امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان خانه خالی از سکنه

#1
Exclamation 
داشتیم تو جنگل تاریک تاریک قدم میزدیم، من و خواهرم و باب سگ باوفامون. ناگهان رعدی برق آسا زده شد و باب بشدت ترسید او با تمام سرعتی که داشت بین درختان جنگل فرار کرد و ناگهان رفت تو خونه ای کتار چوپ ها. ماهم بدنبالش فرار کردیم و وارد سالن خونه شدیم. ما صدا زدیم باب باب اما صدایی را باب نشنیدیم. آشپزخانه رو گشتیم اما ماری آنجا بود که با دندان های نیش دارش بما حمله کرد. اوه اوه چه سرو صدایی از ترس راه انداختیم.

ما حموم رو گشتیم. میدونید اونجا چی پیدا کردیم؟؟؟؟؟ واییی اونجا یک هشت پا بود، ما خوشجال بودیم که بیشتر از اون چیز دیگه ای نبود. ما داخل قفسه کتاب را نگاه کردیم اونجا چی بود، اونجا یک لاکپشت بود اوه اوه خب خب، رفتیم داخل آزمایشگاه اونجا چی بود اونجا یک گربه زشت سیاه بود و روی میز آزمایشگاه یک موش ترسناک ترسناک. ما ساعت ها تو این خونه دنبال باب گشتیم و بعد رفتیم. وقتی در باز کردیم باب اونجا بود با استخونش.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نآشناس
پاسخ
 سپاس شده توسط RaadA ، Pαrɴyαɴ
آگهی
#2
وایییییی چه باحال
A.RAP.666
پاسخ
 سپاس شده توسط *Aɴѕel*


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان