13-05-2014، 0:31
نظامی پس از مرگ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سنایی بهدنیا آمد. زادگاه او شهر گنجه، واقع در شمال غربی ایران آن روزگار بود. او زندگی آرامی داشت، این را از شعرهایش در مییابیم. با اتابکان آذربایجان و به ویژه فخرالدین بهرامشاه حاکم ارزنجان، دوستی داشت و «مخزن الاسرار» را برای او سرود.
خلق و خوی نظامی و پای بندیاش به مذهب به گونهای بود که خط زندگیش را مستقیم و واحد ساخت. نظامی شعر سنایی را بخوبی خوانده بود اگر چه در او، عمق و نوع فکر و زندگی حکیم غزنه را نمیتوان یافت و اندیشههای استثنایی و عارفانه سنایی را نداشت. آنچه نظامی میگفت آرمانخواهانه بود.
این که گفتهاند نظامی بیشتر میل به خلوت داشت، نشان از زاهدی او دارد تا روحیه انزواجویی. با نگاه به شعر او این را نیز میتوان دریافت که توجه نظامی به اخلاقیات، در میانسالی بیشتر بود تا پیری. او سخن مصلحتآمیز «مخزن الاسرار» را تبدیل به نمایش صحنههای عبرتآموز زندگی، در سالیان پایانی عمر کرده بود.
این که گاهی از جهان و زندگی شکایت میکند و میگوید «صحبت نیکان ز جهان دور گشت/ خوان عسل خانه زنبور گشت/ دور نگر کز سر نامردمی / بر حذر است آدمی از آدمی/ معرفت از آدمیان بردهاند/ و آدمیان را ز میان بردهاند/ چون فلک از عهد سلیمان بری است/ آدمی آن است که اکنون پری است»، ظاهرا از نازکی طبع شاعرانه و خردمندانه اوست.
خواجو که دومین یا سومین نظیرهساز آثار نظامی است، زندگی متفاوتی داشت. او که در سال 689 متولد شد و در سال 750 درگذشت، در روزگاری میزیست که هر ناحیهای از ایران بزرگ در دست پادشاهی بود و ملوک الطوایفی رواج داشت. خواجو در کرمان بدنیا آمد اما همواره بودن در آن شهر را ناخوش میداشت و کرمان را زندان خود حس میکرد.
وی افزود: در سالهای 740 تا 750 که سرگرم ساختن «روضه الانوار» بود، هم با شاه شیخ ابواسحاق، حاکم فارس، دوستی داشت و هم با امیر مبارزالدین محمد، حاکم کرمان. این دو سلطان، با هم دشمنی داشتند اما عجیب است که خواجو گاهی برای ابواسحاق شعر میسرود و گاهی برای رقیبش امیر مبارزالدین محمد.
جامعهای که نظامی در آن میزیست، تقریبا آرام بود و تلخی «غُز» و «مغول» را نچشیده بود. اگر چه نظامی میگفت «لب مگشا گر چه در او نوشهاست/ کز پس دیوار بسی گوشهاست»، به نظر میرسد که بیشتر میخواسته است لطف و زیبایی دولت خاموشی را نشان دهد تا شکایت از ناامنی زمانه.
یا حتی وقتی میگوید «ای که در این کشتی غم جای توست/ خون تو در گردن کالای توست/ بار درافکن که عذابت دهد/ پیشترک ز آنکه به آبت دهد»، آنچه از این بیتها میتوان دریافت، اندیشه سناییوار اوست که نمیخواهد آلوده دنیا شود.
اما در قرن هشتم و در روزگار خواجو، اوضاع به گونهای دیگر بود و غارت و کشتار مغول، گریبانگیر مردم ایران شده بود. زمانه نا امن بود و امنیت خاطری برای کسی وجود نداشت. خواجو در «روضه الانوار» که عرفانیترین اثر اوست، بارها از دنیا شکایت میکند و ناله از تهیدستی دارد. این انعکاسی از روزگار اوست.
برای نمونه گفته است «هر نفسم را ضرری میرسد/ شکر که رزق از دگری میرسد/ گرچه ندارم به جویی دسترس/ هست امیدم به خداوند و بس/ مهر فلک کین و نشاطش غم است/ سور جهان نزد خرد ماتم است». این را مقایسه کنید با بیتهای نظامی تا برخورد آن دو را با روزگار و جامعه خود دریابید: «ما ز پی رنج پدید آمدیم/ نز جهت گفت و شنید آمدیم/ دهرنکوهی مکن ای نیکمرد/ دهر به جای من و تو بد نکرد/ باده تو خوردی گنه زهر چیست/ جرم تو کردی خلل دهر چیست».
نظامی در «مخزن الاسرار» شیوه خاصی در پرداخت حکایت دارد. بدین گونه که موضوعی را مطرح میکند و سپس داستانی بدنبال آن میآورد. آن داستان، تنها تایید و تفسیر بیت آخر همان موضوعی است که پیش کشیده است، نه موضوع کلی آن مقاله.
این همانند کاری است که سنایی و عطار انجام دادهاند. اما خواجو چنین نکرده و در مقالات بیست گانه «روضه الانوار» هر داستانی که سروده، درباره همان مقالهای است که پرداخته است. البته این را باید گفت که داستانگویی نظامی بسیار قویتر و بهتر از شیوه داستانگویی خواجوست. اصولا خواجو در داستانسرایی، بیشتر روحیات شخصیتهای داستانهایش را توصیف میکند و بیش از حد لازم در حق آنها مبالغه میکند.
از سویی دیگر، در مجموعه آثار نظامی، کمتر میبینیم که او به احوالات خود پرداخته باشد، در حالی که یکی دو داستان «روضه الانوار»، درباره زندگی خواجوست. یکی درباره دوران کودکی اوست و دیگری درباره نگرانیها و اضطرابی است که خواجو از یکی از مشایخ شهر کرمان دارد.
این که گفتهاند نظامی بیشتر میل به خلوت داشت، نشان از زاهدی او دارد تا روحیه انزواجویی. با نگاه به شعر او این را نیز میتوان دریافت که توجه نظامی به اخلاقیات، در میانسالی بیشتر بود تا پیری.
این را هم باید اشاره کرد که منابع داستانهای نظامی چندان روشن نیست و چه بسا خود نظامی داستانهایش را ابداع کرده باشد اما کار خواجو این گونه نیست و او آثار گوناگونی را در اختیار داشت و امکان استفاده از آنها را پیدا کرده بود.
منابع او شامل «رساله قشیریه»، «سیاستنامه»، «منطق الطیر» و داستانها و تمثیلهای گوناگونی است که در منابع روزگار او وجود داشتهاند. مخصوصا خواجو آثار محیالدین عربی را خوانده بود و تحت تاثیر اندیشههای او قرار داشت. این کتابها در حوزه فرهنگی شیراز وجود داشت و در دسترس خواجو بود.
نظامی و خواجو هر دو از نظر زبانی به آرایشهای گوناگون لفظی توجه داشتهاند. میدانیم که شعر فارسی در قرن هشتم، یعنی در روزگار خواجو، تلفیقی است از دو حوزه انوری، خاقانی و حوزه عطار و مولوی. به خصوص اطلاعات صوفیانه، از مواد اولیه سرودن شعر در آن روزگار بود.
در نتیجه در شعر آن عصر، عناصر تصوف و عرفان را به فراوانی میتوان دید. البته نظامی و خواجو تحت تاثیر سنایی بودند. با این همه عرفانیات خواجو بسیار قویتر و پر رنگتر از نظامی است. اما اگر احوالات آن دو را نگاه کنیم، آنگاه باید بگوییم که نظامی بسیار به زهد و تصوف نزدیکتر است. به همین دلیل است که بعدها جامی او را در شمار صوفیان آورده است. هر چند باید پذیرفت که زبان خواجو، در تاثیر عناصر عرفانی، از زبان نظامی قویتر است.
نکات و دقایقی در شعر نظامی و خواجو وجود دارد که نشان میدهد هر دو بسیار شیفته موسیقی الفاظ و کلمات بودهاند و در انتخاب حروف و کلمات، دقت میکردهاند. از سویی دیگر، زبان خواجو در ترکیبسازی و در کاربرد اصطلاحات جدید، بسیار نرمتر از زبان نظامی است. خواجو کلمات و تعابیر اهل حرفه و ارباب مشاغل را در شعرش میآورد و این نشان میدهد که زبان خواجو به زبان توده مردم نزدیکتر بوده است.
***
او به سال 1354 کارشناسی خود را از دانشگاه اصفهان، 1357 کارشناسی ارشد را از دانشگاه تهران و 1363 دکتری خود در رشته زبان و ادبیات را از دانشگاه تهران دریافت کرد. دکتر عابدی از سال 1364 به تدریس در دانشگاه های تربیت معلم، شهید بهشتی، کاشان، اراک و تهران پرداخت.
وی هم اکنون استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
وی تاکنون دو بار جایزه کتاب سال و دو بار جایزه سال دانشگاه را به دست آورده است.
دکتر محمود عابدی به عنوان استاد نمونه کشوری و استاد نمونه دانشگاه تربیت معلم نیز شناخته شده است.
زمینه های پژوهش او عرفان و تصوف، و بررسی هایی درباره سنایی، مولوی، عطار، حافظ، صائب و نهج البلاغه است.
محمود عابدی ادیب، مصحح، مترجم، نویسنده و پژوهشگر ایرانی به سال 1323 در چادگان اصفهان چشم به جهان گشود.