20-02-2014، 16:08
نقل کرده اند که حاتم اصم اراده سفر کرد و به همسر خود گفت: چه قدر خرجی بگذارم؟زن گفت: به قدری که در دنیا حیات دارم.
حاتم گفت: حیات تو در دست من نیست.
زن گفت: روزی من هم در دست تو نیست.
حاتم او را تحسین کرد و به او آفرین گفت.
حاتم گفت: حیات تو در دست من نیست.
زن گفت: روزی من هم در دست تو نیست.
حاتم او را تحسین کرد و به او آفرین گفت.