زندگی نامه ای ارش کمان گیر

[robat]

ارش کمان گیر استوره ای تیراندازی بود اودرزمان کودکی استه داد خود راکشف کرد ورفت ازشاخ گوچ واسه ای خود
کمان ساخت او 3روز دمبال گوچ دوید واورا از بالای سخره پرتکرد پاین
اودراولین دوره ی مسابقات تیراندازی که شاه بر گذار کرد می خاست شرکت کند وبرای ین انقدر ارش کمان رها به کرد که سخره فرونشاند قدر قدر خود کار کردو با سنگ ها تمرین
روز مسابق چون هریف او برامد دست برکمان ارش رها کرد تیر از کمان تیر قردیه هدف رابشکافت سوراخ شد پوست5 لایی گاو
چوزار هاراگرفت در دست گفت: ین ها وسیله ی کار کشاوری را تهیه می کنند
ارش از اوج جوان مردانگی نصف اومر خدرا در راهه کشاورزی به پدر وامویش کمک کرد
پدر ارش :سیاوش
اموی ارش :کی کاووس
موغول ها چوایران راویران کردند ارش کمانی از دل اتش ساخت
از خمی سی مرغ ازر ساخت
رفتو فریادزد من چو تیری رها می کنم که مرز ها را جا به جاکند ارش از کوچک شدن ایران کنامه پلنگانو شیران نتر سید واز بالای نوک دماوند دستش از جا جستو تیری رهاکرد ارش فرزند دلیر سیاوش جان جانان خود رادر کمان بیفکندو بفرست دراسمان هشتم تیر 1روزو1نیمروز پرواز کردو در زمین کشور موغول در دل درخت قردویی که تیر تیر کمان از ان ساخته شده بود فرود امد
درخت از مرگ ارش به گریید ین بود داستان بچه های دماوندو الوند هزاران اشک موروارید جر یان دارد در دل الوند
امد وارم خوشتون بیاد
شاه نامه ای فردوسی

[parnia tajik]

ممنون

[ραяα∂ιѕe]

عالیــ بود