خود خُرد شود. عوامل دیگر مانند اشعهی ماورای بنفش خورشید، طوفان، گردباد، سیل و باقی بلایای طبیعی را میتوانید به موارد گفته شده اضافه کنید.
.
.
.
از چهرهی در حال فساد وحشت نکنید، عضلات و سیستم عصبی به آنها اجازه نمیدهد به کسی حمله کنند. حرکت با استخوانهای بیرون زده و گوشت کنده شده غیر ممکن است؛ حتی اگر مردن مغز را در نظر نگیریم از بین رفتن عروق خونی، اتصالات عضله به تاندون و استخوان یا سیستم عصبی حساس بدن انسان، امکان حرکت را از زامبی میگیرد. اعصاب مرکزی تمام عضلات را در بدن انسان با فرستادن سیگنالهای الکتریکی از طرف مغز کنترل میکند، با مرگ مغز حرکات بدن زامبی غیر اختیاری خواهد بود که با درک احساساتی مانند دیدن و شنیدن و حرکت به سمت محرک در تضاد است..
.
.
.
.ویروس، باکتری، انگل و موجودات میکروسکوپی دیگر از ابتدای تاریخ در جنگ با انسان بودهاند، آنها عمر ما را کوتاه کرده و زندگی فلاکت باری را برای نسل بشر به ارمغان آوردهاند. امروزه میدانیم بزرگترین دشمنان ما ریزترین موجوداتند؛ بیماریهایی مانند آبله و ایدز قویترین دشمن بیولوژیکی ما هستند. بدن انسان اسلحهای به نام سیستم ایمنی دارد، گلبولهای سفید که هر موجود خارجی را شناسایی و به آن حمله میکنند؛ با چیره شدن ویروس در بدن زامبی سیستم ایمنی از کار میافتد، بدن پاره و گوشت فاسد بهترین مکان برای رشد انگل و باکتریها هستند که باعث پوسیدن از درون و از بین رفتن بدن زامبی خواهند شد.
.
.
.
.ما انسانها غذا میخوریم و با سلسله واکنشهای فیزیکی و شیمیایی آن را به انرژی و مواد لازم تبدیل میکنیم تا به زندگی ادامه دهیم، همچنین تنفس و دریافت اکسیژن یکی دیگر از بایدهای سوخت و ساز در بدن انسان است. اما در زامبیها؛ در تئوری این موجودات مردهاند و مردهها نمیتوانند متابولیسم موجودات زنده را تکرار کنند. مغز به ششها و معده فرمان میدهد تا غذا و اکسیژن را جذب کرده و انرژی لازم را به دست بیاورد اما در بدن زامبی، حتی اگر معده و روده هنوز سر جای خود قرار داشته باشند سلسله واکنشهای شیمیایی فیزیکی لازم برای جذب انرژی صورت نخواهد گرفت و مانند ماشینی که سوختش تمام شده باشد زامبی نیز از پای در خواهد آمد
.
.
.
.
شغال، گرگ، خرس، کفتار، روباه و البته سگها از جمله حیواناتی هستند که همانند زامبیها در برابر گوشت کنترل خود را از دست میدهند و اگر آخرالزمانی به وجود بیاید این حیوانات خطرناکتر از مردگان متحرک خواهند بود. آنها سریع و باهوشند و هرچه شکار بیشتر باشد قوی و حریصتر خواهند شد. پس چرا حیوانات به بوی خون و گوشت بدن زامبیها واکنش نشان ندهند و به این مخازن گوشت متحرک حمله نکنند. در چنین آخرالزمانی گرسنگی نه تنها انسانها بلکه بر حیوانات نیز چیره خواهد گشت و در این شرایط بدن پارهی زامبی اولین هدف شکارچیان خواهد بود. حملات حیوانات تنها به شکارچیان بزرگ محدود نخواهد بود بلکه کوچکترها مانند راکون، موش و کلاغها نیز اگر فرصت پیدا شود از گوشت زامبیها استفاده خواهند کرد، زامبیهای گیرافتاده یا نصف شده خوراک کوچکترها خواهند شد.
.
.
.
.
بینایی، شنوایی، لامسه و بویایی نقش کلیدی در زندگی بازی کرده و بدون آنها زندگی برای انسان غیر ممکن است. از آنجا که بدن زامبیها در حال فروپاشی همیشگی است، درک چگونگی انجام فرآیندهای حیاتی آنها مشکل است. هنگامی که بدن شروع به فاسد شدن میکند پردهی حساس چشم اولین ارگانی است که از بین خواهد رفت و زامبی در همان روزهای اول کور خواهد شد. سپس پردهی گوش متورم شده و همراه با باقی سیستم شنوایی از بین خواهد رفت. کوری و کری تنها مشکل زامبیها نخواهند بود، به زودی بوی فساد بدن بینی زامبی را از کار خواهد انداخت و البته گوشت مرده حس لامسه نخواهد داشت تا این موجودات بینوا بدون هیچ درکی از جهان از بین بروند.
.
.
.
.
.
طبیعت روشهای مبتکرانه و هولناکی را برای گسترش بیماری ابداع کرده است، به عنوان مثال نگاهی به سرخک میاندازیم. این بیماری شدیداً مسری است و حدود ۹۰ درصد از افرادی را که در معرض آلودگی قرار بگیرند بیمار خواهند شد. نحوهی گسترش آن از طریق تنفس است و میتواند تا ۲ ساعت در خارج از بدن حامل زنده مانده و منتظر قربانی بعدی بماند. اما در عوض ویروس زامبیساز کاملاً ناکارآمد به نظر میرسد؛ این بیماری با گاز گرفتن منتقل شده و پس از مرگ فرد فعال میشود. مشکل همین جا است؛ گاز گرفتن یک انسان سالم و قدرتمند برای موجودی که احتمالاً قسمتهایی از بدنش را از دست داده کار آسانی نیست؛ همچنین نیاز به زمان و انرژی زیادی دارد، چیزی که زامبیهای در حال فساد نخواهند داشت. و در نهایت زمانی خواهد رسید که گوشت تازه نایاب شود و آن زمان زامبیها طعم گوشت همنوعان خود را مزه خواهند کرد که به پایان آنها منتهی خواهد شد.
.
.
.
پیش از زمان آنتیبیوتیک و قرصها زخم و بریدگی جان انسانها را میگرفت. بریدگی به میکروبها اجازهی ورود به بدن میدهد، با ضد عفونی کردن و کمک به سیستم ایمنی نهایتاً این زخمها بهبود مییابند اگرچه گاهی آثار آن برای مدتی طولانی باقی خواهد ماند. همانطور که اشاره شد بدن زامبیها سیستم ایمنی ندارد بنابراین زخمها فارغ از عمق و مکان آنها بهبود پیدا نخواهد کرد و بدتر و بدتر خواهند شد. زخم چرک کرده و گوشت تجزیه میشود تا به استخوان رسیده و این روند تا آخرین تکه از خون و گوشت ادامه پیدا خواهد کرد.
.
.
.
.
معدهی شما یک کیسهی عضلانی است با حجم کمتر از یک کیلوگرم از مایعات و جامدات. افرادی که وعدههای غذایی حجیمی دارند، حجم معدهی بیشتری پیدا خواهند کرد و افرادی که به ورزشهای هواسوز پرداخته و رژیم غذایی را رعایت میکنند میتوانند این حجم را کاهش دهند. اما در مورد زامبیها موضوع متفاوت است؛ این موجودات بدون توجه به فضای معده تمام بدن طعمه را میخورند تا تمام شود و از آنجا که بدن آنها با مشکلات متنوعی مواجه است احتمالاً در اتصالات میان معده و روده گرفتگی و یا پارگی وجود خواهد داشت که در نتیجه گوشت بلعیده شده با بنبست مواجه میشود و زامبی قادر به دفع نخواهد بود. به مرور این مواد هضم نشده تخمیر شده و حبابی از گاز را در بدن زامبی به وجود میآورد که در نهایت به ترکیدن معدهی آن منجر خواهد شد.
.
.
.
.
سختترین ماده در بدن شما مینای دندانتان است. این پوستهی سخت وظیفهی محافظت از دندان در برابر مواد غذایی را ایفا میکند که با مراقبت مناسب میتواند تا یک عمر این وظیفه را انجام بدهد. نکتهی ماجرا همین مراقبت مناسب است. مصرف زیاد نوشابه و غذاهای شیرین یا غفلت از مسواک و نخ دندان باعث خرابی دندان در درجات مختلف شده و یک عمر بدبختی به همراه خواهد داشت. بر خلاف ما زامبیها عادت به روزی دو بار مسواک زدن ندارند؛ حتی اگر هیچ دندانی در دهان آنها باقی نمانده باشد نیز لثه به مرور زمان عفونت کرده و تغییر رنگ میدهد، سپس تا رسیدن به استخوان جمجمه عقب میرود و گاز گرفتن برای چنین زامبیی تلاشی بیهوده خواهد بود.
.
.
.
.
.
اوفففففففف خیالم راحت شد
.
.
سپاس و نظر فراموش نشه
سلونزوسکی که در سال 2010/1389 رمان علمیتخیلی «طاعون مغزی» را نوشته و میتواند به سناریوهای آخرالزمانی متعددی فکر کند، در این رمان در مورد میکروارگانیسمهای هوشمندی نوشته که بعد از گاز گرفته شدن فرد توسط زامبیها نورونهای مغزی او را هدف میگیرند. او در پاسخ به این پرسش میگوید: «احتمالا، البته هیچکدام از ما انتظار نداریم مردهها دوباره زنده شوند؛ اما ویروسهای عصبگرایی را میشناسیم که میتوانند با حمله به سیستم اعصاب مرکزی باعث شوند فرد رفتارهای تهاجمی یا عجیبی از خود نشان بدهد. در اینجا هم میتوانیم نوعی ویروس عصبگرا را تصور کنیم که پس از آلودهشدن فرد به آن فعالیتهای مغزی او را متوقف کرده و فعالیتهای تازه را به ذهن از کار افتاده او القا میکند».
چاندران، میکروبیولوژیست و ایمنیشناسی که روی ابولا کار میکند، میگوید: «در حال حاضر نیز ویروسهای عصبگرایی وجود دارند که میتوانند به کابوسی برای جهان تبدیل شوند. به عنوان مثال بیماری هاری را در نظر بگیرید. این ویروس هم میتواند مانند ویروس افسانهای زامبی توسط گاز گرفتن منتقل شود و پس از آن مستقیما مغز را هدف بگیرد (در کتاب جنگجهانی Z و فیلم مبتنی بر آن ویروس زامبی در ابتدا با ویروس هاری اشتباه گرفته میشود). آن زمان است که فرد مبتلا شروع به گاز گرفتن انسانهای دیگر خواهد کرد. سالانه حدود 55هزار نفر در که اغلب در آفریقا و آسیا زندگی میکنند در اثر ابتلا به هاری میمیرند. مطابق این آمار هر 10 دقیقه یک انسان به دلیل ابتلا به هاری از بین میرود. اغلب این افراد قربانی حمله توسط حیوانات مبتلا به این بیماری میشوند.
چطور ممکن است که ویروس زامبی تشکیل شود؟ آیا میتوانیم آنرا نتیجه ترکیب دو ویروس و ایجاد یک هیبرید مرگبار بدانیم؟
چاندران توضیح میدهد: «ویروسها با کپی کردن ماده ژنتیکی خود در سلولهای انسانی وارد عمل میشوند. اگر دو ویروس همزمان در یک سلول فعال باشند این احتمال وجود دارد که کپی ژنتیکی یکی از آنها به شکل تصادفی با کپی ویروس دیگر ترکیب شود. احتمال میدهیم ویروس ایدز اولینبار در آفریقا و در نتیجه ادغام دو ویروسی که شامپانزهها و میمونها را هدف قرار میدادهاند، ایجاد شده باشد».
آیا امکان دارد ویروس زامبی در دنیای واقعی از ترکیب ویروس ابولا و ویروس هاری شکل بگیرد؟
چاندران میگوید: «نه! تقریبا غیرممکن است. این دو ویروس از لحاظ ژنتیکی به هم نزدیک نیستند. حتی اگر زمانی این ترکیب ایجاد شود، نتیجه آن ویروسی غیرفعال یا بسیار ضعیف خواهد بود. اما راه دیگری وجود دارد و آن هم شکلگیری ویروسهای خطرناکتر از نمونههای پیشین در نتیجه جهش است. این ویروسهای تازه به راحتی میتوانند در جهان گسترش پیدا کنند. ما به آنها سویه انتخابی میگوییم. مثال بسیارآشنای این جهشها ویروس آنفلوآنزا است. میبینید که ظهور ویروس زامبی در جهان واقعی خیلی هم دور از انتظار نیست. نکته دیگر ورود یک ویروس تازه به جمعیتی است که در برابر آن ایمنی ندارند. در قرن هفدهم میلادی، اروپاییها که به ویروس سرخک مقاوم بودند آنرا به آمریکا بردند و این ویروس در جمعیت بومی این قاره که در برابر آن مقاوم نبودند به سرعت باد گسترش پیدا کرد».
.
.
.
.
.
به دنبال یک سرپناه مستحکم باشید و تا میتوانید آب، غذا و اسلحه ذخیره کنید؛ هرچه سلاح بیشتر و قویتری داشته باشید امکان زنده ماندنتان بیشتر میشود. از زندهها بیشتر از مردهها فاصله بگیرید زیرا آنها برای به دست آوردن آنچه شما دارید از زامبیها خطرناکترند. و در نهایت به دنبال کمپی مناسب از آوارگان بگردید تا در کنار آنها از موج میلیونها مردهی متحرک در امان بمانید. اینها کلمات کلیدی مشترک در میان صدها فیلم، سریال و داستانهای کهن از افرادی است که به واسطهی نوعی جادو یا ویروس از مرگ بازگشتهاند و به دنبال شکار زندهها هستند. انواع مختلفی از زامبیها توسط نویسندگان و خیالپردازان ساخته شده است، و آنها به حدی تکرار شدهاند که ممکن است بعضی تصور کنند که شاید روزی آخر الزمان زامبیها به وجود بیاید؛ اما خیالتان راحت باشد. درک ما از بایولوژی بدن انسان نشان داده که وجود زامبی غیر ممکن است؛ ۱۰ مورد زیر بعضی از نبایدها در مورد وجود زامبیها است.
.
.به ندرت زامبیها چتر به همراه دارند و اگر هم داشته باشند باز هم در باران و برف در امان نخواهند ماند. تغییر فصول و تغییرات دما در روز و شب هنگامی که با رطوبت همراه شود تأثیری مضاعف به همراه خواهد داشت. رطوبت محیطی فوقالعاده برای رشد باکتریها و حشرات ایجاد میکند که به افزایش فساد در گوشت زامبی منجر میشود. بدون وجود رطوبت مثلاً در صحرا بدن پارهی زامبی در عرض چند ساعت همچون چوب خشک میشود، سرمای زمستان استخوانهای زامبی را ضعیف میکند و محتمل است که اسکلت زیر وزن خود خُرد شود. عوامل دیگر مانند اشعهی ماورای بنفش خورشید، طوفان، گردباد، سیل و باقی بلایای طبیعی را میتوانید به موارد گفته شده اضافه کنید.
.
.
.
از چهرهی در حال فساد وحشت نکنید، عضلات و سیستم عصبی به آنها اجازه نمیدهد به کسی حمله کنند. حرکت با استخوانهای بیرون زده و گوشت کنده شده غیر ممکن است؛ حتی اگر مردن مغز را در نظر نگیریم از بین رفتن عروق خونی، اتصالات عضله به تاندون و استخوان یا سیستم عصبی حساس بدن انسان، امکان حرکت را از زامبی میگیرد. اعصاب مرکزی تمام عضلات را در بدن انسان با فرستادن سیگنالهای الکتریکی از طرف مغز کنترل میکند، با مرگ مغز حرکات بدن زامبی غیر اختیاری خواهد بود که با درک احساساتی مانند دیدن و شنیدن و حرکت به سمت محرک در تضاد است..
.
.
.
.ویروس، باکتری، انگل و موجودات میکروسکوپی دیگر از ابتدای تاریخ در جنگ با انسان بودهاند، آنها عمر ما را کوتاه کرده و زندگی فلاکت باری را برای نسل بشر به ارمغان آوردهاند. امروزه میدانیم بزرگترین دشمنان ما ریزترین موجوداتند؛ بیماریهایی مانند آبله و ایدز قویترین دشمن بیولوژیکی ما هستند. بدن انسان اسلحهای به نام سیستم ایمنی دارد، گلبولهای سفید که هر موجود خارجی را شناسایی و به آن حمله میکنند؛ با چیره شدن ویروس در بدن زامبی سیستم ایمنی از کار میافتد، بدن پاره و گوشت فاسد بهترین مکان برای رشد انگل و باکتریها هستند که باعث پوسیدن از درون و از بین رفتن بدن زامبی خواهند شد.
.
.
.
.ما انسانها غذا میخوریم و با سلسله واکنشهای فیزیکی و شیمیایی آن را به انرژی و مواد لازم تبدیل میکنیم تا به زندگی ادامه دهیم، همچنین تنفس و دریافت اکسیژن یکی دیگر از بایدهای سوخت و ساز در بدن انسان است. اما در زامبیها؛ در تئوری این موجودات مردهاند و مردهها نمیتوانند متابولیسم موجودات زنده را تکرار کنند. مغز به ششها و معده فرمان میدهد تا غذا و اکسیژن را جذب کرده و انرژی لازم را به دست بیاورد اما در بدن زامبی، حتی اگر معده و روده هنوز سر جای خود قرار داشته باشند سلسله واکنشهای شیمیایی فیزیکی لازم برای جذب انرژی صورت نخواهد گرفت و مانند ماشینی که سوختش تمام شده باشد زامبی نیز از پای در خواهد آمد
.
.
.
.
شغال، گرگ، خرس، کفتار، روباه و البته سگها از جمله حیواناتی هستند که همانند زامبیها در برابر گوشت کنترل خود را از دست میدهند و اگر آخرالزمانی به وجود بیاید این حیوانات خطرناکتر از مردگان متحرک خواهند بود. آنها سریع و باهوشند و هرچه شکار بیشتر باشد قوی و حریصتر خواهند شد. پس چرا حیوانات به بوی خون و گوشت بدن زامبیها واکنش نشان ندهند و به این مخازن گوشت متحرک حمله نکنند. در چنین آخرالزمانی گرسنگی نه تنها انسانها بلکه بر حیوانات نیز چیره خواهد گشت و در این شرایط بدن پارهی زامبی اولین هدف شکارچیان خواهد بود. حملات حیوانات تنها به شکارچیان بزرگ محدود نخواهد بود بلکه کوچکترها مانند راکون، موش و کلاغها نیز اگر فرصت پیدا شود از گوشت زامبیها استفاده خواهند کرد، زامبیهای گیرافتاده یا نصف شده خوراک کوچکترها خواهند شد.
.
.
.
.
بینایی، شنوایی، لامسه و بویایی نقش کلیدی در زندگی بازی کرده و بدون آنها زندگی برای انسان غیر ممکن است. از آنجا که بدن زامبیها در حال فروپاشی همیشگی است، درک چگونگی انجام فرآیندهای حیاتی آنها مشکل است. هنگامی که بدن شروع به فاسد شدن میکند پردهی حساس چشم اولین ارگانی است که از بین خواهد رفت و زامبی در همان روزهای اول کور خواهد شد. سپس پردهی گوش متورم شده و همراه با باقی سیستم شنوایی از بین خواهد رفت. کوری و کری تنها مشکل زامبیها نخواهند بود، به زودی بوی فساد بدن بینی زامبی را از کار خواهد انداخت و البته گوشت مرده حس لامسه نخواهد داشت تا این موجودات بینوا بدون هیچ درکی از جهان از بین بروند.
.
.
.
.
.
طبیعت روشهای مبتکرانه و هولناکی را برای گسترش بیماری ابداع کرده است، به عنوان مثال نگاهی به سرخک میاندازیم. این بیماری شدیداً مسری است و حدود ۹۰ درصد از افرادی را که در معرض آلودگی قرار بگیرند بیمار خواهند شد. نحوهی گسترش آن از طریق تنفس است و میتواند تا ۲ ساعت در خارج از بدن حامل زنده مانده و منتظر قربانی بعدی بماند. اما در عوض ویروس زامبیساز کاملاً ناکارآمد به نظر میرسد؛ این بیماری با گاز گرفتن منتقل شده و پس از مرگ فرد فعال میشود. مشکل همین جا است؛ گاز گرفتن یک انسان سالم و قدرتمند برای موجودی که احتمالاً قسمتهایی از بدنش را از دست داده کار آسانی نیست؛ همچنین نیاز به زمان و انرژی زیادی دارد، چیزی که زامبیهای در حال فساد نخواهند داشت. و در نهایت زمانی خواهد رسید که گوشت تازه نایاب شود و آن زمان زامبیها طعم گوشت همنوعان خود را مزه خواهند کرد که به پایان آنها منتهی خواهد شد.
.
.
.
پیش از زمان آنتیبیوتیک و قرصها زخم و بریدگی جان انسانها را میگرفت. بریدگی به میکروبها اجازهی ورود به بدن میدهد، با ضد عفونی کردن و کمک به سیستم ایمنی نهایتاً این زخمها بهبود مییابند اگرچه گاهی آثار آن برای مدتی طولانی باقی خواهد ماند. همانطور که اشاره شد بدن زامبیها سیستم ایمنی ندارد بنابراین زخمها فارغ از عمق و مکان آنها بهبود پیدا نخواهد کرد و بدتر و بدتر خواهند شد. زخم چرک کرده و گوشت تجزیه میشود تا به استخوان رسیده و این روند تا آخرین تکه از خون و گوشت ادامه پیدا خواهد کرد.
.
.
.
.
معدهی شما یک کیسهی عضلانی است با حجم کمتر از یک کیلوگرم از مایعات و جامدات. افرادی که وعدههای غذایی حجیمی دارند، حجم معدهی بیشتری پیدا خواهند کرد و افرادی که به ورزشهای هواسوز پرداخته و رژیم غذایی را رعایت میکنند میتوانند این حجم را کاهش دهند. اما در مورد زامبیها موضوع متفاوت است؛ این موجودات بدون توجه به فضای معده تمام بدن طعمه را میخورند تا تمام شود و از آنجا که بدن آنها با مشکلات متنوعی مواجه است احتمالاً در اتصالات میان معده و روده گرفتگی و یا پارگی وجود خواهد داشت که در نتیجه گوشت بلعیده شده با بنبست مواجه میشود و زامبی قادر به دفع نخواهد بود. به مرور این مواد هضم نشده تخمیر شده و حبابی از گاز را در بدن زامبی به وجود میآورد که در نهایت به ترکیدن معدهی آن منجر خواهد شد.
.
.
.
.
سختترین ماده در بدن شما مینای دندانتان است. این پوستهی سخت وظیفهی محافظت از دندان در برابر مواد غذایی را ایفا میکند که با مراقبت مناسب میتواند تا یک عمر این وظیفه را انجام بدهد. نکتهی ماجرا همین مراقبت مناسب است. مصرف زیاد نوشابه و غذاهای شیرین یا غفلت از مسواک و نخ دندان باعث خرابی دندان در درجات مختلف شده و یک عمر بدبختی به همراه خواهد داشت. بر خلاف ما زامبیها عادت به روزی دو بار مسواک زدن ندارند؛ حتی اگر هیچ دندانی در دهان آنها باقی نمانده باشد نیز لثه به مرور زمان عفونت کرده و تغییر رنگ میدهد، سپس تا رسیدن به استخوان جمجمه عقب میرود و گاز گرفتن برای چنین زامبیی تلاشی بیهوده خواهد بود.
.
.
.
.
.
اوفففففففف خیالم راحت شد
.
.
سپاس و نظر فراموش نشه