03-02-2014، 18:01
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-02-2014، 10:35، توسط ناز پرورده ی انجمن.)
سلام یه نوشته که اگه بشه گفت شعر براتون دارم
فکر می کردم که نمی خوام کنارش باشم بمونم
دوس نداشتم دستامو توی دستاش ببینم
فکر می کردم که نباید بشکنم غرورمو
که فقط پیش خودم بگم دوسش دارم اونو
حالا که حتی به شوخی شنیدم دوسم نداره
پرده ی غرور شد با گریه ها پاره پاره
دل من میخواد بمیره اخه خیلی پره درده
من واون هر دو تا با هم پریدیم توی دره
حالا نیست که بفهمه دل من جرات نداشته
که بگه توی این ظاهر سنگیش یه دل اروم خوابیده
دلی که با غرور و ترسش کاری کرده
کسی که دوسش میداشته بره تا که بمیره
نره هرگز از یادم که میگفت که
جون من کنار جونت ارزشی واسم نداره
اما وقتی دید که جونش میگه که دوسش نداره
جونش رو به خاک سپرد و رفت که بمیره
حالا من اگه بمیرم روح اون اروم میگیره
من این همه نوشتم شما هم لطفا به شعری که خودم گفتم نظر بدین
فکر می کردم که نمی خوام کنارش باشم بمونم
دوس نداشتم دستامو توی دستاش ببینم
فکر می کردم که نباید بشکنم غرورمو
که فقط پیش خودم بگم دوسش دارم اونو
حالا که حتی به شوخی شنیدم دوسم نداره
پرده ی غرور شد با گریه ها پاره پاره
دل من میخواد بمیره اخه خیلی پره درده
من واون هر دو تا با هم پریدیم توی دره
حالا نیست که بفهمه دل من جرات نداشته
که بگه توی این ظاهر سنگیش یه دل اروم خوابیده
دلی که با غرور و ترسش کاری کرده
کسی که دوسش میداشته بره تا که بمیره
نره هرگز از یادم که میگفت که
جون من کنار جونت ارزشی واسم نداره
اما وقتی دید که جونش میگه که دوسش نداره
جونش رو به خاک سپرد و رفت که بمیره
حالا من اگه بمیرم روح اون اروم میگیره
من این همه نوشتم شما هم لطفا به شعری که خودم گفتم نظر بدین