۱۹۸۴ نام کتابی نوشتهٔ جورج اورول، نویسندهٔ انگلیسی است.
این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده میشود. ۱۹۸۴ به سال ۱۹۴۸ میلادی نوشته شده است و کتابی پادآرمانشهری به شمار میآید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته میشود.
جرج اورول در این کتاب جامعهای را به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (Big Brother) (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعه تصویر شده گناهکار به راحتی اعدام میشود و آزادیهای فردی بهشدت توسط قوانین پایمال شدهاند. در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانهباوری مطرح میشود. کتاب دیدگاهی ضد کمونیستی و ضد حکومتهای توتالیتر دارد.[نیازمند منبع] در قرار گرفتن این کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک میدانند.
درباره رمان..
اگر برادر بزرگ* چیزی را پیش بینی کند و اگر این واقعه بر خلاف پیش بینی اتفاق بیفتد،
حزب در رسانه ها اتفاق را وارونه اعلام نمی کند. اخبار را درست اعلام می کنه اما در
عوض تاریخ را تحریف و جابجا كرده طوری که انگار برادر بزرگ دقیقا واقعه را همینطور که
اتفاق افتاده پیش بینی کرده بوده. در این جامعه افراد عادت می کنند که به عقاید حزب
فقط به خاطر آرمان حزب بودن آن ایمان بیاورند نه به خاطر عقل. در این جامعه سهم
شکلات کارمندان از هفته ای 40 گرم به 30 گرم کاهش مي يابد , متعاقبش در مغز مردم
فرو می کنند که قبلا سهمیه ی شکلات 20 گرم بوده , نه 40 گرم... و گروه بسیاری از مردم در
راهپیمایی هایی از برادر بزرگ به خاطر افزایش سهمیه ی شکلات تشکر می کنند. این
حکومت همیشه دشمنی برای خود دارد که مردم باید از آن متنفر باشند. دراین حکومت …
در این حکومت … و در این میان فردی به نام وینستون قانون شکنی می کند و...
جملاتی از این کتاب:
"به پیرامونت اگر می نگریستی زندگی نه تنها به دروغ هایی که از تله اسکرین سرریز میشد، که با آرمان هایی که حزب در تلاش نیل به آنها بود نیز شباهتی نداشت."
""تله اسکرین شب و روز ارقام و آمار بر کله ات می کوبیدند تا ثابت کنند که امروزه مردم غذا و لباس بیشتر و خانه و تفریحات بهتری داشتند.عمر درازتری می کردند، ساعات کمتری کار می کردند و از مردمان پنجاه سال قبل (از انقلاب) بزرگتر و سالم تر و خوشحال تر و باهوش تر و باسوادتر هستند""
""واقع امر اینکه داستان در اواسط دهه 60 شروع شد.یعنی در دوران پاکسازی بزرگ که طی آن رهبران اصلی "انقلاب" برای همیشه از میان برداشته شدند.تا 1970 هیچیک از آها جز "ناظر کبیر" جان سالم به در نبردند.جز او بقیه به عنوان خائن و ضد انقلاب افشا شدند.گلداشتتاین (رهبر مخالفان!) فرار کرده و جایی که هیچکس خبر نداشت پنهان شده بود.
از بقیه هم چند نفری غیبشان زده و اکثریت پس از محاکمات علنی محیرالعقول و اقرار به جنایات از دم تیغ گذشته بودند.به جاسوسی برای دشمن ،اختلاس اموال عمومی،کشتن چندین عضو مورد اعتماد حزب، توطئه علیه رهبری ناظر کبیر، اعمال خراب کاری که منجر به مرگ صدها و هزارها نفر شده بود اقرار کرده بودند.
همگی توبه نامه های بالا بلند در تایمز نوشته به تحلیل دلایل اشتباه کارهای خود پرداخته و قول داده بودند جبران مافات بنمایند.""
ر یک قسمت دیگه ی کتاب اومده:
""طبق پیش بینی سازمان فراوانی بازده پوتین در آن فصل ... میلیون جفت تخمین زده شده بود.رقم بازده واقعی ... میلیون برآورد شده بود.اما وینستون در بازنویسی این پیش بینی رقم را تا ... میلیون پایین آورد تا جای این ادعا باقی بماند که از میزان پیش بینی شده محصول بیشتری ارائه شده است.در هر صورت، نه ... میلیون به حقیقت نزدیک بود و نه ...میلیون و یا ...میلیون .احتمال زیاد داشت که اصولا پوتینی تولید نشده باشد.
تنها آنچه آدم می دانست این بود که در هر فصل تعداد فزون از شماری پوتین بر روی کاغذ تولید میشد! و شاید نیمی از جمعیت اقیانویسه پابرهنه بود.
این قضیه در مورد هر واقعه بایگانی شده اعم از کوچک و بزرگ صادق بود... ""
این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده میشود. ۱۹۸۴ به سال ۱۹۴۸ میلادی نوشته شده است و کتابی پادآرمانشهری به شمار میآید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته میشود.
جرج اورول در این کتاب جامعهای را به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (Big Brother) (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعه تصویر شده گناهکار به راحتی اعدام میشود و آزادیهای فردی بهشدت توسط قوانین پایمال شدهاند. در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانهباوری مطرح میشود. کتاب دیدگاهی ضد کمونیستی و ضد حکومتهای توتالیتر دارد.[نیازمند منبع] در قرار گرفتن این کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک میدانند.
در ادامهٔ داستان با دختر موسیاهی که از اعضای حزب بود، آشنا میشود. وینستون در ابتدا فکر میکرد که این دختر که عضو انجمن جوانان ضدسک**** است، جاسوس بوده، و او را زیرنظر دارد، تا اینکه روزی دختر کاغذی را به ویسنتون میرسانَد که در آن نوشته شده: دوستت دارم. با وجود اینکه حزب روابط جنسی و عشق و عاشقی را سرکوب میکرد، این دو مخفیانه به خارج از شهر میروند و پس از آشنایی در مي يابند كه هر دو عقايد مشتركي دارند، مبني بر اينكه حزب واقعيات را جعل مي كند و گذشته را نيز بهطور مداوم از طريق دستكاري در اسناد به دلخواه خود تغيير مي دهد. سپس رابطه جنسی نیز با هم برقرار میکنند و تصميم به مقابله با حزب (به رغم بي نتيجه بودن آن؛ حداقل براي زمان حال) ميگیرند، به اين اميد كه آيندگان بتوانند خود را از زير نفوذ حزب و نظام توتاليتريِ حاكم بر جامعه برهانند، با اين آگاهي كه پاياني جز مرگ در انتظارشان نيست. آنها شايعاتي مبني بر وجود "انجمن اخوت" شنيده اند كه بر ضد حزب و بصورت زيرزميني فعاليت ميكند. پس از چندي با "اوبراين"، كه عضو انجمن اخوّت است، آشنا ميشوند و به عضويت حزب درميآيند، ولي...
درباره رمان..
اگر برادر بزرگ* چیزی را پیش بینی کند و اگر این واقعه بر خلاف پیش بینی اتفاق بیفتد،
حزب در رسانه ها اتفاق را وارونه اعلام نمی کند. اخبار را درست اعلام می کنه اما در
عوض تاریخ را تحریف و جابجا كرده طوری که انگار برادر بزرگ دقیقا واقعه را همینطور که
اتفاق افتاده پیش بینی کرده بوده. در این جامعه افراد عادت می کنند که به عقاید حزب
فقط به خاطر آرمان حزب بودن آن ایمان بیاورند نه به خاطر عقل. در این جامعه سهم
شکلات کارمندان از هفته ای 40 گرم به 30 گرم کاهش مي يابد , متعاقبش در مغز مردم
فرو می کنند که قبلا سهمیه ی شکلات 20 گرم بوده , نه 40 گرم... و گروه بسیاری از مردم در
راهپیمایی هایی از برادر بزرگ به خاطر افزایش سهمیه ی شکلات تشکر می کنند. این
حکومت همیشه دشمنی برای خود دارد که مردم باید از آن متنفر باشند. دراین حکومت …
در این حکومت … و در این میان فردی به نام وینستون قانون شکنی می کند و...
جملاتی از این کتاب:
"به پیرامونت اگر می نگریستی زندگی نه تنها به دروغ هایی که از تله اسکرین سرریز میشد، که با آرمان هایی که حزب در تلاش نیل به آنها بود نیز شباهتی نداشت."
""تله اسکرین شب و روز ارقام و آمار بر کله ات می کوبیدند تا ثابت کنند که امروزه مردم غذا و لباس بیشتر و خانه و تفریحات بهتری داشتند.عمر درازتری می کردند، ساعات کمتری کار می کردند و از مردمان پنجاه سال قبل (از انقلاب) بزرگتر و سالم تر و خوشحال تر و باهوش تر و باسوادتر هستند""
""واقع امر اینکه داستان در اواسط دهه 60 شروع شد.یعنی در دوران پاکسازی بزرگ که طی آن رهبران اصلی "انقلاب" برای همیشه از میان برداشته شدند.تا 1970 هیچیک از آها جز "ناظر کبیر" جان سالم به در نبردند.جز او بقیه به عنوان خائن و ضد انقلاب افشا شدند.گلداشتتاین (رهبر مخالفان!) فرار کرده و جایی که هیچکس خبر نداشت پنهان شده بود.
از بقیه هم چند نفری غیبشان زده و اکثریت پس از محاکمات علنی محیرالعقول و اقرار به جنایات از دم تیغ گذشته بودند.به جاسوسی برای دشمن ،اختلاس اموال عمومی،کشتن چندین عضو مورد اعتماد حزب، توطئه علیه رهبری ناظر کبیر، اعمال خراب کاری که منجر به مرگ صدها و هزارها نفر شده بود اقرار کرده بودند.
همگی توبه نامه های بالا بلند در تایمز نوشته به تحلیل دلایل اشتباه کارهای خود پرداخته و قول داده بودند جبران مافات بنمایند.""
ر یک قسمت دیگه ی کتاب اومده:
""طبق پیش بینی سازمان فراوانی بازده پوتین در آن فصل ... میلیون جفت تخمین زده شده بود.رقم بازده واقعی ... میلیون برآورد شده بود.اما وینستون در بازنویسی این پیش بینی رقم را تا ... میلیون پایین آورد تا جای این ادعا باقی بماند که از میزان پیش بینی شده محصول بیشتری ارائه شده است.در هر صورت، نه ... میلیون به حقیقت نزدیک بود و نه ...میلیون و یا ...میلیون .احتمال زیاد داشت که اصولا پوتینی تولید نشده باشد.
تنها آنچه آدم می دانست این بود که در هر فصل تعداد فزون از شماری پوتین بر روی کاغذ تولید میشد! و شاید نیمی از جمعیت اقیانویسه پابرهنه بود.
این قضیه در مورد هر واقعه بایگانی شده اعم از کوچک و بزرگ صادق بود... ""