21-02-2014، 20:19
خاندان قاجاريه، از خانوادههاي بزرگ ايران بودند. ايشان، سالياني دراز بر ايران حکومت راندند. (1174-1304) و اعضاي آن از نوادگان پسري شاهزادگان قاجار بودهاند. دودمان قاجار در تاريخ ايران به بيکفايتي مشهور بوده و در اين دوره اقتصاد ايران رو به قهقرا ميگذارد. بنيانگذار اين سلسله، آقامحمدخان است. او، رسماً در سال 1174 در تهران، تاجگذاري کرد. و آخرين پادشاه قاجار احمدشاه ميباشد، که در سال 1304 برکنار شد و رضاشاه پهلوي جاي او را گرفت.
اتحاد در بين قجر
ايل قاجار، در ميان خود داراي اتحاد بودهاند، بهطور مثال: ايشان انجمني را تشکيل دادند با عنوان «انجمن اتحاد قاجار»، اين انجمن توسط احمدخان علاءالدوله 1 در صفر 1325 ايجاد گرديد. اين انجمن، از اعضايي همچون مصطفيخان سالارالسلطان فرزند عليرضا خان عضدالملک، رکنالدوله، شعاعالدوله، معتمدالدوله، مويدالدوله، فخرالدوله، محمدعلي اعتضاد قاجار، عضدالسلطنه، کامران قاجار، ملک منصور، ظفرالسلطنه، کاشف قاجار، سيفالدوله، محمد قاجار، حاج ابوالحسن فخرالملک، مجدالدوله، احتشامالملک، نصرالملک و ... تشکيل شده بود.
اين انجمن که به امور ايل قاجار ميپرداخت، به موضوعاتي همچون: معلمان، مخارج مدرسه، کودکان، رسيدگي به مستحقين، و ... رسيدگي ميکرد. نظامنامه اين انجمن، و همچنين تعهدنامه آن، معطوف به اتحاد خانوادگي، و همبستگي بين افراد ايل بوده است. از کارهايي که به عهده آن انجمن بوده، ساخت مدرسه و بيمارستان، و حمايت از مستحقين اين خاندان، بوده است. همچنين، صندوق خيريهاي نيز داشتند، که جزء به جزء به مسائل مالي آن رسيدگي ميشد؛ کرايه خانه، مخارج آبدارخانه، لوازمالتحرير و ... البته مدرسه به صورت رايگان، شاگرد ميپذيرفت.
اعضاي اين انجمن، تعهد ميدادند که در دولتخواهي و خدمتگزاري به شخص شاه، که رئيس حقيقي ايل قاجار بوده، کوتاهي نکنند. همچنين، متعهد ميشدند که با يکديگر جهت جلب نفع مشروع، و دفع ضرر جاني و مالي و شرافتي و آبرويي افراد سلسله قاجار، با يکديگر اتحاد داشته و در اين زمينه ساعي باشند. و هر آنچه که هيئت براي ترقي و تعالي ايل مقتضي بدانند، اطاعت کنند. و در صورت بروز خيانت، اتحاد جامعه ايليت، مجازات مقتضي را معين نمايد. و بزرگترين خيانت اقدام بر اموري خواهد بود، که موجب ضعف و اختلال اساس اين اتحاد گردد. همچنين، براي رعايت و اعانت مستحقين در تاسيس مدارس، مريضخانه و شرکت در امور خيريه و غيره که در هيئت موسس تهيه شده، عمل نمايند.
«مجمع اتحاد قاجار» و «هييت اتحاد قاجار» در دوره پهلوي به «کانون خانوادگي قاجار» تغيير نام داد، با توجه به تغيير سلسله، کارکرد آن مجمع يا کانون نيز شباهتي به روزگار سلطنت قجران نداشته است.
مشهورترين پادشاه قاجار
ناصرالدين شاه قاجار، که پيش از پادشاهي، ناصرالدين ميرزا خوانده ميشد، در تاريخ 25 تير 1210 به دنيا آمد. وي معروف به قبله عالم، سلطان صاحبقران و سپس شاه شهيد ناميده شد. ايشان چهارمين پادشاه از دودمان قجر بود. وي طولانيترين دوره پادشاهي را، از ميان خاندان قاجاريه داراست. همچنين نخستين پادشاه ايراني است که خاطرات خود را نوشته است.
زماني که محمدشاه، دوازده سال داشت، يعني در سال 1234 به دستور فتحعلي شاه، با دخترعمه چهارده سالهاش ازدواج کرد. البته اين ازدواج به نيت از بين بردن تفرقه، بين شاخههاي قوانلو و دولو در ايل قاجار، صورت ميگرفت. ناصرالدين شاه سومين پسر اين زوج، در ششم صفر 1247 در کهنمو در نزديکي تبريز به دنيا آمد. وي فرزند محمدشاه و نوه فتحعلي شاه بود.
فرمان وليعهدي ناصرالدين ميرزا، در سال 1251ق، در تبريز خوانده شد و محمدشاه در سال 1255ق وي را، به پايتخت فراخواند. و در تابستان 1261ق وليعهد 14 ساله، با دخترعموي پدرش، گلين ازدواج کرد.
هنگامي که محمدشاه قاجار در سال 1227خ در سن 42 سالگي از دنيا رفت، ناصرالدين ميرزا با حمايت ميرزا تقيخان اميرنظام 2 از تبريز، راهي تهران شد. و در تاريخ 22 شهريور سال 1227 (14 شوال 1264) بر تخت سلطنت نشست و تا زمان مرگش يعني روز جمعه 12 ارديبهشت 1275 (17 ذيالقعده 1313) که، به دست ميرزا رضا کرماني، در حرم حضرت عبدالعظيم ترور شد، شاه ايران بود.
اميرکبير
وي پس از دريافت پست صدارت، شروع به بازسازي کشور نمود. و مسائلي همچون: شورش اللهيارخان آصفالدوله، مسئله باب، بازسازي ارتش، صنعت اسلحهسازي، فرمان حذف لقبهاي اضافي در نامهنگاريها، ساماندهي درآمد کارکنان دولت، و جلوي رشوهخواري را گرفت. اقدامات اميرکبير به سود مردم و به زيان شاهزادگان و اشراف بود و خشم اين گروه را برانگيخت و پس از بدگماني شاه به صدراعظمش فرمان قتل اميرکبير در باغ فين کاشان صادر شد.
مهد عليا 3: مادر ناصرالدين شاه به کمک هوادارانش و سفارت انگليس براي 40 روز پس از فوت محمدشاه، امور مملکت را به دست داشت وي با عنوان ملکه مادر، نايبالسلطنه، شوراي سلطنت را، تشکيل داد. مهد عليا بر ادبيات فارسي و زبان عربي مسلط و با موسيقي و آواز آشنا، و خط را خوب مينوشت. از مهد عليا چند سجع مهر با عنوانهايي مثل: «ملک النساء العالمين»، «عصمهالدنيا والدين» و ... باقي مانده است. وي در زمان پادشاهي پسرش نفوذ بالايي در امور کشور داشت.
مظفرالدين شاه
مظفرالدين شاه قاجار، پسر چهارم ناصرالدين شاه، و فرزند شکوهالسلطنه بود. در 3 فروردين سال 1232 شمسي در تهران به دنيا آمد. وي در 5 سالگي، به وليعهدي برگزيده شد. دوران وليعهدي وي، سه برابر دوره سلطنتش به درازا کشيد. مظفرالدين ميرزا، فرزند چهارم ناصرالدين شاه بود. وي 4 ساله بود که به خدمت رضاقليخان هدايت، به آذربايجان فرستاده شد. و يک سال بعد، به وليعهدي رسيد. و به پايتخت دوم ايران، تبريز فرستاده شد.
به روايت اغلب تاريخ نويسان مشروطه، مردان ناشايست دورهاش کرده و سبب شدند که سادهدل و کمسواد بار آيد. او شاهي مهربان و سادهدل بود و در دوران سلطنت او، ايران با هيچ کشوري جنگ نکرد؛ اما در عين حال، امتيازات فراواني به بيگانگان داد.
حسينقلي خان نظامالسلطنه مافي، در جلد اول خاطراتش ميگويد: «مظفرالدين شاه از اول عمر، ضعيفالراي و بيتميز و بيکمال و متنفر از معاشرت عقلا و فضلا و اهل هنر بود. هر وزيري که از دربار براي پيشکاري تعيين ميشد، و ناصرالدين شاه محرمانه تاکيد در راه رفتن با او ميکرد، مفيد نبود و اغلب اوقات به شورش خلق تبري، فراهم ميآوردند. سي و هفت سال مدت وليعهدي و توقف آذربايجان او طول کشيد. در اين مدت، معدودي از نوکرهاي کاملش که فيالجمله ملاحظهاي از آنها داشت، از ميان رفتند و پسرهاي آنها و برادرهاي آنها که همسن خودش بودند، بيمانع ماندند».
وي قريب 40 سال، در شهر تبريز زندگي کرد تا اينکه پس از کشته شدن پدرش در سال 1275ش، در سن 44 سالگي به سلطنت رسيد. از زمان کشته شدن ناصرالدين شاه تا جلوس مظفرالدين شاه به تخت سلطنت چهل روز به طول انجاميد و طي اين مدت علياصغر اتابک، آخرين صدراعظم ناصرالدين شاه، اداره امور کشور را به دست گرفت.
وي پس از کشته شدن پدرش ناصرالدين شاه قاجار، بعد از چهل سال وليعهدي به پادشاهي رسيد، و از تبريز به تهران آمد. مظفرالدين شاه در عمارت بادگير تاجگذاري نمود و دو ماه پس از جلوس وي، ميرزا رضا کرماني 4 در ميدان مشق به دار آويخته شد. از رويدادهاي مهم در دوران او، پيدايش نخستين سينماتوگراف بود.
تاجالسلطنه 5 در خاطراتش مينويسد: «سلطان جديد بعد از ورود به تهران روز بعد به اندرون آمده و به تمام خانمها تسليت و تعزيت داد و فوقالعاده مهرباني کرد».
«وي پدري ساده، پاکدل و خيلي مهربان و رئوف بود. خانوادهاش منحصر به هفت زن و چند اولاد ميشد. تمام خانوادهاش به کلي از آداب و رسوم به دور بودند. تاجالسلطنه در ادامه مينويسد: «اين برادر بيچاره من خلق شده بود براياينکه پدر خوبي باشد رييس فاميل محجوبي باشد. اما ابداً نميشد فکر کرد که اين سلطان باشد. به قدري باحيا، خجالت کش، و به قدري مظلوم بود که سختترين دلها براي او کباب ميشد ... زود هر حرفي را قبول کن، از خود بياراده، و با اراده سايرين کار کن. عليل و خيلي عوام...».
وي در ادامه مينويسد: «اشخاص هنرمند کارکن عالم را، در بدو ورود خارج، و تمام نوکرهاي پدرش را اخراج، و نوکرهاي کسان خودش را مصدر کار نمود».
و در ادامه آورده: «پس از يک هفته، اعلان از طرف سلطان شد که، تمام خانمها هر چه دارند مال خودشان و از اندرون خارج بشوند. جز خانمهايي که اولاد دارند، و آنها را (فرستاد) به حياط «سروستان»، که منزل منيرالسلطنه مادر نايبالسلطنه بود... ».
تاجالسلطنه در خاطراتش مينويسد: « شاه تمام پسرهاي خود را حاکم ولايات نموده، خون و مال مردم را به دست مستبدين خونخوار داده بود. در حقيقت براي اين ملت بيچاره، اين سلطان چاه عميقي بود که انتها نداشت و تمام پول ايران سهل است، طلاهاي روي کره را اگر درو ميريختند، پر نميشد».
مظفرالدين شاه در سال 1279، نخستين سفرش به اروپا را انجام داد و قراردادي براي دريافت 23 ميليون و پانصد هزار روبل قرضه از روسيه امضا کرد و عايدات گمرکات ايران را که ممر اصلي درآمد خزانه بود، در ازاء آن به وثيقه گذاشت. با دريافت اين قرضه مقدمات سفر مظفرالدين شاه به فرانسه فراهم شد. اين سفر هفت ماه به طول انجاميد و کشورهاي روسيه، اتريش، سويس، آلمان، بلژيک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکيه (عثماني) ديدن کرد. از وقايع مهم اين سفر، سوءقصد به جان مظفرالدين شاه در پاريس بود، که جان سالم بدر برد.
حسينقلي نظامالسلطنه مافي مينويسد:
از اين بيست و چهار کرور، ده تومان به مصرفي که براي ملت و دولت مفيد باشد، نرسيد. دو کرور و نيم تمام آن، خرج سفر فرنگ شد. ... چيزهايي که اين پادشاه خريده بود و حمل ميکرد که هيچ غيرتمندي نميخريد نميتوانم شرح بدهم. صدراعظم با حضور نوکرهاي مقرب شاه ميگفت، من خودم روي صندوقها نوشته ديدم: ظرف حصيري، پارچه مادام، سازهاي مختلف، اسباب آتشبازي، سردست مليله و گلابتون زنانه، دستکشها و زينتهاي مجسمه از چيني و بلور که اطفال ميخرند، اشکال مجسمه حيوانات که براي لعب اطفال کوک ميکنند و صدا ميکند، ماده گاو شيربده که ماهي هزار تومان خرج علوفه و مواجب مهتر و استاد شيردوش و استاد کرهساز مصنوعي داشت؛ امثال آن ماده گاوها در سيستان و اغلب ولايات ايران، زياده از ده هزار راس ديدهايم و موجود است.
تاجالسلطنه خواهر مظفرالدين شاه ميگويد: «از اين مسافرت، قصههاي عجيب نقل ميکنند. از آن جمله: خريد درختهاي قويهيکل به مبالغ بالا و کرايههاي زياد که تا سرحد نرسيده خشک ميشدند. لولههاي آهني، مجسمههاي بزرگ، اسبابهاي بيربط، و مبالغ گزافي جهت هرزگي آقايان و مخارج گزاف «سويت». و تنها مبالغ گزافي قرض براي ايرانيان به جا ماند. و به جاي اينکه براي استقلال کشور کاري کنند و اسلحه تهيه کنند و يا اينکه کارخانهاي راه بياندازند و يا زراعت و فلاحت ... ».
تاجالسلطنه در ادامه خاطراتش مينويسد: «پس از اين سفر امينالدوله 6 صدراعظم شد و پس از او عينالدوله 7 به صدراعظمي رسيد. هر کس مسخره بود، بيشتر مورد توجه شاه قرار ميگرفت و تمام امور مملکت به دست يک مشت اراذل و اوباش افتاده بود. و تمام اشخاص عالي (و) عاقل، خانهنشين و تمام مردم مفسد بيسواد مصدر کارهاي عمده بزرگ».
دو سال بعد، شاه با دريافت وام جديدي به مبلغ ده ميليون روبل از روسيه و اعطاي امتيازات تازهاي در شمال ايران به روسها، عازم اروپا شد. دومين سفر مظفرالدين شاه به اروپا که در 22 فروردين 1282 آغاز شد شش ماه به طول انجاميد و در اين مدت از اتريش، آلمان، بلژيک، فرانسه، انگلستان و ايتاليا بازديد کرد. مقصد نهايي مظفرالدين شاه در اين سفر انگلستان بود.
تاجالسلطنه ميگويد: «در اين زمان هر کس به فکر خود بود و به هر وسيلهاي که ميشد قطعه قطعه مملکت را ويران مينمود، و شاه هم مشغول کار خودش بود و شبانه روز در خواب و غفلت عميقي غرق شده بود، از جمله يک گردي از فرنگستان آورده بود که اگر در بدن و يا رختخواب کسي ميريختند (آن شخص) شروع به خاراندن خود ميکرد و حرکات مضحک از خود بروز ميداد و او ميخنديد».
مسافرت سوم شاه به اروپا، در روز 16 خرداد 1284 آغاز و 4 ماه به طول انجاميد. اين سفر نيز متعاقب دريافت يک وام 290 هزار ليرهاي از بانک شاهي انگليس عملي شد. در جريان جنبش مشروطه بر خلاف کوششهاي اتابک اعظم و عينالدوله با مشروطيت موافقت کرد، و «فرمان مشروطيت» را امضا کرد.
مظفرالدين شاه قاجار در 14 مرداد 1285 فرمان مشروطه ايران را امضا کرد، و از طريق آن با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت نمود. و اين چنين حکومت مشروطه براي نخستين بار در ايران تاسيس شد. و سرانجام مظفرالدين شاه قاجار در روز 12 دي 1285 خورشيدي در سن 54 سالگي درگذشت، و در حرم فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.
تمنیات قجران از حضرت سلطان
سند زير، عريضهاي است از درباريان به ايلخاني قاجار، عليرضاخان عضدالملک، در خصوص پرداخت مواجب متوفايان به بازماندگان و طايفهاش؛ اختصاص مکان استقرار در دربخانه؛ پرداخت نقدي سيورسات؛ درخواست تاديه مواجب طي سه قسط؛ پرداخت کمک خرج و معاش؛ گلهمندي از بينظمي صف سلام؛ درخواست برات کلي براي ماموريتها؛ در نهايت نيز با آرزوي سلامتي شاه، خواهان رسيدگي است به تمنيات معروضه.
محض فرمايش جنابعالي که فرموده بوديد مطالب قاجاريه معلوم و معروض شود، لهذا، جسارت شد:
در باب متوفاي قاجار، از خارج که به قاجار نميدهند؛ مواجب قاجار را هم که ديگران بخواهند ببرند، واي بر احوال ما! دو سه مرتبه مواجب قاجاريه از مرحوم ميرزا تقيخان و از مرحوم ملکآرا کسر و نقص شد. استدعا داريم که مواجب پدر در حق پسر و هرگاه اولاد نداشته باشد، برادر و منسوب و متعلقدار آنها هم به خود همان طايفه. ديگران مداخله و خيال بردن مواجب قاجاريه را مينمايند؛ چنانچه دستخط مبارک هم در همين باب صادر شده که الان در دست داريم. زيرا که اين مواجب که مکرر کسر شده، غالباً از عصر شاه شهيد جنت مکان باقي مانده. هر يک در اين دولت عليه چندين پشت خدمت کردهايم، اميدوار به فضل و مرحمت پادشاهي و رعايت و حمايت جنابعالي ميباشيم.
سابقاً، محض التفات و احترام قاجاريه ، در « درخانه» جا و منزل در بالاخانه داشتيم که همه روز رؤسا و معارف قاجاريه حاضر خدمت بودند؛ و حال، مکان و منبري در درخانه نداريم. استدعا داريم که کمافيالسابق جا و مکاني معين و مرحمت شود که اسباب مفاخرت و مزيد اميدواري خواهد بود.
در باب سيورسات قاجاريه، مکرر عرض شد. حال هم استدعا داريم که تسعير سيورسات اين فيوضات هم به طريق ساير چاکران که ملتزم رکاب مبارک هستند، از تسعير غله و کاه مرحمت شود که موجب مفاخرت خواهد بود.
چون اکثري از قاجاريه ماخذ مواجب و جيره آنها مبلغ شصت تومان است که با اين جزيي مواجب گذران عيال و مخارج اسب [را] بايد در عرض سال نموده و به جهت تاخير در وصول و ايصال آنها ، البته يک ثلث از اين شصت تومان منافع و تنزيل ميرود و به کلي از حالت نوکري بازميمانند، موجب انفعال و بيکفايتي اين چاکران خواهد شد. استدعا اينکه در خاکپاي مبارک استدعا کنيد که مواجب و جيره قاجاريه به سه قسط مرحمت شود: اول سال، وسط سال و آخر سال؛ که با اين جزيي مواجب، اقلاً از منفعت و تنزيل تنخواه آسوده باشند. به جهت ديوان اعلي تفاوت و ضرري هم ندارد و غير از پاداري و آسودگي اين چاکران. الي دو سه ماه از سال نو ميگذرد و مواجب سه ماهه سنه ماضيه الي الان باقي مانده است. صاحب اختياريد.
در خور هر منصبي که از جانب [...] به حوالت اعليحضرت شهرياري، روحالعالمين فداه، به عموم چاکران مرحمت ميشود، تفاوت مواجب و مرسومي هم به جهت مدد خرج و معاش عنايت ميشود، در حق اين فدويان رؤساي قاجار مرحمت ميشود. مستدعي هستيم که با رياست ايلخاني و قرب و منزلتي که خاکپاي مبارک داريد، توجهي در اين باب بفرماييد که تفاوتي مرحمت شود که معاش و گذران به سختي و صعوبت نگذرد.
بينظمي در امور قاجاريه موجب کسر و نقص کارگزاران جنابعالي خواهد بود. در جمع مذاهب و ملل و قانون دولتي، ترجيح بلا ترجيح جايز نيست: هر نوکري به مقتضاي شان و مراتب و منزلتي که دارد، بايد به او رفتار شود. با همه کفايت و درايت جنابعالي، امر سلام قاجاريه چرا بايد بينظمي داشته باشد؟ از جمله : بعضي هستند که منزله پسر را دارند و حال بالا دست عموي خود که منزله پدر است، ميايستند. استدعا داريم که نظمي در اين باب بدهند تا آنکه رسوم و آداب قديمي که در ميان قاجاريه معمول بود، بههم نخورد؛ کوچک حرمت بزرگتر از خود را بدارد و ترتيب سلام عليقدر شان و درجه، که هريک را جنابعالي بهتر از همه ميشناسند. استدعا داريم که حکم آن را مرقوم فرماييد که بعدها در سلام قائله و گفتگويي روي ندهد و ترجيح بلا ترجيح شود، هر يک جاي خود را بدانند.
در سنوات سابق سه سال يک مرتبه برات صادره قاجاريه صادر ميشد. که هر وقت مامور ميشدند، معطل نميماندند. حال هم رقعه به جناب وزير لشگر مرقوم شود که به مباشر قاجار حکم کنند برات کلي صادر شود، در دست باشد که وقت ماموريت قاجار اتفاق افتد، عليقدر حاجت از جام جامه دريافت ميشود [...] ماموريت دفعه به دفعه به راه حرم صادر کردن اسباب خواهد شد.
عرض آخر: سلامتي وجود مبارک پادشاه عالمپناه است که، انشاءالله تعالي، عرايض مفصله به توسط جنابعالي به اجابت مقرون شود که موجب اسودگي اين چاکران است. انشاءالله ، بر تهيه و تدارک نوکري خود افزوده از همه جهت آسوده و [...] ديوان شده باشيم.
[9701 ق]
اتحاد در بين قجر
ايل قاجار، در ميان خود داراي اتحاد بودهاند، بهطور مثال: ايشان انجمني را تشکيل دادند با عنوان «انجمن اتحاد قاجار»، اين انجمن توسط احمدخان علاءالدوله 1 در صفر 1325 ايجاد گرديد. اين انجمن، از اعضايي همچون مصطفيخان سالارالسلطان فرزند عليرضا خان عضدالملک، رکنالدوله، شعاعالدوله، معتمدالدوله، مويدالدوله، فخرالدوله، محمدعلي اعتضاد قاجار، عضدالسلطنه، کامران قاجار، ملک منصور، ظفرالسلطنه، کاشف قاجار، سيفالدوله، محمد قاجار، حاج ابوالحسن فخرالملک، مجدالدوله، احتشامالملک، نصرالملک و ... تشکيل شده بود.
اين انجمن که به امور ايل قاجار ميپرداخت، به موضوعاتي همچون: معلمان، مخارج مدرسه، کودکان، رسيدگي به مستحقين، و ... رسيدگي ميکرد. نظامنامه اين انجمن، و همچنين تعهدنامه آن، معطوف به اتحاد خانوادگي، و همبستگي بين افراد ايل بوده است. از کارهايي که به عهده آن انجمن بوده، ساخت مدرسه و بيمارستان، و حمايت از مستحقين اين خاندان، بوده است. همچنين، صندوق خيريهاي نيز داشتند، که جزء به جزء به مسائل مالي آن رسيدگي ميشد؛ کرايه خانه، مخارج آبدارخانه، لوازمالتحرير و ... البته مدرسه به صورت رايگان، شاگرد ميپذيرفت.
اعضاي اين انجمن، تعهد ميدادند که در دولتخواهي و خدمتگزاري به شخص شاه، که رئيس حقيقي ايل قاجار بوده، کوتاهي نکنند. همچنين، متعهد ميشدند که با يکديگر جهت جلب نفع مشروع، و دفع ضرر جاني و مالي و شرافتي و آبرويي افراد سلسله قاجار، با يکديگر اتحاد داشته و در اين زمينه ساعي باشند. و هر آنچه که هيئت براي ترقي و تعالي ايل مقتضي بدانند، اطاعت کنند. و در صورت بروز خيانت، اتحاد جامعه ايليت، مجازات مقتضي را معين نمايد. و بزرگترين خيانت اقدام بر اموري خواهد بود، که موجب ضعف و اختلال اساس اين اتحاد گردد. همچنين، براي رعايت و اعانت مستحقين در تاسيس مدارس، مريضخانه و شرکت در امور خيريه و غيره که در هيئت موسس تهيه شده، عمل نمايند.
«مجمع اتحاد قاجار» و «هييت اتحاد قاجار» در دوره پهلوي به «کانون خانوادگي قاجار» تغيير نام داد، با توجه به تغيير سلسله، کارکرد آن مجمع يا کانون نيز شباهتي به روزگار سلطنت قجران نداشته است.
مشهورترين پادشاه قاجار
ناصرالدين شاه قاجار، که پيش از پادشاهي، ناصرالدين ميرزا خوانده ميشد، در تاريخ 25 تير 1210 به دنيا آمد. وي معروف به قبله عالم، سلطان صاحبقران و سپس شاه شهيد ناميده شد. ايشان چهارمين پادشاه از دودمان قجر بود. وي طولانيترين دوره پادشاهي را، از ميان خاندان قاجاريه داراست. همچنين نخستين پادشاه ايراني است که خاطرات خود را نوشته است.
زماني که محمدشاه، دوازده سال داشت، يعني در سال 1234 به دستور فتحعلي شاه، با دخترعمه چهارده سالهاش ازدواج کرد. البته اين ازدواج به نيت از بين بردن تفرقه، بين شاخههاي قوانلو و دولو در ايل قاجار، صورت ميگرفت. ناصرالدين شاه سومين پسر اين زوج، در ششم صفر 1247 در کهنمو در نزديکي تبريز به دنيا آمد. وي فرزند محمدشاه و نوه فتحعلي شاه بود.
فرمان وليعهدي ناصرالدين ميرزا، در سال 1251ق، در تبريز خوانده شد و محمدشاه در سال 1255ق وي را، به پايتخت فراخواند. و در تابستان 1261ق وليعهد 14 ساله، با دخترعموي پدرش، گلين ازدواج کرد.
هنگامي که محمدشاه قاجار در سال 1227خ در سن 42 سالگي از دنيا رفت، ناصرالدين ميرزا با حمايت ميرزا تقيخان اميرنظام 2 از تبريز، راهي تهران شد. و در تاريخ 22 شهريور سال 1227 (14 شوال 1264) بر تخت سلطنت نشست و تا زمان مرگش يعني روز جمعه 12 ارديبهشت 1275 (17 ذيالقعده 1313) که، به دست ميرزا رضا کرماني، در حرم حضرت عبدالعظيم ترور شد، شاه ايران بود.
اميرکبير
وي پس از دريافت پست صدارت، شروع به بازسازي کشور نمود. و مسائلي همچون: شورش اللهيارخان آصفالدوله، مسئله باب، بازسازي ارتش، صنعت اسلحهسازي، فرمان حذف لقبهاي اضافي در نامهنگاريها، ساماندهي درآمد کارکنان دولت، و جلوي رشوهخواري را گرفت. اقدامات اميرکبير به سود مردم و به زيان شاهزادگان و اشراف بود و خشم اين گروه را برانگيخت و پس از بدگماني شاه به صدراعظمش فرمان قتل اميرکبير در باغ فين کاشان صادر شد.
مهد عليا 3: مادر ناصرالدين شاه به کمک هوادارانش و سفارت انگليس براي 40 روز پس از فوت محمدشاه، امور مملکت را به دست داشت وي با عنوان ملکه مادر، نايبالسلطنه، شوراي سلطنت را، تشکيل داد. مهد عليا بر ادبيات فارسي و زبان عربي مسلط و با موسيقي و آواز آشنا، و خط را خوب مينوشت. از مهد عليا چند سجع مهر با عنوانهايي مثل: «ملک النساء العالمين»، «عصمهالدنيا والدين» و ... باقي مانده است. وي در زمان پادشاهي پسرش نفوذ بالايي در امور کشور داشت.
مظفرالدين شاه
مظفرالدين شاه قاجار، پسر چهارم ناصرالدين شاه، و فرزند شکوهالسلطنه بود. در 3 فروردين سال 1232 شمسي در تهران به دنيا آمد. وي در 5 سالگي، به وليعهدي برگزيده شد. دوران وليعهدي وي، سه برابر دوره سلطنتش به درازا کشيد. مظفرالدين ميرزا، فرزند چهارم ناصرالدين شاه بود. وي 4 ساله بود که به خدمت رضاقليخان هدايت، به آذربايجان فرستاده شد. و يک سال بعد، به وليعهدي رسيد. و به پايتخت دوم ايران، تبريز فرستاده شد.
به روايت اغلب تاريخ نويسان مشروطه، مردان ناشايست دورهاش کرده و سبب شدند که سادهدل و کمسواد بار آيد. او شاهي مهربان و سادهدل بود و در دوران سلطنت او، ايران با هيچ کشوري جنگ نکرد؛ اما در عين حال، امتيازات فراواني به بيگانگان داد.
حسينقلي خان نظامالسلطنه مافي، در جلد اول خاطراتش ميگويد: «مظفرالدين شاه از اول عمر، ضعيفالراي و بيتميز و بيکمال و متنفر از معاشرت عقلا و فضلا و اهل هنر بود. هر وزيري که از دربار براي پيشکاري تعيين ميشد، و ناصرالدين شاه محرمانه تاکيد در راه رفتن با او ميکرد، مفيد نبود و اغلب اوقات به شورش خلق تبري، فراهم ميآوردند. سي و هفت سال مدت وليعهدي و توقف آذربايجان او طول کشيد. در اين مدت، معدودي از نوکرهاي کاملش که فيالجمله ملاحظهاي از آنها داشت، از ميان رفتند و پسرهاي آنها و برادرهاي آنها که همسن خودش بودند، بيمانع ماندند».
وي قريب 40 سال، در شهر تبريز زندگي کرد تا اينکه پس از کشته شدن پدرش در سال 1275ش، در سن 44 سالگي به سلطنت رسيد. از زمان کشته شدن ناصرالدين شاه تا جلوس مظفرالدين شاه به تخت سلطنت چهل روز به طول انجاميد و طي اين مدت علياصغر اتابک، آخرين صدراعظم ناصرالدين شاه، اداره امور کشور را به دست گرفت.
وي پس از کشته شدن پدرش ناصرالدين شاه قاجار، بعد از چهل سال وليعهدي به پادشاهي رسيد، و از تبريز به تهران آمد. مظفرالدين شاه در عمارت بادگير تاجگذاري نمود و دو ماه پس از جلوس وي، ميرزا رضا کرماني 4 در ميدان مشق به دار آويخته شد. از رويدادهاي مهم در دوران او، پيدايش نخستين سينماتوگراف بود.
تاجالسلطنه 5 در خاطراتش مينويسد: «سلطان جديد بعد از ورود به تهران روز بعد به اندرون آمده و به تمام خانمها تسليت و تعزيت داد و فوقالعاده مهرباني کرد».
«وي پدري ساده، پاکدل و خيلي مهربان و رئوف بود. خانوادهاش منحصر به هفت زن و چند اولاد ميشد. تمام خانوادهاش به کلي از آداب و رسوم به دور بودند. تاجالسلطنه در ادامه مينويسد: «اين برادر بيچاره من خلق شده بود براياينکه پدر خوبي باشد رييس فاميل محجوبي باشد. اما ابداً نميشد فکر کرد که اين سلطان باشد. به قدري باحيا، خجالت کش، و به قدري مظلوم بود که سختترين دلها براي او کباب ميشد ... زود هر حرفي را قبول کن، از خود بياراده، و با اراده سايرين کار کن. عليل و خيلي عوام...».
وي در ادامه مينويسد: «اشخاص هنرمند کارکن عالم را، در بدو ورود خارج، و تمام نوکرهاي پدرش را اخراج، و نوکرهاي کسان خودش را مصدر کار نمود».
و در ادامه آورده: «پس از يک هفته، اعلان از طرف سلطان شد که، تمام خانمها هر چه دارند مال خودشان و از اندرون خارج بشوند. جز خانمهايي که اولاد دارند، و آنها را (فرستاد) به حياط «سروستان»، که منزل منيرالسلطنه مادر نايبالسلطنه بود... ».
تاجالسلطنه در خاطراتش مينويسد: « شاه تمام پسرهاي خود را حاکم ولايات نموده، خون و مال مردم را به دست مستبدين خونخوار داده بود. در حقيقت براي اين ملت بيچاره، اين سلطان چاه عميقي بود که انتها نداشت و تمام پول ايران سهل است، طلاهاي روي کره را اگر درو ميريختند، پر نميشد».
مظفرالدين شاه در سال 1279، نخستين سفرش به اروپا را انجام داد و قراردادي براي دريافت 23 ميليون و پانصد هزار روبل قرضه از روسيه امضا کرد و عايدات گمرکات ايران را که ممر اصلي درآمد خزانه بود، در ازاء آن به وثيقه گذاشت. با دريافت اين قرضه مقدمات سفر مظفرالدين شاه به فرانسه فراهم شد. اين سفر هفت ماه به طول انجاميد و کشورهاي روسيه، اتريش، سويس، آلمان، بلژيک، فرانسه و در راه بازگشت از ترکيه (عثماني) ديدن کرد. از وقايع مهم اين سفر، سوءقصد به جان مظفرالدين شاه در پاريس بود، که جان سالم بدر برد.
حسينقلي نظامالسلطنه مافي مينويسد:
از اين بيست و چهار کرور، ده تومان به مصرفي که براي ملت و دولت مفيد باشد، نرسيد. دو کرور و نيم تمام آن، خرج سفر فرنگ شد. ... چيزهايي که اين پادشاه خريده بود و حمل ميکرد که هيچ غيرتمندي نميخريد نميتوانم شرح بدهم. صدراعظم با حضور نوکرهاي مقرب شاه ميگفت، من خودم روي صندوقها نوشته ديدم: ظرف حصيري، پارچه مادام، سازهاي مختلف، اسباب آتشبازي، سردست مليله و گلابتون زنانه، دستکشها و زينتهاي مجسمه از چيني و بلور که اطفال ميخرند، اشکال مجسمه حيوانات که براي لعب اطفال کوک ميکنند و صدا ميکند، ماده گاو شيربده که ماهي هزار تومان خرج علوفه و مواجب مهتر و استاد شيردوش و استاد کرهساز مصنوعي داشت؛ امثال آن ماده گاوها در سيستان و اغلب ولايات ايران، زياده از ده هزار راس ديدهايم و موجود است.
تاجالسلطنه خواهر مظفرالدين شاه ميگويد: «از اين مسافرت، قصههاي عجيب نقل ميکنند. از آن جمله: خريد درختهاي قويهيکل به مبالغ بالا و کرايههاي زياد که تا سرحد نرسيده خشک ميشدند. لولههاي آهني، مجسمههاي بزرگ، اسبابهاي بيربط، و مبالغ گزافي جهت هرزگي آقايان و مخارج گزاف «سويت». و تنها مبالغ گزافي قرض براي ايرانيان به جا ماند. و به جاي اينکه براي استقلال کشور کاري کنند و اسلحه تهيه کنند و يا اينکه کارخانهاي راه بياندازند و يا زراعت و فلاحت ... ».
تاجالسلطنه در ادامه خاطراتش مينويسد: «پس از اين سفر امينالدوله 6 صدراعظم شد و پس از او عينالدوله 7 به صدراعظمي رسيد. هر کس مسخره بود، بيشتر مورد توجه شاه قرار ميگرفت و تمام امور مملکت به دست يک مشت اراذل و اوباش افتاده بود. و تمام اشخاص عالي (و) عاقل، خانهنشين و تمام مردم مفسد بيسواد مصدر کارهاي عمده بزرگ».
دو سال بعد، شاه با دريافت وام جديدي به مبلغ ده ميليون روبل از روسيه و اعطاي امتيازات تازهاي در شمال ايران به روسها، عازم اروپا شد. دومين سفر مظفرالدين شاه به اروپا که در 22 فروردين 1282 آغاز شد شش ماه به طول انجاميد و در اين مدت از اتريش، آلمان، بلژيک، فرانسه، انگلستان و ايتاليا بازديد کرد. مقصد نهايي مظفرالدين شاه در اين سفر انگلستان بود.
تاجالسلطنه ميگويد: «در اين زمان هر کس به فکر خود بود و به هر وسيلهاي که ميشد قطعه قطعه مملکت را ويران مينمود، و شاه هم مشغول کار خودش بود و شبانه روز در خواب و غفلت عميقي غرق شده بود، از جمله يک گردي از فرنگستان آورده بود که اگر در بدن و يا رختخواب کسي ميريختند (آن شخص) شروع به خاراندن خود ميکرد و حرکات مضحک از خود بروز ميداد و او ميخنديد».
مسافرت سوم شاه به اروپا، در روز 16 خرداد 1284 آغاز و 4 ماه به طول انجاميد. اين سفر نيز متعاقب دريافت يک وام 290 هزار ليرهاي از بانک شاهي انگليس عملي شد. در جريان جنبش مشروطه بر خلاف کوششهاي اتابک اعظم و عينالدوله با مشروطيت موافقت کرد، و «فرمان مشروطيت» را امضا کرد.
مظفرالدين شاه قاجار در 14 مرداد 1285 فرمان مشروطه ايران را امضا کرد، و از طريق آن با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت نمود. و اين چنين حکومت مشروطه براي نخستين بار در ايران تاسيس شد. و سرانجام مظفرالدين شاه قاجار در روز 12 دي 1285 خورشيدي در سن 54 سالگي درگذشت، و در حرم فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده شد.
تمنیات قجران از حضرت سلطان
سند زير، عريضهاي است از درباريان به ايلخاني قاجار، عليرضاخان عضدالملک، در خصوص پرداخت مواجب متوفايان به بازماندگان و طايفهاش؛ اختصاص مکان استقرار در دربخانه؛ پرداخت نقدي سيورسات؛ درخواست تاديه مواجب طي سه قسط؛ پرداخت کمک خرج و معاش؛ گلهمندي از بينظمي صف سلام؛ درخواست برات کلي براي ماموريتها؛ در نهايت نيز با آرزوي سلامتي شاه، خواهان رسيدگي است به تمنيات معروضه.
محض فرمايش جنابعالي که فرموده بوديد مطالب قاجاريه معلوم و معروض شود، لهذا، جسارت شد:
در باب متوفاي قاجار، از خارج که به قاجار نميدهند؛ مواجب قاجار را هم که ديگران بخواهند ببرند، واي بر احوال ما! دو سه مرتبه مواجب قاجاريه از مرحوم ميرزا تقيخان و از مرحوم ملکآرا کسر و نقص شد. استدعا داريم که مواجب پدر در حق پسر و هرگاه اولاد نداشته باشد، برادر و منسوب و متعلقدار آنها هم به خود همان طايفه. ديگران مداخله و خيال بردن مواجب قاجاريه را مينمايند؛ چنانچه دستخط مبارک هم در همين باب صادر شده که الان در دست داريم. زيرا که اين مواجب که مکرر کسر شده، غالباً از عصر شاه شهيد جنت مکان باقي مانده. هر يک در اين دولت عليه چندين پشت خدمت کردهايم، اميدوار به فضل و مرحمت پادشاهي و رعايت و حمايت جنابعالي ميباشيم.
سابقاً، محض التفات و احترام قاجاريه ، در « درخانه» جا و منزل در بالاخانه داشتيم که همه روز رؤسا و معارف قاجاريه حاضر خدمت بودند؛ و حال، مکان و منبري در درخانه نداريم. استدعا داريم که کمافيالسابق جا و مکاني معين و مرحمت شود که اسباب مفاخرت و مزيد اميدواري خواهد بود.
در باب سيورسات قاجاريه، مکرر عرض شد. حال هم استدعا داريم که تسعير سيورسات اين فيوضات هم به طريق ساير چاکران که ملتزم رکاب مبارک هستند، از تسعير غله و کاه مرحمت شود که موجب مفاخرت خواهد بود.
چون اکثري از قاجاريه ماخذ مواجب و جيره آنها مبلغ شصت تومان است که با اين جزيي مواجب گذران عيال و مخارج اسب [را] بايد در عرض سال نموده و به جهت تاخير در وصول و ايصال آنها ، البته يک ثلث از اين شصت تومان منافع و تنزيل ميرود و به کلي از حالت نوکري بازميمانند، موجب انفعال و بيکفايتي اين چاکران خواهد شد. استدعا اينکه در خاکپاي مبارک استدعا کنيد که مواجب و جيره قاجاريه به سه قسط مرحمت شود: اول سال، وسط سال و آخر سال؛ که با اين جزيي مواجب، اقلاً از منفعت و تنزيل تنخواه آسوده باشند. به جهت ديوان اعلي تفاوت و ضرري هم ندارد و غير از پاداري و آسودگي اين چاکران. الي دو سه ماه از سال نو ميگذرد و مواجب سه ماهه سنه ماضيه الي الان باقي مانده است. صاحب اختياريد.
در خور هر منصبي که از جانب [...] به حوالت اعليحضرت شهرياري، روحالعالمين فداه، به عموم چاکران مرحمت ميشود، تفاوت مواجب و مرسومي هم به جهت مدد خرج و معاش عنايت ميشود، در حق اين فدويان رؤساي قاجار مرحمت ميشود. مستدعي هستيم که با رياست ايلخاني و قرب و منزلتي که خاکپاي مبارک داريد، توجهي در اين باب بفرماييد که تفاوتي مرحمت شود که معاش و گذران به سختي و صعوبت نگذرد.
بينظمي در امور قاجاريه موجب کسر و نقص کارگزاران جنابعالي خواهد بود. در جمع مذاهب و ملل و قانون دولتي، ترجيح بلا ترجيح جايز نيست: هر نوکري به مقتضاي شان و مراتب و منزلتي که دارد، بايد به او رفتار شود. با همه کفايت و درايت جنابعالي، امر سلام قاجاريه چرا بايد بينظمي داشته باشد؟ از جمله : بعضي هستند که منزله پسر را دارند و حال بالا دست عموي خود که منزله پدر است، ميايستند. استدعا داريم که نظمي در اين باب بدهند تا آنکه رسوم و آداب قديمي که در ميان قاجاريه معمول بود، بههم نخورد؛ کوچک حرمت بزرگتر از خود را بدارد و ترتيب سلام عليقدر شان و درجه، که هريک را جنابعالي بهتر از همه ميشناسند. استدعا داريم که حکم آن را مرقوم فرماييد که بعدها در سلام قائله و گفتگويي روي ندهد و ترجيح بلا ترجيح شود، هر يک جاي خود را بدانند.
در سنوات سابق سه سال يک مرتبه برات صادره قاجاريه صادر ميشد. که هر وقت مامور ميشدند، معطل نميماندند. حال هم رقعه به جناب وزير لشگر مرقوم شود که به مباشر قاجار حکم کنند برات کلي صادر شود، در دست باشد که وقت ماموريت قاجار اتفاق افتد، عليقدر حاجت از جام جامه دريافت ميشود [...] ماموريت دفعه به دفعه به راه حرم صادر کردن اسباب خواهد شد.
عرض آخر: سلامتي وجود مبارک پادشاه عالمپناه است که، انشاءالله تعالي، عرايض مفصله به توسط جنابعالي به اجابت مقرون شود که موجب اسودگي اين چاکران است. انشاءالله ، بر تهيه و تدارک نوکري خود افزوده از همه جهت آسوده و [...] ديوان شده باشيم.
[9701 ق]