19-03-2014، 15:55
معرفی رشته فلسفه
"فلسفه به انسان كمك ميكند تا به اوج كمال نايل آيد و به سعادت كه از طريق نيل به عالم معقولات حاصل ميشود، دست بيابد. پس فلسفه نه فقط از لحاظ فوايد آن مورد توجه است بلكه فينفسه نيز مطلوب است و از آن نميتوان صرفنظر كرد." "ارسطو، فيلسوف مشهور يوناني"
"فلسفه ناشي از بيعقلي و عدم رشد آگاهي انسان است و اگر بشر به حدي از رشد و آگاهي رسيد، نياز به فلسفه ندارد."" اگوست كنت، دانشمند، فيلسوف و رياضيدان مشهور فرانسوي "
دوعبارت فوق نشانگر دو ديدگاه متفاوت درباره فلسفه است كه در طي قرون متمادي وجود داشته و گاه يكي بر ديگري چيره شده است؛ يعني هميشه در طول تاريخ عدهاي از متفكران، فلسفه را دوست داشتن خردمندي و فيلسوف را دوستـدار خردمندي معرفي كرده و عدهاي ديگر فلسفه را هنر لفاظي و بازي كردن با واژهها دانستهاند.راستي، فلسفه چيست و چه حيطهاي را در برميگيرد كه چنين ديدگاههاي متفاوتي درباره آن وجود دارد؟
براي تعريف فلسفه بهتر است كه تفاوت آن را با ساير علوم توضيح داد چرا كه ساير علوم هر يك به بخشي از موجودات عالم هستي ميپردازند و آنها را مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهند. براي مثال يك گياهشناس از بين همه موجودات هستي فقط گياه را گزينش كرده و درباره آن سخن ميگويد يا يك ستارهشناس تنها اجرام آسماني را مطالعه ميكند، اما فلسفه درباره يك موجود گزينش شده سخن نميگويد.
بلكه همه امور را در عالم هستي مورد بررسي قرار داده و با تمام موجودات سر و كار دارد. مثلاً در فلسفه از خدا گرفته تا انسان، از عالم طبيعت گرفته تا ماوراء طبيعت و از روح انسان و موجودات غيرمادي گرفته تا اجسام، مورد بحث و گفتگو قرار ميگيرد. تفاوت دوم فلسفه با ساير علوم در اين است كه در فلسفه مسائلي عام و كلي كه درباره هرموجودي قابل طرح است، مورد مطالعه و تحقيق قرار ميگيرد.
براي مثال اين سؤال كه يك موجود مادي است يا غيرمادي، درباره هر موجودي از خدا گرفته تا يك تكه سنگ قابل طرح است. اين دو فرق اساسي فلسفه با ساير علوم باعث شده كه اين علم بتواند به سؤالاتي پاسخ دهد كه پاسخش بر عهده هيچكدام از علوم خاص به خصوص علوم تجربي نيست و در واقع وظيفه اين علوم پاسخ به اين گونه سؤالها نيست.
در حالي كه اينگونه سؤالها براي انسان كنجكاو مطرح است و نميتوان به انسان دستور داد كه درباره اين مسائل فكر نكند. بلكه دانش خاصي لازم است كه عهدهدار و پاسخگوي سؤالهايي درباره هستي، موجودات و حقيقت انسان باشد و فلسفه همين دانش خاص است.
رشته فلسفه نيز يك رشته آموزشي است كه كليه پرسشهاي بنيادي انسان را نسبت به مسائل وجود، هستي، جهان پيرامون انسان و حقيقت انسان بررسي ميكند. پرسشهايي كه زماني به ارزشهاي ديني و معنوي برميگردد كه همان فلسفه ديني است و زماني مربوط به ارزشهاي اخلاقي و مباني ارزشهاي اخلاقي است كه به عنوان فلسفه اخلاق آن را ميشناسيم و گاه مباني نظام حكومتي را در برميگيرد كه همان فلسفه سياسي است و گاهي نيز شامل مباني هنر و زيباشناسي و موضوعاتي از اين دست ميشود.
البته در دوره كارشناسي رشته فلسفه، دانشجويان بيشتر شناخت مفصلي درباره تاريخ فلسفه غرب به دست ميآورند؛ يعني سير تاريخي فلسفه را از فلسفه يونان تا زمان حاضر و تا حدودي نيز سير تاريخي فلسفه اسلامي را مطالعه و بررسي ميكنند.
گفتني است كه در كشور ما فلسفه اسلامي و فلسفه غرب به عنوان دو گرايش تحصيلي متفاوت ارائه شده است؛ يعني رشته فلسفه در معناي عام آن به فلسفه غرب ميپردازد و رشته الهيات گرايش فلسفه اسلامي، فلسفه و حكمت اسلامي را مورد بررسي قرار ميدهد.
سيستم آموزشي نيز دراين دو رشته تا حدودي تفاوت دارد؛ چون سيستم آموزش فلسفه غرب در كشور ما بيشتر براساس سير تاريخي است اما سيستم آموزش فلسفه اسلامي براساس مكاتب فلسفي مثل فلسفه مشّاء، اشراق يا ملاصدرا ميباشد. هر چند كه دانشجويان هر يك از اين دو رشته مطالعات محدودي نيز در زمينه فلسفه ديگر دارند؛ يعني دانشجويان فلسفه غرب واحدهايي را در زمينه فلسفه اسلامي و دانشجويان فلسفه اسلامي واحدهايي را در زمينه فلسفه غرب ميگذرانند.
تواناييهاي لازم :
يكي از راههاي موفقيت در فلسفه، آشنايي اوليه با رياضيات و مباحث رياضي است. در واقع رياضيات پلي مناسب براي رفتن به طرف فلسفه است. علاقهمندي به فلسفه نيز يكي ديگر از عوامل موفقيت در اين رشته است. آشنايي كامل به زبان انگليسي براي دانشجويان فلسفه غرب و آشنايي به زبان عربي براي دانشجويان فلسفه اسلامي ضروري است.
موقعيت شغلي در ايران :
رشته فلسفه اهميت بنيادي در ارتقاء سطح فكري جامعه دارد چرا كه هرجامعه نيازمند افرادي است كه اهل تفكر و نقادي باشند و مسائل فرهنگي را فهميده و مباني فرهنگي را تشخيص دهند و رشته فلسفه وظيفه پرورش چنين متفكراني را برعهده دارد.
اما متأسفانه اين رشته با همه اهميتش در جامعه ما بسيار مظلوم واقع شده و مورد بيتوجهي و بيمهري دستاندركاران نظام قرار گرفته است تا جايي كه فارغالتحصيلان آن حتي موفق به استخدام در آموزش و پرورش ـ كه متعارفترين زمينه كاري براي يك ليسانس فلسفه است ـ نميشوند. فارغالتحصيل فلسفه از نظر شغلي يا بايد به عنوان استاد و معلم فلسفه به تدريس فلسفه بپردازد يا در مراكز پژوهشي مثل دايره المعارفها و پژوهشگاه علومانساني فعاليت كند كه البته در چنين مراكزي بيشتر فارغالتحصيلان فوقليسانس و دكتراي فلسفه فعاليت دارند و يك ليسانس فلسفه در صورتي كه فعال و علاقهمند باشد، ميتواند به عنوان دستيار پژوهشگر در بعضي از اين مراكز مشغول به كار گردد.
درسهاي اين رشته در طول تحصيل :
دروس اصلي و تخصصي:
منطق قديم، منطق جديد، منتخب متون كلامي و فلسفي، تاريخفلسفهاسلامي، علم كلام، فلسفه اسلامي، فلسفه اخلاق در تفكر غربي، اخلاق در تفكر اسلامي، عرفان نظري، تاريخ فلسفه يونان، تاريخ فلسفه قرون وسطي تا رنسانس، تاريخ فلسفه از "بيكن" تا "هيوم"، تاريخ فلسفه از "كانت" تا نيمه دوم قرن نوزدهم، تاريخ فلسفه جديد و معاصر، فلسفه معاصر و مكاتب جديد قرن بيستم، متون فلسفي به زبان خارجي، متون فلسفي به زبان عربي ، متافيزيك در غرب، فلسفه علوم.
"فلسفه به انسان كمك ميكند تا به اوج كمال نايل آيد و به سعادت كه از طريق نيل به عالم معقولات حاصل ميشود، دست بيابد. پس فلسفه نه فقط از لحاظ فوايد آن مورد توجه است بلكه فينفسه نيز مطلوب است و از آن نميتوان صرفنظر كرد." "ارسطو، فيلسوف مشهور يوناني"
"فلسفه ناشي از بيعقلي و عدم رشد آگاهي انسان است و اگر بشر به حدي از رشد و آگاهي رسيد، نياز به فلسفه ندارد."" اگوست كنت، دانشمند، فيلسوف و رياضيدان مشهور فرانسوي "
دوعبارت فوق نشانگر دو ديدگاه متفاوت درباره فلسفه است كه در طي قرون متمادي وجود داشته و گاه يكي بر ديگري چيره شده است؛ يعني هميشه در طول تاريخ عدهاي از متفكران، فلسفه را دوست داشتن خردمندي و فيلسوف را دوستـدار خردمندي معرفي كرده و عدهاي ديگر فلسفه را هنر لفاظي و بازي كردن با واژهها دانستهاند.راستي، فلسفه چيست و چه حيطهاي را در برميگيرد كه چنين ديدگاههاي متفاوتي درباره آن وجود دارد؟
براي تعريف فلسفه بهتر است كه تفاوت آن را با ساير علوم توضيح داد چرا كه ساير علوم هر يك به بخشي از موجودات عالم هستي ميپردازند و آنها را مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهند. براي مثال يك گياهشناس از بين همه موجودات هستي فقط گياه را گزينش كرده و درباره آن سخن ميگويد يا يك ستارهشناس تنها اجرام آسماني را مطالعه ميكند، اما فلسفه درباره يك موجود گزينش شده سخن نميگويد.
بلكه همه امور را در عالم هستي مورد بررسي قرار داده و با تمام موجودات سر و كار دارد. مثلاً در فلسفه از خدا گرفته تا انسان، از عالم طبيعت گرفته تا ماوراء طبيعت و از روح انسان و موجودات غيرمادي گرفته تا اجسام، مورد بحث و گفتگو قرار ميگيرد. تفاوت دوم فلسفه با ساير علوم در اين است كه در فلسفه مسائلي عام و كلي كه درباره هرموجودي قابل طرح است، مورد مطالعه و تحقيق قرار ميگيرد.
براي مثال اين سؤال كه يك موجود مادي است يا غيرمادي، درباره هر موجودي از خدا گرفته تا يك تكه سنگ قابل طرح است. اين دو فرق اساسي فلسفه با ساير علوم باعث شده كه اين علم بتواند به سؤالاتي پاسخ دهد كه پاسخش بر عهده هيچكدام از علوم خاص به خصوص علوم تجربي نيست و در واقع وظيفه اين علوم پاسخ به اين گونه سؤالها نيست.
در حالي كه اينگونه سؤالها براي انسان كنجكاو مطرح است و نميتوان به انسان دستور داد كه درباره اين مسائل فكر نكند. بلكه دانش خاصي لازم است كه عهدهدار و پاسخگوي سؤالهايي درباره هستي، موجودات و حقيقت انسان باشد و فلسفه همين دانش خاص است.
رشته فلسفه نيز يك رشته آموزشي است كه كليه پرسشهاي بنيادي انسان را نسبت به مسائل وجود، هستي، جهان پيرامون انسان و حقيقت انسان بررسي ميكند. پرسشهايي كه زماني به ارزشهاي ديني و معنوي برميگردد كه همان فلسفه ديني است و زماني مربوط به ارزشهاي اخلاقي و مباني ارزشهاي اخلاقي است كه به عنوان فلسفه اخلاق آن را ميشناسيم و گاه مباني نظام حكومتي را در برميگيرد كه همان فلسفه سياسي است و گاهي نيز شامل مباني هنر و زيباشناسي و موضوعاتي از اين دست ميشود.
البته در دوره كارشناسي رشته فلسفه، دانشجويان بيشتر شناخت مفصلي درباره تاريخ فلسفه غرب به دست ميآورند؛ يعني سير تاريخي فلسفه را از فلسفه يونان تا زمان حاضر و تا حدودي نيز سير تاريخي فلسفه اسلامي را مطالعه و بررسي ميكنند.
گفتني است كه در كشور ما فلسفه اسلامي و فلسفه غرب به عنوان دو گرايش تحصيلي متفاوت ارائه شده است؛ يعني رشته فلسفه در معناي عام آن به فلسفه غرب ميپردازد و رشته الهيات گرايش فلسفه اسلامي، فلسفه و حكمت اسلامي را مورد بررسي قرار ميدهد.
سيستم آموزشي نيز دراين دو رشته تا حدودي تفاوت دارد؛ چون سيستم آموزش فلسفه غرب در كشور ما بيشتر براساس سير تاريخي است اما سيستم آموزش فلسفه اسلامي براساس مكاتب فلسفي مثل فلسفه مشّاء، اشراق يا ملاصدرا ميباشد. هر چند كه دانشجويان هر يك از اين دو رشته مطالعات محدودي نيز در زمينه فلسفه ديگر دارند؛ يعني دانشجويان فلسفه غرب واحدهايي را در زمينه فلسفه اسلامي و دانشجويان فلسفه اسلامي واحدهايي را در زمينه فلسفه غرب ميگذرانند.
تواناييهاي لازم :
يكي از راههاي موفقيت در فلسفه، آشنايي اوليه با رياضيات و مباحث رياضي است. در واقع رياضيات پلي مناسب براي رفتن به طرف فلسفه است. علاقهمندي به فلسفه نيز يكي ديگر از عوامل موفقيت در اين رشته است. آشنايي كامل به زبان انگليسي براي دانشجويان فلسفه غرب و آشنايي به زبان عربي براي دانشجويان فلسفه اسلامي ضروري است.
موقعيت شغلي در ايران :
رشته فلسفه اهميت بنيادي در ارتقاء سطح فكري جامعه دارد چرا كه هرجامعه نيازمند افرادي است كه اهل تفكر و نقادي باشند و مسائل فرهنگي را فهميده و مباني فرهنگي را تشخيص دهند و رشته فلسفه وظيفه پرورش چنين متفكراني را برعهده دارد.
اما متأسفانه اين رشته با همه اهميتش در جامعه ما بسيار مظلوم واقع شده و مورد بيتوجهي و بيمهري دستاندركاران نظام قرار گرفته است تا جايي كه فارغالتحصيلان آن حتي موفق به استخدام در آموزش و پرورش ـ كه متعارفترين زمينه كاري براي يك ليسانس فلسفه است ـ نميشوند. فارغالتحصيل فلسفه از نظر شغلي يا بايد به عنوان استاد و معلم فلسفه به تدريس فلسفه بپردازد يا در مراكز پژوهشي مثل دايره المعارفها و پژوهشگاه علومانساني فعاليت كند كه البته در چنين مراكزي بيشتر فارغالتحصيلان فوقليسانس و دكتراي فلسفه فعاليت دارند و يك ليسانس فلسفه در صورتي كه فعال و علاقهمند باشد، ميتواند به عنوان دستيار پژوهشگر در بعضي از اين مراكز مشغول به كار گردد.
درسهاي اين رشته در طول تحصيل :
دروس اصلي و تخصصي:
منطق قديم، منطق جديد، منتخب متون كلامي و فلسفي، تاريخفلسفهاسلامي، علم كلام، فلسفه اسلامي، فلسفه اخلاق در تفكر غربي، اخلاق در تفكر اسلامي، عرفان نظري، تاريخ فلسفه يونان، تاريخ فلسفه قرون وسطي تا رنسانس، تاريخ فلسفه از "بيكن" تا "هيوم"، تاريخ فلسفه از "كانت" تا نيمه دوم قرن نوزدهم، تاريخ فلسفه جديد و معاصر، فلسفه معاصر و مكاتب جديد قرن بيستم، متون فلسفي به زبان خارجي، متون فلسفي به زبان عربي ، متافيزيك در غرب، فلسفه علوم.