29-03-2014، 15:21
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﺍﺧﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ! ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ? ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺒﻌﯿﻀﯽ
ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻗﺎﺋﻞ ﻣﯿﺸﻦ!
ﭘﺴﺮ ﺗﺎ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﻫﺮﺟﺎ ﺩﻟﺶ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻣﯿﺮﻩ ﮐﺴﯽ
ﻧﻤﯿﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ !! ﺩﺧﺘﺮ
ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﺮﺍﺑﻪ!
ﭘﺴﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﻩ!
ﺩﺧﺘﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﻌﺘﺎﺩﻩ!
ﭘﺴﺮ ﭼﺶ ﭼﺮﻭﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺫﺍﺗﺸﻪ ! ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺶ
ﭼﺮﻭﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻭﻟﻪ!
ﺧﻼﺻﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﻋﺎﺩﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺪ!
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﮔﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻼﻓﯽ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ! ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﺷﺘﻪ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
خیلی سال پیش که دانشجو بودم،
بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند.
تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی.
همرشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند!
و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود ،می گفت:استاد امروز همه غایبند،هیچ کس نیامده!
در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.
چندی پیش خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را
با این مضمون چاپ کرده است:
هیـچ کس زنده نیست… ''همه مُردند''