29-07-2013، 16:30
(آخرین ویرایش در این ارسال: 29-07-2013، 16:40، توسط Hamidreza jefri HHH.)
اين يه جنگ بين منو عقايد مردمم
رنگ قلم رو ورقهفوايد درد و غم
همه اشعار مي رهبه حساب سرگذشت
یه بيت مي نويسميه کتابه ترجمش
بنويسم از زخمزبوناي خونواده
يا از ناخالصيهايي که موجود تو نژادت
تو منو ديدي توخيابون سرم پايينه
سلاح من قلمه همه
خطرم با اينه
پاهام سنگينه ميبينم روزي رو که
نوک خنجر تو هم بهخون بدنم رنگينه
چون سوادشو دارم که کلمات و با هم
جوري بچينم که بدوني توانشو دارم
دستم زحمت کشید راهش هموار میشه
حرفم مي خواد باکلام خدا همکار بشه
طرفدار امروز دشمن
سابقم
یه لشکر آدمهپشتمه ظاهرا
مي گي از غم بودهبهرام هر بار نوشتي
تو صبح و از يهآدم بدخواه گرفتي
واسه شنيدن حرفامسرتو خم کن
اين آهنگ درگوشيهيکم صداشو کم کن
د بازم اشک چشاتوداري با من مي باري
که عکس منه تواتاقت کاغذ ديواري
فلاش دوربينت توصورتم ارزش داره
بهرام تنهاي ديروزامروز ارتش داره
اگه زخم صدام ياکه اخم نگام به خاطره اينه
اول تو دخمه صدام
شکل گرفتو
اومديم از زيرزمين
که الان از اسلحه به سمتمون مي گيره کمين
[font=Arial","sans-serif]همه الان ازم منتظره لغزشن
تا زير بار سختيامنم خم بشم
زيرش بددلي خوابهيه جفت کفشي که پامه
آخه رپ واسه مانبوده يه تفريح سالم
که خيلي چيزا سرفيديمتوي اين راه
خون و اشک قاطيکرديم ما توي اين کار
حرفاي توي دل منم
مي شه سبب
که يه هدفن توگوش باشه ، قلم جيب عقب
و توي 24 ساعت اينکار منه
چون غمي نيست وباز راهت مثال تنت
وقتي که مرده توقبره خفته
بگو بي خيال ايندنيا مثل چاقوي کنده
زجرکش مي کنه تورو بي رحمه مي دوني
ولي بازم يکيحرفتو مي فهمه مي خوني
ديگه جايي نگو
بهرام چرت نوشتو
دري وري نبود حرفام ، دل نوشت بود
رنگ قلم رو ورقهفوايد درد و غم
همه اشعار مي رهبه حساب سرگذشت
یه بيت مي نويسميه کتابه ترجمش
بنويسم از زخمزبوناي خونواده
يا از ناخالصيهايي که موجود تو نژادت
تو منو ديدي توخيابون سرم پايينه
سلاح من قلمه همه
خطرم با اينه
پاهام سنگينه ميبينم روزي رو که
نوک خنجر تو هم بهخون بدنم رنگينه
چون سوادشو دارم که کلمات و با هم
جوري بچينم که بدوني توانشو دارم
دستم زحمت کشید راهش هموار میشه
حرفم مي خواد باکلام خدا همکار بشه
طرفدار امروز دشمن
سابقم
یه لشکر آدمهپشتمه ظاهرا
مي گي از غم بودهبهرام هر بار نوشتي
تو صبح و از يهآدم بدخواه گرفتي
واسه شنيدن حرفامسرتو خم کن
اين آهنگ درگوشيهيکم صداشو کم کن
د بازم اشک چشاتوداري با من مي باري
که عکس منه تواتاقت کاغذ ديواري
فلاش دوربينت توصورتم ارزش داره
بهرام تنهاي ديروزامروز ارتش داره
اگه زخم صدام ياکه اخم نگام به خاطره اينه
اول تو دخمه صدام
شکل گرفتو
اومديم از زيرزمين
که الان از اسلحه به سمتمون مي گيره کمين
[font=Arial","sans-serif]همه الان ازم منتظره لغزشن
تا زير بار سختيامنم خم بشم
زيرش بددلي خوابهيه جفت کفشي که پامه
آخه رپ واسه مانبوده يه تفريح سالم
که خيلي چيزا سرفيديمتوي اين راه
خون و اشک قاطيکرديم ما توي اين کار
حرفاي توي دل منم
مي شه سبب
که يه هدفن توگوش باشه ، قلم جيب عقب
و توي 24 ساعت اينکار منه
چون غمي نيست وباز راهت مثال تنت
وقتي که مرده توقبره خفته
بگو بي خيال ايندنيا مثل چاقوي کنده
زجرکش مي کنه تورو بي رحمه مي دوني
ولي بازم يکيحرفتو مي فهمه مي خوني
ديگه جايي نگو
بهرام چرت نوشتو
دري وري نبود حرفام ، دل نوشت بود