02-07-2012، 7:18
تاجالسلطنه دوازدهمین دختر ناصرالدین شاه قاجار یکی از زنان روشنفکر و از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بود و با شاعران آزادیخواهی همچون میرزاده عشقی ارتباط داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
تاج السلطنه در سال 1301 بدنیا آمد . در سن ده سالگی با شجاع السلطنه ازدواج کرد که به دلیل عدم تفاهم به طلاق منتهی شد اما تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است.
تاج السلطنه سالهایی زیادی پس از متارکه به تحصیل علوم در اروپا پرداخت و تحت تاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای آنان قرار گرفت به آموختن موسیقى و نقاشى پرداخت و بعدها، زبان فرانسه را آموخت و به مطالعهی ادبیات غرب و تاریخ و فلسفه روی آورد و به گروه طبیعیون پیوست. تاجالسلطنه از همان نوجوانی، آرمانهای بلندی در سر داشت. دیوارهای حرمسرا و سنتهای رایج، نمیتوانست و نتوانست او را محدود کند. به علم و مطالعه علاقه بسیاری داشت. نارضایتی خود از وضع موجود و دلبستگیاش به ضرورت اصلاحات و نوسازی را پنهان نمیکرد. در کسب علم و هنر، ذوق و شوق و استعداد فراوان از خود نشان داد. از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را بهخوبی فراگرفت و به زودی در این راه پیشرفت بسیار کرد. نقاشی را نیز نزد سلیمان سپهبدی نوه عمهاش عزتالدوله همسر امیرکبیر با مهارت فراوان آموخت. او کتابهای زیادی را مطالعه میکرد. تاجالسلطنه علاقه فراوانی به سفرهای اروپایی داشت. او در خاطرات خود، فراگیری علوم جدید و مطالعه کتابهای فرنگی و آشنایی با افکار اندیشمندان غربی را برای بالا رفتن سطح آگاهیهای خود، از انگیزههای اصلیاش برای دلبستگی به سفرهای اروپایی تلقی و معرفی کرده است. او در سال 1323 قمری و با آرزوی دیدار و گفتوگو با زنان «حقوق طلب» اروپا کوشید تا با فروش جواهرات خود و به کمک یک زن فرنگی و دو نفر از خدمتکارانش به اروپا برود، اما با مخالفت و ممانعت خانوادهاش روبهرو شد. با وجود موانع بسیاری که پیش روی آرزوهایش وجود داشت، سرانجام توانست سالها بعد از متارکه از همسرش به آرزوی خود برای رفتن به اروپا جامه عمل بپوشاند. تاجالسلطنه پس از سفر به اروپا و اقامت در آنجا، سالهای زیادی به تحصیل علوم در اروپا پرداخت. او در طول اقامت خود در اروپا، تحتتاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای فمینیستی آنان و نیز افکار نوین سیاسی و اجتماعی متفکران غربی قرار گرفت.
تاج السلطنه در سال 1301 بدنیا آمد . در سن ده سالگی با شجاع السلطنه ازدواج کرد که به دلیل عدم تفاهم به طلاق منتهی شد اما تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است
در اروپا به آموختن موسیقی و نقاشی و نیز مطالعه ادبیات، تاریخ و فلسفه غرب روی آورد. زندگی تاجالسلطنه، به ویژه با شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران دگرگون شد. او در سال 1321 قمری در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش فروغالدوله -که همسر مردی روشنفکر به نام ظهیرالدوله بود- شرکت میکرد. تاجالسلطنه، به زودی به عضویت انجمنهای متعددی درآمد که به وسیله زنان تشکیل شده بود. او که تحتتاثیر افکار و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین غربی قرار داشت، به طور گستردهای در انجمنهای سیاسی زنان مشروطهطلب و تجددخواه شرکت کرده و برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در جامعه تلاش و فعالیت میکرد. نخستین تشکل و انجمنی که او در آن به عضویت درآمد، انجمن حریت نسوان بود که از انجمنهای نیمهسری زنان به شمار میآمد. او را از نخستین زنانی دانستهاند که با صراحت از آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد در ایران سخن گفته و با شکستن مرزها، به انتشار عقاید خود پرداخت. تاج السلطنه مهم ترین بدبختى زنان آن دوران را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى دانست و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمى شمرد. به همین جهت خاطرات وی بیشتر نقد یک دوره از تاریخ ایران به نام قاجار است که حتى از شخص شاه یعنی پدرش هم انتقاد می کند .
وی در مورد زنان می نویسد : (( افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند ... در روزنامه ها می خوانند که: زنهای حقوق طلب، در اروپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می طلبند ... من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم های حقوق طلب را ببینم ، و به آنها بگویم: دروقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده اید، یک نظری به قطعه ی آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیر قابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی ها رنگ های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می گفتم: این ها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می گذرد.))
تاج السلطنه در زمان حیاتِ پدرش، ناصرالدین شاه بسیار مورد توجه او بود اما بعد مرگ پدرش مورد نفرت برادرش مظفرالدین شاه قرار گرفت چون طرفدار مشروطه و مشروطه خواهان بود و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان به شدت انتقاد میکرد.
تاج السلطنه در جایی میگوید:
«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »
این شاهزاده خانم علی رغم رشد در حرم شاهی حصارها را شکست و یکی از منتقددان حاکمیت خود شد .
اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخش هاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومت دارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است. او برادر خود را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.
تاج السلطنه در جایی میگوید:
«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »
وى همچنین درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد: «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد ترقى از چه تولید مى شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است.
این شاهزاده تجددگرا و منتقد حکومت و جامعه، سرانجام در اول ذیقعده 1354 قمری / 1314 شمسی در 53 سالگی درگذشت و بنا به وصیت وی، در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
--------------------------------------------------------------------------------
تاج السلطنه در سال 1301 بدنیا آمد . در سن ده سالگی با شجاع السلطنه ازدواج کرد که به دلیل عدم تفاهم به طلاق منتهی شد اما تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است.
تاج السلطنه سالهایی زیادی پس از متارکه به تحصیل علوم در اروپا پرداخت و تحت تاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای آنان قرار گرفت به آموختن موسیقى و نقاشى پرداخت و بعدها، زبان فرانسه را آموخت و به مطالعهی ادبیات غرب و تاریخ و فلسفه روی آورد و به گروه طبیعیون پیوست. تاجالسلطنه از همان نوجوانی، آرمانهای بلندی در سر داشت. دیوارهای حرمسرا و سنتهای رایج، نمیتوانست و نتوانست او را محدود کند. به علم و مطالعه علاقه بسیاری داشت. نارضایتی خود از وضع موجود و دلبستگیاش به ضرورت اصلاحات و نوسازی را پنهان نمیکرد. در کسب علم و هنر، ذوق و شوق و استعداد فراوان از خود نشان داد. از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را بهخوبی فراگرفت و به زودی در این راه پیشرفت بسیار کرد. نقاشی را نیز نزد سلیمان سپهبدی نوه عمهاش عزتالدوله همسر امیرکبیر با مهارت فراوان آموخت. او کتابهای زیادی را مطالعه میکرد. تاجالسلطنه علاقه فراوانی به سفرهای اروپایی داشت. او در خاطرات خود، فراگیری علوم جدید و مطالعه کتابهای فرنگی و آشنایی با افکار اندیشمندان غربی را برای بالا رفتن سطح آگاهیهای خود، از انگیزههای اصلیاش برای دلبستگی به سفرهای اروپایی تلقی و معرفی کرده است. او در سال 1323 قمری و با آرزوی دیدار و گفتوگو با زنان «حقوق طلب» اروپا کوشید تا با فروش جواهرات خود و به کمک یک زن فرنگی و دو نفر از خدمتکارانش به اروپا برود، اما با مخالفت و ممانعت خانوادهاش روبهرو شد. با وجود موانع بسیاری که پیش روی آرزوهایش وجود داشت، سرانجام توانست سالها بعد از متارکه از همسرش به آرزوی خود برای رفتن به اروپا جامه عمل بپوشاند. تاجالسلطنه پس از سفر به اروپا و اقامت در آنجا، سالهای زیادی به تحصیل علوم در اروپا پرداخت. او در طول اقامت خود در اروپا، تحتتاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای فمینیستی آنان و نیز افکار نوین سیاسی و اجتماعی متفکران غربی قرار گرفت.
تاج السلطنه در سال 1301 بدنیا آمد . در سن ده سالگی با شجاع السلطنه ازدواج کرد که به دلیل عدم تفاهم به طلاق منتهی شد اما تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است
در اروپا به آموختن موسیقی و نقاشی و نیز مطالعه ادبیات، تاریخ و فلسفه غرب روی آورد. زندگی تاجالسلطنه، به ویژه با شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران دگرگون شد. او در سال 1321 قمری در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش فروغالدوله -که همسر مردی روشنفکر به نام ظهیرالدوله بود- شرکت میکرد. تاجالسلطنه، به زودی به عضویت انجمنهای متعددی درآمد که به وسیله زنان تشکیل شده بود. او که تحتتاثیر افکار و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین غربی قرار داشت، به طور گستردهای در انجمنهای سیاسی زنان مشروطهطلب و تجددخواه شرکت کرده و برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در جامعه تلاش و فعالیت میکرد. نخستین تشکل و انجمنی که او در آن به عضویت درآمد، انجمن حریت نسوان بود که از انجمنهای نیمهسری زنان به شمار میآمد. او را از نخستین زنانی دانستهاند که با صراحت از آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد در ایران سخن گفته و با شکستن مرزها، به انتشار عقاید خود پرداخت. تاج السلطنه مهم ترین بدبختى زنان آن دوران را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى دانست و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمى شمرد. به همین جهت خاطرات وی بیشتر نقد یک دوره از تاریخ ایران به نام قاجار است که حتى از شخص شاه یعنی پدرش هم انتقاد می کند .
وی در مورد زنان می نویسد : (( افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند ... در روزنامه ها می خوانند که: زنهای حقوق طلب، در اروپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می طلبند ... من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم های حقوق طلب را ببینم ، و به آنها بگویم: دروقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده اید، یک نظری به قطعه ی آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیر قابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی ها رنگ های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می گفتم: این ها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می گذرد.))
تاج السلطنه در زمان حیاتِ پدرش، ناصرالدین شاه بسیار مورد توجه او بود اما بعد مرگ پدرش مورد نفرت برادرش مظفرالدین شاه قرار گرفت چون طرفدار مشروطه و مشروطه خواهان بود و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان به شدت انتقاد میکرد.
تاج السلطنه در جایی میگوید:
«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »
این شاهزاده خانم علی رغم رشد در حرم شاهی حصارها را شکست و یکی از منتقددان حاکمیت خود شد .
اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخش هاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومت دارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است. او برادر خود را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.
تاج السلطنه در جایی میگوید:
«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »
وى همچنین درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد: «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد ترقى از چه تولید مى شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است.
این شاهزاده تجددگرا و منتقد حکومت و جامعه، سرانجام در اول ذیقعده 1354 قمری / 1314 شمسی در 53 سالگی درگذشت و بنا به وصیت وی، در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.