07-03-2014، 18:35
[rtl]گنبد سلطانیه و ساختمانها و جایگاههای حواشی آن در طول حدود 10 سال ساخته شد. در اوایل قرن هفتم در سراسر جهان ساختمانی با این ارتفاع و دقت و زیبایی وجود نداشت و هم اینک نیز...[/rtl]
در نوشتار قبلی شرحی درباره شهر سلطانیه گفته شد. در ساخت و پرداخت این شهر هنر ایرانیان و دانش و استعداد آنان مشهود بود. یکی دیگر از نماد خلاقیت ایرانیان گنبد سلطانیه است.
سلطانیه، دشت زمردین آکنده از لاله و شقایق و نسرین، از اوان ورود ارغون شاه به تبریز و پس از وی در دوران حکومت 13ساله پسرش غازان خان، محل استراحت و بیتوته قوای دولتی به عنوان توقف موقت بین راهی در نقل و انتقالات نظامی بوده و گاه امیران سپاه با وجود ارغون و غازان مدتی را تابستانها در این دشت زیبا به سر میبردند.
اینک در سال 703 (1304م) غازان خان در سنین جوانی در بین النهرین بیمار میشود و به اندک زمانی درمیگذرد. قبل از مرگ برادرش اولجایتو را به جانشینی معرفی میکند.
«یک روز سلطان اولجایتو نشسته بود. امرا و ارکان دولت حاضر بودند مثل امیرقتلغ شاه و امیرچوپان و امیرفولاد و جنکسان و امیرحسین و امیرسونج و امیرالیسن قتلغ و دیگر امرای بزرگ و وزرای نامدار. او در وصف پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است، سخن گفت. فرمود؛ حق سبحانه و تعالی، آدمیرا از جمله مخلوقات به فضیلت و لقد کرمنا بنی آدم مخصوص گردانیده است و باز در میان برایا نافذ و جاری گردانیده، میباید که از ایشان که آثار خیرات و مبراتی که به دست برنیاید به تخصیص پادشاهی که داد و عدل و انصاف زندگانی کرده اند و بعد از آن فرمود که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گیتی به داد و عدل و دانش ممتاز بود حاضر بودم. عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم، میخواهم شهری بنا کنم که آن پادشاه بلاد بود. جماعتی که حاضر بودند بعضی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب و هنر و دانسته باز نمودند. آخرالامر موضع قنغور ولانگ اختیار کردند که یا ییلاقی به غایت منزه است و قراری بسیار در حوالی این و مرغزارهای جنوب و هوای خوش... فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند و به بنای قلعه آن از سنگ تراشیده اشارت فرمود... اکنون آنچه که پدر من بنا کرده بود، اگر حق سبحانه توفیق بخشد به اتمام رسانم... این شهر و قلعه نه از برای آن میسازم که گر نغوذ بالله سختی پیش آید این موضوع مرا مامنی باشد... من در این امر (ساختن شهر) اعتماد بر قوت و قدرت خود ندارم، من نیز یک بسنده عاجزم...» (آثار تاریخی سلطانیه، هوشنگ ثبوتی، صص 36- 35)
هنگام در رسیده بود. فراخوان عمومی معماران و مهندسان و هنرمندان از اقصی نقاط کشور آغاز شد. دستهای خلاق هنرمندان ایرانی یک بار دیگر دور هم جمع شدند تا زیر سلطه ایلخانان - که ایرانیان حداقل اجدادشان را غاصبان بی رحم و زورمدار میشناختند - هنر و اندیشه ژرف و ماورایی شان را در معرض چشمان حیرت زده شمنیستها 1 قرار دهند و ثابت کنند هر چند مهر حاکمیت از آن شماست ولی باز ما ایرانیها هستیم که خلاقیت و هوش و ذکا را در بطن و جان مان حفظ کرده ایم و ما هستیم که هنرمان را براساس اندیشهها و درونیات متعالی اسلامی و ایرانی مان متبلور خواهیم کرد. به واقع نیز چنین بود و هنر معماری شگرف ایران زمین آنچنان عمیق و غوغایی و گسترده بود که صحرانشینان شمنیست هرگز خیال هیچ گونه رذالت و نظری را به سر راه نمیدادند، زیرا هنری در سرشت تاریخی شان نبود.
باری ساختن سلطانیه آغاز شد
«... قلعه آن را (شهر را) دیوار سنگ تراشیده کرده اند، بر سر دیوار آن چهار سوار پهلوی یکدیگر توانند رانند و اهل قلعه مربع نهاده اند طول و عرض مساوی هر دیواری بگز شرع، 500 گز، چنانچه دو هزار گز دور آن باشد و یک دروازه شانزده برج دارد، پس از دروازه و درب - اندرون - قلعه... گنبدی مثمن بزرگ عالی که قطر آن شصت گز است. در غایت تکنیک و ارتفاع آن 120 گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن نمیدهند... و متصل آن گنبد، چند عمارت عالی ساخته است، محمدی به تکلف و دارالفیاض و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی به جهت خاصه خود در اندرون قلعه ساخت... ایوان خانه بزرگ که دو هزار آدمی در آن گنجد و آن را کریاس نام کرده.» (آثار تاریخی سلطانیه، نوشته هوشنگ ثبوتی، ص 37)
گنبد سلطانیه و ساختمانها و جایگاههای حواشی آن در طول حدود 10 سال ساخته شد. در اوایل قرن هفتم در سراسر جهان ساختمانی با این ارتفاع و دقت و زیبایی وجود نداشت و هم اینک نیز پس از مسجد ایاصوفیا در ترکیه و کلیسای جامع مریم مقدس (کاتدرال - سانتاماریا دلفیوره) سومین بنای عظیم در فلورانس ایتالیا، ساخته دست بشر است، که قبل از آغاز تمدن اخیر بنا شده است. اگر بخواهیم به تمامی جزییات شگفت انگیز و بسیار دقیق و علمی این گنبد هشت ضلعی، و زیرمجموعه ساختمانی آن بپردازیم، از حد یک گزارش مجمل بیرون خواهد رفت. پس به اختصار به چند مورد شاخص - یا از نظر من قابل توجه به ویژه به لحاظ استتیک - میپردازیم. از حدود 40 کیلومتر به زنجان مانده در سمت چاپ جاده در میان دشتی سرسبز و خرم، گنبد عظیم از فاصله 10 کیلومتر دیده میشود. در هوای آفتابی درخشان هنوز مقدار اعظم کاشیهای فیروزهیی گنبد که از گزند باد و باران و عوامل نامساعد طبیعی و گزند دزدان سخیف و ابله در امان مانده، قابل رویت است. در سرراهی سلطانیه به سمت چپ که پیچیدیم با هر دقیقهیی که پیش میرویم، عظمت بنا افسونگر و پرغرور بیشتر احساسات حیرت و تحسین ما را برمیانگیزاند. از خندق پیرامون کهندژ و برجهای دیده بانی و منارهها، جز آثاری مختصر باقی نمانده است. اما گنبد و پایهها و اتاقها و سالنها و کلیه مجموعه به طور کامل سالم مانده است.
در کنار و گوشهیی از بنای غول آسا آجری افتاده یا ناودانی درهم شکسته است. البته داربستهای سیاه فلزی بسیار انبوهی که گویی اندام زنده و پهلوانی گنبد را ذره ذره در هم میشکند و نفساش را از تنش برمیگیرند متاسفانه سالهاست برای مرمت روی گنبد را فراگرفته و گویی به اندازه قدمت خود گنبد باقی خواهد ماند، از شکوه و دلبربایی بنا به غایت کاسته است.
از در ورودی عمومی (ایوان شمال غربی) داخل میشویم. (ورودی شمال شرقی، از همان زمان مخصوص ورود درباریان بوده و ورودی سوم در ضلع غربی تربت خانه است.) سر را که بالا میگیریم ارتفاع عریان و وهمناک 5/48 متری گنبد و دهانه قوس 60/25 متری آن (حدود ارتفاع یک ساختمان هفت طبقه) سر را به دوران میافکند. سعی میکنم گام به گام که در گوشه و کنار مجموعه قدم زدهام با توضیحی هرچند ناقص خواننده را نیز با خود همراه ببرم شاید گامهای بیقوت مان را که در برابر تمدن غول آسای غرب به لرزه درآورده، اندکی توان و نیرو بخشد و بدانیم که حتی همین امروز این مجموعه در برابر آسمانخراشهای غرب میتواند نمونهیی از عظمت هنر و تمدن درخشان و پیشگامی علمی کشورمان باشد... چند قدم به عقب برمیگردم.
در 700 سال گذشته در اثر زلزلههای دهشتناک که حداقل 90 درصد شهر به زیر خاک فرو رفته است مجموعه گنبد سلطانیه فقط پنج سانت نشست کرده و در قسمتی از گنبد فقط یک شکاف چند سانتی به وجود آمده است.
گنبد دارای اختصاصات منحصر به فردی در جهان است
گنبد سلطانیه برای اولین بار در جهان به صورت دوپوسته ساخته شده است و پس از احداث این گنبد است که به لحاظ ملاحظات علمی در سایر کشورها و نقاط کشور از این روش استفاده شده است. مهندس هوشنگ ثبوتی در بررسی آثار تاریخی سلطانیه در این باره میگوید؛ «دوپوسته بودن گنبد به لحاظ استفاده از همان اینرسی بیشتر و کوچکتر کردن ضخامت آن از پایین به بالا به جهت سبکتر کردن آن. نمودار رابطه تعادل در اجزای گنبد است. حال به غایت به مطالعات باستان شناسی ذکرشده چنین استنتاج میشود که عامل محاسبات ایستایی در همه ابعاد عامل تعیین کننده در جهت طرح و اجرای عناصر و المانهای معماری در گنبد سلطانیه بوده است.» (بررسی آثار تاریخی سلطانیه، ص 127)
مجموعه گنبد پس از گذشت هفت قرن هنوز نسبت به اماکن باستانی دیگر کشور سالمتر به نظر میرسد. این مساله ناشی از عوامل متعدد دقیق و حساب شده است. مثلاً انتخاب زمین جهت احداث کهندژ و به ویژه قسمت گنبدخانه کاملاً علمیو بر اساس استانداردهای موجود امروز است.
پروفیل (گمانه) 9 متری موجود در زیرزمین گنبد نشانه وجود آزمایشگاه فنی مکانیک خاک جهت انتخاب بهترین قسمت با بافت سنگین فشرده و مقاوم خاک است. فونداسیون (پیها) گنبد برای آنکه باری به این عظمت- 1600 تن- را تحمل کند باید از پیچیده ترین و قوی ترین مصالح برخوردار باشد. پیداست پس از اتمام آزمایشهای لازم دانه بندی و نسبت شن، رس و... خاک و درصد رطوبت، عمق آبهای زیرزمینی و مسائل مشابه دیگر اقدام به پی ریزی که به لحاظ سادگی و عمق کم یکی دیگر از عجایب مجموعه است، کرده اند. پیها حداکثر 90 سانتیمتر ارتفاع داشته و فقط 50 سانتیمتر از جرزهای پیها تحمل کننده بار ساختمان بزرگ تر است. مواد پیها از شفته آهک و گچ است.
سردابه که با پلههای زیبا، همکف را به زیرزمین متصل میسازد دارای فضاهایی بسیار متعدد و عمدتاً از سنگهای یکپارچه بوده و احتمالاً محل قبر اولجایتو در همین سردابه پیش بینی شده بود.
طبقه همکف یا زیر گنبد دارای پلان هشت ضلعی است که در طبقه اول به انضمام حجرهها و فضاهای مرتبط شکل مستطیل به خود میگیرد و در طبقات دوم و سوم دارای پلان هشت ضلعی متمایل به منتظم است. از سوی طبقه همکف، پلههایی باریک و مدور راه را به طبقات بالاتر میگشاید. عجیب اینکه در لحظه اول ورود به پلهها این تصور پیش میآید که پلهها پایین بوده و امکان گذر وجود نداشته باشد در حالی که فضای پلهها طوری تنظیم شده که هر انسانی با هر قدمی حتی چند متری قادر به عبور از پلهها است. طبقات سه گانه دارای ایوانها، بالکنها و نشستگاههایی است که اگر بازدید همراه با راهنما نباشد بی شک انسان در میان آن همه ورودیها و خروجیها سردرگم خواهد شد و راه اصلی بازگشت را پیدا نخواهد کرد. «پس از طبقه همکف، طبقه اول شامل دهلیزهای ارتباطی است... این دهلیز دور تا دور بنا را احاطه کرده و یک پلان 16 وجهی را به وجود میآورد. این دهلیزها با سقفهای کم خیز پوشیده و در حد فاصل ایوانها فضاهای متنفسی و کاربردی ایجاد شده است. سقف این فضاها با فرمهای متنوع با استفاده از آجر، گچ و سنگ احداث شده است و فضاهای کاربردی بالکنهای هشتگانه یی است که از ایوانها پدید آمده و دارای تزیینات زیبایی اعم از کاشیکاری، تسمه کشی، گچکاری و تلفیق آجر و کاشی و بالاخره کتیبههای متعدد است. آرایش و دکوراسیون دهلیزهای مشرف به ورودی اعضای خاندان حکومتی با نصب پردههای زیبای زربفت از اهمیت خاصی برخوردار است و هر یک از این ایوانها به طور متقارن به سه واحد طاق و تویزه تبدیل شده و آرایش سقف آنها زیباترین و جذاب ترین تزیینات در هنر گچ بری بناهای عالم را عرضه کرده است. از هر کدام از ایوانهای هشتگانه، پنجره یی به داخل گنبد خانه باز میشود. از این طبقه پلکانهای مارپیچی منارهها آغاز شده و ضمن ادامه تا بالای مناره، طبقه دوم را با طبقه سوم که پشت بام باشد مرتبط میکند.» (همان منبع، ص 144)
بالکنها مشرف به بیرون یعنی شهر و دشت وسیع و زمردین سلطانیه است. این ایوانها در مراسم و اعیاد برای حضور مسوولان مملکتی و تماشای مراسم داخل شهر و احتمالاً استراحت و نشستهای مشورتی و خانوادگی استفاده میشده است. دیوارهای مشبک آجری با اشکالی زیبا و دستور فنی بسیار دقیق و علمی ساخته شده اند. سقف بالکنها با رنگ افرایی و مسی دارای اشکال، گلها و انحناهایی است که هنوز رنگ جلا و شکوه خود را حفظ کرده است. یکی از شگفتیهای طراحی در همین سقفهای محراب گونه است. تمامی اشکال در سه سطح گچ بری شده اند، به طوری که فضای حجمی پیدا کرده و از نظر هنر تجسمی یکی از شاهکارهای دست بشر محسوب میشود. بالکنهای مشرف به گنبدخانه دارای حفاظهایی مشبک از جنس چوب است، که بدون استفاده از چسب و میخ و فقط به وسیله سجاف و ایجاد شکافهای نر و مادگی قطعات به یکدیگر متصل شده اند.
استحکام این حفاظها به اندازه یی است که هنوز پس از هفت قرن ذرهیی لرزش و تعویض فرم پیدا نکرده اند. اشکال گوناگون هندسی - قرینهیی بینهایت زیبا و منظم به جلال و شکوه ایوانها افزوده است. ایوانها محل اجتماع بانوان خاندان اولجایتو و سایر درباریان بوده است. نحوه ساخت و ساز ایوانها به گونهیی است که از پایین گنبدخانه به هیچ وجه قابل دیدن نیست، ولی از بالا به طور کامل همه ابعاد زیر گنبد به راحتی دیده میشود. در مراسم سوگواری و جشنهای مذهبی و ملی، خاندان درباریان و بعضاً مدعوین عمومی از این محل استفاده میکرده اند. پیشانیها و نقابهای این ایوانها با استفاده از کاشیهای فیروزهیی رنگ و رنگهای سبز چمنی و سایر رنگهای ملایم، هارمونی عجیب و زیبای حیرتآوری را پدید آورده است. در حاشیههای محراب گونه آیات قرآنی با خطوطی بسیار زیبا نقش بسته اند. در یکی از پیشانیهای این ایوانها در سمت جنوبی یک حاشیه محدود با عرضی 20 سانتیمتری معین و مشخص است. آیت الکرسی از ابتدا تا انتها بدون افتادن حتی یک نقطه به طور هماهنگ و کامل نوشته شده است.
- در چنان ارتفاعی بدون امکانات پیشرفته امروزی - تنظیم ابعاد و اندازه خط و تعیین دقیق میزان جاگیری این چند آیه قرآن به طوری که نیازی به کشش بعضی از کلمات یا کوتاه و بزرگ کردن و تغییر ابعاد خط در نوشتن بعضی از کلمات دیگر به وجود نیاید و آیات به طور کامل دقیقاً در همان مقدار محل تعیین شده پیشانی محرابی نوشته شود، واقعاً فوق تصور است. به هر حال سلطانیه دو زلزله هشت ریشتر را از سر گذرانده و هنوز شاداب و محکم در جای خود ایستاده است.
پی نوشت
1- شمنیزم؛ آیین بدوی با مقررات و قوانینی بسیار خشن که مغولان از آن پیروی میکردند؛ شمن خدای نیروی معهود. شمن؛ آیین مغولی