23-01-2014، 15:38
در جلسه امتحان عشق من مانده ویه برگه سفیدیه بغل دلتنگی وحرفای ناگفته..... در این میان قطره های کوچکی هوس سرسره بازی میکند وبرگه سفیدم آن را عاشقانه در آغوش میکشد عشـــــــــــــــــــــــــق تو توصیف کردنی نیست..... یه قلب کوچک کنار قطره های سرخ خون میکشم و وقت تمام است برگه ها بالا
حوصله ندارم حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی
نه با خواندن کم میشه ونه با نوشتن
دلم لمس آغوشت میخواهد فقط همین
میدونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره
چون لبخند رو به هر کسی میتونی هدیه کنیولی اشک رو فقط برای کسی میریزی که نمیخوای از دستش بدی
کاش روزهای زندگی ام کوتاه بود به تعدادنخ های یک پاکت سیگار
کم است میدانم......... اما با عشق تو دودمیشوند وبر دود میروند
اگه سپاس ندی خیلی نامردی....
حوصله ندارم حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی
نه با خواندن کم میشه ونه با نوشتن
دلم لمس آغوشت میخواهد فقط همین
میدونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره
چون لبخند رو به هر کسی میتونی هدیه کنیولی اشک رو فقط برای کسی میریزی که نمیخوای از دستش بدی
کاش روزهای زندگی ام کوتاه بود به تعدادنخ های یک پاکت سیگار
کم است میدانم......... اما با عشق تو دودمیشوند وبر دود میروند
اگه سپاس ندی خیلی نامردی....