10-11-2013، 20:17
مرا دختر خانوم می نامند
مضمونی که جذابیتش نفس گیر است
دنیای دخترانه من نه با شمع نه با عروسک معنی پیدا نمی کند
و نه با اشک و افسون
اما تمام اینها را در بر می گیرد
من نه ضیعیفم نه ناتوان
چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور و بازو می پسندد
اشک ریختن ضعف من نیست قدرت من است
اشک نمی ریزم تا توجهی را جلب کنم
با اشک روحم را می شویم..
دخترانِ سرزمینِ من کاش می دانستند دختر بودن چه حرمتی دارد !
کاش می دانستند امید از چشما نشان شوق
از خنده هايشان وعشق از بودنشان آغاز ميشود ...
دخترانِ سرزمینِ من کاش می دانستند هر رنگی
شدن،افتخار نيست ... نشانه ي آزاد بودن نيست ...
کاش می دانستند اعتماد ؛ تكيه گاه و حامي از دامنِ یک
دختر می آید،از دامن يك مادر، يك زن دخترانِ سرزمینِ من ...
کاش کاش کاش.....
من از نسل لیلی ام... من از جنس شیرینم...
در وجود مادری رشد کرده ام و روزی کودکی در وجودم رشد خواهد کرد...
من دخترم...با تمام حساسیت های دخترانه ام...
با تلنگری بارانی میشوم...با جمله ای رام میشوم...
با کلمه ای عاشق میشوم...
با فریادی میشکنم... با پشت کردنی ویران میشوم...
به راحتی وابسته میشوم... با پیروزی به اوج میرسم...
هنوز هم با عروسکهایم حرف میزنم... هنوزم هم برایشان لالایی میخوانم...
هنوزم هم با مدادرنگی خانه رویاهایم را به تصویر میکشم...
هنوزم هم برای شکلات جان میدهم...
هنوزم هم با وعده شکلات داروهایم را میخورم...من دخترم...
پر از راز... هرگز مرا نخواهی دانست... هرگز سرچشمه اشکهایم را
نمی یابی... هرگز مرا نمیفهمی... مگر از نسلم باشی...
مگر از جنسم باشی...
من دخترم...
از نسل لیلی...
از جنس شیرین..