نفرین به همه ی خودکارها،هیچ کدامشان بلد نیستند درد مرا بنویسند...
این شعـــرها
بــروند به جهـــــــــنم...
نزدیکتر بــــــیا
آنقدر که گرمی نفســـت دیوانه ام کند
آنقدر نزدیک که قلبـــــت زیرسرم دست و پا بزند
چه صبـحـی میـشـه
اون صـبـحـی کـهبـا صـدای گــوشـی ازخـــــواب
بـیـدارمـیـشـی صــدات درنـمـیــادولـی
ازپـشــت خـط یــه صــدای مـهـربــون
مـیـگـه: تـنـبـل کــوشــولــوی مــــن
پــاشو مـیـخــوام
روزمـوبــا شـنـیـدن صـــــدات شـــروع کـنـم!
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام...
رفت و آمد؟!
یا
آمد و رفت؟!
آدمها می روند که برگردند...
یا می آیند که بروند...؟!
جا گذاشتی . . . !
رد خاطراتت را جا گذاشتی
مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود
بیا برش دار . . .
داد میزنی
بـــزن
خودَت خوب میدانـــی ،
که مـن ،
همیــشه محو صدای گیرایت میشوم
حــال تو میخوای نوازِش کُنـی یا داد بزنی
بـــزن
موهای دم اسبی من هر شب*
خاطرات سر انگشتان ترا
*شیهه می کشد*
یادم باشد فردا آنقدر
*کوتاهش کنم*
که لال شود !
در كلاس ادبيات معلم گفت فعل رفتن را صرف كن
رفتم...
رفتی...
رفت...
ساكت ميشوم ميخندم ولي خنده ام تلخ ميشود
استاد داد ميزند خب بعد ادامه بده
ومن میگویم رفت...رفت...رفت
رفت ودلم راشکست
وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد …
پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند
تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا !
قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
تو که میدانی …
من چای تلخ دوست ندارم …
هوس فنجانی دیگر کرده ام …
کمی بیشتر بمان …
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه…
[rtl]بیا تمامش کنیم....[/rtl]
[rtl]همه چیز را....[/rtl]
[rtl]که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن....[/rtl]
[rtl]نگران نباش....[/rtl]
[rtl]قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد...[/rtl]
[rtl]اما فراموشم کن.....[/rtl]
[rtl]بخند... تو که مقصر نبودی...[/rtl]
[rtl]من این بازی را شروع کردم... خودم هم تمامش میکنم...[/rtl]
[rtl]میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟[/rtl]
[rtl]گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است....[/rtl]
[rtl]بیا به هم نرسیم...!!!!![/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl][/rtl]
[rtl]و مرا[/rtl]
[rtl]آنقدر آزردی ..[/rtl]
[rtl]که خودم کوچ کنم از شهرت ..[/rtl]
[rtl]بکنم دل ز دل چون سنگت ..[/rtl]
[rtl]تو خیالت راحت ..[/rtl]
[rtl]می روم از قلبت ..[/rtl]
[rtl]میشوم دورترین خاطره در شب هایت[/rtl]
[rtl]تو به من می خندی ..[/rtl]
[rtl]و به خود می گویی:[/rtl]
[rtl]باز می آید و می سوزد از این عشق[/rtl]
[rtl]ولی ..[/rtl]
[rtl]بر نمی گردم نه![/rtl]
[rtl]می روم آنجایی[/rtl]
[rtl]که دلی بهر دلی تب دارد ..[/rtl]
[rtl]عشق زیباست و حرمت دارد ..[/rtl]
[rtl]تو بمان ..[/rtl]
[rtl]دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت[/rtl]
[rtl]سرد و بی روح شده است ...[/rtl]
[rtl]سخت بیمار شده است ...[/rtl]
[rtl]تو بمان در شهرت...[/rtl]
[rtl][/rtl]
این شعـــرها
بــروند به جهـــــــــنم...
نزدیکتر بــــــیا
آنقدر که گرمی نفســـت دیوانه ام کند
آنقدر نزدیک که قلبـــــت زیرسرم دست و پا بزند
چه صبـحـی میـشـه
اون صـبـحـی کـهبـا صـدای گــوشـی ازخـــــواب
بـیـدارمـیـشـی صــدات درنـمـیــادولـی
ازپـشــت خـط یــه صــدای مـهـربــون
مـیـگـه: تـنـبـل کــوشــولــوی مــــن
پــاشو مـیـخــوام
روزمـوبــا شـنـیـدن صـــــدات شـــروع کـنـم!
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام...
رفت و آمد؟!
یا
آمد و رفت؟!
آدمها می روند که برگردند...
یا می آیند که بروند...؟!
جا گذاشتی . . . !
رد خاطراتت را جا گذاشتی
مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود
بیا برش دار . . .
داد میزنی
بـــزن
خودَت خوب میدانـــی ،
که مـن ،
همیــشه محو صدای گیرایت میشوم
حــال تو میخوای نوازِش کُنـی یا داد بزنی
بـــزن
موهای دم اسبی من هر شب*
خاطرات سر انگشتان ترا
*شیهه می کشد*
یادم باشد فردا آنقدر
*کوتاهش کنم*
که لال شود !
در كلاس ادبيات معلم گفت فعل رفتن را صرف كن
رفتم...
رفتی...
رفت...
ساكت ميشوم ميخندم ولي خنده ام تلخ ميشود
استاد داد ميزند خب بعد ادامه بده
ومن میگویم رفت...رفت...رفت
رفت ودلم راشکست
وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد …
پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند
تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا !
قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
تو که میدانی …
من چای تلخ دوست ندارم …
هوس فنجانی دیگر کرده ام …
کمی بیشتر بمان …
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه…
[rtl]بیا تمامش کنیم....[/rtl]
[rtl]همه چیز را....[/rtl]
[rtl]که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن....[/rtl]
[rtl]نگران نباش....[/rtl]
[rtl]قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد...[/rtl]
[rtl]اما فراموشم کن.....[/rtl]
[rtl]بخند... تو که مقصر نبودی...[/rtl]
[rtl]من این بازی را شروع کردم... خودم هم تمامش میکنم...[/rtl]
[rtl]میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟[/rtl]
[rtl]گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است....[/rtl]
[rtl]بیا به هم نرسیم...!!!!![/rtl]
[rtl] [/rtl]
[rtl][/rtl]
[rtl]و مرا[/rtl]
[rtl]آنقدر آزردی ..[/rtl]
[rtl]که خودم کوچ کنم از شهرت ..[/rtl]
[rtl]بکنم دل ز دل چون سنگت ..[/rtl]
[rtl]تو خیالت راحت ..[/rtl]
[rtl]می روم از قلبت ..[/rtl]
[rtl]میشوم دورترین خاطره در شب هایت[/rtl]
[rtl]تو به من می خندی ..[/rtl]
[rtl]و به خود می گویی:[/rtl]
[rtl]باز می آید و می سوزد از این عشق[/rtl]
[rtl]ولی ..[/rtl]
[rtl]بر نمی گردم نه![/rtl]
[rtl]می روم آنجایی[/rtl]
[rtl]که دلی بهر دلی تب دارد ..[/rtl]
[rtl]عشق زیباست و حرمت دارد ..[/rtl]
[rtl]تو بمان ..[/rtl]
[rtl]دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت[/rtl]
[rtl]سرد و بی روح شده است ...[/rtl]
[rtl]سخت بیمار شده است ...[/rtl]
[rtl]تو بمان در شهرت...[/rtl]
[rtl][/rtl]