25-02-2014، 14:39
در نخستين هم انديشي گويش شناسي ايران كه از جانب فرهنگستان زبان و ادب فارسي با هدف گسترش پژوهشهاي گويش شناسي در ايران كه چندي پيش برگزار شد، مقاله هايي پيرامون گويشهاي ايراني از سوي استادان و دانشجويان و پژوهشگران ارايه شد. هم انديشي گويش شناسي دو محور نظري و عملي داشت. كه بخش نظري گويشهاي ايران شامل دسته بندي، رده شناسي و عوامل مؤثر درزوال و حفظ گويشها بود. جنبه هاي عملي گويش شناسي نيز شامل روشهاي گردآوري، بررسي موردي گويشها و ابعاد اجتماعي ـ فرهنگي گردآوري گويشها بود.
سرگذشت زبان ها همانند هر پديده اجتماعي ديگر، زادوزندگي و مرگ است. گويش هاي خوري (Khuri)، فرويگي (farvigi) و گرگو (gargu)، زبان گفتار مردم شهر خور و روستاهاي فرخي و گرمه از روزگاران دوربر كرانه جنوبي كوير نمك برجاي مانده است و در حال جان دادن است. جان گويش گرگو و پس از آن گويش فرويگي از گويش خوري بيشتر است.
خور (khur) مركز بيابانك از بخش هاي شهرستان نائين در استان اصفهان و فرخي و گرمه از روستاهاي غربي و جنوبي خور هستند. زبان خوري، فرويگي، و گرگو از گويش هاي زبان پارسيك يا پهلوي ساساني است كه به سبب دوري و جابه جا نشدن زبانوران، كمتر از گويش هاي ديگر دستخوش دگرگوني شده اند.
در بخش بندي زبانهاي ايراني، گويشهاي خوري، فرويگي و مهرگوني از زبانهاي ايراني نو در شمار دسته مركزي قرار دارند و با بلوچي و زازي (Zazi) ومازني (mazani) و گيلكي و سيوندي (sivandi) خويشاوندند و مورد پژوهش دانشمندان زبان شناس قرار گرفته اند.
پروفسور ژرژ ردار (George Radar) سوئيسي، دكتر ريچارد فراي (Richard Frai) امريكايي، دكتر ويلهلم آيلرس (Wilhelm Eilerse) آلماني و پروفسور ايوانوف (Ivanov) روسي از دانشمندان بيگانه و دكتر صادق كيا و دكتر بهرام فره وشي و آقاي مهدي عباسي با راهنمايي دكتر علي اشرف صادقي گويش خوري را پژوهيده اند.
در اين زمينه و درباره انگيزه هاي مؤثر در زوال اين گويش ها پاي سخن لسان الحق طباطبايي كه گويش هاي خوري و فرويگي وگرگو را پژوهيده و در حال گزارش آنهااست مي نشينيم.
«پژوهش هاي دانشمندان غربي و روسي براي رسيدن به هدفهاي ويژه خودشان بود و دربرگيرنده آگاهي هاي پيرامون ما نمي باشد. همچنين است پژوهش هايي كه به پيروي از بيگانگان عملي شده است. كار پژوهش در زبانهاي ايراني وگويش هاي وابسته بايد به دست پژوهشگران زبانور و گويشمندان دلبسته و آگاه به دانش زبان شناسي و فرهنگ مردم امكان پذيرد و اين كاري است كه افزون بر آگاهي ها و اندوخته هاي دانشي، شكيبايي و تاب دشواريها را مي بايد. و نشود كه بي هيچ گرسنگي و تشنگي به فرجام رسد و زهي دريغ و افسوس كه نگهبانان پاسداري ازفرهنگ ما، فكري براي پژوهشگران كوشنده و دلبسته نكرده اند كه دلبسته و تهي دست كار خود را تا پايان پيگيري مي كنند.
بي گمان پژوهشهايي كه تاكنون در گويش هاي خوري و فرويگي شده است، كاستي ها ونادرستي ها دارد و يا از پژوهشهاي دست دوم به شمار مي آيد.
عده اي درباره دلايل كاهش استفاده از اين گويش هاي محلي معتقدند :
تا نيمه سده پيش، زبان خوري وفرويگي گفتار اكثريت مردم خوروفرخي بود و بر فارسي رايج در آنجا برتري داشت. بسياري ازمردم غير گويشور در گفت وگو با گويشوران به خوري و فرخي سخن مي گفتند. اما شورستان سرسخت و بي آب و گياه مردم را وامي داشت با گذشتن از ريگزارها و سنگلاخ ها براي كسب درآمد به دنبال نان به فهلگي(فعلگي) در شهرها وبويژه تهران واصفهان بروند وبه ناچار فارسي را فرابگيرند البته به مروردانش اندوزي و گذراندن پايه هاي تحصيلي و كسب مدارج دانشي از انگيزه هاي نيرومندتر در روانه شدن مردم به شهرها بود، چرا كه بالاتر از دوره دبستان، در منطقه نبود البته با رفت وآمد اهالي روستا به شهرها وفارسي صحبت كردن آنها زبان محلي ازسكه افتاد .
افزون بر اين، شمار بسياري از باسوادان كه بيشتر از ميان فارسي گويان خور و فرخي بودند، نسبت به گويش خوري وفروي همان ديدگاه سنتي را داشتند كه هر زبان جز زبان ادبي و رسمي را فاسد مي دانستند و چنين بود كه گويشوران محلي بويژه بيرون از زادگاهشان به گويش خوري وفرويگي سخن نمي گفتند.
تأثير اين دو فاكتور يا رويگرداني از زبان مادري، در از ميان رفتن آيين ها، رسمها و سنتهاي اين سرزمين و همچنين گويش آن بيش از ايجاد و گسترش راهها و بيرون آمدن منطقه از بن بست كهن است. اندك اندك راديو و آنگاه تلويزيون در خانه ها پديدار شد.
سپس روزنامه ها هم از راه رسيد و سبب آن شد كه «بن تنير»يا «تنير» bontanir جاي خود را به آشپزخانه open داد و «ميهمون سرا» miunsera به هال تبديل شد و معماري و ساختار خانه ها نيز دگرگون گشت.
بسياري از واژه ها و عبارت ها كاربرد خود را از دست داد و فراموش شد. يك فرخي سي ساله به سختي مي تواند به زبان فروي سخن بگويد، و جوان بيست ساله فرخي هيچگونه آگاهي از گويش نياكان خود ندارد. از دست سالخوردگان كاري برنمي آيد. پيري و مرگ نيز شمار گويشوران سالخورده راكاهش داده است. در حال حاضر با شمار اندكي از گويشوران سالمند روبرو هستيم كه دريافت درست از پژوهش را در گفتار دشوار مي سازد.
با اين همه ساختار گويش «فروي» ،«خوري» و «گرگور» دست نخورده است.
گویش های مركزی ایران:
این گویش ها را – كه در منطقه میان اصفهان، تهران، همدان و یزد رواج دارد – به 6 گروه تقسیم می كنند:
1. گروه شمال غربی در غرب جاده قم – اصفهان: خوانساری، محلاتی، و انشانی...؛
2. گروه شمال شرقی در منطقه كاشان و نطنز:آرانی، ابوزید آبادی، ابیانه ای، بادرودی، تاری، جوشقانی، سویی، فریزندی، قهرودی، كشه ای،میمه ای،نطنزی، یرندی، گویش یهودیان كاشان،...؛
3. گروه جنوب غربی در اصفهان: سدهی، كفرانی، گزی، ورزنه ای، گویش یهودیان اصفهان....؛
4. گروه جنوب شرقی: اردستانی، اناركی، زفره ای، نائینی،گویش زردشتیان كرمان و یزد (معروف به بهدینی)،گویش یهودیان كرمان و یزد...؛
5. گویش های منطقهی تفرش: آشتیانی، آمره ای الویری، كهكی، وفسی، ویدری...؛
6. گویش های دشت كویر: خوری،فروی (یا فرویگی) مهر جانی....
سرگذشت زبان ها همانند هر پديده اجتماعي ديگر، زادوزندگي و مرگ است. گويش هاي خوري (Khuri)، فرويگي (farvigi) و گرگو (gargu)، زبان گفتار مردم شهر خور و روستاهاي فرخي و گرمه از روزگاران دوربر كرانه جنوبي كوير نمك برجاي مانده است و در حال جان دادن است. جان گويش گرگو و پس از آن گويش فرويگي از گويش خوري بيشتر است.
خور (khur) مركز بيابانك از بخش هاي شهرستان نائين در استان اصفهان و فرخي و گرمه از روستاهاي غربي و جنوبي خور هستند. زبان خوري، فرويگي، و گرگو از گويش هاي زبان پارسيك يا پهلوي ساساني است كه به سبب دوري و جابه جا نشدن زبانوران، كمتر از گويش هاي ديگر دستخوش دگرگوني شده اند.
در بخش بندي زبانهاي ايراني، گويشهاي خوري، فرويگي و مهرگوني از زبانهاي ايراني نو در شمار دسته مركزي قرار دارند و با بلوچي و زازي (Zazi) ومازني (mazani) و گيلكي و سيوندي (sivandi) خويشاوندند و مورد پژوهش دانشمندان زبان شناس قرار گرفته اند.
پروفسور ژرژ ردار (George Radar) سوئيسي، دكتر ريچارد فراي (Richard Frai) امريكايي، دكتر ويلهلم آيلرس (Wilhelm Eilerse) آلماني و پروفسور ايوانوف (Ivanov) روسي از دانشمندان بيگانه و دكتر صادق كيا و دكتر بهرام فره وشي و آقاي مهدي عباسي با راهنمايي دكتر علي اشرف صادقي گويش خوري را پژوهيده اند.
در اين زمينه و درباره انگيزه هاي مؤثر در زوال اين گويش ها پاي سخن لسان الحق طباطبايي كه گويش هاي خوري و فرويگي وگرگو را پژوهيده و در حال گزارش آنهااست مي نشينيم.
«پژوهش هاي دانشمندان غربي و روسي براي رسيدن به هدفهاي ويژه خودشان بود و دربرگيرنده آگاهي هاي پيرامون ما نمي باشد. همچنين است پژوهش هايي كه به پيروي از بيگانگان عملي شده است. كار پژوهش در زبانهاي ايراني وگويش هاي وابسته بايد به دست پژوهشگران زبانور و گويشمندان دلبسته و آگاه به دانش زبان شناسي و فرهنگ مردم امكان پذيرد و اين كاري است كه افزون بر آگاهي ها و اندوخته هاي دانشي، شكيبايي و تاب دشواريها را مي بايد. و نشود كه بي هيچ گرسنگي و تشنگي به فرجام رسد و زهي دريغ و افسوس كه نگهبانان پاسداري ازفرهنگ ما، فكري براي پژوهشگران كوشنده و دلبسته نكرده اند كه دلبسته و تهي دست كار خود را تا پايان پيگيري مي كنند.
بي گمان پژوهشهايي كه تاكنون در گويش هاي خوري و فرويگي شده است، كاستي ها ونادرستي ها دارد و يا از پژوهشهاي دست دوم به شمار مي آيد.
عده اي درباره دلايل كاهش استفاده از اين گويش هاي محلي معتقدند :
تا نيمه سده پيش، زبان خوري وفرويگي گفتار اكثريت مردم خوروفرخي بود و بر فارسي رايج در آنجا برتري داشت. بسياري ازمردم غير گويشور در گفت وگو با گويشوران به خوري و فرخي سخن مي گفتند. اما شورستان سرسخت و بي آب و گياه مردم را وامي داشت با گذشتن از ريگزارها و سنگلاخ ها براي كسب درآمد به دنبال نان به فهلگي(فعلگي) در شهرها وبويژه تهران واصفهان بروند وبه ناچار فارسي را فرابگيرند البته به مروردانش اندوزي و گذراندن پايه هاي تحصيلي و كسب مدارج دانشي از انگيزه هاي نيرومندتر در روانه شدن مردم به شهرها بود، چرا كه بالاتر از دوره دبستان، در منطقه نبود البته با رفت وآمد اهالي روستا به شهرها وفارسي صحبت كردن آنها زبان محلي ازسكه افتاد .
افزون بر اين، شمار بسياري از باسوادان كه بيشتر از ميان فارسي گويان خور و فرخي بودند، نسبت به گويش خوري وفروي همان ديدگاه سنتي را داشتند كه هر زبان جز زبان ادبي و رسمي را فاسد مي دانستند و چنين بود كه گويشوران محلي بويژه بيرون از زادگاهشان به گويش خوري وفرويگي سخن نمي گفتند.
تأثير اين دو فاكتور يا رويگرداني از زبان مادري، در از ميان رفتن آيين ها، رسمها و سنتهاي اين سرزمين و همچنين گويش آن بيش از ايجاد و گسترش راهها و بيرون آمدن منطقه از بن بست كهن است. اندك اندك راديو و آنگاه تلويزيون در خانه ها پديدار شد.
سپس روزنامه ها هم از راه رسيد و سبب آن شد كه «بن تنير»يا «تنير» bontanir جاي خود را به آشپزخانه open داد و «ميهمون سرا» miunsera به هال تبديل شد و معماري و ساختار خانه ها نيز دگرگون گشت.
بسياري از واژه ها و عبارت ها كاربرد خود را از دست داد و فراموش شد. يك فرخي سي ساله به سختي مي تواند به زبان فروي سخن بگويد، و جوان بيست ساله فرخي هيچگونه آگاهي از گويش نياكان خود ندارد. از دست سالخوردگان كاري برنمي آيد. پيري و مرگ نيز شمار گويشوران سالخورده راكاهش داده است. در حال حاضر با شمار اندكي از گويشوران سالمند روبرو هستيم كه دريافت درست از پژوهش را در گفتار دشوار مي سازد.
با اين همه ساختار گويش «فروي» ،«خوري» و «گرگور» دست نخورده است.
گویش های مركزی ایران:
این گویش ها را – كه در منطقه میان اصفهان، تهران، همدان و یزد رواج دارد – به 6 گروه تقسیم می كنند:
1. گروه شمال غربی در غرب جاده قم – اصفهان: خوانساری، محلاتی، و انشانی...؛
2. گروه شمال شرقی در منطقه كاشان و نطنز:آرانی، ابوزید آبادی، ابیانه ای، بادرودی، تاری، جوشقانی، سویی، فریزندی، قهرودی، كشه ای،میمه ای،نطنزی، یرندی، گویش یهودیان كاشان،...؛
3. گروه جنوب غربی در اصفهان: سدهی، كفرانی، گزی، ورزنه ای، گویش یهودیان اصفهان....؛
4. گروه جنوب شرقی: اردستانی، اناركی، زفره ای، نائینی،گویش زردشتیان كرمان و یزد (معروف به بهدینی)،گویش یهودیان كرمان و یزد...؛
5. گویش های منطقهی تفرش: آشتیانی، آمره ای الویری، كهكی، وفسی، ویدری...؛
6. گویش های دشت كویر: خوری،فروی (یا فرویگی) مهر جانی....