06-05-2014، 11:11
من نه سکوت میکنم / نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم / من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا / وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت / چقدر عاشقانه ام . . .
.
.
.
آنقدر مرا از رفتنت نترسان ، قرار نیست همیشه بمانیم !
روزی همه رفتنی اند ، ماندن به پای کسی معرفت میخواد نه بهانه !
.
.
.
من تو را با هیچ بهانه ای از یاد نخواهم برد ، شاید این فراتر از دوست داشتن باشد . . .
.
.
.
هر لحظه بهانه تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یکطرفه برای تو میمیرم
.
.
.
من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم / فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام / ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام
.
.
.
عزیزم ! ضامن لبخند من نیستی ، اما می تونی بهانه اش باشی . . . !
.
.
.
باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی . کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می امد . . .
.
.
.
در دلم کودکیست که ” بی تو بودنش ” را نق میزند ، من هیچ ، لااقل بهانه ی او باش . . .
.
.
.
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی. . .
.
.
.
گفته بودم میکشمت آخر . . .
امروز ، دم غروب ، وقت اذان ، دلم را با اشک آب دادم . . .
رو به قبله خواباندمش ، یک ، دو ، سه . . .
تمام شد !
دیگر بهانه ات را نمی گیرد !
.
.
.
دنبال بهانه نباش عزیزکم ، چشم که گذاشتم برو و هر وقت خواستی برگرد ! من تا بی نهایت شمردن را می دانم !
.
.
.
ببخش که گاهی بهانه ات را می گیرد ، یادش میرود که رفته ای ، دل است دیگر ! هنوز هم تو را میخواهد . . .
.
.
.
همیشه نباید همه چیز را توضیح داد، وقتی کسی برای نداشته هایت بهانه میگیرد ، بهتر است او را هم نداشته باشی تا به نداشته هایت اضافه شود . . .
.
.
.
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا
.
.
.
روز ها ، هفته ها ، ماه ها ، سالها حقیرتر از آنند که بهانه ای برای از یاد بردنت باشند ! هرلحظه ب یادتم . . .
.
.
.
هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شده ام ! ترس من از گم شدن نیست ! ترسم از گرفتن دستی ست که بی بهانه رهایم کند . . . !
.
.
.
اخمهای تو بالاترین لذت دنیاست ، ای بهانه تمام لوس شدن های من . . . !
.
.
.
مداد را برداشتی طرح مرا نه آنگونه که هستم ، همانگونه که می خواستی کشیدی ، تمام بهانه رفتنت این است که عوض شده ام مداد را برمی دارم ، طرح تورا همانگونه که هستی می کشم می توانی بروی . . .