22-02-2014، 18:26
آتش!!
وقتی از فكر غزلهایم سرت آتش گرفت
باورم كردی ولیكن باورت آتش گرفت
درد من را با قفس گفتی، صدایت دود شد
مرغ عشقت سوخت،بال كفترت آتش گرفت
خیس باران آمدی سرما سیاهت كرده بود
آنقدر بوسیـدمت تا پیكرت آتش گرفت
گفته بودم من لبالب آتشم پروانه جان!
پس چرا پروا نكردی تا پرت آتش گرفت
گفته بودی شعرهایت سرد وبی روحند مرد!
شعرهایم را نوشتی دفترت آتش گرفت
دستهایم را گرفتی رفتنت نزدیك بود
دستهایت داغ شد انگشترت آتش گرفت
من لبالب آتشم اما نمیدانی چقدر
سینه ام با نامه های آخرت آتش گرفت
رضا عزیزی
وقتی از فكر غزلهایم سرت آتش گرفت
باورم كردی ولیكن باورت آتش گرفت
درد من را با قفس گفتی، صدایت دود شد
مرغ عشقت سوخت،بال كفترت آتش گرفت
خیس باران آمدی سرما سیاهت كرده بود
آنقدر بوسیـدمت تا پیكرت آتش گرفت
گفته بودم من لبالب آتشم پروانه جان!
پس چرا پروا نكردی تا پرت آتش گرفت
گفته بودی شعرهایت سرد وبی روحند مرد!
شعرهایم را نوشتی دفترت آتش گرفت
دستهایم را گرفتی رفتنت نزدیك بود
دستهایت داغ شد انگشترت آتش گرفت
من لبالب آتشم اما نمیدانی چقدر
سینه ام با نامه های آخرت آتش گرفت
رضا عزیزی